بازار داغ پکیجهای دروغین استادان اینستاگرامی!
در عصر دیجیتال که رسانههای اجتماعی به منبعی برای ارتباط و الهام تبدیل شدهاند، بخش تاریک پلتفرمهایی مانند اینستاگرام واقعیتی دلسردکننده رانشان میدهد. کلاهبردارانی پنهان در پشت نمایههایی بهدقت انتخاب شده، از اعتماد افراد ناآگاه سوءاستفاده میکنند ومحصولات تقلبی وبستههای گمراهکنندهای رابه فروش میرسانندکه وعدههای خارق العادهای میدهند اماچیزی جزناامیدی بهارمغان نمیآورند.
این هنرمندان کلاهبردار، امیدها ورویاها را شکار میکنند و سبک زندگی پر زرقوبرق و گواهیهایی را بهنمایش میگذارند که فریب آنها را پنهان میکند. دراینجا هر قربانی فقط یک آمار نیست، بلکه افرادی هستند که یا به دنبال هیجان یا آرامش بیشتر بودند یا در زندگی فردی و اجتماعی خود وامانده بوده و بهدنبال راه نجات میگشتند، اما در شبکهای از دروغگیر کردند.
از روزی که پای شبکههای اجتماعی و در رأس آنها اینستاگرام به جوامع به ویژه جوامع درحال توسعه مثل کشور ما باز شد، سر و کله افراد سودجو و کلاهبرداران نیز در این فضا پیدا شد. البته اینبار نه دزدان و کلاهبردارانی که از دیوار خانههای مردم بالا بروند، بلکه افرادی که بعضا عناوینی مثل دکترومهندس را یدک میکشندوبا ظاهری لوکس و آنچنانی به مخاطبان و کاربران خود پند ثروت و موفقیت میدهند و کیسه گشادی برای جیب مخاطبان خود دوختهاند، چراکه در قاموس این افراد موفقیت تنها در گرو یک چیز است: «خرید پکیج»های آنها!
لب چشمه میروید و تشنه برمیگردید!
هرچند ممکن است در وهله اول که این افراد را میبینید، تحت تأثیر سخنان عمیق و دلربای آنها قرار بگیرید و محو قدرت و ثروت نمایشیشان شوید و تا سرحد خرید پکیجهای آنها هم پیش رفته باشید؛ اما مدتی بعد که هیجانات اولیه ناشی از حرفهای انگیزشی آنها در شما فروکش میکند، میبینید که راهکارهایشان نهتنها دردی از شما دوا نکرد، بلکه هزینه خرید دوره نیز از جیبتان رفته است! جالب است بدانید که اینفلوئنسرهایی که خودراموفق معرفی میکنند وازانگیزههای مالی برای جذب مخاطبان خود استفاده میکنند، اغلب علم بیشتری از مخاطبان خود ندارند، بلکه تنها درگیر نوع خاصی از استراتژی بازاریابی هستند. این میتواند شامل نمایش یک سبک زندگی مجلل، تبلیغ محصولات گرانقیمت یا ادعای موفقیت مالی قابل توجهی باشد. در اینجا چند تاکتیک متداول وجود دارد که ممکن است از آنها استفاده کنند:
۱. سادهسازی بیش ازحد موفقیت: عباراتی مانند «فقط مثبت فکر کن!» یا «رویاهایت را آشکار کن!» میتواند گمراهکننده باشد، درحالی که مثبتاندیشی و تجسم میتواند مفید باشد، آنها اغلب سختکوشی، انعطافپذیری و گاهی اوقات عوامل خارجی را که به موفقیت کمک میکنند نادیده میگیرند.
۲. مثبتگرایی سمی: این ایده که فرد باید همیشه دیدگاه مثبت خود را حفظ کند، میتواند مضر باشد. این میتواند احساسات واقعی غم، ناامیدی یا شکست را باطل کند و باعث شود افراد بهجای پردازش احساسات خود، آنها را سرکوب کنند.
۳. دوگانگیهای نادرست: زبانی که موفقیت و شکست را بهعنوان انتخابهای دوتایی چهارچوببندی میکند، میتواند فریبنده باشد. زندگی اغلب رنگهای ظریفتری دارد و بسیاری از افراد موفق با شکستها و چالشهای متعددی مواجه شدهاند.
۴. بهرهبرداری از آسیبپذیری: برخی از روایتهای خودیاری آسیبپذیری افراد را شکار میکنند و راهحلهای سریع یا آسانی را ارائه میکنند که میتواند به ناامیدی یا ناراحتی بیشتر منجر شود.
۵. توهم کنترل: جملاتی که نشان میدهد فرد میتواند تمام جنبههای زندگی خود را از طریق طرز فکر کنترل کند، ممکن است گمراهکننده باشد. درحالی که طرز فکر مهم است، بسیاری از عوامل خارج از کنترل فردی هستند.
۶. مقایسه و رقابت: زبانی که مقایسه مداوم با دیگران را تشویق میکند، میتواند به احساس بیکفایتی و اضطراب منجر شود، نه اینکه حس اجتماع و حمایت را تقویت کند.
در مسیریابی در چشم انداز خودیاری و روانشناسی، بسیار مهم است که با چنین زبانی بهطور انتقادی برخورد کنیم و به دنبال شیوههای معتبر و مبتنی بر شواهد باشیم که پیچیدگی تجربه انسانی را تصدیق میکند.
پکیجفروشان فقط یک روی سکه را میبینند
دکتر خدیجه ابوالمعالی، استاد تمام روانشناسی ومدیرگروه کشوری روانشناسی دردانشگاه آزاد دراینباره میگوید: روانشناسان زرد و افرادی که صرفا جملات انگیزشی میگویند فقط یک روی سکه زندگی، یعنی موفقیت را میبینند. درحالی که ما باید چالشها و مشکلات زندگی را واقعبینانه بپذیریم. وی میافزاید: این افراد، چون فقط تمرکزشان روی موفقیت است، عوام را جذب میکنند. وی ادامه میدهد: افراد به توصیههای افراد غیر متخصص گوش میدهند و از آنجایی که افراد عادی مرز بین افراد غیرمتخصص و متخصص را نمیشناسند، درنتیجه این افرادغیرمتخصص باتوصیههای عوامفریبانهای که میدهند آنها را جذب میکنند. در اینجا اولین آسیب بیاعتمادی افراد به متخصصان است.
به عقیده ابوالمعالی درحال حاضر یکی از مشکلاتی که افراد در انتخاب توصیهها دارند، عدم داشتن تفکر انتقادی است. وی دراینباره میگوید: وقتی تفکر انتقادی به جریان میافتد، شما بهعنوان یک انسان بالغ باید برای انتخاب فردی متخصص، یکسری شاخصهای عینی داشته باشید. این افراد این شاخصها را ندارند؛ بنابراین افرادی نیز به آنها جذب میشوند که ازتفکر انتقادی کافی برخوردار نیستند. این روانشناس بااشاره به استادان قلابی اینستاگرام بیان میکند: این افراد اغلب شبیه شومن هستند که فقط بااجرای یکسری حرکات نمایشی، سعی در جلب توجه افراد دارند. واقعیت این است که مانمی توانیم کل فضای مجازی را کنترل کنیم؛ بنابراین در اینجا تنها راهکار این است که رسانهها در جهت افزایش آگاهی مردم جامعه گام بردارند.