روایتی خواندنی از موفقیتهای مدیریتی حاج شیخ عبدالکریم حائری

اشاره: با گذشت یک قرن از بازتأسیس حوزه علمیه قم، هنوز میراث حکیمانه بنیانگذار آن، آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، در تار و پود این نهاد علمی-دینی جاری است. در گفتوگویی با حجتالاسلام امین اسدپور، استاد حوزه علمیه و محقق و پژوهشگر علوم اسلامی، به واکاوی شخصیت چندوجهی این عالم فرزانه، نگاه واقعگرایانه او به فقه و اصول و راهبردهای هوشمندانهاش در مدیریت حوزه در عصر استبداد رضاخانی پرداخته شده است.
* ضمن تشکر از حضور در رسانه رسمی حوزه، در ابتدا، لطفاً برای ما شرح دهید که فضای علمی و اجتماعی قم پیش از ورود حاج شیخ عبدالکریم چگونه بود و چه ضرورتی برای احیای حوزه در آن زمان احساس میشد؟
بسم الله الرحمن الرحیم، حوزه علمیه قم از پیشینهای بسیار کهن برخوردار است. به تعبیر دقیقتر، این حوزه از قرن دوم هجری و در دوران حیات ائمه معصومین علیهمالسلام، بهعنوان یک مدرسه حدیثی پایهگذاری شد.
در آن دوره، گروهی از اصحاب و شاگردان امام صادق علیهالسلام که از شهر کوفه بودند، میراث روایی ائمه علیهمالسلام را به قم منتقل کردند. این جریان، سرآغاز شکلگیری مدرسه حدیثی قم بود که از آن زمان تاکنون بهعنوان یکی از مکاتب علمی برجسته در میان حوزههای شیعی شناخته میشود.
* مروری بر شکلگیری و سیر تاریخی حوزه علمیه قم
مدرسه حدیثی قم نهتنها در دوره حیات ائمه علیهمالسلام نقشآفرینی جدی داشت، بلکه در آغاز دوران غیبت کبری نیز در تداوم و توسعه روایات شیعه نقشی کلیدی ایفا کرد.
بسیاری از منابع اولیه و بنیادین حدیثی شیعه، محصول نقل و کتابت منضبط و دقیق محدثان بزرگ قمی است.
این امر در شکلگیری شخصیتهای برجسته علمی در قرون سوم و چهارم هجری نیز تأثیرگذار بوده است؛ بهگونهای که مشایخ حدیثی قم در تربیت مشایخ شیخ صدوق و شیخ کلینی، نویسنده کتاب شریف «کافی»، نقشی مهم و انکارناپذیر داشتند. همچنین، بسیاری از محدثان نسلهای بعدی نیز تحت تأثیر مستقیم مکتب حدیثی قم قرار گرفتند.
از همان دوران، حوزه علمیه قم بهعنوان مدرسهای شیعی با محوریت حدیث، نقشی محوری در ساختار فکری شیعه اثناعشری ایفا کرد. حتی زمانیکه «حوزه ری» و مدرسه حدیثی آن شکل گرفت، آن را درواقع انشعابی از مدرسه حدیثی قم دانستند.
در همان دوران آغاز غیبت کبری، حوزه قم نقشی علمی و اثرگذار بر عهده داشت، اما در دورههای مختلف حیات اجتماعی شیعیان، این حوزه با فراز و نشیبهایی همراه بود.
بهویژه در عصر صفوی، مدارس متعددی در قم تأسیس شد. در این دوره، علما نقشی جدی در عرصههای مختلف ایفا کردند و حوزه علمیه قم، بهواسطه پیشینه حدیثی غنی و نیز بهعلت وجود مرقد مطهر حضرت معصومه سلاماللهعلیها، همواره مورد توجه علما و بزرگان بود.
از سوی دیگر، بسیاری از متمولان، اشراف و شاهزادگان دربار صفوی، موقوفات خود را صرف ساخت مدارس علمیه، مساجد و حتی تأمین هزینههای پژوهشهای علمی در قم میکردند.
از نمونههای بارز آن، ساخت «مدرسه فیضیه» در کنار بازسازی حرم حضرت معصومه سلاماللهعلیها بود که در دستور کار پادشاهان صفوی قرار گرفت. این اقدامات باعث شد که حوزه علمیه قم در این دوران، رونقی چشمگیر یابد.
با زوال حکومت صفویه و در پی آن، دورهای حدود هفتاد تا هشتاد ساله از آشوبهای داخلی، حوزه علمیه قم نیز دچار رکود شد.
برخلاف سقوط صفویه که تنها به معنای پایان یک سلسله نبود، بلکه نوعی شکست تمدنی و اجتماعی برای جامعه شیعی محسوب میشد، کشور در این مدت روی آرامش به خود ندید.
حمله افغانها، بازپسگیری برخی مناطق توسط نادرشاه افشار، درگیریهای شاهزادگان افشاری و سپس ظهور زندیه و نزاعهای داخلی میان خاندان زند، همگی موجب شده بودند که کشور در شرایطی شبیه به ملوکالطوایفی اداره شود.
سرانجام با روی کار آمدن سلسله قاجار، دولت مرکزی تا حدی تثبیت شد؛ اما رابطه بین دولت قاجار و علما، رابطهای منسجم و مستحکم نبود. برخلاف دوره صفویه که حوزه علمیه اصفهان تعامل نزدیکی با حکومت داشت، در دوره قاجار این تعامل بهوجود نیامد.
البته برخی پادشاهان قاجار بهدلیل علاقههای شخصی، با برخی علما روابط نیکویی داشتند، اما این روابط حالت استثنایی داشت و به یک قاعده عمومی تبدیل نشد. در مواقعی حتی روابط علما و حکومت به تیرگی گرایید و منازعاتی نیز رخ داد.
بههمین دلیل، در این دوره، تمامی حوزههای علمیه از جمله حوزه علمیه قم، دچار نوعی فترت و رکود شدند و آن رونق و اقبال دوران صفویه را از دست دادند.
بهطور خاص، در جریان نهضت مشروطه که با محوریت برخی علمای طرفدار عدالتخواهی ملت ایران شکل گرفت، حوزههای علمیه بهطور جدی درگیر تحولات اجتماعی شدند، اما با نفوذ روشنفکران غربگرا در جریان مشروطه، نهایتاً چه مشروعهخواهان و چه مخالفان نهضت، همگی بر این نکته اذعان داشتند که نهضت مشروطه به شکست انجامید.
* حوزه علمیه های علمیه در دوران رضاخان
با روی کار آمدن رضاخان با کودتای سال ۱۲۹۹ هجری شمسی و آغاز پادشاهی او در سال ۱۳۰۴ و شکلگیری یک دیکتاتوری تمرکزگرا، همه را به این باور رساند که نهضت مشروطه، دستکم در عرصه عمل، توفیق چندانی نیافت.
بسیاری از علمای درگیر در نهضت مشروطه، پس از شکست این حرکت، دچار نوعی سرخوردگی شدند. این سرخوردگی در برخی موارد با سرزنشهای اجتماعی و عتاب عمومی نیز همراه بود.
بنابراین، علما و حوزههای علمیه در آن دوره بهطور کلی به دو دسته تقسیم میشدند:
گروهی که بهنحوی در جریان مشروطه مشارکت یا مداخلهای داشتند و بهدلیل همین حضور، با سرزنش و ملامت اجتماعی مواجه شدند
و گروهی که در مشروطه نقشی ایفا نکرده بودند و از سوی جریانهای منورالفکر و روشنفکری، متهم به تحجر، سنتگرایی و بیتوجهی به مسائل روز جامعه میشدند.
در چنین فضایی، حوزههای علمیه ایران با چالشهای عمیقی در سطح اعتبار اجتماعی و نقش فرهنگی مواجه بودند.
در همین بستر تاریخی، در سال ۱۳۰۱ هجری شمسی، «مرحوم آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی» در شهر اراک مستقر شدند.
البته ذکر این نکته ضروری است که مرحوم حاج شیخ در دو مقطع مجزا در اراک حضور داشتند. اگر هجرتهای ایشان را در طول حیات علمی و اجتماعیشان بررسی کنیم، مجموعاً حدود یازده تا دوازده هجرت را میتوان برشمرد.
این هجرتها از زادگاه ایشان، «مِیبُد»، آغاز شد و سپس به ترتیب به «یزد»، «عتبات عالیات» (کربلا و سامرا)، «اراک»، بازگشت به «عتبات»، مراجعت مجدد به «اراک» و در نهایت، هجرت نهایی به قم انجام شد که تا پایان عمر، ایشان در «قم» ساکن شدند.
