۲۸ خرداد ۱۴۰۴ - ۲۳:۴۹
کد خبر: ۷۸۴۳۵۳
دلنوشته حجت الاسلام والمسلمین طائب در فراق شهید محققی؛

سرداری بی ادعا و مجاهدی خستگی ناپذیر

سرداری بی ادعا و مجاهدی خستگی ناپذیر
طبیعی بود این سردار بی ادعا و مجاهد خستگی ناپذیر سوژه‌ای باشد که دشمن به دنبال حذف او باشد، اما سادگی رفتارش همیشه موجب می‌شد از چشم دشمن پنهان بماند.

به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، سردار سرلشکر جانباز فداکار حاج حسن محققی پس از سال‌ها مجاهدت پر تلاش برای حفظ و ارتقای امنیت کشور در مقابل هجمه‌های داخلی و خارجی ۲۵ خرداد ۱۴۰۴ در حمله موشکی رژیم صهیونیستی به درجه رفیع شهادت نائل شد.

حجت الاسلام والمسلمین مهدی طائب در پی شهادت سردار پر افتخار و دلاور اسلام حاج حسن محققی دلنوشته ای در فراق این شهید بزرگوار را در اختیار خبرگزاری رسا قرار داده و از مجاهدت های این شهید والا مقام در دفاع از میهن اسلامی و خدمت به انقلاب اسلامی و ملت ایران تجلیل کرده است.

متن کامل این دلنوشته بدین شرح است:

به نام رب شهدا

من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا

رفیقی داشتم.......

بیان از تصویر سازی شخصیت او درمانده می شود و قلم در نوشتن درباره او سرگردان می ماند. او از هنگامی که خود را شناخت تکلیفش را فهمید و با همه توان بدان عمل کرد و در میدان «سابقوا الی مغفره من ربکم» تلاشگری خستگی ناپذیر بود و در مسیر «سارعوا الی مغفره من ربکم» سرعتی کندی ناپذیر داشت و در ندای «جاهدوا فی سبیل الله» گوشی شنوا داشت و در فراخوان «هاجروا» چشم به نقطه ای داشت که هجرت فی سبیل الله بود و نسبت به امر «اتقوا الله» اطاعتی مثال زدنی داشت و در شناخت حق از حق نما دارای نگاهی تیز بین بود و در همراه سازی دیگران با ولی و ولایت نرمشی حسنی و در طرد معاندین صولتی علوی داشت و در میزان حق ترازویی دقیق بود و در قضاوت تنها به دنبال بیان حق بود و دوست و غریبه نمی شناخت در هر برهه از زندگی او را در میدان حاضر می دیدی و در حالی که کمتر در سخن ادعایی داشت اما در عمل به سرعت شناخته می شد و بعضا مورد حسادت قرار می گرفت.

سرداری بی ادعا و مجاهدی خستگی ناپذیر

اما نسبت به حسودان رفتاری رفاقتانه داشت که طولی نمی کشید حسودان مبدل به رفیقان همراه او می شدند و استعداد خوبی برای ارتقای علمی داشت اما در تزاحم درس و جنگ، جهاد را پذیرفت و در تعارض ظاهری منفعت و تکلیف آخرت را بر دنیا ترجیح داد. جسم او ابزاری برای وادار سازی روح به تلاش در کسب مدارج خانه آخرت بود و روح او توانست بر جسم او پیشی گرفته نقص بدن را جبران سازد و ماموریت های سخت را چنان به زیبایی انجام می داد که برای متصدیان قضاوت بر رفتارها مطلبی جز تحسین و تایید باقی نمی گذاشت و کارهای او با بیان اینکه بدنش ناقص است پس مقبول است همراه نبود بلکه چگونه با نقص بدن چنین توفیق در انجام را داشته مورد سؤال و تعجب بود.

قبل پیروزی انقلاب در زمره پیروزی آفرینان بود و پس از آن بدون وقفه در میدان دفاع تبیینی در حساس ترین نقاطی که نیازمند جهاد تبیین بود حضور یافت و در برابر جریانات نفاق و چپ و التقاط در تهران و خطه شمال در گیلان از یکطرف تا آستارا و از طرفی دیگر تا مرز مازندران پویایی و تحرکی تحسین بر انگیز داشت و در طرفی دیگر در مقابله با تحرکات عملی و خرابکارانه سلطنت طلبها و منافقین و گروههای چپ از چریک های فدایی پیکار... سلاح به دست بود.

همین که آتش جنگ را استکبار علیه ایران به دست صدام آغاز کرد بی درنگ راهی خط مقدم شد و این حضور تا آنجا که دیگر از نظر جسمی برای او حضور ممکن نبود تداوم یافت و بارها مجروح شد اما او بود که خستگی و افسردگی را خسته کرد و آنگاه که توانست با همه نقصی که در بدن او ایجاد شده در میدان عمل حاضر شود و در حالی که جنگ با عراق پایان یافته بود با همه وجود در تلاش مجاهدانه حاضر  با قبول مسؤولیت ستاد لشکر 27 در ارتقای لشکر به نیروی آماده به رزم وارد عرصه شد و در همین حال با تلاشی حیرت انگیز توانست با طی مراحل تحصیلی موفق به دفاع از پایان نامه خود در برابر اساتید سختگیر و نکته سنج و با نمره عالی شود و بدون آنکه در جایی از عنوان دکتر استفاده کند به سردار دکتر حسن محققی متصف شد و باز موجب حیرت آنها که واقف به اقدامات مسؤولانه او بودند شود. او که بار مسؤولیت ستاد را در برهه ای سخت از بازسازی لشکر عهده دار بود چگونه می توانست مراتب درسی را با نمره های عالی انجام دهد گویا او در کنجی فارغ مشغول تحصیل است و گویا او همه وجودش در انجام کارهای ستاد لشکر است.

