۱۱ تير ۱۴۰۳ - ۰۷:۴۰
کد خبر: ۷۶۰۷۱۴
یادداشت؛

مباهَلَه، نماد و نِمود روشنى است از تعظیمِ قرآن و تکریمِ اهل‌بیت

مباهَلَه، نماد و نِمود روشنى است از تعظیمِ قرآن و تکریمِ اهل‌بیت
آیه مباهَلَه بر افضلیّت امیرِمؤمنان در میان امّت دلالت دارد و بنا بر اتّفاقِ همه مسلمانان، کسى سزاوار و شایسته امامت است که با فضیلت‏‌تر باشد و این حقیقتى است که حتّى اشخاص متعصّبى چون ابن تیمیه بدان اقرار و اذعان دارند.

به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، مباهله واقعه شگفت انگيزى است كه در اهميت كمتر از غدير نيست زيرا مباهله زيربناى غدير است و پيش از غدير خداى سبحان در قرآن وجود مبارك اميرالمؤمنين على (ع) رابه منزله نفس پيامبر ياد كرده است 

مرتضی نجفی قدسى در یادداشتی ضمن تشریح موضوع مباهله و ابعاد آن، این واقعه‌ را یکی از مهم‌ترین اسناد حقانیت اهل بیت (ع) برشمرد و بر ضرورت بزرگداشت آن تأکید کرد که متن کامل یادداشت وی بدین شرح است:
 
بسم الله الرحمن الرحيم
(فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ) (سوره آل‌عمران-آیه ۶۱)
طلیعه طلایینِ روز بیست و چهارم ذى‌الحجّه، همان صبحى است که پیامبر عزیزمان (ص) رسولِ مِهر و لبخند، پا به میدانِ نبرد با بزرگان مسیحیّت نهادند... آمدند تا با یک‏دیگر «مباهَلَه» کنند؛ یعنى هر دو طرف دعا کنند و از خداى یکتا بخواهند تا هرکس حقّ است دعایش اجابت شود و هر که ناراست و کژاندیش و دروغ پیشه است، رسوا شود و عذابِ عظیمِ الهى بَر او فرو ریزد.
 
بى‏‌گمان یکى از حوادثِ برجسته تاریخ اسلام که هشتاد و چند آیه از سوره آل‌عمران، پیرامون آن نازل شده است، ماجراى «مباهَلَه» است.
واقعه شگفت‏‌انگیزى که در اهمیت، اگر هم سطح با حماسه پرشُکوه «غدیر» نباشد، از آن، کم اهمیت‏‌تر نیست. زیرا «مباهَلَه» زیربناىِ «غـدیر» است و پیش از جریان غدیر، خداى سبحان در قرآن، به روشنى، وجود مبارکِ امیرمؤمنان «على بن ابیطالب علیه‏السلام» را به منزله «نَفْس و خودِ» پیامبر (ص) یاد کرده است، و این عطیّه الهى و فضیلت عظمى را به آن حضرت اختصاص داده است. «پس هر که در این باره [که عیسى پسر خدا نیست] پس از علم و دانشى که به تو رسیده [باز] با تو محاجّه و ستیزه کند، بگو: بیایید؛ ما پسرانمان و شما هم پسرانتان، و ما زنانمان و شما هم زنانتان، و ما جان‌هایمان و شما هم جان‌هایتان را بیاورید، سپس مباهَلَه کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم». پیامبر اسلام (ص) پس از فتح مکّه، در شوّالِ سال نُهم هجرت، به فرمان خداوند، دستور تنظیمِ نام‌ه‏اى براى دعوتِ نجرانى‏‌ها به اسلام را صادر فرمودند. مخاطب پیامبر (ص) عالمانِ بزرگى بودند که یک حکومت دینى مسیحى را اداره مى‏‌کردند.
 
اُسقف [= کشیش] اعظم با مطالعه نامه، تصمیم به مشورت مى‏‌گیرد. پس از تبادل نظر، مجلسِ بسیار بزرگى در کلیساى اعظم برپا شد.
ابتدا اُسقف اعظم، نامه پیامبر (ص) را براى مردم قرائت کرد تا نظرات خود را اعلام کنند. یکى از علماى بزرگ مسیحى به نام «حارثه» تحقیق درباره حقّانیّت پیامبر (ص) را مطرح نمود. اُسقف اعظم فرمان داد تا فرازهایى از صحیفه آدم، صحیفه ابراهیم، صحیفه شیث علیهم‏‌السلام، تورات و اِنجیل که در آن‏ها ذکر محمّد و آلِ محمّد علیهم‏‌السلام به صراحت آمده بود، براى جمعیّتِ حاضر در کلیسا خوانده شود.
 