بخشی از این هجرتها، بیتردید متأثر از زمینهها و شرایط اجتماعی و سیاسی حوزههای علمیه در آن روزگار بود.
اگرچه بخشی نیز با هدف استفاده علمی از محضر اساتید برجسته صورت میگرفت، اما مقاطع کلیدی هجرتها با تحولات اجتماعی پیوند داشت.
برای مثال، در نخستین حضور ایشان در اراک، بهسبب اختلافاتی میان علمای شهر پیرامون مسائل مشروطهخواهی و سایر تحولات سیاسی، و بهویژه تمایل حاج شیخ به عدم مداخله در نهضت مشروطه، چه بهصورت ایجابی و چه سلبی، ایشان با ناراحتی اراک را ترک کردند و به کربلا بازگشتند.
در آنجا، حدود شانزده سال به تدریس درس خارج در مدرسه علمیه کربلا مشغول شدند.
پس از مدتی، برخی از علمای برجسته و فرزندان مراجع وقت در اراک، مجدداً از ایشان دعوت کردند تا به اراک بازگردند. این بار حاج شیخ با فراغ بال و اختیارات مدیریتی بیشتری پذیرفتند و توانستند حوزه علمیه اراک را بدون دخالتهای بیرونی به شکلی مستقل سامان دهند.
* ضرورت احیای حوزه قم و دعوت از حاج شیخ
پس از هشت سال استقرار در اراک، در سال ۱۳۰۱ هجری شمسی، برخی از علمای قم احساس کردند که ضرورت احیای حوزه علمیه قم بیش از پیش محسوس است.
در جستوجوی فردی شایسته برای این مسئولیت بزرگ، همه شرایط حاج شیخ را مناسبترین دیدند. ایشان هم از لحاظ علمی، به سبب شاگردی در محضر بزرگان حوزههای عتبات، بهویژه مرحوم میرزای شیرازی بزرگ (صاحب فتوای تاریخی تحریم تنباکو) صلاحیت داشتند، و هم توانایی انتقال مکتب آموزشی سامرا به قم را دارا بودند.
«مکتب سامرا» که توسط مرحوم میرزای شیرازی بنیان نهاده شده بود، سبک آموزشی ویژهای داشت که حاج شیخ میتوانست آن را در حوزه قم نهادینه سازد.
از سوی دیگر، بهدلیل عدم دخالت حاج شیخ در مشروطه، ایشان از بسیاری از اتهامات، سرزنشها و سوءظنهایی که متوجه دیگر علما شده بود، مبرا بودند.
همانگونه که برخی از دعوتکنندگان بهصراحت گفته بودند: «شما در ماجرای مشروطه طردآور نیستید.»
تعبیر آنان این بود که بسیاری از علما، چه مشروطهخواه و چه مخالف مشروطه، بهنوعی در آن ماجرا درگیر شدند و اکنون با تبعات آن مواجهاند، اما حاج شیخ بهدلیل موضعگیری مشخص و محتاطانه خود، از این حیث پاک و محفوظ ماندهاند.
در نهایت، پس از اصرارهای فراوان علمای قم، حاج شیخ برای تصمیمگیری استخاره کردند. استخاره بسیار نیکو آمد و در آن آیه (وَأْتُونِی بِأَهْلِکُمْ أَجْمَعِینَ؛ و همه خاندانتان را نزد من آورید/ آیه ۹۳ سوره یوسف) تعبیر «اهل» بود.
ایشان این تعبیر را چنین تفسیر کردند که باید شاگردان خود را نیز همراه بیاورند. بنابراین، عملاً کلیه شاگردان برجسته ایشان در اراک نیز به همراه استاد خود به قم مهاجرت کردند.
اساتید برجستهای چون «مرحوم آیتالله محمدتقی خوانساری» که از شاگردان دوره اول حاج شیخ بودند، دعوت ایشان را پذیرفتند و به قم آمدند.
همچنین، گروهی از شاگردان که در دوره دوم اقامت حاج شیخ در اراک در «مدرسه سپهسالار اراک» شاگردی کرده بودند، همچون «مرحوم امام، مرحوم آیتالله گلپایگانی، مرحوم آیتالله اراکی» و دیگران، همراه ایشان به قم مشرف شدند.
از اینرو، بازتأسیس حوزه علمیه قم، که در سال ۱۳۰۱ هجری شمسی صورت گرفت، با یک واقعه تاریخی مهم دیگر همزمان شد: ورود امام خمینی به شهر قم.
این تقارن تاریخی از منظر تاریخی و فرهنگی قابل تأمل است. نخستین ورود امام خمینی به قم، در آبانماه همان سال، یعنی اندکی پس از استقرار حاج شیخ در فروردین ۱۳۰۱، به وقوع پیوست.
بدین ترتیب، میتوان گفت که مدرسه علمیه اراک، بهطور کامل به قم منتقل شد و پایههای حوزه علمیه قم، در دوره معاصر، بر این بنیاد استوار گشت.
* دلایل ضرورت بازتأسیس حوزه علمیه قم از منظر حاج شیخ چه بود؟
در خصوص ضرورت بازتأسیس حوزه علمیه قم از منظر شخص مرحوم آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، باید توجه داشت که فراتر از انگیزههای دعوتکنندگان، خود ایشان نیز انگیزه و درکی عمیق از شرایط فرهنگی و فکری آن زمان داشتند.
ایشان بهروشنی احساس میکردند که با ورود جریانهای فکری و فرهنگی مهاجم که در بستر مدرنیزاسیون در حال نفوذ به کشور بودند، نیاز مبرمی به یک حوزه علمیه نیرومند برای مواجههای فعال و حکیمانه با این جریانها وجود دارد.
حاج شیخ در طول حدود چهارده سال زعامت خود بر حوزه علمیه قم، بارها و بهصورت مکرر بر این نکته تأکید میکردند که کشور در مواجهه با تحولات بنیادین اجتماعی، فکری و فرهنگی نیازمند یک پایگاه معرفتی قدرتمند است.
* دعوت حاج شیخ از بزرگان و علمای حوزه
در دوران حکومت رضاخان که مدرنیزاسیون بهصورت تحمیلی و جبری به جامعه ایران تزریق میشد، تلاش حاج شیخ بر آن بود که حوزه علمیه قم را بهعنوان یک پایگاه فکری، حکمی و سنتی از معارف اسلامی تقویت کند تا در برابر آن موج مهاجم، توان ایستادگی و تعامل عقلانی داشته باشد.
بر همین اساس، یکی از مهمترین ابتکارات ایشان، ایجاد فضایی باز برای تبادل آرا و گسترش حوزههای متنوع علمی و معرفتی در ساختار حوزه بود.
از همان آغاز بازتأسیس حوزه علمیه قم، حاج شیخ با رویکردی جامعنگر و آیندهنگر، از طیفی وسیع از اساتید با گرایشهای مختلف دعوت به همکاری کرد؛ اساتیدی با تخصص در «فقه، اصول، حدیث، فلسفه، عرفان، اخلاق، و سلوک»، و حتی حوزههایی که به علوم قدیمه شناخته میشدند، مانند «ریاضیات، هندسه، کیمیا و دیگر شاخههای علوم طبیعی».
تدریس برخی از این علوم در آن زمان در حوزه علمیه قم کاملاً متداول و پذیرفته شده بود.
این رویکرد، برخاسته از اندیشه و دغدغه شخصی حاج شیخ بود. ایشان معتقد بودند که باید تمامی سنتهای علمی و دانشی تمدن اسلامی را احیا و فعال کرد تا در برابر جریانهای رقیب فکری که از سوی جریانهای منورالفکر، دیوانسالاری استبدادی حکومت رضاخان، و نیز روشنفکران متأثر از فرهنگ غربی وارد کشور میشدند، توان مقابله و تعامل فرهنگی وجود داشته باشد.
در آن دوران، حتی در خود جوامع غربی، زمزمههایی از ادبیات انتقادی نسبت به مدرنیته و تمدن غربی آغاز شده بود و این مباحث از طریق احزاب و گرایشهای چپگرا، نظیر سوسیالیستها، به کشورهای دیگر نیز سرایت میکرد.
در ایران نیز، در پی نهضت مشروطه، زمینههای پیدایش حزب توده، ادبیات چپ و گرایشهای سوسیالیستی بهتدریج فراهم میشد.
در چنین شرایطی، حاج شیخ با تکیه بر ظرفیتهای درونی سنت علمی و فکری شیعه، به دنبال ایجاد نوعی توسعه حداکثری در ساختار دانشهای حوزوی بود.
