زنان ژاپنی؛ میان فشار سنت، موانع شغلی و رؤیای برابری

موریتا، پژوهشگر ژاپنی و متخصص مطالعات ایران، در گفتگویی به بررسی تطبیقی ساختار خانواده و نقشهای جنسیتی در ایران و ژاپن میپردازد تا با نگاهی نزدیکتر به واقعیتهای فرهنگی و اجتماعی ملل، متوجه فاصله روایت رسانهها با این واقعیتها شویم.
اشاره: مسئله وضعیت زنان در ژاپن از دیرباز موضوعی پیچیده و چندجانبه بوده است. در کشوری که سنتهای عمیق فرهنگی و اجتماعی در کنار ساختارهای مدرن اقتصادی قرار دارند، زنان همواره میان فشارهای سنتی و موانع شغلی دست و پنجه نرم کردهاند. در حالی که تحصیلات عالیه و مشارکت در بازار کار بهطور فزایندهای در دسترس زنان قرار گرفته است، اما ساختارهای قانونی و فرهنگی به گونهای تنظیم شدهاند که مانع از بهرهبرداری کامل آنها از این فرصتها میشود. این مسئله در ژاپن که با ترکیب سنتهای پدرسالارانه و تحولات اجتماعی و اقتصادی دست و پنجه نرم میکند، میتواند درک بهتری از چالشهای مشابهی که در ایران نیز وجود دارد، به ما بدهد.
در هر دو کشور، زنان با نظامهای فرهنگی و اجتماعیای مواجه هستند که بیشتر به سنتهای گذشته وابستهاند، در حالی که تحولات جهانی و تغییرات در زندگی اجتماعی زنان بهویژه در زمینههای تحصیل و بازار کار به چالشهای جدیدی منجر شدهاند.
با توجه به این شباهتها، میتوان بحث فرهنگی میان دو کشور را در زمینه چگونگی تطابق با تحولات اجتماعی و اقتصادی در نظر گرفت. در هر دو کشور، زنان با چالشهایی مشابه در تلاش برای عبور از سنتها و در عین حال پذیرش فرصتهای مدرن مواجه هستند. این مسائل نیازمند بازنگری جدی در سیاستها و فرهنگهای حاکم بر جامعه است تا زنان بتوانند بهطور کامل در جامعه مشارکت کنند و از حقوق خود بهرهمند شوند.
هرچند آنچه به ظاهر ما از قاب سینما یا سریالهای شرقی و ژاپنی مشاهده میکنیم، اغلب روایتی دیگر دارند و ممکن است ما را به خطا بیندازند. برای درک و شناخت واقعیت و همچنین صحت سنجی آنچه از چشم رسانه میبینیم، لازم است کمی فاصله انسانی خود را با موضوع کم کرده و پای صحبت کسانی بنشینیم که در فاصله ای کمتر از ما به فرهنگ و مسائل ژاپن نشستهاند.
در همین راستا خبرنگار گروه فرق و ادیان خبرگزاری رسا، با سرکار خانم تویوکو موریتا، استاد دانشگاه دولتی کاگوشیما در ژاپن به مسائل اجتماعی، با سابقه مطالعاتی عمیق در زمینه فرهنگ و خانواده ایران، به گفتوگو نشسته که مشروح آن در ادامه میآید:
رسا: تمرکز تحقیقات شما بر آموزش و پرورش و ساختار خانواده در ایران بوده. این حوزهها، به خصوص در دنیای امروز که شاهد تغییرات سریع اجتماعی هستیم، بسیار کلیدی هستند.
من تلاش کردهام این دو حوزه را در بستر فرهنگی ایران مطالعه کنم و بسیار علاقهمندم که امروز یافتهها و دیدگاههایم را با شما و مخاطبانتان در میان بگذارم. شاید برایتان جالب باشد که بدانید حدود ۱۲ سال پیش، من به همراه چند نفر از دوستان و همکاران ژاپنیام، قانون "حمایت از خانواده" ایران را به زبان ژاپنی ترجمه کردیم. این کار را با هدف معرفی دقیقتر ساختار خانواده، قوانین مربوط به آن و وضعیت زنان در ایران به نسل جوانتر ژاپنی انجام دادیم تا از کلیشهها فاصله بگیرند.

