۲۸ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۷:۳۰
کد خبر: ۷۸۴۳۲۸
دیدگاهی جامع از جنگ و پیچیدگی‌های سیاسی و نظامی آن در «اسرار مکتوم»؛

نگاهی به کتاب جانشین اطلاعات سپاه که به شهادت رسید

نگاهی به کتاب جانشین اطلاعات سپاه که به شهادت رسید
محمدحسن محققی، در کتاب اسرار مکتوم مولف با بهره‌گیری از اسناد و مدارک معتبر و مصاحبه‌های دقیق، دیدگاهی جامع از جنگ و پیچیدگی‌های سیاسی و نظامی آن ارائه می‌دهد.

سردار محمدحسن محققی، مولف کتاب «اسرار مکتوم» (ناگفته‌های دفاع هشت‌ساله از زبان مسئولان کشوری و لشکری دوران جنگ) در حمله دیشب رژیم صهیونیستی به شهادت رسید. به همین مناسب مروری کوتاه به کتاب به جا مانده از این سردار کردیم.

«اسرار مکتوم»؛ اثر برجسته‌ای است که به تحلیل و بررسی عمیق زوایای پنهان و ناگفته‌های دوران دفاع مقدس می‌پردازد. این کتاب با رویکردی مستند و تحلیلی، مصاحبه‌ها، خاطرات و دیدگاه‌های مهم‌ترین مسئولان سیاسی و نظامی دوران جنگ تحمیلی را جمع‌آوری کرده و به خوانندگان ارائه می‌دهد. هدف اصلی این اثر، تجلیلی تازه و بدون پیش‌داوری از دوران جنگ ایران و عراق است. نقطه قوت این کتاب در پرداختن به موضوعات و مسائل کمتر مطرح‌شده‌ای مانند اختلاف‌نظرهای درون‌حکومتی، چالش‌های تدارکاتی و فشارهای بین‌المللی نهفته است. مولف با بهره‌گیری از اسناد و مدارک معتبر و مصاحبه‌های دقیق، دیدگاهی جامع از جنگ و پیچیدگی‌های سیاسی و نظامی آن ارائه می‌دهد. پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران و پایان یافتن دومین جنگ طولانی قرن بیستم، نقطه‌عطفی بود که به‌همراه خود چالش‌های جدیدی را به‌وجود آورد. «اسرار مکتوم» به‌خوبی توانسته است این فصل تازه از تاریخ ایران را به تصویر بکشد. جبهه‌ای جدید در عرصه داخلی و بین‌المللی شکل گرفت، که به تحریف حقایق و حماسه‌های دفاع مقدس ملت ایران می‌پرداخت.

نگاهی به کتاب جانشین اطلاعات سپاه که به شهادت رسید

کتاب «اسرار مکتوم» در ۲۲ فصل تدوین شده و شامل مجموعه مصاحبه‌هایی با چهره‌های طراز اول کشور در دوران جنگ تحمیلی است. بعضی از آن‌ها در شورای عالی دفاع (وقت) به حضرت امام مشورت می‌دادند؛ ازجمله آیت‌اله هاشمی رفسنجانی (رئیس مجلس شورای اسلامی)، آیت‌اله موسوی اردبیلی (رئیس دستگاه قضایی)، دکتر علی‌اکبر ولایتی (وزیر امور خارجه)، دکتر محسن رضایی (فرمانده کل سپاه وقت)، حجت‌الاسلام سیدمحمد موسوی خوئینی‌ها (دادستان کل کشور)، سردار حاج محسن رفیق‌دوست (وزیر سپاه)، حجت‌الاسلام علی‌اکبر ناطق نوری (وزیر کشور)، حجت‌الاسلام شیخ عبداله نوری (نماینده حضرت امام در جهاد سازندگی و رئیس کمیسیون برنامه و بودجه)، دکتر محمدجواد لاریجانی (معاون وزیر خارجه)، حجت‌السلام سیدحسن خمینی، حجت‌الاسلام مجید انصاری و آقای حمید انصاری، آیت‌اله محمد مومن (عضو شورای نگبان)، حجت‌الاسلام مهدی طائب، سرلشکر پاسدار محمدعلی جعفر، سرلشکر پاسدار سید یحیی صفوی، سر لشکر پاسدار غلامعلی رشید، سرتیپ بازنشسته علی‌اکبر قویدل ازجمله فرماندهان و مسئولان نظامی که در زمان دفاع مقدس، فرماندهی قرارگاه و بالاتر را بر عهده داشته‌اند؛ ۲۲ فصل کتاب «اسرار مکتوم» را تشکیل می‌دهند.

