حجتالاسلام کاشیزاده مطرح کرد؛
اربعین، تمرین زندگی آخرالزمانی در دل مدرنیته

عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با اشاره به ظرفیتهای تحولآفرین اربعین تأکید کرد: اگر کسی هنوز با فضای اربعین نسبت نگرفته، مشکل را باید در خود ما جستوجو کنیم که نتوانستیم او را وارد این چرخه زیستی و معنوی کنیم.
اشاره: اربعین، صرفاً یک مناسبت تقویمی نیست؛ یک تجربه انسانی و ایمانی است که میلیونها دل را از سراسر جهان به جاذبهی نورانی اباعبدالله الحسین علیهالسلام پیوند میزند. این پدیده، همزمان با خودشناسی، دیگرشناسی و خداشناسی، ما را به ساحت زندگیای متفاوت میبرد؛ جایی که انسان بودن و انسان زیستن، معنا پیدا میکند.
در همین راستا خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، با حجتالاسلام محمد کاشیزاده، عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به گفتوگو نشسته که مشروح آن در ادامه میآید:
رسا: اربعین حسینی چه جایگاهی در فرهنگ و هویت شیعیان، به ویژه ایرانیان، دارد؟
انسان به طور فطری نیازمند خانواده است؛ خانوادهای که در آن خواهر، برادر، پدر و مادر دارد و در فضای عاطفی آن رشد میکند. اما زمانی که انسان از خانواده طبیعی خود جدا میشود و وارد فضای جدیدی به نام جامعه دینی میگردد، دوباره به خانوادهای جدید راه پیدا میکند؛ خانوادهای که روابط در آن نه بر اساس نسب خونی، بلکه بر پایه ایمان و ولایت تعریف میشود.
در این جامعه دینی، انسان «اخوت ایمانی» پیدا میکند. خواهر و برادر ایمانی مییابد، پدر ایمانی دارد که پیامبر اعظم صلیاللهعلیهوآله است: «النبی أولى بالمؤمنین من أنفسهم»
و از دل همین شبکه روابط ایمانی، احساس تعلق، امنیت و هویت شکل میگیرد. حتی درباره کسانی که در این جامعه تنها ماندهاند، توصیه به سرپرستی «یتیمان ایمانی» وجود دارد. این تعبیر، نشانهای است از اهمیت ساختار اجتماعی دینمحور؛ کسانی که از نعمت سرپرستی معنوی بیبهرهاند، باید توسط دیگر مؤمنان حمایت و همراهی شوند.
در حقیقت، ایمان نه یک تجربه صرفاً فردی، بلکه یک ساختار اجتماعی میسازد. فردی که از دایرهی عام انسانی (یا أیها الناس) حرکت میکند و وارد دایره ایمان (یا أیها الذین آمنوا) میشود، در یک فرآیند معنوی و اجتماعی، به هویت جدیدی دست مییابد. این هویت، مانند کمربندی محکم، او را از تفرقه، سردرگمی و بیهویتی حفظ میکند.
اما پرسش بنیادین این است که ایمان چگونه در زندگی فرد مؤمن «تحقق» پیدا میکند؟ چه چیزی آن را از یک باور ذهنی، به یک حقیقت جاری در زندگی تبدیل میکند؟
پاسخ این است: ولایت.
ولایت، آن عامل محوری است که ایمان را به مرحلهی فعلیت، پایداری و تأثیر اجتماعی میرساند. قرآن کریم در سوره بقره میفرماید: «الله ولیّ الذین آمنوا یُخرجهم من الظلمات إلى النور...» در برابر آن، «والذین کفروا أولیاؤهم الطاغوت...»

ولایت، به تعبیر شهید مطهری، مفهومی است با حدود بیست معنا؛ از محبت و نصرت تا سرپرستی و پیروی. اما همه این معانی ذیل یک مفهوم کلی جای میگیرند؛ مفهومی که در اصطلاح علمی، «مشترک معنوی» نامیده میشود. یعنی همه معانی، روح واحدی دارند و ذیل آن معنای کلی قرار میگیرند که هم آن پیوستگی، همراهی و اتصال دائم است.