رسا: این نشان میدهد که پژوهش شما چقدر کاربردی و فراتر از محیط آکادمیک بوده است. واکنشها در ژاپن به این ترجمه چطور بود؟ آیا نکتهای در قانون ایران بود که برای مخاطب ژاپنی بسیار متفاوت یا شگفتانگیز به نظر رسید؟
استقبال خوب بود، به خصوص در میان دانشجویان و پژوهشگران علاقهمند به مطالعات خاورمیانه و ایران. یکی از نکات جالب برای مخاطب ژاپنی، شاید تأکید بیشتر بر نقش و حقوق تعریفشده بر اساس مبانی دینی در قوانین ایران بود، در حالی که قوانین خانواده در ژاپن مدرن، بیشتر سکولار هستند، هرچند سنتهای فرهنگی همچنان نفوذ زیادی دارند. همچنین، بحث مهریه و نفقه با ساختاری که در ایران وجود دارد، برای ژاپنیها مفهوم جدیدی بود.
رسا: اشاره کردید که در ژاپن هم تجربیات متفاوتی از زندگی در شهرهای بزرگ و کوچک داشتهاید. ممکن است یک مثال عینی از تفاوت نقشهای جنسیتی بین توکیو و منطقه سنتیتری مثل کاگوشیما که در آن زندگی کردید، بزنید؟
مثلاً در کاگوشیما، هنوز هم این انتظار پررنگ وجود دارد که زن پس از ازدواج، اولویت اصلیاش خانهداری و تربیت فرزند باشد، حتی اگر تحصیلات عالیه داشته باشد. مشارکت مردان در کارهای خانه یا مراقبت از فرزندان بسیار کمتر از توکیو است. در آنجا مردان اغلب ساعات طولانیتری کار میکنند و زن تمام مسئولیت خانه را به دوش میکشد. حتی در گردهماییهای اجتماعی، گاهی زنان و مردان در گروههای جداگانه مینشینند و صحبت میکنند. در توکیو، هرچند نابرابریها هنوز وجود دارد، اما زوجهای جوان بیشتری را میبینید که سعی میکنند وظایف را تقسیم کنند و زنان تمایل و انتظار بیشتری برای ادامه فعالیت شغلی پس از ازدواج دارند. این تفاوت در نگرشها کاملاً محسوس است.

رسا: چگونه ساختارهای اجتماعی و فرهنگی در ژاپن باعث محدودیت فرصتهای شغلی و سیاسی برای زنان میشود و چه اقداماتی میتوان برای رفع این موانع انجام داد؟
این سوال بسیار مهمی است. دلایل متعددی وجود دارد.
یکی همان ساختار سفت و سخت بازار کار است که به آن اشاره کردم؛ سیستمی که زنان را پس از وقفههای شغلی (مثلاً برای زایمان) جریمه میکند و بازگشت به مسیر شغلی قبلی را تقریباً غیرممکن میسازد.
دوم، فرهنگ سازمانی در بسیاری از شرکتهای ژاپنی هنوز بسیار مردانه است؛ ساعات کاری طولانی، انتظار حضور در برنامههای غیررسمی بعد از کار (که برای مادران دشوار است) و شبکههای قدرت که عمدتاً در دست مردان است.
سوم، کمبود زیرساختهای حمایتی کافی مانند مهدکودکهای دولتی با هزینه مناسب و ساعات کار منعطف، بار مراقبت از کودک را عمدتاً بر دوش زنان میاندازد. در حوزه سیاست هم، فرهنگ مردسالار احزاب، موانع مالی برای ورود به رقابتهای انتخاباتی و کلیشههای جنسیتی مبنی بر اینکه "سیاست کار زنان نیست"، نقش دارند. زنان تحصیلکرده هستند، اما سیستم به آنها اجازه نمیدهد به راحتی از پتانسیل خود در این عرصهها استفاده کنند.

