بند امنیتی زندان اوین، یک و نیم سال پس از پیروزی انقلاب

صبح یکشنبه سوم خرداد ۱۳۵۹ مسئولان زندان اوین اجازه بازدید گروهی از خبرنگاران را به این زندان دادند. در این برهه گروهی از بازماندگان گروه فرقان و نیز عباس امیرانتظام نیز جزو زندانیان بودند. امیرانتظام در پی افشای برخی اسناد سفارت آمریکا توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام از ۲۸ آذر ۱۳۵۸ به حکم دادستان کل انقلاب بازاشت شده بود. خبرنگاران در این بازدید سهساعته با برخی از بازماندگان فرقان به گفتوگو نشستند و درباره چگونگی عضوگیری این گروه، خط مشی آن و... پرسیدند. آنها با امیرانتظام نیز گفتوگو کردند و پیام او را به مسئولان که درخواست داشت زودتر تکلیفش را روشن کنند منعکس کردند. بند زنان نیز از بندهای مورد بازدید خبرنگاران بود. در آخر این بازدید کچویی رئیس وقت زندان اوین مطالبی را در رد ادعای شکنجه در این زندان مطرح کرد.
در ادامه گزارش این بازدید را به نقل از کیهان مورخ ۱۰ خرداد ۱۳۵۹ میخوانیم:
در ابتدای بازدید محل جدیدالتاسیس اتاقهای ملاقات زندانیان با اعضای خانواده خود... مورد بازدید قرار گرفت. در اتاقهای ملاقات اعضای بازمانده گروه فرقان با اعضای خانواده خود مشغول ملاقات خصوصی بودند. هنگامی خبرنگاران وارد بند محکومان زندان اوین شدند. محمدرضا سعادتی از اعضای سازمان مجاهدین خلق که در این قسمت از او نگاهداری میشود در کنار باغچه حیاط زندان مشغول قدم زدن بود که به محض دیدن خبرنگاران و عکاسان بهسرعت از پلههای حیاط زندان بالا رفت و به داخل سلول خود رفت. علت این کار سعادتی بر خبرنگاران پوشیده ماند که چرا وی حاضر به گفتوگو و مصاحبه با خبرنگاران جراید نشد!
سپس خبرنگاران وارد یکی از بندهای زندان که در آنجا از اعضای بازمانده گروه فرقان نگهداری میشد، شدند. در این بند ۲۸ نفر از اعضای بازمانده گروه فرقان که محاکمه آنها پایان یافته است به سر میبردند، مسئله جالب توجه در بین این افراد آن بود که تمام این ۲۸ نفر زندانی را کسانی تشکیل میدادند که میانگین سنی آنها در حدود ۲۰ سال بود. بند فرقانیها شامل حیاط و چند اتاق و دستشویی و توالت و در دو طبقه بود. از اعضای گروه فرقان خواستیم که به چند سوال پاسخ دهند، اعضای فرقان با این شرط که مصاحبه آنها به طور کامل و بدون هیچگونه سانسور و دست بردن در آن پخش و چاپ شود حاضر شدند که با ما به گفتوگو بنشینند. البته هیچکدام از اعضای گروه فرقان حاضر به معرفی خود نشدند.
در ابتدا از دو شاخه سلسلبیل و قلهک که بیشترین اعضای گروه فرقان متعلق به این دو محله بودند دو نماینده به عنوان سخنگو معرفی شدند که به سوالات خبرنگاران پاسخ دهند ولی در بین مصاحبه کسان دیگری هم از اعضا به پاسخگویی پرداختند.