پس اگر کسی مؤمن است، باید این ایمان را با پیوستگی همیشگی به خداوند و نمایندگان او در زمین همراه کند. ایمان بدون ولایت، پوستهای توخالی است؛ زیرا لازمه ایمان، پذیرش محوریت خدا در زندگی، و در نتیجه پیروی از او و اولیائش است.
ایمان یعنی خدا را حق بدانی، راه او را برگزینی، و پیامبرش را بپذیری. اما اگر بخواهی در این راه باقی بمانی، اگر بخواهی در طوفان دنیا گم نشوی، باید به ولایت چنگ بزنی. «واعتصموا بحبل الله جمیعاً و لا تفرقوا...»
آن ریسمان الهی، چیزی جز ولایت نیست؛ ولایتی که هم اتصال به خداوند را حفظ میکند، هم وحدت میان مؤمنان را تضمین مینماید.
در این نگاه، ایمان یک هویت اجتماعی ایجاد میکند و ولایت، ضامن تداوم و انسجام این هویت است. اگر ولایت نباشد، مؤمن تنها میماند و جامعهی ایمانی متلاشی میشود.
اینجاست که قرآن نشانه مؤمن واقعی را چنین معرفی میکند: «إنما ولیّکم الله و رسوله و الذین آمنوا...»
ولایت الهی، نه تنها در خدا و پیامبر خلاصه میشود، بلکه در «الذین آمنوا» نیز ظهور اجتماعی مییابد؛ یعنی مؤمنانی که شاخص ولایت در جامعهاند؛ کسانی که پذیرش ولایتشان، نشانه پذیرش ولایت خداوند است.
ایمان بدون ولایت، فقط ادعایی است که در صحنه عمل رنگ میبازد. ولی کسی که ولیّ خدا را بشناسد، به او اقتدا کند، و در مسیر او باقی بماند، هویت دینیاش تحقق پیدا کرده است.
و این چنین است که جامعه دینی، نه تنها شبکهای از افراد مؤمن، بلکه ساختاری مبتنی بر ولایت میشود؛ ساختاری که در آن ایمان و پیوستگی به خدا و اولیائش، پایه و اساس همه روابط فردی و اجتماعی است.
ولایت، پیوند اجتماعی مؤمنانه و تجلی جهانی آن در پدیده اربعین
اگر بخواهیم مفهوم ولایت را با یک تمثیل عینی توضیح دهیم، میتوان ولیّ الهی را به مثابه یک آهنربای عظیم در نظر گرفت که مومنان، همچون برادههای آهن، در مدار جاذبه او قرار میگیرند. این جاذبه، صرفاً یک رابطه فردی بین مؤمن و ولیّ الهی نیست، بلکه منشأ پیوندی عمیق و اجتماعی میان مؤمنان نیز میشود.
ولایت، مبدأیی است که اگر فردی به آن جذب شود، همزمان به شبکهای از مؤمنان دیگر نیز متصل میشود. اینگونه نیست که هر فرد صرفاً با ولیّ الهی در ارتباط باشد و بس؛ بلکه پذیرش ولایت، فرد را به یک «جریان» و «بدنه ایمانی» وارد میکند که در آن پیوستگی افقی میان مومنین نیز ایجاد میشود.
در واقع، این آهنربای ولایت، همزمان سه سطح از پیوند را شکل میدهد:
1. پیوند فرد با ولیّ الهی 2. پیوند مؤمنان با یکدیگر، ذیل آن ولیّ 3. مرزبندی با اولیاء طاغوت و جبهه کفر، همانگونه که خداوند میفرماید: «الله ولیّ الذین آمنوا...» و در مقابل: «والذین کفروا أولیاؤهم الطاغوت...» در این تمثیل، طاغوت نیز آهنربای دیگری است که جبهه مقابل را گرد خود جمع میکند.
