آیا ساواکیها بعد از انقلاب هم فعالیت اطلاعاتی داشتند؟
یکی از ترفندهای رایج دستگاههای اطلاعاتی برای نفوذ و دستیابی به اطلاعات حیاتی، بهکارگیری افسران اطلاعاتیای است که به دلایل مختلف از سازمان خود جدا شدهاند. این جداییها میتواند به دلیل تغییرات سیاسی مانند انقلابها یا سقوط رژیمهای پیشین، مشکلات حفاظتی یا حتی اختلافات ایدئولوژیک رخ دهد. افسرانی که از سازمان خود جدا میشوند، اغلب حامل اطلاعات حساس و ارزشمندی هستند که میتواند برای دستگاههای اطلاعاتی رقیب بسیار مفید باشد.
این افراد با روشها و ساختارهای درونی سازمان خود آشنا هستند و به شبکههای ارتباطی، منابع انسانی و نقاط ضعف آن دسترسی دارند. در چنین شرایطی، دستگاه اطلاعاتی رقیب با پیشنهادهای مالی، حمایت امنیتی یا حتی فراهم کردن امکانات رفاهی، سعی در جذب و استفاده از این افراد دارد. این روش، علاوه بر کسب اطلاعات، میتواند به تضعیف روحیه سازمان پیشین و افشای اطلاعات حیاتی آن منجر شود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیآیای) با بهرهگیری از افسران ساواک، تلاش کرد شبکههای اطلاعاتی خود را در ایران بازسازی کند. بسیاری از مدیران و افسران ردهبالای ساواک، که پس از انقلاب یا از کشور گریخته بودند یا به دنبال بازسازی جایگاه خود در ساختار جدید بودند، به هدفی مناسب برای جذب توسط سیآیای تبدیل شدند. این افراد که از ساختارهای سیاسی، قومی و اطلاعاتی ایران شناخت عمیقی داشتند، نقش مهمی در تحقق اهداف سیآیای ایفا کردند.
برخی از این افسران، با حفظ ارتباطات خود با شبکههای داخلی ایران، توانستند اطلاعات حیاتی را در اختیار سیآیای قرار دهند. جالبتر اینکه تعدادی از آنان حتی در قالب مشاوران امنیتی در دولت موقت (ساواما) به کار گرفته شدند. این موقعیت به سیآیای اجازه داد تا از طریق این افراد، به نشستها و اطلاعات محرمانه دولت موقت دسترسی یابد و وضعیت انقلابی ایران را بهطور مستمر رصد کند.
از اواسط سال ۱۳۵۷ به بعد، ایستگاه سیآیای در تهران تلاش بیوقفهای برای جذب همکار، رابط و منبع در گروههای سیاسی و قومی مختلف کرد. مؤثرترین راه برای چنین کاری، دعوت به همکاری و استخدام مدیران و کارشناسان ساواک بود که اکنون در حال فرار و پراکنده شدن در سراسر جهان، عمدتاً اروپا و آمریکا بودند. افسران آمریکایی میتوانستند با بهکارگیری آنها، منابع سابق ساواک در احزاب، گروهها و دستههای مختلف را دوباره فعال کنند؛ این بار در خدمت سیآیای. در لابهلای اسناد کشفشده از سفارت آمریکا، اسامی افراد مختلفی از مدیران، کارشناسان و کارکنان ساواک یافت میشود که سیآیای آنها را به همین منظور به کار گرفت. یکی از عالیرتبهترین افسران ساواک که پس از انقلاب به خدمت سیآیای درآمد، علیاکبر فرازیان بود که در اسناد سیآیای از او با اسم رمز «اسدی جانوس (۱۳)» یاد میشود. او از اسفند ۱۳۴۶ تا آذر ۱۳۵۷ ریاست اداره کل دوم ساواک را بر عهده داشت که کارویژه آن، جمعآوری اطلاعات خارجی بود.
فرازیان از افسرانی بود که دولت موقت برای بازسازی تشکیلات اطلاعاتی پساانقلابی معروف به ساواما از آنها دعوت به کار کرد و بدین ترتیب، سیآیای از اخبار جلسات دولت موقت و وضعیت اطلاعاتی انقلابیها مطلع میشد. او همچنین یکی از راههای ارتباطی ایستگاه سیآیای با شخصیتهای میانهرویی همچون آیتالله شریعتمداری بود.
سرتیپ منوچهر هاشمی، رئیس اداره کل هشتم ساواک از شهریور ۱۳۴۲ تا مهر ۱۳۵۷، یکی دیگر از مدیران ساواک بود که اخبار و تحلیلهای خود را در اختیار سازمان سیآیای قرار میداد. اگرچه منوچهر هاشمی انگلوفیل بود و پیش از پیروزی انقلاب به انگلستان گریخت، اما با ایستگاه سیآیای در لندن همکاری میکرد. دانستهها و ارزیابیهای خود را در اختیار افسرانی مانند جرج کیو قرار میداد و به آنها کمک میکرد تا با افراد متنفذ تماس حاصل کنند. سیآیای اسم رمز «اسدی پریتکست ۱» را برای سرتیپ هاشمی برگزیده بود.