نحوه عضوگیری گروه فرقان
اولین سوال از اعضای گروه فرقان این بود که نحوه عضوگیری گروه فرقان به چه طریق بود؟
یکی از اعضا گفت: نحوه عضوگیری همه اعضا به یک طریق نبوده، ولی اکثر عضوگیریها از محلاتی بود که اکبر گودرزی در آن محلات به کار تفسیر و سخنرنانی میپرداخته و اکثر اعضا را ساکنین محلات قلهک و سلسبیل تشکیل میدهند. اکبر گودرزی از سال ۵۵ به مسجد قلهک آمد. و در مسجد خمسه به تفسیر قرآن پرداخت. اولین تفسیر او از سوره مومنون و صحیفه سجادیه بود. وی در ابتدا با عمامه و عبا به سخنرانی و تفسیر میپرداخت ولی بعد از مدتی از لباس روحانیت بیرون آمد و با لباس شخصی به تفسیر پرداخت. وی در حدود ۵ الی ۹ ماه در این مسجد تفسیر میکرد و گویا به خاطر اختلافاتی که با پیشنماز مسجد پیش آمد وی دیگر به زندگی مخفی پرداخت و نام «حسینی» را برای خود انتخاب کرد. اکثر اعضا از طریق «علی حاتمی» که مدتی قبل تیرباران شد و در آن زمان کتابدار مسجد اعظم قلهک بود با خط فکری گروه فرقان آشنا شدند. وی درحقیقت از پایهگذاران فکری این گروه بود.
سوال شد شایعاتی هست که میگویند گودرزی و اصلا گروه فرقان وابسته به ساواک بود، در این باره چه میگویید؟
یکی دیگر از اعضای گروه گفت: با شناختی که من از گودرزی و افکار او داشتم نمیتوانم این مسئله را قبول کنم. گودرزی بعد از مشکلاتی که در مسجد خمسه برای او پیش آمد میخواست در مسجد قبا سخرانی و تفسیر قرآن کند که با مرحوم مفتح درگیری پیدا کرد و این مسئله انجام نشد. البته هنگام پخش اعلامیههای گروه فرقان در قبل از انقلاب به علت وجود همین شایعات بود که برخی از مردم از پخش اعلامیههای گروهها جلوگیری میکردند.
سوال شد چرا شما عضویت گروه فرقان را قبول کردید؟
یکی از اعضا گفت اکثریت بچهها بعد از عضویت در این سازمان از مال و جان خود گذشتند و از خانواده خود حتی گذشتند و علیرغم تمام تکفیرها به راه خود ادامه دادند، چون فکر میکردیم راه ما راه درستی است. ما میخواستیم فدایی اسلام راستین باشیم.
اختلاف با روحانیت
سوال شد: مهمترین موارد اختلاف گروه با هیات حاکمه بعد از انقلاب ایران در چه بود؟
یکی از اعضا گفت: مهمترین مورد اختلاف گروه با هیات حاکمه فعلی ایران را میشد در رابطه با مسئله روحانیت جستوجو کرد. گروه فرقان طبقه روحانی را یک طبقه انحصارطلب در رابطه با ایدئولوژی اسلامی میدانست، گروه میخواست این مسائل را از انحصارطلبی این طبقه بیرون آورد. گودرزی میگفت: «شناختی که این افراد از اسلام دارند مانع میشود که مردم شناخت درستی از اسلام پیدا کنند.» گودرزی میگفت دلیل بیرون آوردن لباس روحانی از جهت من به خاطر شناختی بوده است که از برخی از افراد روحانی عالیرتبه پیدا کرده بود.
سوال شد: از چه موقع گروه پیرو مشی مسلحانه شد؟
یکی از اعضا گفت: فرقان در زمان رژیم شاه هم به مبارزه مسلحانه معتقد بود اما چون در آن موقع امکانات گوناگون نداشت دست به این به این کار نزد اما وقتی رژیم عوض شد چون گودرزی این رژیم را رژیم توحیدی نمیدانست لذا دست به مبارزه مسلحانه زد.
سوال شد: هزینههای گروه از چه طریقی تامین میشد؟
یکی از اعضا گفت: از طریق مصادره برخی از بانکها.
سوال شد: نظر گودرزی نسبت به روحانیون عالیمقام فعلی چه بوده؟
یکی از اعضا گفت: گودرزی روحانیون را از علما جدا کرده بود. وی در تقسیمبندی علما از کسانی چون امام و آیتالله طالقانی و آیتالله منتظری نام برده بود ولی او این افراد را جزو روحانیون نمیدانست.