با قرائت صُحُف و کُتبِ انبیاى پیشین، بر همه روشن شد که به تصریحِ آن متون، پیامبر (ص) از نسل ابراهیم و اسماعیل علیهم‌السلام است، و نسلِ وى، از دخترِ اوست و آن که خاتَم پیامبران است نامش «محمّد» و نام دیگر او «احمد» است. دین او جهانى است و اختصاصى به فرزندانِ اسماعیل ندارد؛ و آن‏که منجى بشریّت است، و جهان را پُر از «عدالت» مى‏‌کند، آخرین فرزند و دوازدهمین جانشین از نسلِ اوست.
 
پس از قرائتِ این متون، شُبه‏‌افکنان و مُنکِران مغلوب شدند ولى باز هم تسلیم نشدند. آن‏گاه به سرپرستى اُسقف اعظم به مدینه آمدند تا از نزدیکْ پیامبرِ خاتم (ص) را ببینند و رفتار و گفتار او را با اوصافى که در کتاب‏‌هایشان یافته بودند، بسنجند. امّا تا سه روز، نَه رسول خدا (ص) درباره موضوع اصلى با آنان سخن فرمود و نَه آنان با رسول خدا (ص) گفت‏‌وگویى کردند.
 
در روز سوّم، رسول خدا (ص) ایشان را به اسلام دعوت کرد. امّا آن‏ها ضمن اعتراف به تطبیق خصوصیّاتِ آن حضرت با ویژگى‏‌هاىِ مذکور در اِنجیل، به بهانه «انکارِ الوهیّت عیسى» از پذیرش دینِ اسلام خوددارى کردند. پیامبر (ص) در این باره با آنان مناظره فرمود. امّا منکِران باز هم بَراهینِ روشنِ آن حضرت را نپذیرفتند و پیشنهاد مباهَلَه را مطرح ساختند. در این هنگامه، خداى متعال، «آیه مباهَلَه» را بر پیامبر (ص) فرو فرستاد. رسول خدا نیز آنچه را که بر او نازل شده بود، بر آنان قرائت کرد و فرمود: «خداوند به من فرمان داده است که اگر بر سخن خود پاى فشردید، درخواست‏تان را اجابت کنم و با شما مباهَلَه نمایم».
 
دو تَن از مسیحیان نجران که بیش از همه به حقیقت واقف بودند و از مباهَلَه وحشت داشتند، به همراهانِ خود گفتند: «اگر با اصحاب و قوم خود به مباهَلَه با ما آمد، با او مباهَلَه مى‏‌کنیم، زیرا این دلیل است که او پیامبر نیست.
 
امّا اگر فقط با اهل‌بیتش به مباهَلَه بیاید با او مباهَلَه نمى‏‌کنیم؛ چرا که او اهل‌بیتش را در معرضِ خطر قرار نمى‏‌دهد مگر آنکه از راستگو بودنِ خود مطمئن باشد». این سخن، مورد تأیید اُسقف اعظم قرار گرفت.
 
خداى متعال، آرایشِ سپاه اسلام را در برابر صف‏‌آرایى مِهتران مسیحیان نَجران، خود به عهده گرفت. لذا آیه مباهَلَه، دستورالعمل پیامبر (ص) قرار مى‏‌گیرد و باید «پسران» و «زنان» و «نفْـسِ» خود را به دلالتِ آیه « أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ » به آوردگاهِ سِترگِ مباهَلَه، همراه خود بیاورد.
 
با طلوعِ آفتابِ روزِ سه شنبه ۲۴ ذى‏‌الحجّة سال نُهم هجرى، مطابق با سال ۶۳۱ میلادى، پیامبر (ص) به سوى محلّ مباهَلَه، در حالى‏‌که امیرمؤمنان علیه‏السلام به منزله «نفْـسِ پیامبر» دوشادوش و دست در دست راستِ پیامبر (ص) و امام حسن علیه‏السلام در سَمت چپ پیامبر (ص) و امام حسین علیه‏السلام در آغوش پیامبر، و همه گِرداگِرد شمعِ بى‏‌مانند جمعِ آفرینش؛ ریحانه ملکوت، حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام حرکت کردند تا به هم‏‌آوردى با بزرگان نصارا، آمین‏‌گوىِ دعاىِ محمّد مصطفى (ص) باشند.
 