هدف ایشان این بود که حوزه بتواند در برابر فرهنگ مهاجم و رقیب، یک هماوردی علمی و فکری مؤثر و هوشمندانه ارائه دهد.
این رویکرد، تصویری روشن از کلیت فضای فکری حاکم بر حوزه علمیه قم در آن دوره و نیز از افق دید مرحوم حاج شیخ در مقام مؤسس و مدیر آن حوزه ارائه میدهد.
* چه ویژگیهایی در شخصیت علمی و اخلاقی حاج شیخ وجود داشت که او را شایسته پایهگذاری یک حوزه مرجع در سطح جهان تشیع کرد؟
در بررسی شخصیت مرحوم آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، شاید آنچه در وهله نخست بیش از همه به چشم میآید، سابقه علمی برجسته ایشان باشد.
ایشان سالها در محضر استادانی چون «مرحوم فاضل اردکانی، مرحوم فشارکی و مرحوم میرزای شیرازی» بزرگ تلمذ کرده و از نظر تحصیلات حوزوی، از سابقهای درخشان در حوزههای علمیه عتبات برخوردار بود.
علاوه بر این، ایشان سابقهای مهم در مدیریت و زعامت حوزههای علمیه نیز داشتند؛ هم در نخستین دورهای که در اراک اقامت داشتند، و هم در دوران بازگشت به مدرسه علمیه کربلا.
در آن دوره، مرحوم حاج شیخ بهعنوان بزرگترین زعیم مدرسه علمیه کربلا شناخته میشدند.
در واقع، طی آن شانزده سالی که ایشان در کربلا به تدریس مشغول بودند، درس خارج ایشان به یکی از اصلیترین و معتبرترین دروس حوزه علمیه کربلا تبدیل شده بود، بهویژه در شرایطی که بسیاری از بزرگان عتبات به نجف اشرف منتقل شده بودند و مدرسه کربلا نیازمند مرجعیت علمی قدرتمند بود.
* مدیریت علمی و درایت فقهی حاج شیخ
در ادامه، پس از بازگشت دوباره به حوزه علمیه اراک و اقامت حدود هشت ساله ایشان در آنجا، آوازه درس و حوزه مدیریتی مرحوم حاج شیخ بهسرعت در سراسر ایران منتشر شد و طلاب از مناطق مختلف به اراک عزیمت میکردند تا در محضر درس ایشان حاضر شوند. این سابقه علمی و مدیریتی حوزوی، بخش بسیار مهمی از هویت علمی حاج شیخ را تشکیل میدهد.
با این حال، در کنار این ابعاد علمی و مدیریتی، ابعاد اخلاقی، تربیتی و شخصیتی ایشان نیز نقش قابل توجهی در شکلگیری جایگاه رهبری ایشان ایفا میکرد.
یکی از ویژگیهای بارز مرحوم حاج شیخ، روحیه باز و آزاداندیشانه ایشان بود. هرچند ممکن است ایشان نسبت به برخی علوم یا گرایشهای فکری موضع انتقادی یا شخصی داشتهاند، اما هرگز این دیدگاههای فردی را در عرصه مدیریت علمی و تربیتی حوزه تحمیل نمیکردند.
نگاه ایشان آن بود که حتی برخی از این سنتهای دانشی، در موقعیتهایی میتوانند ظرفیتهایی را فعال سازند که در راستای تقویت حوزه و مواجهه با مسائل روز، سودمند واقع شوند.
این روحیه آزاداندیشی، حتی در مواجهه با جریانهای اجتماعی و سیاسی نیز نمایان بود. برای نمونه، یکی از جریانهایی که در دوره زعامت حاج شیخ در فضای فکری ایران رواج یافت، جریان قرآنگرایی یا «قرآنیون» بود.
برخی از افراد وابسته به این جریان، به نوعی افراط در بسندگی به قرآن رسیده بودند. از جمله شاخصترین چهرههای این جریان، «مرحوم محمد حسن شریعت سنگلجی» بود.
ایشان دیدگاههایی داشت که بهزعم برخی از علما با اصول مذهب تشیع همساز نبود. برای مثال، اعتقادی به مسائلی نظیر رجعت نداشت یا برخی از شعائر اعتقادی شیعه را با تعابیری شرکآلود توصیف میکرد که این دیدگاهها متأثر از آموزههای وهابیگری به شمار میرفت.
در واکنش به این دیدگاهها، برخی از علمای تهران اقدام به صدور حکم تکفیر و ارتداد ایشان کردند و حتی در صدد بودند که محدودیتهایی فقهی و اجتماعی برای او ایجاد کنند، اما زمانی که از مرحوم حاج شیخ درباره این مسئله استفتا شد، ایشان پاسخ دادند که «گرچه رجعت از جمله اعتقادات مهم شیعه است و شخصاً به آن باور دارند، اما نفی رجعت را معادل مخالفت با ضروریات دین نمیدانند.»
بر اساس این استفتا، اقدامات تکفیری علیه مرحوم شریعت سنگلجی متوقف شد و ایشان توانست همچنان در محله خود نماز جماعت برگزار کند و فعالیتهایش را ادامه دهد، بیآنکه با ممانعتهای فقهی یا اجتماعی جدی مواجه شود.
* نگاه تربیتی، توجه به نخبهپروری و دعوت از همه طیفهای حوزه
در کنار مدیریت علمی و درایت فقهی، مرحوم حاج شیخ واجد بصیرتی عمیق و نگاهی تربیتی بود که حوزه را با همه تنوعات و جریانهای درونی آن به رسمیت میشناخت. این نگاه، یکی از مؤلفههای اساسی در مدیریت و رهبری ایشان به شمار میرفت.
نکته مهم دیگری که در خصوص شخصیت مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی باید به آن توجه کرد، نگاه خاص ایشان به نخبهها و «مسئله نخبهپروری» است.
این رویکرد، برخاسته از همان «مکتب علمی سامرا» بود که ایشان آن را از میرزای شیرازی فراگرفته بودند.
بر اساس این سنت، در کنار برگزاری درسهای عمومی و آزاد، حاج شیخ به برگزاری درسهای خصوصی و تشکیل حلقههای خاص علمی نیز اهتمام میورزیدند؛ حلقههایی که در آنها به رفع اشکالات، پاسخ به انتقادات علمی و ارتقای سطح اجتهادی طلاب میپرداختند.
این بخش خصوصی از برنامههای علمی ایشان، در حاشیه درسهای عمومی برقرار بود و اتفاقاً همین ساختار، نخبهپرور و مجتهدپرور بهشمار میرفت.
به همین دلیل است که در میان شاگردان مرحوم حاج شیخ، چهرههای برجسته و شاخص بسیاری دیده میشوند.
تنوع و تعدد این شاگردان که هرکدام در سطوح بالای علمی، فقهی و تحلیلی رشد کردهاند، نشاندهنده وجود یک سبک آموزشی منسجم و شیوه مدیریتی دقیق و هدفمند از سوی حاج شیخ است.
همانگونه که پیشتر نیز اشاره شد، دعوت از طیف متنوعی از اساتید در حوزه علمیه قم، یکی از سیاستهای محوری حاج شیخ بود.
در کنار آن، نکته قابل توجه دیگری نیز وجود دارد: پس از رحلت میرزای شیرازی دوم، بسیاری از بزرگان حوزه و مراجع عتبات، بهویژه از میان نخبگان مطلع و فعال، بهطور جدی از حاج شیخ دعوت کردند که به نجف بازگردد و مرجعیت آن حوزه یا دستکم مرجعیت حوزه سامرا را برعهده بگیرد.
اما پاسخ حاج شیخ به این دعوت، نکتهای بسیار کلیدی را دربرداشت؛ ایشان در پاسخ به آن نامهها نوشتند: «شما برخیزید و به قم بیایید؛ امروز قم به حضور شما نیاز دارد. من برای چه به قم آمدهام؟»
مرحوم حاج شیخ، تقویت حوزه علمیه قم و تربیت نیروهای علمی، فعال و کارآمد را یک «پروژه عمری» برای خود تلقی میکردند. ایشان این مأموریت را نهتنها یک وظیفه شخصی، بلکه تکلیفی اجتماعی و حتی سیاسی در آن دوره حساس تاریخی میدانستند.
* ساختار و مکتب آموزشی که حاج شیخ در حوزه قم پایهگذاری کرد، چه تفاوتهایی با مدل آموزشی حوزههای پیشین مانند نجف یا اصفهان داشت؟
«مکتب سامرا» را میتوان یکی از شاخههای منشعب از «نظام فقاهتی مرحوم شیخ انصاری» دانست. اگر بخواهیم ریشههای تاریخی این مکتب را پیگیری کنیم، بهنظر میرسد که بنیانگذار اصلی این ساختارهای علمی و اصولی، شخص «مرحوم شیخ انصاری» بوده است.