در بین ۳۸ نفر اعضای گروه فرقان تنها یکی از آنها به نام «ناصر» با گودرزی آشنایی و تماس نزدیک داشته است وی آشنایی خود با گودرزی را به این طریق شرح داد که:
من در محله خودمان میدان شوش گود عربها با گودرزی آشنا شدم. او با من همکلاس بود و تا کلاس سوم متوسطه خواند و سپس به کسوت روحانیت درآمد.
سوال شد: آیا کسانی از شما پی به اشتباهات خود بردهاید و در طرز فکر خود تغییر پیدا شده است یا نه؟
یکی از اعضای دیگر گفت: بزرگترین اشتباه ما البته به نظر شخص من این بود که ما درباره حکومت فعلی برداشت سطحی میکردیم و گاهی مواقع برداشت عکس میکردیم.
سوال شد: آیا همه اعضای کادر مرکزی دستگیر شدهاند؟
یکی دیگر از اعضای گروه گفت: یکی از اعضای کادر مرکزی فعلا فراری است.
در مورد دستگیری خود اعضا از آنها سوال شد:
یکی از اعضا گفت: چون فرقان تشکیلات درست و سازماندهی صحیحی نداشت لذا همه ما در یک مقطع کوتاه زمانی دستگیر شدیم. البته قبل از دستگیری کلیه اعضا تحت تعقیب و مراقبتهای ویژه قرار گرفته بودند. در یک مدت ۴۸ ساعته کلیه اعضای فعال گروه دستگیر شدند.
سپس خبرنگاران به کتابخانه جدید زندان رفتند. در این کتابخانه حدود سه هزار کتاب وجود دارد که از طریق بودجه زندان، کتابهای اهدایی وزارت فرهنگ و آموزش عالی و هدیه زندانیان تشکیل شده است. مسئول کتابخانه در مورد نحوه موضوعات کتابهای کتابخانه گفت:
مدیریت زندان با کتابهای چپی از قبیل کتابهای مارکسی و لنین و انگلس مخالفتی ندارد ولی فعلا با کتابهای گروههای سیاسی موافقتی ندارد.
سپس هنگام عبور از جلوی بند زنان زندان اوین از رئیس زندان سوال شد: در بند زنان چند نفر زندانی دارید؟
رئیس زندان محمد کچویی گفت: در حال حاضر ۲۷ زندانی زن داریم که معروفترین آنها همسر شریفامامی و دختر مینباشیان میباشند و چند نفر نیز کسانی هستند که در رابطه با فحشا در بازداشت به سر میبرند و تعدادی از زنان بازداشتی نیز در رابطه با انتشار و پخش روزنامههای غیرمجاز در زندان هستند.
امیرانتظام در بهداری زندان
سپس خبرنگاران به بهداری زندان رفتند. در جلوی اتاق جراحی زندان که در حال تکمیل بود دکتر شیخالاسلامزاده وزیر اسبق بهداری ایستاده بود وی با خبرنگاران سلام و علیک کرد ولی حاضر نشد به سوالات خبرنگاران پاسخ بگوید و گفت: «تو را به خدا مرا ول کنید دیگر بس است.«
سپس خبرنگاران به داخل یکی از اتاقهای ساختمان بهداری که در آنجا عباس امیرانتظام به سر میبرد رفتند. امیرانتظام در پاسخ سوال یکی از خبرنگاران که از وی احوال وی را پرسید گفت:
من مریض هستم و مبتلا به عدم تعادل در راه رفتن و بیماری قلبی و معدی میباشم. حدود سه ماه است که در بهداری زندان به سر میبرم. تنها استدعای من این است که به کارم سریعا رسیدگی شود.
