۰۵ فروردين ۱۴۰۴ - ۱۵:۱۷
کد خبر: ۷۷۷۵۵۷

پایتخت ۷ حرکت بر خلاف فرهنگ ایرانی اسلامی

پایتخت ۷ حرکت بر خلاف فرهنگ ایرانی اسلامی
سریال «پایتخت» از همان قسمت اول با اشتباهاتی همراه بوده که توجه مخاطبان را به خود جلب می‌کند، از تبلیغات اولیه نامناسب تا پیام‌های متناقض در محتوا، این سریال چالش‌هایی را در حوزه فرهنگی، اجتماعی و سیاسی ایجاد کرده است.

به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، سریال پایتخت از همان قسمت اول دچار اشتباهات قابل‌توجهی است که از همان ابتدای کار به چشم می‌آیند، اگرچه هنوز برای ارزیابی کلی زود است و باید دید سریال چگونه جلو می‌رود اما حتی در قسمت اول نیز می‌توان نکات قابل نقدی یافت که امیدواریم در ادامه کار این روند اشتباه، ادامه پیدا نکند.

تضاد پیام‌های سریال با سیاست‌های کلان کشور

در قسمت اول این سریال چند نکته وجود دارد که نشان‌دهنده اشتباهات استراتژیک در نویسندگی و کارگردانی است، در واقع این سریال حرکتی بر خلاف جهت سیاستهای فرهنگی کشور است.

به عنوان مثال در نظام ما معمولاً بر مشارکت مردم در انتخابات، راهپیمایی‌ها و سایر رویدادهای سیاسی و اجتماعی تأکید زیادی می‌شود و با نزدیک شدن به مناسبت‌هایی مانند روز قدس نمی‌توان پذیرفت که سریالی طنز - ساخته‌شده با هزینه بیت‌المال و پخش شده از رسانه ملی - پیامی خلاف این جریان را منتقل کند؛ پیامی که در واقع مخاطب را از سیاست دور کرده و به نوعی مشارکت اجتماعی را کم‌رنگ جلوه دهد. 

در بخشی از داستان، شخصیت ارسطو که یک کمپر خریداری کرده، با افتخار اعلام می‌کند که تنها به سینماگرها و پولدارها سرویس می‌دهد و به اهالی سیاست یا مدیران سیاسی کشور، هیچگونه خدماتی ارائه نمی‌دهد؛ او حتی در دیالوگ خود تأکید می‌کند که "خط قرمز من سیاست است".

چنین عبارتی در سریالی که با بودجه عمومی تولید شده پیام عجیبی علیه سیاست در ایران منتقل می‌کند! این در حالی است که از یک طرف رسانه ملی سیاست‌هایی مبتنی بر تشویق مردم به مشارکت اجتماعی و سیاسی را دنبال می‌کند، اما از طرف دیگر در همین رسانه سریالی ساخته می‌شود که عملاً مسیری برخلاف این راهبردها را پیشنهاد می‌کند. 

انسان آرمانی اسلام، انسانی سیاسی و سیاست شناس و با بصیرت است که از سیاستها و سیاستمداران بد دوری کرده و به سیاست و سیاستمداران خوب تمایل داشته و او را در مسیر خدمتش، یاری می‌کند، اما تنابنده در این سریال، چنان شروع میکند که بگوید من اگر سریال پایتخت 7 را ساختم، تأیید نظام جمهوری اسلامی و سیاستمداران آن نیست و هدفم فقط خدمت به سینماگران و پولدارها بوده؛ همان کسانی که در سالهای اخیر همواره با ورود نادرست به سیاست، کشور را گرفتار فتنه و آشوب کردند و خسارتهای جانی و مالی و آسیبهای اقتصادی زیادی به مردم زدند اما در نهایت خودشان همچنان از مواهب رسانه ملی، ارتزاق می‌کنند. 