کرامت ائمه(ع) پنج تَن اطهار علیهم‏السلام در هاله‏‌اى از نور، آرام آرام پیش مى‏‌آمدند. هستى، چنان غَرقِ تماشایِشان بود که انگار خداوند، بهشت را به معرضِ تماشا گذاشته است. پنج تن اصحاب کِسا علیهم‏السلام به محل تعیین شده رسیدند و زیر عبا ایستادند. پیامبر، دستِ راست خود را به سوى آسمان گرفت. سپس انگشتان را از هم باز کرد و در همان حال فرمود: «خدایا، اینان اهل‌بیت من و خاصّانِ من هستند. هرگونه بدى را از ایشان دور کن و آنان را پاک گردان.
 
خدایا، این على منظور از «نفسى» است؛ و او نزد من همتاىِ نفْسِ من است. خدایا، این فاطمه منظور از «نسائى» است و او افضلِ زنانِ جهان است. خدایا، این حَسن و حُسین دو فرزند و نوه من هستند. من با هرکس که با اینان جنگ کند، روى جنگ دارم و با هر کس که با اینان دوست باشد، دوستم».
 
هنوز مباهَلَه انجام نشده است، امّا آثارِ غضبِ الهى ظاهر گشته و عذاب درحال نازل شدن مى‏‌باشد. دو نفر از سران مسیحیان نزد پیامبر (ص) آمدند و پرسیدند: اى ابوالقاسم، به وسیله چه کسانى با ما مباهَلَه مى‏‌کنى؟ حضرت فرمودند: «به وسیله بهترین مردم روى زمین و عزیزترین آن‏ها نزد خداوند عزّوجلّ».
 
سپس پیامبر (ص) به على و فاطمه و حسن و حسین علیهم‏‌السلام اشاره کرده و فرمود: «به وسیله اینان». دگربار فرمودند: «آیا لحظاتى پیش این مطلب را به شما خبر ندادم؟ بلى، قسم به آن‏که مرا به حقّ مبعوث کرده، دستور داده شده‏‌ام به وسیله اینان با شما مباهَلَه کنم. اینان هستند پسران و زنان و نفسِ ما». از این‏‌رو، به دستورِ اُسقف اعظم، تصمیمِ قطعى نجرانیان بر تَرکِ مباهَلَه و قبولِ مالیات (= جزیه) بین خودشان تصویب شد...
 
هنگامى‏‌که پیامبر (ص) و اهل‌بیت علیهم‏‌السلام با همراهى مردم از جایگاه مباهَلَه به مسجد رسیدند، جناب جبرئیل نازل شد و این پیام آسمانى را عرضه داشت: «یا محمّد، پروردگار عزّوجلّ به تو سلام مى‏‌رساند و مى‏‌گوید:... اى احمد، به عزّت و جلالم سوگند، اگر تو با کسانى از اهل‌بیتت که در زیر کِساء بودند با همه اهلِ آسمان و زمین و مخلوقات، مباهَلَه مى‏‌کردى، آسمان تکّه‏‌تکّه مى‏‌شد و کوه‏ها قطعه‏‌قطعه مى‏‌گشت و زمین از هم گسیخته مى‏‌شد و هرگز آرام نمى‏‌گرفت مگر آنکه من اراده مى‏‌کردم».
 
پیامبر (ص) با شنیدن این پیامِ الهى، به سجده درآمد و چهره بر خاک سایید. سپس دستانش را بلند کرد و در آن حال، سه بار فرمودند: «شُکر خدایى را که نعمت مى‏‌دهد». سپس فرمود: «لعنت ابدى خدا تا روز قیامت بر کسانى که بر شما اهل‌بیت ظلم کنند، و در اجرى که خداوند بر آنان واجب کرده نسبت به من کوتاهى کنند».
 
