قصه قیر ایرانی از داغی پالایشگاه تا تَرَکهای سرد خیابان

ظهر و هوای نیمه گرم روزهای پاییزی تهران بود که وارد محوطه وسیع شرکت نفت پاسارگاد شدیم با استقبال گرم و فراوان بشکههای سیاه روی هم چیده شده در مسیر ورودی؛ جایی که درست در کنار پالایشگاه نفت تهران، قلب تپنده تولید قیر کشور قرار دارد. از همان لحظه ورود، بوی خاص و غلیظ قیر ـ ترکیبی از گرما و نفت سنگین ـ در هوا پیچیده بود.
مسیر بازدید از رآکتورهای تولیدی در همسایگی پالایشگاه تهران آغاز شد. استوانههای بلند و قطوری که نمی شد تصور کرد چگونه انبوه ماده سیاه و غلیظ برج تقطیر پالایشگاه را در خود فرو می بلعند و قیر را راهی لولههای عظیم و شریانهای فلزی می کنند، ماده سیاهی که همان Vacuum Bottom یا باقیمانده برج تقطیر خلا است، مادهای غلیظ و سیاهرنگ که پایه اصلی تولید قیر محسوب میشود.
در اولین ایستگاه، مخازن پیشگرمایش را میشد مشاهده کرد؛ استوانههای فلزی عظیم که با بخار داغ، دمای ماده را بالا میبردند تا روانتر شود. عباس بیکی مدیر مجتمع توضیح داد که این مرحله برای آمادهسازی خوراک قبل از ورود به واحد هوادهی (Blowing Unit) است.
بیکی این را هم گفت که اولین برج رآکتور این مجتمع در سال ۱۳۴۶ راه اندازی شده، واحد دوم سال ۱۳۵۴ و واحد سوم که مشابه ستون دوم است، در سال ۱۳۶۳ و از آن دوران همین رآکتورها در حال تولید قیرهای متنوع این واحد پالایشگاهی هستند.
پس از هوادهی، جریان قیر به سمت مخازن خنککننده هدایت میشد، جایی که به تدریج دما پایین میآید و قیر با آنکه همچنان داغ است، اما غلیظتر شده و قابلیت انتقال به تانکرها یا بستهبندی در بشکههای سیاه را دارد، همان بشکه هایی که در ورودی به استقبالمان آمدند. در محوطه بارگیری، کامیونهای تانکرشکل در صف بودند. بعضی با قیر داغ برای پروژههای آسفالتکاری حرکت میکردند و بعضی به واحد بستهبندی دانهای و بشکهای پاسارگاد میرفتند تا برای صادرات آماده شوند.
اتاقی بود که عمر به آن به ۶۰ سال می رسید، همچنان با سیستم هوادهی کار می کرد، نمونه آن را در آمریکا هم می تواند دید که هنوز با دقت بالا قابل استفاده است، بیکی معتقد بود که وقتی این سیستم بدون وابستگی به برق و با نهایت دقت کار می کند، نیازی به بروزرسانی ندارد، مشابه آن در آمریکا هم همین روند را طی می کند.
در بازدید از بخش کنترل کیفیت، نمونههای قیر در آزمایشگاه زیر دستگاههای تست نفوذ، نقطه نرمی و کشش قرار داشتند. نتایج هر سری آزمایش روی برگههای مخصوص ثبت و به دفتر مدیر تولید ارسال میشد. جالب بود که هر نوع قیر، شناسنامه مخصوص خود را دارد؛ از منبع خوراک گرفته تا مشخصات فنی و مقصد مصرف.
در همین اتاق کنترل کیفیت بود که یکی از مدیران اشاره کرد که پاسارگاد ۱۳ سال پیاپی واحد نمونه تولیدی در استاندارد استان تهران شده است و با شنیدن این صحبت، روح الله شهیدی مدیرعامل تاپیکو که همراه خبرنگاران بود، به سمت متصدی کنترل کیفیت رفت و با خنده گفت: باید با شما عکس بگیرم، چنین عکسی افتخار آمیز است.
روز بازدید من، خط تولید سه شیفت کامل کار میکرد. مدیر کارخانه گفت: «در این سایت، ما میتوانیم تا روزانه بیش از ۲۶۰۰ تن قیر تولید کنیم. همه این محصول مستقیم از پالایشگاه تهران میآید، بدون نیاز به مخزنگذاری طولانی، همین سرعت ما را در بازار رقابتی جلو میاندازد. و به جز شرکت نفت جِی، هیچ رقیب دیگری نداریم که با این کیفیت و فرآیند وکیوم باتوم را دریافت و قیر را تولید کند.
ظهر بود و همچنان می شد رگه هایی از گرمای تابستان های تهران را در جنوب تهران و شهرری حس کرد، در محوطه بوی قیر به مشام می رسید نه آنچنان که آزاردهنده باشد و نه آنچنان اندک که حس نشود. حدس می زدم و حس میکردم پشت هر جاده آسفالتی که میبینیم، داستانی از این محوطه پرحرارت و این مردان کاربلد جریان دارد. ولی واقعیت، داستان دیگری داشت.
آزمایشگاههای پاسارگاد هم نشان می داد که تلاش های مهندسان ایرانی به تولید منحصر نمی شود و پشت هر محصول دانشی بر مبنای تجربیات و مطالبات علمی نهفته است، از دانش تبدیل لاستیکهای فرسوده خودروها به مکمل آسفالت تا نحوه فرآوری و ترکیب با پلمیرها برای تولید آسفالتهای رنگی.
روحالله شهیدیپور مدیرعامل تایپکو نیز همراه خبرنگاران حضور داشت و قدم به قدم در جریان فرآیند تولید قیر قرار می گرفت، امیرحسین باقری مدیرعامل پاسارگاد هم حاضر بود و در پاسخ به این سوال که "شما که می گویید تا این میزان قیر با کیفیت تولید می کنید، پس چرا در واقعیت و در کف خیابان تا این میزان آسفالت ها و قیرها بی کیفیت است؟ " توضیح داد: مشکل از قیر ما نیست، مشکل از زمانی شروع شد که دست در تولید قیر زیاد و به این ترتیب یک کار تخصصی به یک کار تولیدی ساده تبدیل شد.
باقری این را هم گفت که از زمانی که وزارت صنعت، معدن و تجارت شروع به صدور مجوز تولید قیر به دیگر واحدهای غیر تخصصی کرده، دست زیاد شده، قیر با کیفیت ایرانی را که مطابق با استانداردهای جهانی تولید می شود، می خرند و می برند و با اجناس یا قیر بی کیفیت دیگر تهاتر می کنند، یا با قیر بی کفیت ترکیب می کنند تا در نهایت سوددهی بیشتری برای آنان داشته باشد.
صحبت های باقری این فکر را در من پررنگ تر می کرد که وقتی هر ایرانی می تواند از چنین قیرهای با کیفیتی استفاده کند قیرهایی که بر اساس شاخصهای استاندارد جهانی تولید می شوند، از جادههای آسفالته استانداردی برخوردار باشد و مدیران شهری و اجرایی در سرمای زمستان نگران شکستن و در گرمای تابستان دغدغه آب شدن آسفالت را نداشته باشند، چرا همچنان در هر جایی که ردی از آسفالت هست، می توان دست اندازها، آسفالت های خورده شده و به طرفی رانده شده را دید؟