این تضاد در مدیریت پیام های سیاسی رسانه ملی باعث می‌شود بیننده احساس کند در رسانه ملی و در نظام فرهنگی رسانه ای کشور، آشفتگی و سردرگمی وجود دارد، اگر در یک سریال اصرار به دوری از سیاست باشد چطور می‌توان انتظار داشت که همان بیننده چند روز بعد در یک راهپیمایی سیاسی مثل روز قدس شرکت کند؟ این تناقض آشکار نشان‌دهنده نیاز به دقت بیشتر در تدوین پیام‌هایی است که از طریق رسانه‌های مختلف ارائه می‌شوند. 

پرداخت نامناسب به موضوع فرزندآوری
نکته دوم به یکی دیگر از سیاست‌های کلان نظام در حوزه جمعیت مربوط می‌شود، در گذشته اشتباهی درباره سن فرزندآوری ترویج می‌شد که پشتوانه علمی و پزشکی نداشت و صرفاً به‌دلیل سیاست‌های نادرست تحمیلی کنترل جمعیت به جامعه تزریق شده بود، حالا دقیقاً در این سریال در قسمت اول تکرار می‌شود؛ شخصیت «هما» - که به‌عنوان یکی از چهره‌های اصلی و عاقل داستان شناخته می‌شود - دیالوگی مطرح می‌کند که کاملاً قابل تأمل است. 

ماجرا از اینجا شروع می‌شود که هما در گفت‌وگو با مشاور می‌گوید: «من و همسرم با رفتن دوقلوها از خانه، تصمیم گرفتیم بچه بیاوریم» این دیالوگ با لحنی طنزآمیز توسط مشاور سریال مسخره می‌شود اما آنچه بحث‌برانگیز است این است که خود هما نیز در ادامه، این تمسخر را تأیید کرده و به نوعی هم‌نظر با اوست، این در حالی است که در فصل‌های قبلی سریال مشخص شده بود هما به دلیل تصادفی که داشته دیگر امکان بچه‌دار شدن را ندارد، این موضوع از لحاظ داستانی منطقی بود و می‌توانست دلیلی قوی برای تصمیم او به قبول فرزندخوانده از بهزیستی باشد. اما متأسفانه به جای تأکید بر این نکته انسانی و احساسی، تاکید دیالوگها بر مسخره کردن آرزوی مادر شدن اوست. 

شخصیت هما در این سریال نه یک زن سالخورده است و نه کسی که از نظر سنی از بچه‌دار شدن گذشته باشد؛ او شخصیت جوان و توانایی است که صرفاً دو فرزند بزرگ دارد، اینکه او بچه‌ای را از بهزیستی قبول کرده حرکتی قابل تحسین است، اما نحوه پردازش این جریان در داستان و عدم انتقاد از مشاور داستان که آرزوی هما را به سخره می‌گیرد جای بحث دارد، این نوع روایت نه‌تنها با سیاست‌های جمعیتی فعلی نظام همخوانی ندارد بلکه عملاً تضادی آشکار با ارزشهای فرهنگی جامعه و ارزش مادری ایجاد می‌کند. 

نگاه هجوآمیز به جایگاه پیشکسوتان کشتی
این سریال که با نقش اولی یک پیشکسوت کشتی ایران از خطه پهلوان پرور مازنداران شروع شد و ابتدا بر سادگی و مردانگی و حتی مظلومیتهای این گروه الگو در جامعه تأکید میکرد، در ادامه و با ورود آرش عباسی به عنوان نویسنده، بارها از دریچه طنزف تصویری نامناسب از پیشکسوتی در کشتی ارائه داده است؛ سریال به جای احترام به مقام پیشکسوتان ورزش کشتی، رویه‌ای تمسخرآمیز و تخریبی علیه آنها را در پیش گرفته است، که موجب توهین و خدشه وارد کردن به چهره پیشکسوتان کشتی شده است؛ شاید دیدگاه نویسنده یا محسن تنابنده این باشد که این رویکرد عامل جذب مخاطب و سرگرمی و برای طنز است اما مگر در فصلهای نخست که ما این همه توهین به کشتی گیرها نداشتیم، مردم بیشتر و بهتر سرگرم نشدند و خنده بر لبشان ننشست؟!  