مرحوم شیخ انصاری، خود محصول پیوند علمی میان حوزههای نجف و کربلا از یکسو، و «مدرسه علمی وحید بهبهانی» از سوی دیگر بود. افزون بر این، شاگردان «مرحوم آیت الله وحید بهبهانی» نیز که در مناطق مختلف ایران آن روز مرجعیتهای محلی داشتند، نقش مؤثری در تربیت علمی شیخ ایفا کردهاند.
شیخ انصاری، در سفرهای علمی گستردهای که به ایران داشت، از محضر بسیاری از علمای برجسته آن عصر بهرهمند شد؛ از جمله میتوان به علمای بزرگ در اصفهان، «مرحوم نراقی» در کاشان و «ملاهادی سبزواری» در حوزه مشهد اشاره کرد.
شیخ افزون بر این بزرگان، نزد اساتید خود در حوزههای نجف و کربلا نیز تلمذ کرد و با سرمایه علمی حاصل از این تجربیات، به بازسازی و نظامسازی در علم اصول دست زد.
* نقش شیخ انصاری در احیای علم اصول و مکتب سامرا
نقش شیخ انصاری در احیای علم اصول پس از منازعات میان اصولیون و اخباریون، بسیار برجسته است.
شیخ اعظم، مسیر آغاز شده توسط وحید بهبهانی و شاگردانش را به سمت نظاممندی علمی پیش برد و به آن صناعت و ادبیات علمی تازهای بخشید.
از نظام اصولی شیخ انصاری، دو شاخه اصلی منشعب شد:
یکی، جریان میرزای شیرازی بود که مکتب سامرا را پایهگذاری کرد
و دیگری، جریان مرحوم آخوند خراسانی بود که پس از شیخ، زعامت علمی حوزه نجف را به عهده گرفت.
مراد از «مکتب»، در اینجا، بیشتر به معنای خط فکری و علمی شاگردان و پیروان این بزرگان در دورههای پس از ایشان است.
«مکتب سامرا»، بهویژه از طریق دو تن از شاگردان برجسته میرزای شیرازی، به ایران انتقال یافت:
نخست، توسط شیخ فضلالله نوری به تهران منتقل شد
و دوم، بهواسطه شیخ عبدالکریم حائری یزدی، به حوزه علمیه قم انتقال یافت.
از این رو، میتوان گفت که حوزههای فقهی تهران و قم، بهنوعی شاخهای از انشعاب سامراییِ مکتب شیخ انصاری به شمار میروند.
در این میان، اگر بخواهیم برخی از امتیازهای مکتب سامرا و بهتبع آن، حوزه قم (بهویژه در دوره حاج شیخ و پس از ایشان) را دستهبندی کنیم، شاید مهمترین مزیت این مکتب، «نوع نگاه واقعگرایانه آن به فقه و اصول» باشد.
این نگاه در مقایسه با نگاه غالب در نجف متأخر، که عمدتاً بر پایه فلسفه و عقل گرایی بنا شده بود، وجه تمایز آشکاری دارد.
در مکتب نجف متأخر، سبک اجتهادی غالب، مبتنی بر فرض صدق عناوین فقهی و استقرار آنها بر اساس لسان ادله بود، اما در مکتب سامرا، و در ادامه آن در مکتب قم، تأکید بر بررسی واقعیات خارجیِ موضوعات و عناوین فقهی بود.
بهعبارت دیگر، فقه در این مکتب، بهجای تکیه صرف بر تحلیلهای ذهنی و انتزاعی، بیشتر با «رویکردی واقعگرا به موضوعات» مینگریست.
یکی از جلوههای این واقعگرایی را میتوان در نحوه توجه به اصول فقه مشاهده کرد.
برخلاف «مکتب آخوند خراسانی» که اصول فقه را با دقتهای عقلی و تحلیلی عمیق بررسی میکرد، در «مکتب سامرا و در امتداد آن در حوزه قم»، معیار عمده، «دقتهای عرفی و عقلایی» بود.
* امام خمینی و گرایش به مکتب سامرا و رویکرد واقع گرایانه به اصول
این گرایش بعدها در اندیشه شاگردان برجستهای چون حضرت امام خمینی (ره) به اوج خود رسید، بهگونهای که عرف عقلایی بهعنوان محور و مبنای درک و تحلیل فقهی و اصولی در این مکتب تثبیت شد و جایگزین دقتهای صرفاً عقلی و فلسفی شد.
یکی از مرزهای مهمی که در مکتب قم مورد توجه قرار گرفته، مرز میان مباحث فلسفی و مباحث عرفی است.
این تفکیک، در تعابیر مختلفی که از سوی بزرگان این مکتب ارائه شده، بازتاب یافته است؛ بهعنوان نمونه، در بیان امام خمینی، این تفکیک با تعبیر «مرز میان تکوین و تشریع» شناخته میشود و در آثار مرحوم علامه طباطبایی و شهید مطهری نیز از آن بهعنوان «مرز میان حقیقت و اعتبار» یاد شده است.
چنین تمایزاتی بهصورت پررنگ در نظام اصولی مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، بهویژه در مقایسه با نظام اصولی مرحوم آخوند خراسانی، صاحب کفایة الاصول مشاهده میشود.
* در مورد تمایزات نظام اصولی دو مکتب سامرایی و مرحوم آخوند توضیحاتی بفرمایید.
برای روشن شدن این تفاوت، میتوان اشاره کرد که در اثر اصولی مرحوم آخوند خراسانی یعنی «کفایه»، حدود ۱۲۶ قاعده فلسفی استخراج شده است.
در مقابل، در کتاب «درر الفوائد» اثر مرحوم حاج شیخ، استفاده از قواعد فلسفی به حداقل ممکن رسیده است؛ البته باید توجه داشت که حاج شیخ نیز در برخی موارد به خانوادههای مفهومیِ فلسفی تمسک میجوید؛ از جمله، میتوان به مفاهیمی چون «سبب و مسبب» اشاره کرد که در آثار او بهکار رفتهاند. با این حال، حتی در این موارد نیز، «نگاه عرفی و عقلایی» بر «نگاه فلسفی و انتزاعی» غلبه دارد.
* مقابله با زوائد و تورم علم اصول
در همین زمینه، حضرت امام خمینی نیز، ضمن انتقاد از برخی استفادههای حاج شیخ، به همان مبنای عرفی و عقلایی تکیه میکند.
امام، در مقام اعتراض، چنین بیان میکند که اگر قرار است نگاه ما به «اعتبارات»، یک نگاه عرفی و عقلایی باشد، پس حتی در تحلیل مفاهیمی مانند «سبب و مسبب»، نباید بهگونهای برخورد کنیم که گویا «قانون علّیت» در آن دخالت مطلق دارد.
بهعبارتی، خود حضرت امام هم، ضمن نقد، از همان مبنای عقلایی و واقعگرایانهای استفاده میکند که حاج شیخ در نظام اصولیاش بر آن تأکید داشته است.
بر این اساس، میتوان گفت که نظام اصولی حاج شیخ، نظامی تهذیبشده و تنقیحشده است؛ نظامی که تلاش دارد از علم اصول، «تورمزدایی» کند.
یکی از دغدغههای اصلی حاج شیخ که همچنان نیز از نیازهای اساسی حوزه علمیه قم به شمار میرود، مسئله «مقابله با تورم و زوائد علم اصول» است.
این موضوع، از نخستین روزهای بازتأسیس حوزه علمیه قم، توسط حاج شیخ مطرح شد و در طول سالها نیز، بهعنوان یکی از چالشهای دائمی و اساسی، مورد توجه حوزه علمیه قم قرار داشته است.
«تورمزدایی از علم اصول»، «کارآمدتر کردن علم اصول»، «واقعگرایانهتر ساختن روش بررسی ادله فقهی و تأکید بر معیارهای عقلایی در اصول»، همگی از مولفههایی به شمار میروند که تا حدود زیادی میتوانند در صورتبندی مکتب قم نقش ایفا کنند.
* آیا مکتب سامرا و روش مدیریتی و آموزشی شیخ بعد از فوت ایشان در حوزه علمیه توسط بزرگان و مراجع بعد از ایشان ادامه یافت؟
همانگونه که پیشتر نیز گفته شد، مکتب قم با حاج شیخ آغاز شد، اما این مولفهها در دوران زعامت علمای پس از او، هم استمرار یافتهاند، هم ارتقا پیدا کردهاند.
