تدارک اکانتهای شبکه نفوذ، عبری و نفاق برای خالی کردن زیر پای پزشکیان
با انتشار لیست پیشنهادی کابینه دولت و ارسال آن به مجلس تحرکات قابلتوجهی رویداده است که اثرات آن چندوجهی است. برخی محافل و شبکههای سیاسی که تا پیشازاین بهصورت تاکتیکی خاموش شده بودند، به بهانه این فهرست دوباره فعالشده تا یک پروژه خطرناک را دوباره تحریک کنند؛ این سرشبکه ناگهان به بهانه کابینه پس از مدتها بار دیگر وارد میدان شد.
هدف از این پروژه، ناکارآمد نشان دادن پزشکیان از یکسو و فراهم کردن مقدمات حوادثی است که در طی آن دولت با شتابی غیرقابلکنترل سقوط خواهد کرد. محافل ضدانقلاب در خارج از کشور از آن بهعنوان «بنیصدری کردن پزشکیان» و در داخل نیز با کُد «گورباچفی کردن دولت» یاد کردهاند. طبق رصدهای دقیق، این تعابیر حتی در جلسات محفلی برخی گروهها و سازماندهندگان فضای مجازی و همچنین در قالب پیامهای صوتی ارسال شده به شبکه نفوذ در کشورهای حاشیه خلیج فارس و همسایگان دیگر نیز بکار رفته است.
نکته جالبتوجه آنکه در این عملیات، اصلاحطلبان رادیکال با برخی شبکههای بهظاهر انقلابی اما نفوذی همراهی کرده و هرکدام از این اضلاع اهداف خاص و مجزایی از یکدیگر دارند.
چپهای رادیکال به دنبال کابینه موازی و تحت کنترل قرار دادن رئیسجمهور تا سطح یک عامل گوشبهفرمان بوده و خط مقابل نیز در تلاش است عملیات «گام سوم دولت ناتمام» را با شکلگیری یک «دولت ناتوان» و «ناقص» اجرایی کند. در این اقدام خاص و پیچیده تلاش میشود تا کابینه پزشکیان در مجلس دچار ریزش سنگین شده و دولت با حداقل توان وارد میدان شود.
اما خروجی فعالیت هر دو گروه یکسان است؛ چپ رادیکال با فشار روی دولت در تلاش است که پزشکیان را آنقدر ضعیف کند که با اولین بحران سیاسی از درون دچار فروپاشی شده و به آنها پناه ببرد. این خطوط مجزا اما پیچیده ارتباط سیستماتیک باهم داشته و حتی شبکه اینترنشنال که حالا مستقیما از تلآویو هدایت میشود نیز از آن حمایت کرده و برایش پیوست رسانهای خاص دارد. البته این حمایت بدون دلیل نیست زیرا چه پیوسته شدن دولت به چپ تندرو و چه متلاشی شدن آن توسط شبکه نفوذ باعث اجرای «طرح بیدولتی» در تهران خواهد شد.
خطر بحران بیروت زیر گوش تهران
پیشازاین آمریکاییها پروژه «بیدولتی» را در برخی کشورهای منطقه - با بازوهای سعودی و صهیونیستی - اجرایی کرده و طعم آن را چشیدهاند! حالا بیمیل نیستند که پس از عملیات درخشان وعده صادق و در آستانه کمانه دوم، آن ایران را دچار یک بحران سیاسی عمیق کنند که دود ناشی از آنچنان فضا را غیر شفاف و زاویه دید را کم کند که امکان هرگونه تحرک بیشتر نسبت به بیرون گرفته شود. این برنامه با ترور شهید اسماعیل هنیه رنگ و بوی جدیتر هم به خود گرفت. اتفاقی که مشابه آن در گذشته در لبنان هم با یک ترور آغاز شد.
بنبست تشکیل کابینه طرحی سعودی و صهیونیستی است که پیشازاین در لبنان عملی شده است. در آن زمان بیروت به محل منازعات سیاسی تبدیلشده و نه توان انتخاب نخستوزیر داشت و نه کابینهای به پارلمان معرفیشده بود. آن روزها سفارت آمریکا در لبنان جولانگاه احزاب ضد مقاومت گردیده و فضا بهگونهای طراحیشده بود که گویی حزبالله مانع تشکیل دولت شده است.
روزنامه الاخبار لبنان در سرمقاله یکی از شمارههای خود نوشته بود که آمریکاییها از فضای بدون دولتی در بیروت خوشحال هستند، از سویی مقاومت را مقصر جلوه داده و از سوی دیگر با ایجاد حالت تعلیق فضای موجود را مدیریت میکنند.
