شکاف سعودی ـ اسرائیلی در سوریه؛ پایان یک ائتلاف نانوشته

به گزارش سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، خانم دکتر الئونورا آردماگنی پژوهشگر موسسه مطالعات سیاسی بین المللی ISPI در مقاله ای تحلیلی که در روزنامه آوِنیِر ایتالیا منتشرشده، اذعان دارد که تحولات اخیر در منطقه غرب آسیا، به ویژه در سوریه، نشاندهنده واگرایی عمیق میان رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی است؛ دو بازیگر اصلی که پیش از جنگ غزه در بسیاری از سیاستها، مانند مهار ایران، همسو بودند. اکنون نتانیاهو با تشدید حملات هوایی علیه سوریه به دنبال تضمین امنیت ملی رژیم صهیونی است، اما عربستان سعودی رویکرد متفاوتی دارد و با تمرکز بر ثبات منطقهای، خواستار بازگشت دمشق به جامعه عربی و توسعه پروژههای سرمایهگذاری بلندمدت در سوریه شده است. عوامل کلیدی این شکاف، مطالبه عربستان برای تشکیل دولت فلسطینی بهعنوان پیششرط هر تعامل دیپلماتیک و نگرانی از رویکرد خشونتآمیز رژیم صهیونی است که ممکن است منطقه را به بیثباتی طولانیمدت بکشاند. در حالی که رژیم صهیونی تلاش دارد با هدف قرار دادن ساختارهای سیاسی نوظهور سوریه مسیر خود را تثبیت کند، سرمایهگذاران خلیجفارس، مانند شرکت اماراتی DP World، قراردادهای بلندمدتی برای توسعه بنادر سوریه امضا کردهاند. این شکاف ژئوپلیتیکی میتواند آینده نظم خاورمیانه را به طور بنیادین تحت تأثیر قرار دهد و نشانهای از تغییر جهت در همگرایی منطقهای است.
تحولات اخیر در منطقه غرب آسیا بهویژه در سوریه، نشانهای روشن از واگرایی روزافزون میان دو بازیگر اصلی منطقه، یعنی رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی است؛ بازیگرانی که تا پیش از جنگ غزه، در بسیاری از محورهای منطقهای از جمله مهار ایران، منافع مشترک و حتی مکمل داشتند.
اما اکنون، با گذشت ماهها از آغاز جنگ غزه، شکافهای عمیقی میان تلآویو و ریاض در حال نمایان شدن است. در حالی که نتانیاهو با استمرار حملات هوایی علیه سوریه بهدنبال بازتعریف امنیت ملی رژیم صهیونیستی است، عربستان سعودی با تمرکز بر ثبات منطقهای، بهدنبال بازگرداندن دمشق به مدار سیاسی کشورهای عربی و اجرای پروژههای سرمایهگذاری بلندمدت در این کشور است.
تحلیل منتشرشده در روزنامه آوِنیِر ایتالیا به قلم «الئونورا آردماگنی» ـ پژوهشگر ارشد مؤسسه ISPI و استاد دانشگاه کاتولیک میلان ـ به بررسی این واگرایی عمیق پرداخته است. به اعتقاد وی، آنچه امروز در سوریه میگذرد، صرفاً اختلافنظر تاکتیکی میان دو قدرت نیست، بلکه یک شکاف ژئوپلیتیکی فزاینده است که میتواند آینده نظم خاورمیانه را تحتالشعاع قرار دهد.
پیش از جنگ غزه، ریاض و تلآویو هر دو در تضعیف محور مقاومت و حامیان آن، همسو عمل میکردند؛ اما اکنون دو متغیر کلیدی، این همسویی را از میان برده است: نخست، مطالبه عربستان برای تشکیل دولت فلسطینی بهعنوان پیششرط هرگونه تعامل دیپلماتیک، و دوم، نگرانیهای فزاینده از تداوم رویکرد خشونتمحور و الحاقگرایانه رژیم صهیونیستی که میتواند منطقه را وارد سالها بیثباتی کند.
این در حالی است که اسرائیل با تشدید حملات در سوریه، بهویژه علیه ساختار سیاسی نوظهور به رهبری احمد الشرع، تلاش دارد مسیر خود را از دل بمباران و بحران باز کند؛ در مقابل، شرکتهای اقتصادی خلیج فارس، نظیر غول لجستیک اماراتی «DP World»، با امضای قراردادهای راهبردی مانند مدیریت ۳۰ ساله بندر طرطوس، بهدنبال تثبیت سرمایهگذاری بلندمدت در سوریه هستند.
بیانیه مشترک کشورهای عربی به رهبری ریاض و ترکیه در محکومیت حملات اخیر اسرائیل به دمشق، تماس تلفنی ولیعهد سعودی با احمد الشرع، و طرح بحث «انسجام ملی سوریه» و حتی تنشهای فرقهای، همه نشانههایی از تغییر موضع ریاض و فاصلهگیری روزافزون از راهبردهای تلآویو است.
در این میان، ایالات متحده، بهویژه در صورت بازگشت ترامپ به قدرت، بار دیگر با وضعیتی پیچیده مواجه خواهد شد؛ وضعیتی که پیشتر در منازعات میان اسرائیل و ایران نیز تجربه شده بود: انتخاب میان متحدان منطقهای با منافع واگرا.
به اعتقاد تحلیلگر ایتالیایی، در نهایت، میزان ثبات آینده منطقه، نه فقط به نقش ایران یا ترکیه، بلکه بیش از همه به امکان همزیستی استراتژیک میان دو ستون نظم نوین منطقهای ـ یعنی قدرت نظامی اسرائیل و قدرت اقتصادی-دینی عربستان سعودی ـ وابسته خواهد بود.