روزِ فرخنده «مباهَلَه»، قبل از هر چیز، با احیاى نبوّت و ولایت، پُر شُکوه‏ترین و شگفت‏‌انگیزترین جلوه از حقیقتِ جاودانى و جهانىِ اسلام، یعنى «نبوّت و خاتمیّتِ نبوى» و «ولایت و امامتِ عَلَوى» است. در روز مباهَلَه، از یک‏سو، حقّانیّتِ اسلام بر دیگرِ ادیان و عقایدِ تاریخ ثابت شد، و از دیگر سو؛ کادرِ رهبرىِ این عقیدتِ انسانى تا پایان روزگار تعیین گردید.
 
آیه مباهَلَه، عالى‏‌ترین مدرک براى حقّانیّتِ امامت و خلافتِ بلافصل على علیه‏‌السلام بعد از شهادت جانسوز رسول اکرم (ص) مى‏‌باشد، و نیز واضح‏ترین دلیل بر فضیلت امیرمؤمنان «على بن ابى طالب علیه‏‌السلام» است. زیرا خداوند به پیامبر دستور مى‏‌دهد که نفْسِ خود را براى مباهَلَه دعوت کن. بدیهى است که مراد از نفْسِ پیامبر (ص)، شخصى غیر از خود آن حضرت است، و او على علیه‏السلام در همه فضایل و کمالات، غیر از نبوّت هم‏رتبه پیامبر و مساوى با ایشان است.

امام هشتم، حضرت رضا علیه‏‌السلام آیه مباهَلَه را از جهتِ دلالت بر امامتِ امیرمؤمنان علیه‏‌السلام بهترین و روشن‏ترین آیه در قرآن دانسته‏‌اند و با استناد به این آیه و عملِ رسول خدا (ص) پس از نزول آن، ثابت مى‏‌کنند که امیرمؤمنان علیه‏السلام؛ «نفْـسِ پیامبر» و با «فضیلت‏‌ترین خلقِ خدا» پس از پیامبر (ص) مى‏‌باشند.

مباهله؛ گواهی بر افضلیت علی(ع)
امیرمؤمنان على علیه‏‌السلام، در شوراى شش نفره‏اى که خلیفه دوم براى انتخاب خلیفه پس از خود ترتیب داده بود، براى یادآورى حقّ و حقّانیّتِ خود به حاضران، به ماجراىِ نزولِ آیه شریفه مباهَلَه اشاره کردند و خطاب به اعضاى شورا فرمودند: «آیا احدى هست که در این فضیلت با من شریک باشد؟» همه اعضاى شورا اعتراف کردند که این آیه در شأن حضرتش نازل شده است.

ماجراى شکوهمند مباهَلَه از چند جهت، بر افضلیّتِ اهل‌بیت علیهم‌‏السلام دلالت دارد.
نخست آنکه: به فرمان الهى، دعوتِ پیامبر (ص) از امیرِ مؤمنان، حضرت فاطمه زهرا، امام حسن مجتبى و حضرت سیّدالشّهداء امام حسین درود خدا بر آنان باد  بیانگر این حقیقت است که آن بزرگواران، محبوب‏ترینِ افراد نزد رسول خدا (ص) بودند و روشن است که محبوب‏‌ترین فرد نزد پیامبر (ص) با فضیلت‏‌ترین افرادِ امّت پیامبر (ص) نیز خواهد بود.

دوّم: دعوت رسول خدا (ص) از اهل‌بیت علیهم‏‌السلام براى مباهَلَه با دشمنانِ دین، نشان از رفعت و عظمتِ جایگاه و جلالت ایشان نزد خدا دارد. زیرا پیامبر (ص) از میان بانوان و خویشاوندان خود، تنها امیرِ مؤمنان علیه‏‌السلام، حضرت فاطمه علیه‌السلام، امام حسن مجتبى علیه‏‌السلام، و امام حسین علیه‏‌السلام را برگزیده و اَحدى از بنى هاشم و خویشاوندان و همسرانِ خود را در این امر با آن بزرگواران شریک نساخته، تا چه رسد به اصحاب و سایر مسلمانان!

سوّم: یکى دیگر از وجوهِ دلالتِ واقعه مباهَلَه بر افضلیّتِ اهل‌بیت علیهم‏‌السلام یارىِ دین خدا به دست ایشان است.
زمانى که رسولِ خدا (ص) با اهل‌بیت خویش براى مباهَلَه خارج شدند، به ایشان فرمودند: «هرگاه من نفرین کردم، شما آمین بگویید». این جریان به خوبى نقشِ اهل‌بیت علیهم‏‌السلام را هم در ثبوتِ نبوّت و راستىِ گفتارِ رسول خدا (ص) روشن مى‏‌کند، و هم بیانگر آن است که اگر دشمنانِ دین خدا، با ایشان وارد مباهَلَه مى‏‌شدند، خداوند به واسطه اهل‌بیت علیهم‏‌السلام دشمنانِ شریعت و دینِ خود را خوار و نابود مى‏‌کرد.

