تغییر مسیر آمریکا از درون نیویورک آغاز شده است/ باید میان شخصیت و شعارهای ممدانی تفکیک کرد
به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، دکتر فواد ایزدی کارشناس روابط بین الملل و استاد دانشگاه در نشست هماندیشی «زهران ممدانی در آینه روایتهای رسانهای» که با حضور فعالان رسانهای و اساتید حوزه و دانشگاه به همت خبرگزاری رسا در سالن جلسات این خبرگزاری حوزوی برگزار شد، گفت: شهردار شدن فردی که آشکارا از آرمان فلسطین سخن گفته، نشاندهنده دگرگونی عمیق در افکار عمومی این شهر است.
وی با اشاره به پیروزی زهران ممدانی در انتخابات نیویورک تأکید کرد: این رخداد نشانهای از تغییر ماهیت قدرت در آمریکا و یکی از مصادیق افول این کشور است. اتفاق نیویورک قابلیت تکرار دارد و بهتدریج مسیر حرکت سیاسی آمریکا را عوض خواهد کرد.
این تحلیلگر مسائل بین الملل در ادامه با بیان اینکه نیویورک بزرگترین پایگاه جمعیتی صهیونیستها در آمریکا است، گفت: شهردار شدن فردی که آشکارا از آرمان فلسطین سخن گفته، نشاندهنده دگرگونی عمیق در افکار عمومی این شهر است. اینکه چنین شعاری در آبان ۱۴۰۴ رأی آورده، واقعیتی غیرقابل چشمپوشی است.
ایزدی در انتقاد به برخی رسانههای داخلی افزود: طرح این پرسش که «چرا ممدانی علی شریعتی نشده» مضحک است؛ زیرا ممدانی در نیویورک متولد شده و فرهنگ و زیستجهان متفاوتی دارد. نقدها باید متکی به واقعیت محیط اجتماعی آمریکا باشد، نه قالببندیهای داخلی.
وی با اشاره به تغییر موضع قائم مقام رهبری در ایران و رویگردانی برخی از اشخاص انقلاب از شعارهای انقلاب گفت: ممکن است در آینده افراد قدرتمندی مانند ترامپ یا نتانیاهو برای تأثیرگذاری بر مواضع ممدانی، از ابزارهای مالی و سیاسی استفاده کنند؛ این احتمال، واقعیت مهمتری را تغییر نمیدهد: اینکه شعارِ حمایت از فلسطین و نقد سرمایهداری در نیویورک رأی آورده است.
ایزدی با تأکید بر تفکیک میان «فرد ممدانی» و «شعارهایش» گفت: شخص ممدانی ممکن است تغییر کند یا دچار لغزش شود، اما حقیقت اصلی آن است که شعار حمایت از فلسطین، عدالتخواهی و نقد سرمایهداری در یکی از مهمترین مراکز قدرت رسانهای و اقتصادی جهان رأی آورده است.

متن کامل سخنان ایزدی به شرح ذیل است:
ضرورت تفکیک فرد از شعارها
از خبرگزاری رسا در خصوص ورود به این موضوع تشکر دارم و این نشان می دهد که قم در بسیاری از موارد از تهران جلوتر است و بررسی این موارد را بااهمیت می داند. اولین قدم تحلیل در خصوص زهران ممدانی این است که زندگی شخصی و شعارهای انتخاباتی وی را در ابتدا تفکیک کنیم چون اطلاع چندانی درباره زندگی شخصی اش نیست؛ اطلاعاتی وجود دارد؛ از جمله اینکه همسر او اهل سوریه است. بااینحال، میزان تدیّن، ویژگیهای اخلاقی، باور واقعی او به شعارهای تبلیغاتی، یا اینکه تا چه اندازه به اصول مطرحشده در کارزار انتخاباتیاش اعتقاد دارد، روشن نیست. دلیل این ناآگاهی نیز ضعف ساختاری در کشور ماست؛ زیرا در ایران سازوکاری برای تحلیل و ارزیابی دقیق چهرههای مؤثر در جهان، شبیه آنچه افرادی چون جورج سوروس انجام میدهند، وجود ندارد. در مقابل، طرف آمریکایی سالهاست که چنین کارهایی را درباره ما انجام میدهد و اشراف قابلتوجهی بر جریانهای فکری در حوزههایی مانند قم دارد.