بنابراین، هویت مؤمن، تنها در نسبت با خداوند تعریف نمیشود، بلکه در نسبت با ولیّ الهی و جامعه مؤمنان نیز معنا مییابد. ایمان به تنهایی، هویت نمیسازد؛ ایمان در کنار ولایت، منشأ هویت دینی و اجتماعی میشود.

در این میان، اربعین را میتوان یکی از عینیترین تجلیات این پیوند دانست. در این واقعه، میلیونها انسان از سراسر جهان به صورت همجهت و هماهنگ، به سوی یک «ولیّ الهی» حرکت میکنند. در این حرکت، پیوستگی قلبی و اعتقادی به صورت اجتماعی، مکانی و نمادین متجسد میشود.
مردم، همانند برادههای آهن، از فضاهای مختلف، با زبانها، قومیتها و فرهنگهای گوناگون، اما با یک جاذبه مشترک، به سمت ولیّ خدا حرکت میکنند. این پیوند، نه صرفاً برای زیارت، بلکه برای تجدید بیعت با ولایت، ابراز هویت ایمانی، و اعلام همراهی با جبهه حق است.
در مسیر اربعین، علاوه بر پیوند با ولیّ، نوعی تواصی، تعاون، نصرت، مواسات و مودّت مؤمنانه نیز شکل میگیرد. این همان پیوند اجتماعی است که در ذیل ولایت شکل میگیرد و مؤمنان را ولیّ یکدیگر میکند، چنانکه قرآن میفرماید: «والمؤمنون و المؤمنات بعضهم أولیاء بعض...»
در نتیجه، در پدیده اربعین، سه بُعد از ولایت بهوضوح قابل مشاهده است: 1. ولایت الهی در محوریت امام معصوم (علیهالسلام) 2. ولایت مؤمنانه بهمثابه پیوست اجتماعی و اخلاقی میان مؤمنین 3. مرزبندی با طاغوت و جبهه باطل، این حرکت جمعی، نه تنها تجسمی از ایمان ولایی است، بلکه یکی از نمادهای هویت دینی جهانی در عصر حاضر بهشمار میرود.
رسا: چگونه اربعین توانسته است به یک پدیده اجتماعی فراگیر و جهانی تبدیل شود؟
این موضوع، نیازمند تحلیلی ناظر به جامعه جهانی، الگوهای جذب فرامذهبی، پیوندهای انسانی، ظرفیتهای رسانهای، و کارکردهای فرهنگی اربعین است.
تا اینجا از منظر الهی و درونی، اربعین را به عنوان نماد پیوند مومنان با ولیّ الهی و یکدیگر بررسی کردیم؛ پیوندی که مانند جاذبه یک آهنربای عظیم، مؤمنان را از اقصی نقاط جهان به سوی یک نقطه مشترک میکشاند. اما در نگاهی گستردهتر، اربعین از یک «مراسم صرفاً دینی» فراتر رفته و به یک پدیده جهانی و بینالمللی تبدیل شده است. این حرکت، نه تنها مسلمانان و شیعیان، بلکه طیف وسیعی از غیرمسلمانان را نیز جذب کرده است.

این پرسش اساسی مطرح میشود: چرا و چگونه انسانهایی که حتی مسلمان نیستند، به پدیده اربعین جذب میشوند و در آن مشارکت میکنند؟ میتوان چهار عامل کلیدی را در این فرایند جذب عمومی شناسایی کرد.
1. کشش روحی یک جامعه دینی زنده
یکی از مهمترین عوامل، تأثیر روحی و روانی عظمت جمعی این پدیده است. بسیاری از افراد غیرمسلمان، وقتی میبینند که میلیونها انسان از سراسر جهان کار و زندگی خود را رها میکنند و با شوق، پای پیاده بهسوی مقصدی مشترک قدم میزنند، به این فکر فرو میروند که پشت این حرکت چیست؟
این سؤال ذهن آنها را درگیر میکند: «چه چیزی در دل این دین یا این امام هست که چنین انگیزهای ایجاد میکند؟»
بسیاری از آنان از سر کنجکاوی، علاقهمندی یا نگاه پدیدارشناسانه به تجربه اربعین وارد میشوند، و همین ورود، زمینهای برای تماس با حقیقت و احیاناً هدایت فطری آنان فراهم میسازد.