رسا: چگونه نظام قانونی "ایِه" و ساختار پدرسالاری در ژاپن بر حقوق زنان و جایگاه آنها در جامعه تاثیر گذاشته و چه تغییراتی در پی تصویب قانون اساسی جدید در این زمینه ایجاد شد؟
نظام قانونی "ایِه" (Ie) یا همان نظام خانوادگی پدرسالار، تا پیش از قانون اساسی جدید، کاملاً رسمی بود. در این نظام، "کُوشو" (Koshu) یا سرپرست مذکر خانواده (معمولاً پدر یا پسر ارشد) قدرت قانونی کاملی بر اعضای خانواده داشت. او مسئول داراییها بود، ازدواجها را تأیید میکرد و حتی میتوانست اعضای خانواده را از نظر قانونی طرد کند. زنان پس از ازدواج، به عضویت خانواده شوهر در میآمدند و حقوق فردی بسیار محدودی داشتند. این ساختار قانونی، پدرسالاری را نهادینه کرده بود و صرفاً یک سنت فرهنگی نبود.
رسا: بعد از جنگ، با قانون اساسی جدید و اصل حقوق بشر، این ساختار قانونی تغییر کرد. اما آیا جامعه به راحتی این تغییرات رادیکال را پذیرفت؟ آیا مقاومتی در برابر اعطای حقوق برابر به زنان وجود نداشت؟
قطعاً مقاومت وجود داشت و پذیرش کامل این تغییرات زمان برد. هرچند قانون تغییر کرد، اما تغییر نگرشها و باورهای فرهنگی عمیق، بسیار کندتر اتفاق افتاد. نسلهای قدیمیتر که با نظام "ایِه" بزرگ شده بودند، به سختی میتوانستند نقشهای جدید و برابر را بپذیرند. حتی امروز هم، همانطور که صحبت کردیم، بقایای آن تفکر سنتی در انتظارات اجتماعی از زنان و مردان دیده میشود. قانون یک شبه تغییر کرد، اما فرهنگ دههها طول میکشد تا متحول شود. بسیاری از زنان نسلهای اول پس از جنگ، با اینکه قانوناً حقوق بیشتری داشتند، در عمل همچنان تحت فشار سنتها بودند.
رسا: این مسئله "بار مضاعف" که به آن اشاره کردید – یعنی انتظار از زنان برای موفقیت هم در خانه و هم در بیرون – بسیار فراگیر به نظر میرسد. آیا دولت ژاپن برای کاهش این فشار، مثلاً از طریق بهبود خدمات مراقبت از کودک یا ترویج مرخصی زایمان برای پدران، اقداماتی انجام داده است؟
دولت اقداماتی انجام داده است. تلاشهایی برای افزایش ظرفیت مهدکودکها صورت گرفته و قوانینی برای تشویق پدران به گرفتن مرخصی پس از تولد فرزند وجود دارد. اما مشکل اینجاست که این اقدامات اغلب کافی نیستند یا در عمل با موانع فرهنگی روبرو میشوند. مثلاً با وجود اینکه مرخصی برای پدران قانونی است، بسیاری از مردان به دلیل فشار محیط کار یا ترس از عقب ماندن در مسیر شغلی، از آن استفاده نمیکنند.
فرهنگ "اضافهکاری" و "حضور دائمی در محل کار" هنوز آنقدر قوی است که استفاده از این حقوق قانونی را دشوار میکند. پس اینطوری میشود پاسخ داد که تلاشهایی است، اما تأثیرشان هنوز محدود است و نتوانسته بار را به طور معناداری از دوش زنان بردارد.

رسا: این به بحث ساختار اقتصادی و تأثیرش بر زنان برمیگردد. بسیاری از زنان در ژاپن به مشاغل پارهوقت یا غیررسمی روی میآورند. آیا این یک راه حل است یا خودش نوعی تله محسوب میشود که زنان را در مشاغل کمدرآمد و بدون امنیت شغلی نگه میدارد؟
باید به این نکته توجه داشت که این مشاغل اغلب "راه حل" نیستند، بلکه یک "سازش" اجباری هستند. زنان برای اینکه بتوانند مسئولیتهای خانوادگی را مدیریت کنند، به این مشاغل پناه میبرند. اما این مشاغل معمولاً حقوق پایینتر، مزایای کمتر (مانند بیمه بازنشستگی کامل) و امنیت شغلی ناچیزی دارند. این وضعیت نه تنها باعث شکاف درآمدی بین زنان و مردان میشود، بلکه زنان را در دوران سالمندی نیز در معرض فقر قرار میدهد، چون مستمری بازنشستگی کافی دریافت نمیکنند. پس این بیشتر یک تله است تا یک انتخاب آزادانه.
رسا: با توجه به این چالشها و تأثیرشان بر کاهش نرخ ازدواج و تولد که اشاره کردید، دولت ژاپن چه واکنشهایی به این بحران جمعیتی نشان داده؟ آیا سیاستهای مشخصی برای تشویق ازدواج و فرزندآوری در حال اجراست؟ و چقدر موفق بودهاند؟
دولت ژاپن از این بحران کاملاً آگاه است و آن را یکی از بزرگترین چالشهای ملی میشمارد. سیاستهای مختلفی امتحان شده: از ارائه مشوقهای مالی برای فرزندآوری، بهبود دسترسی به خدمات باروری، تلاش برای ایجاد محیط کاری دوستدار خانواده، تا حتی برگزاری رویدادهای همسریابی توسط شهرداریها! اما راستش را بخواهید، نتایج تا به حال چندان چشمگیر نبوده است. نرخ تولد همچنان پایین است. به نظر میرسد مشکل ریشهایتر از آن است که با مشوقهای مالی صرف حل شود. نیاز به تغییرات عمیقتری در ساختار اقتصادی، فرهنگ کار و نگرشهای جنسیتی وجود دارد که بسیار دشوارتر است.
رسا: در مقایسه ایران و ژاپن، فراتر از چالشهای کلی، آیا شباهتهای فرهنگی مشخصی در نگاه به خانواده یا نقشهای جنسیتی میبینید؟ مثلاً در مورد اهمیت حفظ آبروی خانواده یا نقش پررنگ سالمندان در تصمیمگیریها؟
شباهتهایی هم وجود دارد. در هر دو فرهنگ، مفهوم "خانواده" اهمیت زیادی دارد و اغلب فراتر از خانواده هستهای (پدر، مادر، فرزندان) است و شامل پدربزرگ، مادربزرگ و بستگان دیگر هم میشود. احترام به سالمندان یک ارزش مشترک است، هرچند شاید نمود عملی آن در زندگی روزمره متفاوت باشد. همچنین، مفهوم "آبرو" یا حیثیت اجتماعی خانواده در هر دو فرهنگ مهم است و میتواند بر تصمیمات فردی، بهخصوص در مورد ازدواج یا رفتار اجتماعی زنان، تأثیر بگذارد. البته شدت و نحوه بروز این شباهتها در هر جامعه متفاوت است و تحت تأثیر عوامل بومی شکل میگیرد.