بدیهى است کسى که چنین جایگاهى در مباهله انبیا علیهم‏‌السلام داشته باشد، به یقین؛ برتر و با فضیلت‏‌تر از کسانى است که از این جایگاه برخوردار نیستند.

مباهَلَه، نماد و نِمود روشنى است از تعظیمِ قرآن و تکریمِ اهل‌بیت


از این‏‌رو، آیه مباهَلَه بر افضلیّت امیرِمؤمنان در میان امّت دلالت دارد و بنا بر اتّفاقِ همه مسلمانان، کسى سزاوار و شایسته امامت است که با فضیلت‏‌تر باشد و این حقیقتى است که حتّى اشخاص متعصّبى چون ابن تیمیه بدان اقرار و اذعان دارند.
بى تردید هیچ‏‌کس به اندازه پیامبر گرامىِ اسلام علیهم‏‌السلام نگران آینده مسلمانان نبوده است. آن حضرت کسى است که رنج مسلمانان برایش بسى سخت و در هدایتِ آنان بسیار حریص و نسبت به مؤمنان دل‏سوز و مهربان است.
از همین‏‌رو، همه مسلمانان باور دارند که رسول خدا (ص) در پایان عمر، دو یادگارِ ماندگار و رهایى‏‌بخشِ امّتِ اسلام از گمراهى را که هرگز از یک‏دیگر جدا نمى‏‌شوند به جاى نهاد.
همه مى‏‌دانند که آن حضرت رمزِ ماندگارى اسلام و رشد و بالندگى مسلمانان، و رهایى از گمراهى و پراکندگى و نابسامانىِ آنان را تنها در دو چیز مى‏‌داند:
1 ـ چنگ زدن به ریسمانى استوار، برکشیده از آسمان تا زمین، یعنى «قرآن».
2 ـ پناه بردن به کَهف حَصین و دِژ استوارِ دین، یعنى «اهل‌بیت علیهم‏‌السلام».
این‏‌گونه است که بزرگداشت و نکوداشتِ مباهَلَه، نماد و نِمود روشنى است از تعظیمِ قرآن و تکریمِ اهل‌بیت علیهم‏‌السلام.

اینک وظیفه هر مسلمانِ آگاهى است که با گرامیداشت و بزرگداشتِ این روز عزیز و مهمّ، هر چند قدمى کوچک، در راه اعتلاى عزّت و عظمت و حقّانیّت اسلام و اهل‌بیت علیهم‏‌السلام بردارد.
باشد که جاودانگى این پیروزى بزرگ را با ظهور و برپایى حکومتِ شکوهمندِ عُصاره خلقت، موعودِ موجود، حضرت بقیّةاللّه‏ الاعظم، امام زمان عَجّلَ‌الله تَعالى فَرَجَهُ الشّریف، شاهد و ناظر باشیم.
ماجراى مباهَلَه در کتاب‏‌هاىِ پُرشمارى از منابع شیعه و اهل‌سنت رقم خورده است. برخى از آن‏ها عبارتند از:
بحارالانوار؛ ج ۲۱، صص ۲۸۰ ـ ۳۵۴. اقبال الاعمال؛ صص ۳۱۰ ـ ۳۴۸. الارشاد فى معرفة حجج‌الله على العباد؛ شیخ مفید، ج۱، ص۱۶۹، دارالمفید.
الکشّاف؛ زمخشرى، ج ۱، ص ۲۸۳. تفسیر الرازى؛ فخررازى، ج۴، ص۲۴۰.
صحیح مسلم؛ مسلم النیشابورى، ج۱۲، ص۱۲۹، ح۴۴۲۰.
فتح البارى؛ (شرح صحیح البخارى)، ابن حجر عسقلانى، ج۷، ص۷۴.
الاحتجاج شیخ طبرسی، ج۱، ص۱۹۴.
الصواعق المحرقه، احمد بن حجر الهیتمی، ص۱۵۶.
تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، ج۴۲، ص۴۳۲.

 

ارسال نظرات