2. اصالت اخلاقی میدان اربعین
در اربعین، فقط حرکت جمعی وجود ندارد، بلکه آنچه این حرکت را از یک «مارش جمعی» به یک «تجربه متعالی اخلاقی» تبدیل میکند، رفتارهای ایثارگرانه و محبتآمیز مردم در طول مسیر است.
در میدان اربعین، مردم از اموال خود میگذرند، با دل و جان خدمت میکنند، خستگان را یاری میرسانند، و بدون چشمداشت غذا، آب، ماساژ، پناهگاه و حتی کفش در اختیار زائر قرار میدهند.
این صحنهها برای بسیاری از انسانها در جهان امروز – که در فضای رقابتی، انزواطلب، فردگرایانه و مادیمحور تنفس میکنند – بسیار تکاندهنده و ناآشنا است. آنان میگویند:
«ما در اربعین چیزهایی دیدیم که در جوامع پیشرفتهمان تجربه نکرده بودیم؛ محبت خالص، کمک بدون منت، همدلی بیمرز.»
اصالت اخلاقی این میدان، دعوتی عمومی به انسانیت است و همین، عامل جذب بسیاری از غیرمسلمانان شده است.
3. جاذبه فطری ولیّ الهی
عامل سوم، کشش فطری به سوی ولیّ الهی است. هر انسانی، حتی اگر به ظاهر در دین دیگری باشد یا به دین بیاعتقاد باشد، در درون خود فطرت الهی را دارد. این فطرت، اگرچه ممکن است زیر خاکهای غفلت، گناه، تبلیغات مادیگرایانه یا ایدئولوژیهای انحرافی دفن شده باشد، اما همچنان در عمق جان انسان زنده است.
امیرالمؤمنین علیهالسلام در نهجالبلاغه درباره فلسفه بعثت انبیا میفرمایند: «لیُثیروا لهم دفائنَ العقول» یعنی پیامبران آمدند تا گنجینههای مدفون عقل و فطرت را در جان انسانها برانگیزند.
اربعین، در حقیقت، صحنهای است که در آن نور ولیّ الهی، همان فطرت مدفونشده را خطاب قرار میدهد. انسانی که در میدان اربعین قرار میگیرد – حتی اگر مسلمان نباشد – بیاختیار تحت تأثیر آن جاذبه قرار میگیرد؛ و کم نیستند کسانی که بعد از تجربه اربعین، تحولی درونی را گزارش کردهاند.
4. تجسد یک حقیقت روحی در میدان عینی
در جهان امروز، اغلب تجربههای دینی در قالبهای فردی، ذهنی یا انتزاعی تعریف میشوند. اما اربعین، ایمان را از ذهن و قلب به صحنه زندگی عمومی و اجتماعی میآورد.
پیوند قلبی انسانها با ولیّ الهی، در اربعین به شکل یک پدیده قابل لمس، قابل دیدن و قابل تجربه درمیآید. مردم از کانادا، استرالیا، آفریقا، اروپا، ایران، پاکستان، و دیگر کشورها، با فرهنگهای مختلف، در یک مسیر و با یک هدف گام برمیدارند.
در اربعین، «قلب جهان» در کربلا میتپد؛ اینجا مرکز جاذبه جهانی ایمان، محبت، و عدالت است. همه به سوی آن کشیده میشوند.
اربعین، نهتنها تجلی هویت ولایی و ایمانی شیعیان است، بلکه با ویژگیهایی که دارد، به یکی از بزرگترین پدیدههای فراملّی، فرادینی و فرافرهنگی جهان امروز بدل شده است.
در جهان خسته از سردی روابط انسانی، اضطرابهای هویتی، و بحران معنا، اربعین پیام دارد: پیوند با ولیّ الهی، مبدأ هویت انسانی است، پیوند با مؤمنان، مبدأ آرامش اجتماعی است و حرکت جمعی در مسیر حق، مبدأ شکوفایی فطرت است.