برای نمونه، در دوران زعامت آیات ثلاث (حضرات آیات عظام سید صدرالدین صدر، سید محمد حجت کوهکمرهای و سید محمدتقی خوانساری)، همین مؤلفهها همچنان دیده میشود.
در «دوره زعامت آیتالله العظمی بروجردی»، بسیاری از این ویژگیها رشد چشمگیری پیدا میکند. و سرانجام، در «دوره زعامت حضرت امام خمینی (ره)»، بهنظر میرسد که این مؤلفهها به اوج خود نزدیکتر میشوند و مکتب قم در آن مقطع، فراز و تعالی بیشتری نسبت به حتی دوران آیتالله بروجردی و آیات ثلاث پیدا میکند.
مجموعه این مؤلفهها میتواند بهدرستی یک مکتب بهنام «مکتب قم» را شناسایی و تعریف کند. افزون بر این مؤلفهها، باید به رواج و گسترش نگاههایی مانند «فقه أعم» و «فقه أکبر» در حوزه علمیه قم اشاره کرد که در مقایسه با دیگر حوزهها، از دامنه و عمق بیشتری برخوردار بودهاند.
* معنای پیشنهاد اجتهاد جمعی یا اجتهاد شورایی از طرف حاج شیخ
در حوزه علمیه قم، نگاه تخصصگرایانه به فرآیند اجتهاد، چه در ابواب مختلف فقه موجود و چه در فقههای نوپدید، زودتر از سایر حوزهها شکل گرفته است.
در واقع، یکی از پیشنهادهای اصلاحی مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، همین موضوع تخصصگرایی در فقه بوده است. این پیشنهاد، مربوط به حدود صد سال پیش، یعنی در حدود سالهای ۱۳۰۶ یا ۱۳۰۷ هجری شمسی مطرح شده است؛ حتی فراتر از آن، حاج شیخ، ایده «اجتهاد شورایی» را نیز پیشنهاد میدهد.
شهید مطهری، در بیاناتی که از زبان حاج شیخ نقل کرده، به این نکته اشاره میکند که ایشان، از همان زمان، پیشنهادهایی در جهت تحول در ساختار حوزه و اجتهاد مطرح کردهاند.
نکته مهم این است که این مسائل در همان دوره، جزو دغدغههای اصلی و جاری حوزه علمیه قم بوده و به نظر میرسد که هنوز هم بهعنوان مسائل اصلی و حلنشده، روی میز حوزههای علمیه قرار دارد.
در آن زمان، پیشنهاد اجتهاد جمعی یا اجتهاد شورایی از سوی حاج شیخ، بهاشتباه چنین تلقی شد که مراد ایشان، «فتوای جمعی یا فتوای شورایی» است؛ در حالی که اصلاً مقصود حاج شیخ چنین نبود. آنچه او پیشنهاد میداد، ناظر به خود فرآیند اجتهاد بود، نه صدور فتوا بهصورت جمعی.
حاج شیخ با تکیه بر همان نگاه واقعگرایانه به موضوعات و عناوین فقهی و با تأکید بر لزوم صدق عناوین بر واقعیات عینی، بر این باور بود که کارشناسیهای متعدد و بهرهگیری از خبرگان حوزههای مختلف میتواند به فرآیند اجتهاد عمق بیشتری ببخشد و به جمعبندی اجتهادی دقیقتری منجر شود.
از این منظر، حاج شیخ اصلاً نظریهای در باب فتوای شورایی نداشت، بلکه باور داشت که خود «فرآیند اجتهاد باید در بستر مشورت با جمعی از کارشناسان موضوعشناس و متخصصان حوزههای مرتبط با مسأله مورد اجتهاد، انجام گیرد».
این دیدگاه، در حقیقت، بازتابی از نگاه آیندهپژوهانه و آیندهنگرانهای است که حاج شیخ نسبت به مسائل حوزه داشت.
ایشان بهدرستی پیشبینی کرده بود که حوزه اجتهاد، در آیندهای نزدیک، با موضوعات نوپدید و بهشدت تخصصی روبهرو خواهد شد و در آن شرایط، مجتهد ناگزیر خواهد بود برای صدور حکم شرعی، از تخصصهای متنوع و کارشناسیهای موضوعی بهره بگیرد.
بنابراین، پیشنهاد اجتهاد جمعی که در آن دوره از سوی حاج شیخ مطرح شد، یکی از مؤلفههای بنیادین مکتب قم بهشمار میآید.
در کنار آن، «نگاه تخصصی به اقسام و عناوین فقهی» نیز بهعنوان یک مؤلفه مهم دیگر در مکتب قم شناخته میشود. در نهایت، این کلیت منظومه فکری حاج شیخ، و مؤلفههایی که مکتب قم بر پایه آنها شکل گرفته، در دورههای بعدی نیز قابل پیگیری و توسعه بوده است.
* از آثار تحول حوزه توسط حاج شیخ در جامعه ایران را بگویید و اینکه آیا میتوان گفت که حاج شیخ، صرفاً یک بنیانگذار آموزشی در حوره علمیه بود یا او را باید مؤسس یک جریان اجتماعی–سیاسی در جامعه دانست؟
یکی از ابعاد مهم خدمات حوزه علمیه قم، «خدمات اجتماعی به شهر قم» و ساکنان آن است. مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، با الهام از سنت دیرینه «مرجعیت محلی و بومی» که ریشه در فرهنگ و تاریخ ایران داشت، بهویژه در دوره قاجار، کوشید تا این سنت را در قالبی نو بازسازی و احیا کند.
* مرجعیت محلی و خدمات اجتماعی حوزه به جامعه ایران
در دوره قاجار، مرجعیت محلی نقشی بسیار جدی و مؤثر در زندگی مردم ایفا میکرد و بخش عظیمی از امور عمومی مردم، در چارچوب مراجعی که در شهرهای مختلف مستقر بودند، حلوفصل میشد.
مردم در آن زمان، رجوع چندانی به دیوانسالاری دربار قاجار نداشتند و در مواردی که چنین مراجعهای نیز صورت میگرفت، کارآمدی خاصی از آن مشاهده نمیکردند. به همین دلیل، «بیوت مراجع محلی»، در چشم مردم «مرجع واقعی حل مسائل و فصلالخطاب» بهشمار میرفتند.
در چنین بافتی، بیوت مراجع محلی مسئولیتهای گستردهای را بر عهده داشتند؛ از امور شرعی مانند «ازدواج» و «طلاق» گرفته تا «رسیدگی به شکایات»، «داوری در دعاوی»، «اجرای حدود»، «دیات و تعزیرات».
همه این مسائل در حوزه اختیارات مراجع محلی تعریف شده بود. برای نمونه، «مرحوم آیت الله نراقی» در کاشان دارای مرجعیتی گسترده برای منطقه خود بود یا علمای بزرگ اصفهان و کرمانشاه همچون «مرحوم آقا محمد علی کرمانشاهی»، مرجعیتهای محلی وسیعی در مناطق خود داشتند.
مرحوم حاج شیخ، این پیشینه را از نزدیک میشناخت و از تجربه تاریخی مرجعیت محلی آگاه بود.
با این حال، تمرکز مرجعیت در نجف طی دورهای از تاریخ، بهویژه در اواخر قاجار و اوایل پهلوی، سبب تضعیف مرجعیت محلی شد.
در چنین شرایطی، حاج شیخ در صدد برآمد تا با بازتأسیس و تثبیت حوزه علمیه قم، «کارکردهای اجتماعی مرجعیت محلی» را احیا کند.
حاج شیخ این احیا را صرفاً بهمنظور انجام خدمات محدود ندانست، بلکه آن را بستری برای شکلدهی به یک پشتوانه فرهنگی، اجتماعی، مادی و معنوی برای حوزه علمیه قم تلقی میکرد.
* حمایت های معنوی و مادی مردم از حوزه و حوزه از مردم
در نگاه مرحوم حاج شیخ، زمانی که مردم بهطور ملموس خدمات اجتماعی حوزه را دریافت کنند، ارتباطی ارگانیک و پایدار با حوزه برقرار مینمایند و این ارتباط به حمایتهای معنوی و مالی مردم از حوزه نیز خواهد انجامید.
بر همین اساس، حاج شیخ، اصلاح و توسعه عمرانی شهر قم را نیز در زمره وظایف خود بهعنوان یک مرجع و مؤسس حوزه تلقی میکرد.
از تأسیس راهها و جادهها گرفته تا احداث بیمارستان، آبرسانی، احیای چاهها و آبانبارها و حتی ساخت پلهای مورد نیاز در شهر، همگی در دستور کار زعامت او قرار داشت.