به نظر میرسد این طرح آمریکایی - صهیونیستی این روزها در تهران نیز روی میز قرارگرفته است. دو جریان سیاسی مرموز و آلوده در تکاپو هستند تا با فشار روی دولت و مجلس «بیدولتی» را به کشور تحمیل کنند.
در این طرح نفوذیهای انقلابینما در تلاش هستند تا با القای فشار مصنوعی روی مجلس، کابینه را دچار ریزش اساسی کرده تا دولتی شکل نگیرد و در آنسو چپ رادیکال به دنبال عملیاتهایی است که با ضربه زدن به ساختارهای اساسی دولت، همین اسکلت نحیف را نیز از کار انداخته تا پزشکیان برف زمستانی را در پاستور نبیند. در این میان، برخی نیز حتی ستادهای خود را در حالت استندبای نگهداشتهاند تا به سرعت آرایش جدید بگیرند؛ البته این گروه متغیر قوه عاقله نظام را در معادلات خود در جای درستی قرار ندادهاند و نتیجه این راهحلهای اشتباه روشن است.
پیمانکار بیرونی (آمریکاییها) نیز با این طرح هماهنگی کامل داشته و معتقدند که دولت ضعیف با تلنگری کوچک و نیز تکانههای امنیتی، نظامی و بیرونی ازکارافتاده و به طبع آن تهران ابتکار عمل را برای انجام فعالیتهای منطقهای را از دست خواهد داد. به عبارتی ساده طرح بیدولت کردن علاوه بر منافع خاص سیاسی برای برخی محافل آلوده، برای عنصر بیرونی نتایج مطلوبی دارد؛ آنها میتوانند به جای زدن سر مار (به تعبیر خود)، دندانهای نیش و زهر آن را بگیرند.
نکته بسیار مهم آن است که بررسیهای منابع امنیتی که این تحرکات را در رصد دارند حکایت از آن دارد که هردو جریان یعنی چپ رادیکال و محفل فوق الذکر در هماهنگی کامل قرار دارند و با یکدیگر پاسکاریهای ظریفی انجام میدهند.
تشکیل نشدن کابینه یا «کابینه ناقص» اولین فاز گام سوم «دولت ناتمام» است.
هرچند انتقاداتی به برخی وزرای پیشنهادی وارد است اما فعالیت هیچیک از جریانات مذکور در قالب نقد منصفانه یا خیرخواهانه و از سر دلسوزی جا نمیگیرد.
مصادیق متعددی وجود دارد که نشان میدهد شبکه نفوذ با ظاهر انقلابی، لبه دیگر قیچی اینترنشنال برای تکرار مدل لبنانی بیدولتی در ایران است
اکانتهای به ظاهر انقلابی که بر آتش بیدولتی دامن میزنند!
مدیر عملیات گام سوم از پاریس و زندان اوین!
عملیات گام سوم با ظرافت خاصی پیش رفته است. اولین حرکت را جواد ظریف انجام داد که در قامت معاون راهبردی دولت تحت تأثیر رادیکالهای اصلاحات قرارگرفته و خطایی - ولو با نیت اثرگذاری تاکتیکی بر کابینه - را انجام داد که سمت مقابل آن را تحلیل کرده بود و در واقع به انتظار چنین لحظهای نشسته بود تا دومینوی استعفای تیم پزشکیان پیش از جلسات رای اعتماد کابینه آغاز شود.
فشارهای متعدد از سوی اصلاحطلبان رادیکال که از سوی حلقه پاریس هدایت میشود باعث شد که وزیر سابق خارجه یک اشتباه راهبردی انجام داده و پشت پزشکیان را خالی کند؛ این اتفاق با عملیات رسانهای شورای راهبردی و کمیتههای فانتزی در اطراف آن بالاتر آمده تا جایی که جبهه اصلاحات طی یک بیانیه قابل توجه اعلام کرد که ممکن است از پزشکیان عبور کند.
پروژه عبور از پزشکیان به معنای آن بود که رئیسجمهور در تلاطمهای سیاسی فاقد حمایت خاصی بوده و هر ضربه بیرونی میتواند او را از پاستور بیرون کند؛ یکی از اعضای اصلی حلقه سخت اصلاحات که این روزها در زندان اوین در حال گذراندن محکومیت است پیشازاین از اصلاحطلبان خواسته بود که بیعت دائمی با پزشکیان نکرده و در صورت عبور او از خواستههای رادیکالها زیر میز زده و او را کنار بگذارند.