بارها دیدهایم خبرنگاران آمریکایی که وارد قم میشوند، شخصیتهایی خاص را پیدا کرده، آنها را برجسته کرده و حتی تصویرشان را روی جلد نشریاتی مانند تایم قرار میدهند. اینها کارهایی است که ما انجام ندادهایم و البته نوعی ضعف محسوب میشود.
از این رو، نخستین گام آن است که میان شخصیت فرد و شعارهای او تفکیک قائل شویم. اینکه ممدانی به این شعارها تا چه حد باور دارد، موضوعی است که هنوز نمیتوان درباره آن اظهار نظر قطعی کرد؛ اما آنچه قطعی است این است که او با این شعارها رأی آورده است. به همین دلیل لازم است درباره شعارهای اصلی او به طور مستقل بحث شود.
نخستین شعار او، که از قضا ارتباط مستقیمی با نگاه ما دارد و برای افکار عمومی ایران جذاب است، حمایت از آرمان فلسطین است. او در تظاهرات مرتبط با فلسطین شرکت و درباره آن سخنرانی کرده است. البته باید توجه داشت که در فضای سیاسی آمریکا – بهویژه در شهری مانند نیویورک با بیشترین جمعیت یهودی – انتظار حمایت صریح از حماس منطقی نیست؛ زیرا چنین حمایتی تبعات حقوقی سنگینی دارد. چنانکه حتی شرکتکنندگان در تظاهرات حمایت از فلسطین در برخی شهرهای کانادا نیز دستگیر شدهاند و کسانی که پرچم حزب الله را داشته بیش از دیگران در بازداشت بودند.
ازاینرو، مهمترین نکته درباره ممدانی این است که در نیویورک، شهری با قویترین نفوذ صهیونیستی در آمریکا، فردی با شعار حمایت از فلسطین رأی میآورد؛ حتی اگر نسبت به حماس موضعگیری نکرده یا برخی اقدامات مقاومت را نقد کرده باشد.
شهردار فعلی نیویورک، با وجود آنکه دموکرات و رنگینپوست است، در سفرهای نتانیاهو به نیویورک با او ملاقات میکرد و از سیاستهای او حمایت داشت. این یعنی نفوذ صهیونیستی در نیویورک امری روشن است؛ پس پیروزی فردی با شعار حمایت از فلسطین اتفاقی معمولی نیست.
شعارهای انتخاباتی ممدانی و چرایی رأیآوری آنها
شعار نخست ممدانی – حمایت از فلسطین – شاخصترین شعار او بود. تأثیر اعتقادی واقعی او نسبت به فلسطین روشن نیست، اما میتوان با قطعیت گفت که این شعار در نیویورک رأی دارد؛ چراکه فردی با چنین شعاری در فاصلهای حدود ده درصد از رقیب اصلی خود پیش افتاد.
شعار دوم او عدالتخواهی و حمایت از اقشار کمتوان بود. این شعار نیز در نیویورک، که مرکز سرمایهسالاری آمریکا محسوب میشود، جذابیت دارد. والاستریت، شرکتهای بزرگ مالی و بسیاری از نهادهای سرمایهداری در نیویورک مستقرند. بنابراین شعار مقابله با سرمایهسالاری – حتی اگر درونی و واقعی نباشد – پتانسیل رأیآوری دارد.
شعار سوم ممدانی حمایت از اقلیتها، مهاجران و مقابله با نژادپرستی بود. این شعار در ایالات متحده سابقهای طولانی دارد و در نیویورک نیز میان نامزدهای مختلف تکرار شده است؛ پس ویژگی اختصاصی ممدانی نبود، اما بخش قابلتوجهی از رأیدهندگان نیویورک با آن همراهی دارند.
در نقدهای داخلی برخی رسانهها – بهویژه رسانههای اصولگرا – نوعی نگاه با محوریت نقد «ذوقزدگی» دیده شد. اما باید توجه داشت که این رویداد، برخلاف برخی تصورها، امری کوچک یا نمادین نیست و با روندهای اجتماعی عمیقتری پیوند دارد.
رهبر انقلاب سال گذشته در پیام مهمی به دانشجویان آمریکایی، ورود نسل جدید آمریکا به محور مقاومت را مورد اشاره قرار دادند. آن پیام باعث واکنش مقامات آمریکایی شد؛ بهویژه رئیس مجلس نمایندگان. بسیاری در داخل ایران در آن زمان میپرسیدند که چگونه دانشجویانی که اغلب مسیحی، یهودی یا حتی لائیک هستند، میتوانند «وارد محور مقاومت» تعبیر شوند. اما حرکت اعتراضی دانشگاههای آمریکا نشان داد که آنان در مخالفت با نسلکشی و استعمار، با محور مقاومت زاویه نگاه مفهومی مشترک دارند.