حاج شیخ به کارکرد اجتماعی مرجعیت نگاه دقیقی داشت و آن را بخشی از زعامت دینی میدانست. همین امر موجب شد که محبوبیت اجتماعی او روزبهروز افزایش یابد و نوعی اعتماد متقابل میان مردم و مرجعیت در قمِ آن روز شکل گیرد.
اگر بخواهیم این مسئله را در سطح ملی و کلان کشور روایت کنیم، باید گفت که یکی از اصلیترین کارکردهای حوزه علمیه قم در آن مقطع تاریخی، «مقاومت منفی در برابر پروژه مدرنیزاسیون پهلوی» بود.
یعنی اساساً پروژه پهلوی، بهویژه پس از سال ۱۳۰۶ هجری شمسی که این رژیم تا حدودی در ایران تثبیت شد، مسیر خود را بهسوی مدرنیزاسیون تحمیلی و استعلایی آغاز کرد.
این مسیر پس از سفر رضاشاه به ترکیه و آشنایی او با مدل نوسازی آتاتورک در آن کشور، با شدت بیشتری پیگیری شد.
در واقع، این تجربه در ترکیه، الگویی برای اجرای پروژهای مشابه در ایران قرار گرفت. البته، این روند صرفاً متأثر از مشاهدات رضاشاه نبود، بلکه گروهی از «منورالفکران درباری» نیز بهصورت نظری و عملی در تکوین این پروژه نقش مؤثر داشتند.
افرادی چون «محمدعلی فروغی، علیاصغر حکمت، و علیاکبر داور»، از جمله کسانی بودند که در قالب کابینه و دستگاه فکری حکومت وقت، «طرح مدرنیزاسیون» را آماده و طراحی میکردند.
هرچند این افراد در ابتدا در پیشبرد سیاستهای دولت پهلوی نقشآفرینی کردند، اما بعدها مورد بیمهری شخص رضاشاه قرار گرفتند. بهطوریکه رضاشاه بسیاری از آنان را از عرصه قدرت کنار گذاشت. حتی نقل است که محمدعلی فروغی در دورهای که بهناچار خانهنشین شده بود، با عنوان تحقیرآمیز «زن سیبیل» شناخته میشد.
* شکاف مشروعیت دینی و اجتماعی دیوانسالاری پهلوی
در این میان، یکی از اصلیترین کارکردهای حوزه علمیه قم، مقاومت منفی در برابر این روند تحمیلی مدرنیزاسیون بود؛ روندی که تلاش داشت از بالا و با رویکردی استعلایی، نهادها، سنتها، و ساختارهای دینی و اجتماعی موجود را جایگزین نماید.
این پروژه، از یکدستسازی پوشش مردم آغاز شد و تا ممنوعیت پوشیدن لباس روحانیت در انظار عمومی ادامه یافت. در ادامه، قوانینی نظیر «کشف حجاب»، «اداریسازی و دولتیکردن سازمان اوقاف»، و «دولتیسازی نظام قضایی» به اجرا درآمد.
یکی از نتایج این پروژه، «تعطیلی محاکم شرع» بود. این محاکم، که همان بیوتات مراجع محلی به شمار میرفتند، در سنت اجتماعی ایران نقشی کارکردی و مؤثر در اداره زندگی مردم داشتند، اما همه این نهادها، تحت عنوان «ایجاد نظم، وحدت رویه، و کارآمدسازی دیوانسالاری»، تعطیل شدند.
در برابر این فشارها، جامعه واکنش نشان داد و فرآیندی از مقاومت منفی نسبت به این فرایند شکل گرفت.
در رأس این مقاومت، علمایی قرار داشتند که در دوره زعامت حاج شیخ عبدالکریم حائری در قم تربیت یافته بودند. این عالمان، هم راهبری جریان مقاومت مردمی را به عهده داشتند و هم در برخی موارد، با هدف کاهش میزان تخریب سنتهای دینی، بهصورت هدفمند در ساختارهای رسمی حکومت نفوذ کردند.
برخی از این افراد، با ورود به دستگاه قضایی و سازمان اوقاف رضاشاه، تلاش کردند تا از درون، از حداقلهای شرعی و دینی در قوانین و سیاستها صیانت کنند.
آنان ضمن اینکه در جامعه مقاومت فرهنگی و اجتماعی را پیش میبردند، در درون ساختار حکومت نیز در پی حفظ خطوط قرمز شرعی بودند. این اقدامات، افزون بر تداوم کارکردهای سنتی مرجعیت، موجب شد که «مشروعیت دینی و اجتماعی دیوانسالاری پهلوی» در چشم جامعه تضعیف شود.
* آیا خود حاج شیخ نیز مستقیماً برای مقابله با دیوانسالاری پهلوی اقدام میکرد؟
در این زمینه حداقل موضع رسمی و سیاستهای حاج شیخ چندان شفاف نیست. این هم به این دلیل است که حقیقتاً رضاخان نمیتوانست معطل یک حرکت سیاسی از سوی حوزه علمیه قم باشد.
او به راحتی میتوانست با استفاده از قدرت نظامی و قزاقهایی که در اختیار داشت، حوزه علمیه قم را تعطیل کند و با قلدری و اجبار، هرگونه مقاومت در این زمینه را سرکوب کند.
بسیاری از افراد در آن زمان بهخوبی آگاه بودند که اگر حاج شیخ از عرصه حوزه علمیه قم کنار میرفت، کسی نبود که جایگزین او شود؛ حتی در آن زمان، هیچکس به اندازه حاج شیخ از قدرت رهبری برخوردار نبود که بتواند حوزه علمیه را حفظ کند. این شرایط به حاج شیخ ایجاب میکرد که سیاست تقیهای و مخفیانهای را دنبال کند.
* شما یک هفته هم نمی توانید حوزه قم را نگه دارید
پس از حادثه کشف حجاب، که اعتراضات زیادی در پی داشت، حاج شیخ دچار بیماری شد و در نهایت درگذشت. برخی از افراد میگویند که حتی مرگ او بهنوعی مرتبط با فشارهای ناشی از اجرای قانون کشف حجاب بوده است.
در این زمینه، گفته شده که حاج شیخ بهقدری تحت تأثیر این قانون و شرایط قرار گرفته بود که برخی حتی اظهار کردهاند که به خاطر همین مسئله دق کردند.
در خاطرات آیتالله شبیری از پدرشان، ایشان نقل میکنند که حاج شیخ در جمع شاگردانش گفته بود: «یک هفته بعد از وفات من، اگر توانستید حوزه علمیه قم را حفظ کنید، من شفاعت شما را میکنم.»
این جمله بهخوبی نشان میدهد که حاج شیخ امیدی به حفظ حوزه علمیه قم بعد از وفاتش نداشت. ایشان میدانستند که فشارهای شدید رضاخان، حتی در صورت وجود چنین رهبری در حوزه، میتواند به راحتی موجب از بین رفتن حوزه شود.
حاج شیخ با تدبیری کاملاً هوشمندانه سعی کرد که هیچ بهانهای به دست دیوانسالاری رضاخان ندهد تا تهدیدی برای حوزه علمیه ایجاد نشود. به همین دلیل، حوزه علمیه قم توانست با «مقاومت منفی خود در برابر فشارها»، در آن زمان همچنان بهعنوان یک نهاد مستقل دینی به حیات خود ادامه دهد.
بعد از وفات حاج شیخ، دورهای بسیار سخت و محنتبار برای حوزه علمیه قم آغاز شد. این دوره از وفات حاج شیخ تا سال ۱۳۲۳ هجری شمسی که «آیتالله بروجردی» به قم آمدند و حوزه علمیه را مجدداً تحت رهبری خود قرار دادند، بسیار دشوار بود.
* دوران سیاه و خفگان حوزه بعد از رحلت حاج شیخ
هفتهشت سال پس از وفات حاج شیخ، شاهد مشکلات زیادی برای حفظ وضعیت حوزه علمیه قم بودیم.
در این دوره، حتی امام خمینی (ره) که در آن زمان در قم حضور داشت، به دلیل فشارهای دیوانسالاری دولت رضاخان، جرأت نداشت که در حوزه علمیه قم درس اخلاق برگزار کند. درس اخلاق امام که یکی از مهمترین متنهای اخلاقی ایشان، یعنی «چهل حدیث»، در آن نگارش شده بود، تعطیل شد.
امام خمینی (ره) در آن زمان جوان بودند و بهطور غیررسمی در حوزه علمیه قم تدریس میکردند. بسیاری از استادان برجستهای که در دهههای اولیه بازتأسیس حوزه علمیه قم حضور داشتند، در این دوره از قم مهاجرت کردند یا به محلات خود رفتند.