رسا: شما پیشتر به مفهوم "سنت" به مثابه روابط گروهی و عاطفی در ژاپن اشاره کردید که فراتر از خانواده است. این روابط گروهی عاطفی در جامعه مدرن ژاپن چگونه و در کجاها بروز پیدا میکند؟ آیا مثلاً در محیط کار هم این انتظار پیوند عاطفی قوی وجود دارد؟
بله، به شدت. یکی از نمودهای بارز آن، فرهنگ کار در شرکتهای سنتی ژاپنی است. وفاداری به شرکت، حس تعلق به گروه کاری، گذراندن وقت با همکاران حتی بعد از ساعات کاری، همه ریشه در همین اهمیت روابط گروهی دارند. این انتظار وجود دارد که فرد بخشی از "خانواده شرکت" باشد. البته این فرهنگ هم در حال تغییر است، به خصوص در میان نسل جوان و در شرکتهای مدرنتر یا بینالمللی. اما در بسیاری از بخشهای جامعه، از گروههای محلی و انجمنها گرفته تا باشگاههای ورزشی و مدارس، این تأکید بر هماهنگی با گروه و حفظ روابط عاطفی درونگروهی همچنان قوی است.
رسا: چگونه میتوان سیستم قانونی و اجتماعی را برای حمایت بیشتر از مادران مطلقه و فرزندان آنها بهبود بخشید، بهویژه در زمینههای ملاقات پدر با فرزند و پرداخت نفقه؟
این هم یکی از مسائل پیچیده است. در حالی که حضانت عمدتاً با مادر است، تعیین تکلیف ملاقات پدر با فرزند میتواند دشوار باشد و گاهی به اختلافات شدید میانجامد. سیستم قانونی برای تضمین ملاقات وجود دارد، اما اجرای آن همیشه آسان نیست. نگاه جامعه به طلاق نسبت به گذشته بسیار بازتر شده، اما هنوز ممکن است برخی نگاههای منفی، بهویژه نسبت به زنان مطلقه با فرزند، در محیطهای سنتیتر وجود داشته باشد. در مورد نفقه فرزند، متأسفانه سیستم اجرایی قویای وجود ندارد. بسیاری از پدران پس از مدتی از پرداخت شانه خالی میکنند و ابزارهای قانونی برای وادار کردن آنها به پرداخت، چندان کارآمد نیست. این یکی از دلایل اصلی فقر در میان مادران مجرد است.

رسا: با توجه به تمام این پیچیدگیها و تغییرات، شما آینده خانواده و نقشهای جنسیتی را در ژاپن و شاید بهطور کلی در جوامعی مثل ایران که در حال گذار هستند، چگونه میبینید؟ چه امیدها یا نگرانیهایی دارید؟
سوال سختی است. من فکر میکنم روند کلی به سمت فردگرایی بیشتر و الگوهای برابرطلبانهتر است، هم در ژاپن و هم در ایران. نسلهای جوانتر آگاهتر هستند و انتظارات متفاوتی دارند. اما نگرانی من این است که این تغییرات با سرعت کافی برای پاسخگویی به چالشهای فعلی (مانند بحران جمعیت در ژاپن یا فشارهای اقتصادی بر زنان در هر دو کشور) اتفاق نیفتد.
همچنین نگرانم که در این گذار، جنبههای مثبت سنت، مانند حمایتهای خانوادگی و اجتماعی، از بین برود بدون اینکه جایگزینهای مدرن و کارآمدی برایشان ایجاد شود. امید من این است که هر دو جامعه بتوانند راهی پیدا کنند که ضمن حرکت به سوی برابری و مدرنیته، بهترین ارزشهای فرهنگی خود را حفظ کرده و ساختارهایی ایجاد کنند که واقعاً از خانوادهها و بهویژه زنان، در ایفای نقشهای چندگانهشان حمایت کنند. این نیازمند گفتگو، سیاستگذاری هوشمندانه و تغییرات فرهنگی عمیق است.
ارسال نظرات