سرداری بی ادعا و مجاهدی خستگی ناپذیر

با گذر زمان او به دلیل ضرورت ها وارد میدان اطلاعات و تلاش های امنیتی می شود و در حساس ترین دوران التهاب تحرکات ضد امنیتی یعنی فتنه 88 او مسؤول اطلاعات قرارگاهی است که امنیت کل پایتخت بر عهده اوست و او در این زمان حتی از دوران دفاع مقدس در شبانه روز بیشتر گرفتار عملیات است و گاهی شبهایی را تا صبح و صبح تا شب مشغول اقدامات امنیتی است. کاری سخت و جانکاه و طاقت فرسا که وقتی یکی از فتنه گرها که در کار خود بسیار خود را توانا می دید و اصطلاحا از پس همه بازجو ها بر آمده و توانسته از ارائه اطلاعات خودداری کند در برابر این مرد الهی در اولین بازجویی و پس از چند سؤال و جواب مختصر دهان او به دادن اطلاعات باز می شود و متهم پس از آن طالب دیدار با او می شود و هنگامی که بازجوی خود یعنی سردار را می بیند اشک در چشمانش حلقه می زند و می گوید اکنون متوجه شدم که چرا دهان من باز شد من که هنگام بازجویی تو را نمی دیدم اما هر کلمه ای که از دهان تو خارج می شد گویا پتکی بود بر ذهن من که قفل آن را باز می کرد و دهان من باز می شد تو نبودی دهان من را باز کردی خدای تو بود که دهان مرا باز کرد.

سرداری بی ادعا و مجاهدی خستگی ناپذیر

طبیعی بود این سردار بی ادعا و مجاهد خستگی ناپذیر او سوژه ای باشد که دشمن به دنبال حذف او باشد اما سادگی رفتار او همیشه موجب می شد از چشم دشمن پنهان بماند و چنان عادی سازی داشت که سردار دکتر اطلاعاتی امنیتی عملیاتی و متخصص در نبرد های نظامی و دارای تخصص در امور فرهنگی جانبازی ساده و در کنار آن انسانی بسیار معمولی جلوه می کرد و بسیاری دوستان نزدیک او عمق اقدامات او را واقف نبودند؛ زیرا قفل بیان او نسبت به کارهایش به دلیل خدایی بودن آن با هیچ کلیدی گشوده نمی شد و با این همه او عابد بود شبهای رمضانش پای ثابت مجلس نیمه شب مسجد شهدا و مناجات و دعای ابوحمزه حاج آقا عابدی بود اهل بکاء بر امام حسین و مصائب اهلبیت علیهم السلام بود.

سرداری بی ادعا و مجاهدی خستگی ناپذیر

در محرم نسبت به بر پا داشتن دهه و نیز رحلت پیامبر اکرم مجدانه پیگیر بود و بالاخره تلاش او در شکل گیری مدرسه علمیه در حوزه قم به نام حبیب بن مظاهر که امسال دومین دوره فارق التحصیلان پایه اول را داشت و باقیات الصالحاتی برای او شد به راستی آیا او لایق دریافت درجه شهادت که دیگر بالاتر از آن درجه ای نیست نبود که «فوق کل بر حتی یقتل الرجل فی سبیل الله فلا بر فوقه» اینها را گفتم اما بیان و قلم در تعریف او ناتوان است باید شرحی مفصل نوشت خداوند توفیق دهد انجام می شود.

حسن محققی سرباز تبیین، سردار نبرد، سد راه فتنه و نفاق و یاور دانش دین و تریبت و شهید....

گوارای وجودش چنین زندگی سعیدانه، رحلتی با شهادت.

جامانده امیدوار مهدی طائب

ارسال نظرات
نظرات بینندگان
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۹ خرداد ۱۴۰۴ - ۰۵:۴۳
سلام بر شهدا
1
0
یار ولایت
Iran (Islamic Republic of)
۲۹ خرداد ۱۴۰۴ - ۰۶:۲۱
خیلی خیلی زیبا

خدا این سردار رو با امام حسین محشور کنه
1
0
حیدر کرار
Iran (Islamic Republic of)
۲۹ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۲:۳۴
شهادت گوارای وجودشان ...
0
0
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۹ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۳:۳۷
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
0
0
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۹ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۳:۴۰
یاران چه غریبانه رفتند از این خانه **** هم سوخته شمع ما، هم سوخته پروانه
بشکسته سبوهامان، خون است به دل‌هامان**** فریاد و فغان دارد دردی‌کش میخانه
هر سوی نظر کردم، هر کوی گذر کردم **** خاکستر و خون دیدم ویرانه به ویرانه
افتاده سری سویی، گلگون شده گیسویی****دیگر نبُوَد دستی تا موی کند شانه
تا سر به بدن باشد، این جامه کفن باشد ****فریاد اباذرها ره بسته به بیگانه

لبخند سرودی کو؟ سرمستی و شوری کو؟**** هم کوزه نگون گشته، هم ریخته پیمانه
آتش شده در خرمن، وای من و وای من****از خانه نشان دارد خاکستر کاشانه
ای وای که یارانم، گل‌های بهارانم**** رفتند از این خانه، رفتند غریبانه
1
0
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۳۰ خرداد ۱۴۰۴ - ۰۱:۲۸
حاجی ، دلم برات خیلی تنگ شده ،
دست منم بگیر ، لطفاً
0
0