این دوره برای حوزه علمیه قم، بهویژه بعد از وفات حاج شیخ و در زمان فشارهای شدید رژیم پهلوی، دورهای بسیار سخت و پر از مشکلات بود.
بعد از بازگشت آیتالله شاهآبادی(استاد اخلاق امام) به تهران، حوزه علمیه قم بهویژه در زمینه تدریس اخلاق با کمبود استاد مواجه شد.
در این شرایط، تدریس اخلاق در حوزه به عهده حضرت امام خمینی (ره) قرار گرفت. شهید مطهری در خاطرات خود اشاره میکند که در سالهای ۱۳۱۷ و ۱۳۱۸ در درس امام شرکت کرده و میگوید که «چنان این جلسات تاثیرگذار بود که تا ساعتها پس از آن، مشغول تفکر و تأمل در مورد محتوای درس میشدند.»
شهید در خاطرات خود اشاره می کند که «این درسها آنچنان شارژ روحی و فکری برای آنها فراهم میکرد که تا هفته آینده آماده بودند که دوباره در آن جلسه شرکت کنند».
شدت تاثیرگذاری درسهای امام بهحدی بود که حتی بازاریان اطراف قبرستان شیخان قم و دیگر بازاریان نیز در آن حضور مییافتند. این حضور گسترده از مردم عوام و دغدغههای سیاسی و اجتماعی باعث شد که برخی از مسئولان پهلوی بخواهند که این درسها تعطیل شود. در نهایت، این درخواستها منجر به تعطیلی درسهای امام شد.
در این دوران، امام خمینی (ره) در برخی مواقع مجبور بودند که درسهای خود را شبها برگزار کنند تا از توجه مأموران و گزمههای دولت رضاخان به حضور روحانیون در این جلسات جلوگیری کنند.
همچنین در مواقعی برای برگزاری درسها به روستاهای اطراف قم میرفتند تا از شناسایی و فشارهای بیشتر جلوگیری شود.
* قطع شهریه حوزه علمیه قم از طرف حوزه علمیه نجف
در آن زمان، بهویژه در شرایطی که حوزه علمیه نجف شهریههای حوزه علمیه قم را قطع کرده بود، فشارها علیه حوزه شدت بیشتری پیدا کرد.
حوزه علمیه عراق نیز با مشکلات مالی مواجه بود و وجوهات کمتری به آنجا میرسید. این وضعیت باعث شد که «آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی» تصمیم بگیرد که شهریههای قم را قطع کند تا طلاب حوزه علمیه نجف بتوانند از منابع مالی بیشتری بهرهمند شوند. در این دوران، تغییرات در وضعیت شهریهها با سختیهای زیادی همراه بود.
در دوره آیات ثلاث که هیچکدام در حد مرجعیت حاج شیخ قرار نداشتند، وضعیت سختی بر حوزه علمیه قم حاکم بود و تعداد طلاب در زمان حاج شیخ به حدود ۱۵۰ یا ۲۰۰ نفر تقلیل پیدا کرد؛ البته اسناد و مدارک دقیق این وضعیت در همایشهای بعدی منتشر خواهد شد.
با این حال، در این دوره، تدابیر و تصمیمات دقیقی از سوی علمای برجستهای چون امام خمینی (ره) و آیات ثلاث اتخاذ شد که در نهایت به بازگشت «آیتالله بروجردی» به قم و هدایت حوزه علمیه قم منجر شد.
* بازگشت آیت الله بروجردی به قم و رشد دوباره حوزه علمیه
آیتالله بروجردی پس از بازگشت به قم، زعامت را از «آیات ثلاث» دریافت کرد. «مرحوم آیتالله صدر، آیتالله حجت کوهکمری و آیتالله محمدتقی خوانساری» همه با ازخودگذشتگی و اخلاص تمام، آنچه را که در اختیار داشتند، در خدمت آیتالله بروجردی قرار دادند.
آیتالله خوانساری حتی امامت جمعه را به آیتالله بروجردی پیشنهاد داد و آیتالله حجت در محل تدریس مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری، ساعت درس و محل آن را بهطور کامل برای آیت الله بروجردی تنظیم کرد.
با این همکاریها، حوزه علمیه قم توانست از بحران خارج شود و مجدداً به مسیر رشد و پیشرفت خود ادامه دهد.
این همکاری و ازخودگذشتگی علمای وقت نشان داد که آنها علاوه بر درک مصلحتهای کلی اسلام، توانستند با ایثار و فداکاری از عناوین و مناصب خود عبور کرده و به ترویج معارف دینی و تقویت حوزه علمیه قم بپردازند.
* پس از وفات حاج شیخ کدام یک از بزرگان حوزه توانستد زعامت حوزه را قبول کرده و در این صد سال اخیر راه و روش ایشان را ادامه دهند؟
پس از وفات «آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی و آیتالله قمّی»، حتی نجف نیز به مرجعیت آیتالله بروجردی برگشت و دوره آیتالله بروجردی بهطور واضح دوران بازگشت و احیای رابطه بین قم و نجف است.
در این دوره، شاهد اوج نشاط علمی، اجتماعی و سیاسی در حوزه علمیه قم بودیم. بهویژه پس از وفات آیتالله بروجردی، حضرت امام خمینی (ره) با استفاده از ذخیره علمی، فرهنگی و اجتماعی که در این دوران بهدست آورده بود، مسیر جدیدی را برای حوزه علمیه قم ترسیم کرد.
امام بهویژه با مقاومت جدی در برابر مدرنیزاسیون و اندیشههای وارداتی غربی، حرکت جدیدی را آغاز کرد که هنوز هم ما در دوران آن تنفس میکنیم و از تأثیرات آن خارج نشدهایم.
به تعبیر مقام معظم رهبری، امام همچون قهرمانانی است که یک گل را پرتاب کردهاند و این پرتاب همچنان بهطور مستمر در حال حرکت است؛ در واقع مسیر باز شده توسط امام، همچنان در جریان است و باید دید که این مسیر به کجاها خواهد رسید.
* ادامه مسیر حاج شیخ توسط حضرت امام
امام خمینی (ره) در طول چهارده تا پانزده سال، بهطور کامل در حوزه علمیه قم تحت تعلیم و تربیت حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی قرار داشت و به یکی از نزدیکترین شاگردان و همچنین حامیان مرجعیت آن بزرگوار تبدیل شد.
امام بهطور عمیق تحت تأثیر «فقه و اصول» حاج شیخ قرار گرفت و در این زمینه، بسیار متاثر از تعالیم ایشان بود، اما امام تنها محدود به آموزههای فقهی حاج شیخ نبود.
ایشان از دیگر منابع علمی حوزه علمیه قم نیز بهره گرفت؛ از «عرفان آیتالله شاهآبادی، فلسفه مرحوم رفیعی قزوینی، تحلیلهای سیاسی آیتالله ملاحسین طباطبایی قمی، و از علیاکبر حکیم یزدی و مرحوم مسجد شاهی» نیز استفاده کرد.
بنابراین، امام یک معجون از همه این آموزهها و تعالیم بود و بهطور واقعی تمامی مؤلفههای مکتب قم در او جمع شده بود.
امام خمینی (ره) پس از انقلاب اسلامی، افقهای جدیدی را در ارتباط با حوزه و حرکت اجتماعی و سیاسی آغاز کرد و با بهرهگیری از تمامی مؤلفهها و ظرفیتهای موجود، تلاش کرد تا نظامات اجتماعی جدیدی را ایجاد کند.
امام در زمینه فقه و اصول بهویژه در مسائل اقتصادی و اجتماعی، گامهای بلندی برداشت.
* اعتماد دوجانبه مردم و مرجعیت در مکتب امام
آرمانهای حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی که شامل «تحقق دین در بستر جامعه و حکومت» بود، در واقع آرمان تاریخی تمامی انبیا و اولیا الهی بود، و امام با بهرهگیری از شرایط تاریخی و ظرفیتهای موجود، این آرمانها را به مرحله اجرا درآورد.
یکی از نکات برجسته در اندیشه امام، شکل گیری «اعتماد دوجانبه مردم و مرجعیت» بود. امام با تکیه بر اراده مردم، حرکت اجتماعی و سیاسی خود را آغاز کرد و مردم نیز بهطور کامل به امام اعتماد کردند، چون که ایشان جز حق نمیگفت و جز حق نمیخواست.
این اعتماد متقابل میان امام و امت، مسیری را برای تحقق اهداف امام و اجرای نظامات جدید اجتماعی گشود. بهاینترتیب، دانشهای دینی در حوزه علمیه پس از امام خمینی وارد مرحلهای جدید شدند و در فرآیند تحول نظامات اجتماعی، بهطور فعالتری وارد عمل شدند.