رسا: نقش پیادهروی اربعین در تقویت همبستگی و همدلی میان مسلمانان و حتی غیرمسلمانان چیست؟
اربعین، تنها یک مناسبت مذهبی نیست؛ بلکه میتواند بهعنوان فرصتی عظیم برای بیدارسازی فطرت انسانی در همه آدمیان، چه مسلمان و چه غیرمسلمان، ایفای نقش کند. این حرکت عظیم، بستری است برای پیوند عمیق میان انسانها و ارزشهای فطری مانند اخلاق، آزادگی، کرامت و عدالتخواهی.
در فضای معنوی و اجتماعی اربعین، هر فردی که قدم در این مسیر میگذارد، بهنوعی در معرض نوری الهی قرار میگیرد. این نور میتواند نه فقط دل مؤمنان، بلکه فطرت هر انسان حقطلب و آزادهای را متأثر کند. اربعین به انسانها کمک میکند تا آن بُعد فطری خود را که گاهی در هیاهوی مادیات خاموش شده، دوباره بیابند و به آن رجوع کنند.
اصل قیام امام حسین علیهالسلام و شیوه شهادت ایشان، هر دو، واجد زبانی مشترک با همه انسانها هستند. قیام آن حضرت، نه از سر قدرتطلبی، نه از سر رقابت سیاسی، بلکه برای اصلاح امت و احیای ارزشهای فراموششده انسانی بود. چنانکه فرمودند: «إنّما خرجت لطلب الإصلاح في أمّة جدّي» (من برای اصلاح در امت جدم قیام کردم.)
این روح اصلاحطلبی و عدالتخواهی، مشترک میان همه انسانهاست. هر انسان آزادهای خواستار جامعهای عاری از فساد، ظلم و تبعیض است؛ پس این پیام حسین، جهانی و فرامذهبی است.
از سوی دیگر، امام حسین علیهالسلام تجلی کامل کرامت انسانی و آزادگی بود. در آن لحظهای که بین شمشیر و ذلت باید یکی را برمیگزید، فریاد زد: «هیهات منّا الذلّة» (دور باد از ما ذلت!)
این جمله، نهفقط شعار یک فرد یا یک دین، بلکه پژواکی است در جان هر انسان آزاده. هر که این جمله را بشنود، حتی اگر به زبان عربی مسلط نباشد، از فطرت خود صدایی میشنود:
«ای کاش من با این انسان بودم!»
همین است که شخصیتهایی چون چهگوارا یا نلسون ماندلا، با تمام تفاوتهای عقیدتی، در تاریخ ماندگار شدهاند؛ چرا که ارزشهای انسانی مانند آزادگی و کرامت را فریاد زدند. اما امام حسین علیهالسلام نهفقط فریاد زد، بلکه آن را با جان خود زیست و به اثبات رساند.
در بسیاری از نقاط دنیا، حتی در غرب سکولار، افرادی که شاید از نظر عملی در زندگی روزمره خود دچار ضعف و سازش با ظلم شده باشند، با شنیدن داستان حسین، احساس شرم میکنند؛ چرا که میدانند الگوی درست زیستن، ایستادگی و عزت، در چنین انسانی متجلی است.
شهادت امام حسین علیهالسلام و یاران باوفایش، حتی در چشم دشمنان، جلوهای از شکوه انسانی است. اگر کسی با دل، نه فقط با گوش، پای روضهای بنشیند یا در فضای اربعین حرکت کند، متوجه میشود که حتی دشمنان امام، چگونه با او برخورد کردند و چگونه خود را با باطن قیام مواجه یافتند.
اینگونه است که اربعین میتواند جهانی شود. چرا که پیام آن، پیام انسان است؛ پیام حریت، کرامت، عزت و عدالت. اگر انسانها بخواهند به فطرت خود بازگردند، باید پیام حسین را درک کنند، و اگر بخواهند این پیام را لمس کنند، کافی است در راه اربعین گام بردارند.