این عنصر افراطی تأکید کرده بود که پزشکیان باوجود داشتن خاستگاه فکری چپ، بههیچعنوان اصلاحطلب ناب نبوده و نمیتواند خواستههای صفر و صدی اصلاحطلبان را برآورده کند؛ این محکوم امنیتی در تحلیلی که بیرون از زندان درز داده گفته است که پزشکیان قطار نیست که تا انتها با آن بریم اما میتواند یک یا دو ایستگاه چپها را جلو ببرد.
آنسوتر نیز ماجرای جالبی در حال وقوع بود؛ برخی محافل سیاسی با هدایت اکانتهایی که اتصال به نفاق دارند با ظاهر انقلابی عملیات حمله به کابینه پزشکیان را آغاز کردند. این اکانتها با گرفتن ژستهای سوپر انقلابی ادعا میکنند که این کابینه برای آینده کشور خطرناک بوده و باید مجلس به آن رأی اعتماد ندهد. هدف از پروژه این جریان محفلی و بهظاهر انقلابی آن است که مجلس با دولت رو در رو شده و با ضربه به ساختار فهرست کابینه، در مرحله اول «دولت ناتوان» و در فاز بعدی «بیدولتی» بر کشور تحمیل شود.
پروژه سوپر انقلابیهای حق العملکار که اینبار به اشتباه پروژه ضدامنیتی گرفتهاند و آلوده به دلارهای عبری و تراکنشهای کویتی شدهاند، بهمراتب خطرناکتر از چپهای رادیکال است زیرا اولی از سر منافع حزبی و تحلیل غلط نسبت به فضای سیاسی کشور و نیز رقابتهای قبیلهای دولت را تحتفشار گذاشته است، اما جریان دوم هدفمند بااتصال مستقیم - آگاهانه یا ناآگاهانه - بازی ضدامنیتی مورد نظر سرویسهای بیگانه را پیش میبرد.
تداوم فضای بیدولتی یا دولت ضعیف ناشی از شهادت شهید رئیسی و همراهانش و تکمیل آن با تشکیل دولت ضعیف، به هدف مشترک سرویسهای اطلاعاتی بیگانه، منافقین و شبکه نفوذ داخلی آنها تبدیل شده است.
رهبر انقلاب در شرح سوپرانقلابیها فرمودهاند:
بعضی افراد در سالهای اول انقلاب بسیار پرشور و حرارت و به تعبیری سوپرانقلابی بودند اما استقامت و طاقت ماندن در این راه را نداشتند و نتوانستند در مسیر بمانند بنابراین مشکلتر از انقلابی بودن، انقلابی ماندن فردی و جمعیِ مجلس است.
ماجرای اتصال محفل نفوذی وابسته یا تحت تاثیر طراحی سرویس خارجی (بهظاهر انقلابی) با چپ رادیکال قابلتوجه است. این دو جریان مانند دو لبه یک قیچی عمل کرده و هدف نهایی هر دو رساندن دولت به مرز استعفا است. ضربات دومینویی به دولت از فشار برای تغییر اطرافیان تا اثرگذاری روی تصمیمات مجلس برای ندادن رأی اعتماد به فهرست پیشنهادی دولت ازجمله اقداماتی است که بهصورت دومینو وار دولت پزشکیان را نشانه رفته است.
البته مجلس شورای اسلامی دردادن رأی اعتماد به نامزدهای معرفیشده مختار است و میتواند بر اساس گزارشات، برنامهها و نیز مصلحتهای خود به نامزدی رأی داده و یا دیگری را فاقد صلاحیت ارزیابی کند که امری طبیعیست، اما آنچه در این مرحله اهمیت دارد و مورد تأکید رهبر معظم انقلاب نیز قرارگرفته ایجاد یک فضای تعاملی در کشور است که مسیر حرکتی موجود در بازه زمانی کنونی که بسیار حساس نیز میباشد را تحت تأثیر قرار ندهد.
جلال محمودزاده از جمله نمایندگان تندرو سابق مجلس و از قومیتهای غرب کشور است که در جریان اغتشاشات 1401 ، به حامی جریانات برانداز تبدیل شد و البته مورد استقبال رسانههای بیگانه و ضدایرانی نیز قرار گرفت.
عملیات گام سوم در تلاش است تا کشور را به سمت بنبستهای غیرقابلبازگشت کشانده و درنهایت ایران را از لحاظ سیاسی به مرحله خلع سلاح بکشاند. این توطئه بزرگ در داخل و خارج کارپردازانی دارد که این روزها در رصدهای عمیق امنیتی قرارگرفتهاند و مسیر بیبازگشتی را طی میکنند؛ بیشک زمین زدن دولت در مرحله «انتقام خون یک میهمان» کلافی چندلایه با سرنخهایی آلوده است؛ در این بازی درها برای همیشه بسته نیست.