* آیا تحولات مورد نظر حاج شیخ عبدالکریم حائری در حوزههای علمیه امروز به طور کامل محقق شده است یا هنوز در مسیر دستیابی به آن اهداف هستیم؟
در برخی از عرصهها، بله، تحولات مدنظر حاج شیخ به تحقق پیوسته و در برخی دیگر، هنوز آنطور که باید، به نتیجه نرسیدهایم.
* ریزشها و رویشهای حوزه بعد از انقلاب اسلامی
بهعنوان مثال، در بعد «بینالمللی و تاثیرگذاری فرا ملی و فرا منطقهای»، حوزههای علمیه بهویژه در دوره رهبری مقام معظم رهبری، پیشرفتهای چشمگیری داشتهاند.
همانطور که میبینیم، اکنون در حوزه علمیه قم «بیش از صد ملیت مختلف» حضور دارند و در این فضا زندگی میکنند.
این نشان از «تنوع گسترده در مدیریت حوزه و فعالیتهای بینالمللی» است. علاوه بر این، بیش از هزار مُبلّغ در کشورهای مختلف فعالیت دارند. حوزه علمیه قم در زمینه توسعه دانشی و گسترش رشتههای مختلف به شدت موفق عمل کرده است.
با این حال، در برخی دیگر از عرصهها، آنطور که انتظار میرفت، پیشرفتهای لازم صورت نگرفته است.
مثلاً خود حضرت امام افقهای جدیدی را برای حوزه باز کرده بودند و رهبر معظم انقلاب نیز بارها مطالبات خود را مطرح کردهاند، چه در دوره ریاست جمهوری و چه در دوران رهبری.
اگر به تاریخ تحصیل در حوزه علمیه قم نگاه کنید، خواهید دید که در دهههای ۳۰ و ۴۰، شاگردان امام و دیگر علما، «طرح تحول در حوزه» را دنبال میکردند و پیش از وقوع انقلاب به دنبال تحول در حوزه بودند و از بستر تحول حوزه، تحول در سیاست و جامعه را هدف قرار داده بودند.
خود حضرت امام نیز چنین نگاه و نگرشی داشت، اما وقتی دید که همراهی برای این تحول دشوار است و تحولات در حوزه بهطور تدریجی و کند پیش میرود، تصمیم گرفتند به حوزه انقلاب سیاسی و اجتماعی وارد شوند و از این طریق تحول در حوزه را ایجاد کنند.
در واقع، بسیاری از تحولات در حوزه بعد از انقلاب اسلامی و تأسیس نظام جمهوری اسلامی رخ داد.
اگر بخواهیم به طرحهای اصلاحی و تحولی امام از دهههای ۳۰، ۴۰ و ۵۰ اشاره کنیم، هنوز برخی از آنها به طور کامل محقق نشدهاند.
بهعنوان مثال، حضرت آیتالله خامنهای از همان سالهای تدریس خود، «طرح تحول در کتب درسی حوزه» را مطرح کرده بودند. در حوزه علمیه مشهد، ایشان کتاب «اصول مرحوم مظفر» را تدریس کردند و بهعنوان یک کتاب پیشران تحولی در نظر گرفته شد.
همچنین در دورههای مختلف، بزرگان دیگری مانند «مرحوم آیتالله مشکینی» نیز تلاشهایی در زمینه تغییر و اصلاح متون درسی و مسائل فقهی انجام دادند.
با این حال، «بحث اصلاح کتب درسی حوزه» که مقام معظم رهبری در سال ۱۳۷۴ مطرح کردند و دوباره در سالهای ۱۳۸۶ و ۱۳۸۹ آن را پیگیری کردند، هنوز به سامان نرسیده است.
علیرغم تمامی تلاشهای انجامشده و تأسیس مرکز تدوین متون حوزه، هنوز در سطح بنیادی برخی دروس حوزوی مانند فقه و اصول نیاز به «اصلاحات و توافقهای گفتمانی و نخبگانی» بیشتر دارد تا بتوان به یک اجماع وسیعتر در این زمینه دست یافت.
* در پایان بفرمایید، اگر حاج شیخ حائری امروز در میان ما بود، بزرگترین نقطه ضعف ما در تحول در حوزه کنونی را چه می دانست؟
یکی از مسائلی که بارها و بارها مقام معظم رهبری به آن اشاره کردهاند، کنار گذاشتن بحثهای تکفیری و بهویژه بحثهای فکری و عقیدتی است که همواره با برچسبهایی همچون «ارتداد» یا «تکفیر» مواجه میشده است.
ایشان تأکید دارند که این نوع نگاه باید متوقف شود و بهجای آن، باید «گفتوگوهای آزاداندیشانه و اخلاقی در حوزههای علمیه» رواج یابد.
از نظر ایشان، این بحثها باید بهصورت جدی و بدون حاشیه، و در فضای مناسبی برگزار شوند تا به تبادل نظر و اندیشه منجر شود.
* تلاش برای ارتباط حوزه با مسائل عینی جامعه
از حوزه انتظار میرود که «کرسیهای نظریهپردازی و گفتوگوهای آزاداندیشانه» در آن رشد پیدا کنند؛ البته حرکتهایی در این راستا صورت گرفته و از آنها قدردانی میشود، اما هنوز جایگاه واقعی اینگونه بحثها در حوزهها محقق نشده است.
در گذشته، تحولی که در حوزههای علمیه میبایست اتفاق میافتاد، بحث «ارتباط حوزه با مسائل عینی جامعه» بود.
باید چرخه تولید علم حوزوی بهگونهای تنظیم میشد که تولیدات علمی حوزههای علمیه در تصمیمگیریهای حکومتی و گفتمان فرهنگی جامعه مؤثر واقع شوند و به جامعه منتقل گردند.
متأسفانه هنوز این امر بهطور کامل محقق نشده است. بسیاری از تولیدات فکری و علمی حوزههای علمیه، از جمله نظرات مراجع بزرگ، به بدنه جامعه منتقل نمیشود. این نشاندهنده وجود اختلال در چرخه تولید علم و انتقال آن به جامعه است.
مقام معظم رهبری در سالهای اخیر بارها به این نکته اشاره کردهاند که باید «منزلت اجتماعی مبلغین و پاسخگویی به مسائل عینی جامعه» به حوزهها بازگردد.
متأسفانه در سالهای اخیر، حوزهها به سمت دانشگاهیشدن و پژوهشمحوری پیش رفتهاند.
بسیاری از بزرگان حوزه و نخبگان حوزوی اکنون به اعضای هیئت علمی پژوهشگاهها و دانشگاهها تبدیل شدهاند.
در حالی که این نوع پژوهشها نباید باعث غفلت از پاسخدهی به مسائل عینی جامعه شود. حوزه باید در متن جامعه زندگی کند و با آن در ارتباط باشد، اما متأسفانه در سالهای اخیر شاهد کاهش میزان تولیدات علمی کاربردی در جامعه هستیم.
در سخنرانیهای مقام معظم رهبری، بهویژه در سخنرانی ایشان در سال ۱۴۰۲، اشارهای به تبلیغ و علم در سیره علمای بزرگ قدیم مثل شیخ مفید و فعلی مثل علامه طباطبایی و شهید مطهری شد.
این بزرگواران، علاوه بر تحقیقات علمی عمیق، در عرصههای اجتماعی نیز فعالیت داشتند و در منابر علمی، مسائل اجتماعی و نیازهای روز جامعه را مورد توجه قرار میدادند.
این رویکرد باید در حوزههای علمیه نیز رعایت شود. بهعبارت دیگر، محقق و پژوهشگر حوزوی باید با توجه به مسائل معاصر، پاسخهایی ارائه دهد که جامعه بهروز بتواند از آنها بهرهبرداری کند. امروز، در مقابل حاکمیت و تصمیمات آن، حوزه باید نظریههای پشتیبانیکنندهای داشته باشد که بتوانند در تصمیمات حکومتی و مسائل پیشروی نظام اسلامی مؤثر واقع شوند.
مسئله «پیشرفت جامعه، کشور و تمدن اسلامی» باید در درسهای خارج فقه حوزههای علمیه مورد بحث و بررسی قرار گیرد.
مقام معظم رهبری از دههها پیش، از حوزهها خواستهاند که به این مسائل توجه بیشتری داشته باشند و این مطالبه همچنان باقی است. باوجود پیشرفتهای حاصلشده در برخی از زمینهها، باید بهطور جدی تلاش کرد تا عزم برای تحول و پیشرفت در حوزهها و در نهادهای علمی و پژوهشی، هرچه بیشتر تقویت شود.
منبع: خبرگزاری حوزه