انزوای ملوکانه
شاه که از ابتدای دهه 1340 خود را در مرکزیت تمام امور کشور قرار داده بود و کمتر نظر و راهبردی را بهغیر از آنچه خود در سر داشت میپذیرفت تمام عرصههای بروکراتیک و نخبگانی را در تعاملی بسیار تنزل یافته و سطحی با خود قرار داده بود. او میخواست خود یکهتاز جریان سیاستگذاری و تصمیمگیری در کشور باشد و از این طریق قدرت خود را در تمامی شئون تثبیت کند. حرکت در چنین مسیری اگرچه او را به اولین و آخرین سیاستگذار اصلی در کشور تبدیل کرده بود اما بدنه نخبگانی و مدیران دستگاه بروکراسی را نیز با او دچار گسستی عمیق کرده بود. برنامههای شاه حتی برای ایجاد پایگاه مردمی مستحکم برای او نیز نتایجی عکس داده بود و اصلاحات ارضی بیش از آنچه او را در میان روستائیان و آحاد جامعه محبوب کند مترصد ایجاد جمعیتی شده بود که بعدها پیادهنظام تظاهرات بر علیه او را در حاشیه شهرها تشکیل داد.
در چنین شرایطی شاه صرفاً بر نیروی نظامی و ارتش خود متکی بود. چیزی که عمومیت نداشت و علیرغم آنکه در مدیریت سازمانی خود با ایرادات اساسی مواجه بود که با فروپاشی سریع در مقابل جریان انقلابی آشکار شد؛ نتوانست مجرایی برای ارتباط با آحاد مختلف جامعه ایجاد کند و از این طریق به قابلیت تنظیمگری اجتماعی برای تضمین بقای سیاسی خود دست پیدا نماید.
کارتر که شاهد مبارزات انقلابی مردم و استیصال شاه در ماههای پایانی حیات سیاسی او بود در خاطرات خود بهخوبی متوجه دستوپازدن شاه در یک انزوای سیاسی میشود و مینویسد:
«تنها نقطه اتکاء و رمز پایداری حکومت، پهلوی خود شاه بود که توسط ارتش حمایت میشد برای اینکه از واکنش شاه به فشارهایی که بر او وارد میشد آگاه شوم از سفیر ایران اردشیر زاهدی دعوت کردم که به اتاق کار من. بیاید او وضعیت را برای من و برژینسکی توضیح داد.
شاه اخیراً خودش را تا حدودی قویتر کرده است - از نظر سیاسی نظامی و همچنین روانی .... سفیر بی پرده به من گفت که مردم ایران تصویر واضحی از تصمیم شاه در مقابل آنها و رهبری وی ندارند. در عين حال شاه برنامه ای در دست اقدام نداشت و مشاوران خوبی نیز وجود نداشتند که این شرایط را فراهم کنند و ساختار سیاسی نیز
آن چنان منسجم نبود که اگر انتخاباتی برگزار شود بتوانند موفق شوند. ما نگرانی خود را در این مورد ابراز کردیم. زاهدی چندین بار ادعا کرد که شاه علاقهمند است که او وزیر دربار یا نخستوزیر شود اما اطلاعات جاسوسی ما نشان میداد که زاهدی پیشنهاد داده بود که این منصب را به عهده بگیرد و شاه به پیشنهاد او چندان اعتنایی نکرده بود.»
خاطرات روزانه ۲۱ نوامبر ۱۹۷۸ (۳۰ آبان ۱۳۵۷)
منبع
کارتر، جیمی(1390). ایران در خاطرات جیمی کارتر، ترجمه ابراهیم ایران نژاد و طیبه غفاری، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.