سپس امیرانتظام به شرح موارد اتهامی خود پرداخت و گفت: با کمال تاسف آنچه را که به من نسبت داده شده است مسائلی بوده که صددرصد با اجازه نخستوزیر وقت من در سمتهای سفیر و معاون نخستوزیر انجام دادهام که طبیعتا این مطالب از سوی نخستوزیر به اطلاع شورای انقلاب و امام نیز رسیده بوده. من بارها این مطالب را خدمت آقای قدوسی دادستان انقلاب و سایر مسئولین مملکت نوشتهام و انتظار دارم که در این حکومت عدل اسلامی به کار من در حداقل زمان رسیدگی بشود. من میخواهم محاکمه من علنی باشد و تمام مسائل به اطلاع ملت ایران برسد، چون هیچ مسئله خصوصی آنطور که برخی از برادران مطرح کردند وجود ندارد.
از امیرانتظام سوال شد شما بازداشت خود را از چشم چه کسی میبینید؟
وی پاسخ داد: من از چشم کسی نمیبینم. در انقلاب همیشه متاسفانه مسائلی پیش میآید که گردانندگان و مسئولان دچار اشتباه میشوند و قبل از مطالعه کافی دست به کارهایی میزنند. من نهتنها در سفارت آمریکا پرونده داشتم بلکه در تمام سفارتخانههای خارجی مقیم تهران نیز پرونده دارم و داشتم به خاطر آنکه من سخنگوی دولت و معاون سیاسی نخستوزیر وقت بودم. اگر قرار باشد افراد برای کارهای مقدس خود به صورتی که درباره من پیش آمد مجازات شوند باید دولت شکل جدیدی از حدود وظایف برای کسانی که به هر صورت در دولت مسئولیت قبول میکنند بنویسد. من میخواهم درباره اتهامات من کاملا تحقیق بشود تا خلاف اتهامات وارده به من ثابت گردد.
سوال شد: کار محاکمه شما به کجا رسید؟ و شما در کجا و با حکم چه کسی و توسط چه کسی یا کسانی دستگیر شدید؟
امیرانتظام گفت: من زمانی که از سوی وزیر امور خارجه وقت برای به اصطلاح مشورت به ایران دعوت شدم اطلاع داشتم که سفارت آمریکا یا لانه جاسوسی به دست برادرانمان تصرف شده. من خودم قبل از آمدن به ایران در مصاحبه رادیو تلویزیونی که در سراسر اروپا پخش گردید در مقابل اعتراض خبرنگاران و مقامات مسئول خارجی درباره اینکه دولت و ملت ایران قوانین بینالمللی را زیر پا گذاشته است... من اولین نماینده دولت جمهوری اسلامی ایران بودم که با نشان دادن کتاب «خاطرات آیزنهاور» و کتاب «ضدانقلاب» روزولت به خبرنگاران رادیو تلویزیون کشورهای اسکاندیناوی این مطلب را ثابت کردم که برادران مسلمان ما بعد از ۲۶ سال از حق قانونی خودشان برای متوقف کردن اقدامات دولت آمریکا در مورد دخالت در امور داخلی ایران و بستن لانه جاسوسی دست به اقدام زدهاند و این حق طبیعی ملت ما بوده است. این مصاحبه که در اواخر آبانماه برگزار شد از رادیو تلویزیون ایران هم پخش گردید. من در مدت اقامتم در کشورهای اسکاندیناوی پیش از ۵۰ مقاله و سخنرانی درباره اهداف دولت جمهوری اسلامی ایران و محکوم کردن دخالت دولت جنایتکار آمریکا در ایران انجام دادهام.