یکی دیگر از چهرههای بلندمرتبه ساواک که به استخدام سیآیای درآمد، نوذر رزمآرا با اسم رمز «اسدی جانوس (۲۷)» بود. نوذر رزمآرا فرزند نخستوزیر سابق، حاجعلی رزمآرا بود که از سال ۱۳۳۶ در ساواک خدمت میکرد. او سمتهای مختلفی در اداره کل هفتم ساواک داشت و تا ریاست اداره تحقیقات اداره کل هفتم رشد کرد. آخرین مسئولیت نوذر رزمآرا پیش از پیروزی انقلاب، ریاست ایستگاه ساواک در قاهره بود.
سازمان سیآیای برای بازیگردانی در کردستان و هدایت گروههای کردی، یکی از مأموران ساواک در امور کردستان را به کار گرفت و اسم رمز «اسدی تراب ۲۱» را برایش برگزید. در اسناد سفارت آمریکا از این شخص با نام «پرکار اقدم» یاد شده، اما بررسی مشخصات او نشان میدهد که هویت واقعی او، سرهنگ عیسی پژمان است. عیسی پژمان در دهه ۱۳۴۰ رئیس بخش اکراد اداره کل دوم ساواک بود. سپس بهعنوان رئیس ایستگاه ساواک در بغداد عازم عراق شد، مدتی رئیس اداره کل هفتم ساواک بود و در انتها به معاونت اطلاعات شهربانی گماشته شد. بعد از آنکه سازمان سیآیای پژمان را با دستگاه دروغسنج آزمود و اطمینان یافت که در ارتباط با شوروی و حزب توده قرار ندارد، او را در ارتباط با مسائل کردستان به کار گرفت.
جمشید امانی یکی دیگر از کارشناسان ساواک بود که در لندن زندگی میکرد و اینک با اسم رمز «اسدی جانوس ۲۰» برای پیشبرد امور سیآیای در کردستان فعال شده بود. به گفته سرهنگ عیسی پژمان، جمشید امانی بعد از او رئیس بخش اکراد در اداره کل دوم ساواک شده بود. سیآیای معتقد بود دسترسیهای امانی به جامعه کرد خیلی جدیدتر از دسترسیهای پژمان است و معتقد بودند که لااقل از بخش ساواک، او گزارشگر پُرثمرتری خواهد بود.
از دیگر ساواکیهایی که به سیآیای منابعی را معرفی میکرد، محمد کهرم بود. کهرم در دهه ۱۳۴۰ در بخش اکراد اداره کل دوم ساواک فعالیت میکرد. طبق سایر اسناد استخراجشده از سفارت آمریکا، ساواکیهای دیگری با اسم رمز «اسدی جانوس (۳۲)»، «اسدی جانوس (۳۸)» و... هم وجود دارند که در خدمت سیآیای قرار گرفتند.
همانطور که مشاهده میشود، نکته تأملبرانگیز در سیاست جدید سیآیای آن است که بسیاری از افسران ساواک که همکاری با آمریکاییها را پذیرفتند، در گذشته مدیر یا کارشناس بخش اکراد ساواک بودند. این موضوع بهخوبی توضیح میدهد که سیآیای چطور موفق شد در میان انبوه گروههای قومی ایران، ارتباطات خوبی با گروههای کردی برقرار کند. اسناد کشفشده در سفارت آمریکا بهروشنی نشان میدهد که افسران بخش اکراد ساواک، منابع خودشان در گروههای کردی را در اختیار آمریکاییها قرار دادند.
برای نمونه، طبق یکی از این اسناد، جون والش، «یکی از اعضای قرارگاه»، مأموریت یافته بود تا خارج از محوطه سفارت با دختر سرهنگ عیسی پژمان ملاقات کند و فهرستی از رابطهای کردی را از او تحویل بگیرد تا به خدمت ایستگاه درآیند.
همچنین مشاهده میشود که بسیاری از ساواکیهایی که با سیآیای همکاری کردند، سابقاً اعضای اداره کل دوم (جمعآوری اطلاعات خارجی) و اداره کل هفتم (بررسی اطلاعات خارجی) بودند. اعضای این دو اداره کل، به دلیل ترددها و ارتباطات خارجی فراوان، بیش از سایر اعضای ساواک برای مأموران سیآیای شناختهشده بودند.
منبع:
ایستگاه خیابان روزولت(روایتی مستند از تسخیر سفارت آمریکا در تهران)، محمد محبوبی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1403.