در فرهنگ ایرانی پیشکسوت کشتی نماد اخلاق، مردمداری و اصالت است؛ کسانی چون پوریای ولی و جهان پهلوان تختی نمونه‌های برجسته‌ای از این نمادهای فرهنگی هستند، اما در سریال پایتخت وقتی نقی به‌عنوان یک پیشکسوت معرفی می‌شود با رویکرد طنزآلود و گاه تحقیرآمیز هم گذشته کشتی و هم شأن پیشکسوتی زیر سؤال می‌رود، صحنه‌ای مانند به نمایش گذاشتن تندیسی ساده با قالیچه‌ای که روی صندلی انداخته شده و نوشتن تقدیرنامه پشت آن نه‌تنها جذابیتی به موضوع نمی‌دهد بلکه مفهوم احترام به پیشکسوتان را تخریب می‌کند.

وقتی انگشت نقی در دهان شیر این صندلی – نماد جایگاه اجتماعی پیشکسوتان کشتی ایران - گیر می‌کند و می‌گوید: «شیر پدرسگ» معلوم می‌شود پایتخت 7 نیز مانند پایتخت 6 قرار است جایگاه اجتماعی یک پیشکسوت کشتی را به چالش بکشد و احتمالا نقی نیز قرار است خودش هم به عنوان یک قهرمان کشتی ایران، به این نماد فرهنگی در ایران لگد بزند. 

کشتی در میان ورزش‌های مختلف ایران همواره جایگاهی ویژه داشته و قهرمانانش به اخلاقیات و ارزشی والا شهره بوده‌اند، در حالی که ممکن است در سایر ورزش‌ها نمونه‌های نامناسبی از الگوها دیده شود کشتی به‌عنوان یک نماد فرهنگی است که قهرمانانش فراتر از مدال‌آوری، اسوه‌های اخلاقی بوده‌اند، اما متأسفانه پرداخت سطحی و گاه هجوآمیز در این سریال به این موضوع، ضمن تخریب چهره پیشکسوتان و قهرمانان می‌تواند تأثیری منفی بر ذهن جوانان این مرزوبوم بگذارد. 

این مسئله تنها مربوط به یک قسمت یا یک فصل خاص از سریال نیست بلکه تکرار این رویکرد نشان‌دهنده جهت‌گیری خاصی است که با فرهنگ ایرانی-اسلامی سازگاری ندارد، بنیان‌های فرهنگی کشور ما متکی بر احترام به ارزش‌هاست و هر تولید هنری به‌ویژه در تلویزیون ملی، مسئولیت بزرگی در پاسداری از این مفاهیم بر دوش دارد، اینکه چنین سریالی بارها راهی خلاف مسیر فرهنگی ایران اسلامی را طی کرده جای بررسی جدی دارد! 

مناسب نبودن برخی دیالوگ‌ها برای پخش خانوادگی
نکته پایانی درباره تبلیغات این سریال در سایت تلوبیون به بخشی مربوط می‌شود که در معرفی فیلم اعلام شده مناسب افراد بالای ۱۳ سال است، سوال اساسی اینجاست که چرا سریالی که در ایام نوروز در زمان طلایی پخش و با محتوای طنز جذاب برای جمع‌های خانوادگی طراحی شده باید طوری ساخته شود که تنها مخاطبان بالای ۱۳ سال بتوانند پای آن بنشینند؟؟؟ به این ترتیب کودکان که علاقه‌مند به تماشای این سریال طنز خاطره انگیز در کنار خانواده هستند از دایره مخاطبان حذف می‌شوند؟! مگر می‌شود بچه ها را در خانواده ایرانی از نشستن پای سریال پایتخت منع کرد؟ مگر فیلم سینمایی است؟ با این حساب رسانه ملی با اینکه می‌داند این سریال مخاطب خانوادگی دارد اجازه داده است تا محتوای نامناسب برای نونهالان و کودکان زیر 13 سال در آن نمایش داده شود و خودش نیز از آن آگاه است! 