پیادهروی اربعین، بستری برای شکلگیری همدلی و همبستگی میان مسلمانان از مذاهب مختلف، و حتی غیرمسلمانانی است که در این مسیر شرکت میکنند یا آن را مشاهده و تحلیل مینمایند. این حرکت، یک "جشن وحدت جهانی" است که فراتر از مرزهای سیاسی و مذهبی، دلها را بههم پیوند میدهد و انسانها را در محور مشترک فطریشان، یعنی ظلمستیزی و عدالتخواهی، متحد میکند.

رسا: نقش معرفتی و جهانی پیادهروی اربعین در زمینهسازی ظهور حضرت حجت (عج) چیست؟
اربعین حرکتی است که هر انسان آزادهای را، فارغ از دین، نژاد و ملیت، با امام حسین علیهالسلام همراه میسازد. این نکته مهمی است که میتواند درک ما از شعارهای حضرت حجت (عج) در هنگام ظهور را روشنتر کند. بنا بر روایات، حضرت حجت در آغاز ظهور، پنج شعار اصلی دارند که خطاب به «همه مردم جهان» است، نه فقط شیعیان یا مؤمنان. ایشان میفرمایند:
«یَا أَهْلَ الْعَالَم...» «ای مردم جهان...»
این خطاب فراگیر، ناظر به انسان بودن است؛ نه مسلمانی یا شیعه بودن. دو شعار نخست حضرت درباره خود ایشان است: اول اینکه "من همان امام قائمی هستم که قیام میکند"، و دوم اینکه "من شمشیر انتقامگیرنده هستم"؛ یعنی انتقام مظلومان را از ظالمان عالم خواهم گرفت.
اما نکته بسیار تأملبرانگیز آن است که سه شعار بعدی حضرت، مربوط به معرفی ایشان از طریق امام حسین (ع) است. از جمله میفرمایند:
«یَا أَهْلَ الْعَالَم، إِنَّ جَدِّیَ الْحُسَیْنَ قُتِلَ عَطْشَانَا»
«ای مردم جهان! آگاه باشید، جدم حسین در حالی که تشنه بود به شهادت رسید...»
این سؤال در ذهن شکل میگیرد: مگر مردم جهان امام حسین (ع) را میشناسند که حضرت حجت (عج) او را بهعنوان معرف خود معرفی میکنند؟ پاسخ این سؤال، در جهانی شدن حرکت اربعین نهفته است. وقتی اربعین به یک حرکت فراگیر جهانی تبدیل شود و مردم جهان امام حسین (ع) را بشناسند ـ بهعنوان انسانی مظلوم، آزاده، ایستاده در برابر ظلم ـ آنگاه شعارهای حضرت حجت (عج) برای همه قابل فهم خواهد بود.
در واقع، گسترش جهانی حرکت اربعین، مقدمهای برای جهانی شدن پیام امام حسین (ع) و در نتیجه، شناخت و پذیرش حضرت حجت (عج) بهعنوان ادامهدهنده راه آن حضرت است. اربعین در عصر حاضر، پرچمدار استکبارستیزی و ظلمستیزی جهانی است و هر قدمی که برای معنادار کردن این حرکت برداشته شود، در تحقق شعارهای جهانی حضرت حجت (عج) نقشآفرین خواهد بود.
رسا: آیا اربعین توانسته است در بازتولید و انتقال ارزشهای فرهنگی-دینی به نسلهای جدید مؤثر باشد؟
در پاسخ به این پرسش، باید از دو زاویه نگاه کرد: 1. اگر ما توانستهایم حتی یک نفر را با فضای اربعین آشنا کنیم، او را وارد این زیستبوم فرهنگی و معنوی کنیم، قطعاً این فضا اثرگذار بوده است. 2. اگر مشاهده میشود که در برخی افراد تأثیر نداشته، باید دید آیا آنها اصلاً با فضای اربعین درگیر شدهاند یا خیر؟ مشکل، نه از اربعین بلکه از عدم ارتباط آنان با این جریان است.