من وقتی دعوت وزیر امور خارجه در سوئد به دستم رسید با کمال خوشحالی به سوی ایران پرواز کردم ضمن اینکه حدس میزدم ممکن است از سوی برادران دانشجو مورد سوال واقع بشوم و چون من کاملا به کارهای شرافتمندانهای که در دولت انقلاب انجام داده بودم مطمئن بوده و هستم با کمال میل به ایران آمدم. لیکن بلافاصله و متاسفانه بدون مطالعه دستگیر شدم. هنوز هم نمیدانم به دستور چه کسی دستگیر شدهام. من در وزارت امور خارجه دستگیر شدم. آقایی به اتفاق چند نفر دیگر با ۲ اتومبیل مسلح مرا بازداشت کردند. بازجوی من بعد از بازجویی از من وقتی به تمام سوالات وی پاسخ دادم و برای او مسلم شد که من هیچ مذاکره و یا ملاقاتی را بدون کسب اجازه قبلی از آقای مهندس بازرگان و دکتر یزدی وزیر امور خارجه وقت انجام ندادهام، ایشان حکم آزادی مرا نوشتند و در پرونده من گذاشتند. ایشان وقتی از من پرسید حالا به نظر شما چه کار بکنیم؟ گفتم خیلی ساده است کمیسیونی میتواند از طرف شخص امام و با عضویت حداقل ۳۰ الی ۴۰ نفر که حداقل سنشان ۴۰ سال باشد و دارای تجربیاتی در امر وکالت و قضاوت و امور کشوری باشند تشکیل شود و کلیه موارد اتهامی مرا تحت رسیدگی دقیق قرار دهند.
امیرانتظام در ادامه سخنان خود گفت: چون هنوز نه خود من استعفا دادهام و نه دولت مرا برکنار کرده من اکنون به عنوان سفیر دولت جمهوری اسلامی ایران در توقیف هستم.
امیرانتظام سپس با حالتی بغضآلود گفت: هماکنون همسر و سه فرزندم با زندانی شدن من در حالت بلاتکلیفی به سر میبرند بدون داشتن هیچگونه ممر درآمدی برای زندگی خود در کشور سوئد به سر میبرند.
امیرانتظام که بهشدت متاثر شده بود با چشمانی اشکآلود گفت: به حقیقت نمیدانم انجمن خیریه سوئد خرج زن و بچه مرا میدهد یا خانواده سفیر جمهوری اسلام ایران در سوئد به آنها کمک میکند.
امیرانتظام در پایان اظهارات خود گفت: من طرحهای بسیاری برا کمک به بهبود وضع اقتصادی و اجتماعی دارم که رونوشت آن را برای دکتر بهشتی فرستادهام.
از وی سوال شد آیا شما مدتی را در لانه جاسوسی زندانی بودهاید یا نه؟
امیرانتظام گفت: من مدت ۱۴ روز در یک ساختمان ۷ طبقه در شمال سفارت آمریکا زندانی بودم و اکثر ناراحتیهای من از همانجاست سپس به زندان اوین منتقل شدم. ۷۰ روز در سلول انفرادی بودم و سپس به علت اختلافات جسمی و روحی به بهداری زندان منتقل شدم و میتوانم بگویم الحمدلله ۵۰ درصد ناراحتیهایم برطرف شده است.
طرحهای امیرانتظام
امیرانتظام افزود: من طرحهای زیادی دارم از جمله طرحی دارم که با اجرای آن لااقل ۸۰ درصد از ۹۰ درصد بودجه دولت که صرف حقوق کارمندان دولتی میشود به خزانه دولت بازمیگردد و همچنین طرحهایی برای اصلاح سفارتخانههای ایران در خارج از کشور، من این طرحها را برای مسئولان فرستادهام و امیدوارم مورد توجه قرار گیرد. من طرحی به دولت ارائه دادم که در مدت سه ماه میتواند ۳ میلیون نفر بیکار را صاحب کار کند.
وی در پایان اظهارات خود یک بار دیگر خواهان این شد که در اسرع وقت تکلیف او را روشن نمایند.