کتاب به بررسی نقشه‌های سیاسی و استراتژی‌هایی می‌پردازد که در جریان جنگ و پس از آن به‌کار گرفته شده‌اند.

فاز نخست این تحریف‌ها با تأیید عملکرد ایران در ابتدای جنگ و پس از آن زیر سؤال بردن اهداف و استراتژی جمهوری اسلامی آغاز شد. در این میان، نهضت آزادی به‌عنوان یکی از مؤثرین جریان‌ها در انتقاد از ادامه جنگ و استراتژی‌های نظام، نقش مهمی ایفا کرد. با گذشت زمان و روی کار آمدن دولت‌های اصلاح‌طلب، فشارهای تحریفی شدت گرفت و اتهاماتی مبنی بر تحریک عراق به جنگ با شعار «صدور انقلاب» مطرح شد. این کتاب با دیدگاه تحلیلی خود، به‌طور خاص به بررسی این اتهامات و پاسخ به آنها پرداخته و دیدگاه روشنی از پشت پرده مسائل ارائه می‌دهد. یکی از ویژگی‌های برجسته «اسرار مکتوم» مجموعه‌ای از مصاحبه‌های دست‌اول با چهره‌های شاخص سیاسی و نظامی است که در متن کتاب ارائه شده است.

این مصاحبه‌ها نه‌تنها روایت‌گر دیدگاه‌های شخصی مسئولان دوران جنگ هستند، بلکه به تحلیل دقیق‌تر تصمیمات کلان و انگیزه‌های پشت پرده نیز می‌پردازند.

در برشی از کتاب «اسرار مکتوم» می‌خوانیم: «من در اوّل جنگ، وقتی که هفت، هشت، ده روزی گذشت، دیدم که هر چه خبر می آید، یأس آور است. هیچ کار هم از دست من اینجا برنمی‌آید. زمان بنی صدر بود من البته نماینده امام در شورای عالی دفاع بودم آن روز و سخنگوی شورای عالی دفاع بودم اما خُب هیچ کاری دستمان نبود. می‌رفتیم توی مرکز فرماندهی توی ستاد مشترک آنجا می نشستیم یک صبح تا ظهر یک ظهر تا شب آنجا می‌ماندم. گاهی شب‌ها من در ستاد مشترک می‌ماندم خانه نمی آمدم همش دوندگی همش تلاش اما قیچی دست دیگری است که ببُرد کلید دست دیگری است که باز کند یا ببندد. هیچ کاری نداشتم واقعاً بیچاره شده بودم عاجز شده بودم.

مرتب از دزفول، از اهواز، از جاهای دیگر پیغام. علمایی که در این شهرها ساکن بودند_ آن وقت طلبه‌ای در جبهه نبود یا کسانی که در سیاسی_عقیدتی بعضی از یگان‌های نظامی بودند با آشنایی‌ای که با ما داشتند، تماس می‌گرفتند؛ آقا ما اینجا فلان چیز می‌خواهیم توپ خودکششی می‌خواهیم، خمپاره می‌خواهیم، چه می‌خواهیم چه می‌خواهیم. ما اینجا، توی ستاد مشترک مرکز فرماندهی مطرح می‌کردیم با بی اعتنائی بالبخند تمسخرآمیز بعضی‌ها مواجه می‌شدیم.

من دیدم از من کاری بر نمی آید، دل من هم می‌جوشد؛ اصلاً نمی‌توانم صبر کنم. من رفتم خدمت امام، با دغدغۀ کامل، چون احتمال قوی می‌دادم که امام بگوید که نه. خواستم بروم اجازه بگیرم که بروم. گفتم من می‌روم جبهه. البته من فن جنگ هم بلد نبودم. من سربازی نرفتم؛ آن روز یک گلوله زدن عادی را هم شاید من درست نمی‌توانستم انجام بدهم. گفتم می‌روم خدمت امام، از امام درخواست می‌کنم که من را بفرستد آنجا. من بروم آنجا، بلکه با وجود خودم با نفس خودم، با سخنرانی خودم ک عده‌ای را بکشانم آنجا، جمع کنم، یک کاری بکنیم. نمی‌دانستم هم چیکار می‌خواهیم بکنیم.»

ارسال نظرات