اربعین، بهعنوان یک تجربه جمعی ایمانی، عاطفی، عقلانی و حماسی، بستری منحصر بهفرد برای بازتولید ارزشهایی چون ایثار، محبت، آزادگی، توکل، صبر، استکبارستیزی و ولایتمداری است. نسل جوان، اگر وارد این فضا شود، بدون نیاز به تبلیغ مستقیم، این ارزشها را بهصورت طبیعی و شهودی درک میکند و با خود به محیط زندگیاش منتقل میسازد.
![لوازم ضروری پیاده روی اربعین 1403 [چک لیست 40 تایی]](https://khedmatgozaran.com/mag/wp-content/uploads/2022/08/muharram-jpg-arbaeen-walking-equipment-muharram-0-780x450.jpg)
اگر کسی با اربعین نسبت برقرار نمیکند، باید اشکال را در خودمان بجوییم...
اگر امروز میبینیم که برخی افراد با پدیده عظیم اربعین نسبت و ارتباطی پیدا نمیکنند، لازم است نخست از خودمان شروع کنیم. مشکل از آنجاست که ما نتوانستهایم آنها را وارد این فضای زیستی و معنوی کنیم؛ فضایی که نفس ما بدان نیاز دارد، فضایی که انسان را بازسازی و «ریست انسانی» میکند.
اربعین، صرفاً یک پیادهروی نیست؛ یک زیستبوم ایمانی است. فضای تنفسی اربعین یعنی تنفس در هوای ایثار، برادری، بندگی، همدلی و سبک زندگی آخرالزمانی مومنان. ممکن است کسی حتی در ایران باشد، اما اگر وارد این فضا شود، از آن بهرهمند میشود. اربعین یعنی فهم مشترک از فداکاری اباعبدالله، همبستگی مؤمنانه، و تجربهی زیست جمعی که ریشه در ایمان دارد.
در این چند روز، انسان با سبکی متفاوت از زندگی روبهرو میشود؛ سبکی که در آن هیچ ردی از زندگی مدرن دیده نمیشود. فرد، تمام زندگیاش را وقف دیگران میکند و انسان دیگری فقط به اندازهی نیازش استفاده میکند. این رابطه نهتنها مایهی ناراحتی نیست، بلکه باعث خوشحالی و شکر است.
اگر بتوانیم این فضای تنفسی را برای دیگران فراهم کنیم، بیشک اربعین برایشان تحولآفرین خواهد بود. هر کس وارد فضای اربعین شود، ناگزیر متحول میشود. این یک واقعیت است. اشکال کار از ماست که نتوانستهایم این تجربهی انسانی را همگانیتر و دسترسپذیرتر کنیم.
رسا: اربعین چه تأثیری بر روابط اجتماعی و تعاملات انسانی میان زائران با ملیتها و فرهنگهای مختلف دارد؟
اربعین، جایی است که انسان به ماهو انسان ظهور میکند. در این فضا، تبعیضهای نژادی، زبانی، قومی، ظاهری و اجتماعی رنگ میبازند. همانطور که در حج، لباسها از تن انسان گرفته میشود تا فقط خود انسان باقی بماند، در اربعین نیز انسانها از تصورات ذهنی و غرورهای طبقاتی، علمی، اجتماعی و قومی خالی میشوند. همه پیاده میروند به سوی امام؛ همه خدمت میکنند، همه خدمت میگیرند؛ و کسی با مدرک، ثروت یا جایگاه اجتماعیاش شناخته نمیشود، بلکه با انسان بودنش و با لباس تقوا شناخته میشود.
در این مسیر، ارزشهای جهان مدرن وارونه میشود؛ کسی که بیشتر فروتن است، کسی که بیشتر خدمت میکند، کسی که لبخند بیشتری دارد، انسانیتر است. در این فضای آخرالزمانی، همانطور که پیامبر فرمودند: «همهی انسانها همچون دانههای شانهاند»؛ بیتفاوت از نژاد، رنگ، ملیت و جایگاه.
ارسال نظرات