این مشکل از قسمت اول سریال نیز خود را نشان داده است؛ مثلا شوخی‌های زننده‌ای مانند دیالوگ مشاور که خطاب به هما می‌گوید "دوستت دارم، عاشقتم، می‌خوامت" و بعد از گفتن این حرفها، پیشنهاد می‌کند این جملات را به شوهرش بگوید! این شیوه نمایش اگرچه با نیت ایجاد موقعیت طنز گنجانده شده اما نمی‌توان از نظر بی اخلاقی و بی حیایی لحظه ای آن چشم‌پوشی کرد. 

تبلیغاتی که تصویر نادرستی از شادی ارائه می‌دهند
یک نکته دیگر درباره آنونس این سریال است که نشان دهنده اشکال در فهم مسئولان رسانه ملی از مفهوم طنز است. آگهی‌های تبلیغاتی سریال پایتخت از نیمه‌های اسفندماه در تلویزیون شروع شدند و نکته‌ای که توجه را جلب می‌کند این است که بیشتر این آنونس‌ها مملو از صحنه‌های رقص و پایکوبی هستند، درست است که شاید این صحنه‌ها مقدار اندکی از کل سریال را تشکیل دهند اما تکرار چندین‌باره آن‌ها در تبلیغات صداوسیما برای جامعه مناسب نیست و با ارزش‌های یک جامعه اسلامی سازگار به نظر نمی‌رسد، این رویکرد نه تنها تصویر نادرستی از شادی ارائه می‌دهد بلکه به طور غیرمستقیم نشان می‌دهد که گویی تنها عاملی که باعث شادی مردم می‌شود رقص است، آیا جامعه ما هزاران راه دیگر برای خندیدن و شاد شدن ندارد؟ 

این انتخاب محتوایی در آگهی‌های تبلیغاتی نه با سیاست‌های صداوسیما همخوانی دارد و نه با اهداف کلان نظام فرهنگی کشور، چرا به‌جای این تصاویر، موقعیت‌های طنز واقعی نمایش داده نمی‌شود؟ برای شادی بخشیدن به مردم نیازی به محتوای سطحی یا لودگی نیست، اگر هنرمند در خلق طنز ناکام باشد و نتواند موقعیت‌های طنز خنده‌داری ایجاد کند، چنین تصاویری جایگزین می‌شوند که نه تنها شادی حقیقی ایجاد نمی‌کنند بلکه همچون مخدر، جامعه را افیون زده خواهد کرد؛ طنز یعنی موقعیت یا گفت و گویی خلق شود که ضمن ایجاد لبخند و خنده بر لب مخاطب و حس فرح و شادی درونی، حرف جدی خود را نیز بزند و پیام عمیقی منتقل کند. 

این وضعیت نشان می‌دهد که تیم سازنده و حتی تیم نظارتی صداوسیما از مفهوم واقعی طنز فاصله گرفته‌اند و به جای آن به دام هجو و لودگی افتاده‌اند، تعریف طنز را تغییر داده‌اند و محتوایی ساخته‌اند که چیزی جز سطحی‌نگری ندارد؛ امیدوارم این مسئله تنها محدود به آنونس سریال باشد و در دل سریال با محتوایی عمیق‌تر و خلاقانه‌تر مواجه شویم. 

نتیجه‌گیری؛ نیاز به بازنگری در نظارت بر محتوا
سازمان صدا و سیما به عنوان متولی تولید محتوا، وظیفه دارد نظارتی جدی بر محتوای ارائه‌شده داشته باشد تا چنین مواردی تکرار نشود، این سؤال مهم همچنان پابرجاست که آیا روند تولید آثار نمایشی تحت نظارت دقیق صورت می‌گیرد یا خیر؟ امیدواریم پاسخ قانع‌کننده‌ای برای این موضوع وجود داشته باشد.

محمد حسین پیشاهنگ

ارسال نظرات