اظهارات رئیس زندان اوین
محمد کچویی رئیس زندان اوین که در تمام موارد همراه خبرنگاران بود بعد از پایان یافتن اظهارات امیرانتظام گفت: متاسفانه معیارها و ضوابط اسلامی در مورد انتخاب افراد در شرایط فعلی زیاد رعایت نمیشود. مثلا مسئله دینداری و تقوای افراد کمتر مورد نظر قرار میگیرد. مثلا آقای امیرانتظام روز دوم بازداشت خود در زندان اوین از من تقاضای شامپو برای شستن سر خود میکرد. این شخص تحمل ۴ روز فشار و کمبود را نمیتوانست بکند. او در زندان میگفت موهای من دارد میریزد! و غصه ریزش موهای خود را میخورد! این شخص با این روحیه چطور میتواند مسائل بسیار مهم مملکتی را در نظر داشته باشد! آنطور که بارها امام گفته است مسئله مهم مسئله مکتب و اسلام است. آیا این افراد این مفاهیم را نمیفهمند؟! آنها شخص متخصصی چون امیرانتظام را سر کار میگذارند ولی با تدین و تقوای او کاری ندارند.
من اگر بخواهم از بین متخصص و یا متدین یکی را انتخاب کنم من متدین را قبول خواهم کرد. ما بیشتر ضربهها را از این بابت خوردهایم. نمونهاش همین نحوه اداره هتلهاست که وزارت ارشاد و آقای میناچی آنها را اداره میکند. خودتان بروید از نزدیک وضع را ببینید که این هتلها چگونه اداره میشود. این هتلها اکنون مورد استفاده کسانی است که در رژیم قبل هم دست به فساد و خوشگذرانی میزدند حالا هم میزنند. آنهایی که در راس کار هستند معنی انقلاب اسلامی را نفهمیدهاند تنها به دنبال کسانی هستند که سواد و پز دارند تا بلافاصله آنها را در راس کار بگذارند...
راجع به آقای امیرانتظام باید بگویم چون ایشان از وقتی تحویل زندان اوین شدهاند فامیل درجه یک نداشتند و زن و فرزند ایشان هم در ایران نبود، کسی به ملاقات ایشان نیامد. البته عدهای که همپرونده آقای امیرانتظام هستند میخواستند به ملاقات ایشان بیایند که اجازه به آنها ندادیم ولی یکی از دوستان دکتر ایشان چندین بار به ملاقات ایشان آمده است حرف آخر اینکه اینها آدمهای تحصیلکره و متخصص هستند ولی مرد جنگ و سختی نیستند در حالی که ما برای انقلاب خود مرد جنگ و مرد باتقوا میخواهیم.
شکنجه در زندان اوین
از رئیس زندان اوین سوال شد، شایعاتی وجود دارد که در زندان اوین برخی از زندانیان مورد آزار و شکنجه واقع میشوند، نظرتان چیست؟
کچویی گفت: خیلی از کسانی که این سری تبلیغات منفی را درباره ما میکنند ادعای انقلابی بودن هم دارند. برخی از این افراد که مثلا ۴ روز در زندان میآیند و میبینند که مثلا یک زناکار دارد حد شرعی میخورد در حالی که میدانیم قانون اسلام این است که حد شرعی باید در جلوی مردم و در مراسم نمازجمعه اجرا شود. و حتی باید تظاهر به این مسئله هم کرد که فلان شخص خاطی از نظر اسلام که باید حد دربارهاش جاری شود این کار باید در ملأ عام باشد نه در خفا، حالا فلان شلاقخورده وقتی وارد بند شد با پشت مجروح شروع به سمپاشی میکند و دیگران را تحت تاثیر قرار میدهد که بله در زندان اوین افراد تحت شکنجه واقع میشوند. در حالی که این اعتراض به دادگاههای انقلابی ما وارد هستند که چرا حدود اسلامی را درست اجرا نمیکنند. اخیرا عدهای که در رابطه با چاپ و انتشار نشریات مضره دستگی شدهاند در زندان به سر میبرند در ملاقاتهای خود با اعضای خانوادههای خود به آنها میگویند که بله در زندان اوین شکنجه هست. تا زمانی که حدود الهی اجرا نشود و تصمیمات به خاطر عدهای غربزده و تحصیلکرده روشنفکرنما گرفته شود انقلاب اسلامی ایران پیروز نمیشود و فساد از جامعه ما رخت برنمیبندد.