اکنون یک سال پس از آن پیام، در همان نیویورک – نه سانفرانسیسکو، نه لسآنجلس و نه ایالتهای کماهمیتتر – فردی با شعارهای ضدسرمایهداری و حامی فلسطین شهردار میشود. این اتفاق بهخودیخود برای تحلیلگران اجتماعی بسیار معنادار است.
ذوقزدگی منطقی

اگر فردی در قم با شعار حمایت از اسرائیل در شورای شهر رأی بیاورد، بیتردید صهیونیستها ذوقزده میشوند. بنابراین منطقی است که ما نیز از رأیآوردن فردی که در مرکز صهیونیسم آمریکا از فلسطین حمایت کرده، خوشحال باشیم. این ذوقزدگی نه احساسی، بلکه بر پایه تحلیل اجتماعی است.
البته باید میان شخص ممدانی و شعارهای او تفکیک کرد. ممکن است در آینده تحت فشار ترامپ یا دولت فدرال، سخنانی بگوید که خوشایند ما نباشد. ممکن است در برابر تهدیدهای مالی یا سیاسی عقبنشینی کند. این احتمالها وجود دارد و در تاریخ سیاسی ایران نیز نمونههایی داشتهایم که قائم مقام رهبری نظام در اواخر عمرش شعارهایی علیه نظام ارائه داد. اما این موارد اصل واقعیت مهم رأیآوری شعارهای عدالتخواهانه و حامی فلسطین را تغییر نمیدهد.
بنابراین نباید از اکنون با پیشداوری، ذائقه مخاطب را تلخ کرد و مدام آیه یأس خواند که «خواهید دید او در آینده علیه ایران موضع میگیرد». حتی اگر چنین شود، اصل اتفاق – یعنی رأیآوری گفتمان عدالتخواهی و حمایت از فلسطین – پابرجاست.
دموگرافی جدید آمریکا و تغییرات اجتماعی مؤثر در رأیآوری ممدانی
مهمترین دلیل رأیآوری شعارهای ممدانی، تغییر بنیادین در ترکیب جمعیتی ایالات متحده است. سالهاست گفته میشود که جوانان آمریکا – بهویژه ۱۸ تا ۲۴ سالهها – گرایشهای متفاوتی نسبت به نسلهای قبل دارند. نظرسنجیهای متعدد نشان میداد که حدود ۵۲ درصد این گروه، در موضوع فلسطین همدلتر با مقاومتاند یا دستکم نگاه انتقادی به اسرائیل دارند اما از ما پذیرش نمی شد؛ اکنون نتیجه انتخابات در نیویورک نشان میدهد که این دادهها فرضیه نبود؛ بلکه واقعیت اجتماعی است.
بر اساس آمار اداره سرشماری آمریکا: اکثریت نوزادان متولدشده در آمریکا رنگینپوستاند؛ اکثریت جوانان زیر ۱۸ سال همین وضعیت را دارند؛ جوانان زیر ۳۰ سال نیز تا چند سال آینده اکثراً رنگینپوست خواهند شد؛ جمعیت کل آمریکا تا سال ۲۰۴۵، اکثراً رنگینپوست خواهد شد.
این تحول یعنی پایان دوران سلطه اکثریت سفیدپوست. با چنین بافت جمعیتی، حمایت از یک رژیم آپارتاید مانند اسرائیل، بهطور طبیعی دشوارتر میشود. در نیویورک، که مهاجرپذیرترین شهر آمریکاست، این تغییرات با شدت بیشتری مشاهده میشود و همین مسئله زمینه رأیآوری شعارهای عدالتخواهانه و ضدسرمایهداری را تقویت کرده است.
نسل جوان آمریکا، که تاریخ استعمار، بردهداری و حذف بومیان را آموخته، استعمار شهرکنشین در فلسطین را نیز بهتر درک میکند و میان این دو وضعیت نوعی همذاتپنداری تاریخی شکل گرفته است. این تغییرات تصادفی یا ناگهانی نیست؛ بلکه نتیجه سالها فعالیت جریانهای ضدنژادپرستی، عدالتخواه و ضدسرمایهداری در جامعه آمریکا است؛ فعالیتهایی که اکنون به بلوغ رسیده و در انتخابات نمود یافته است.
جمعبندی و توصیه برای نحوه مواجهه رسانهای
تحلیل این رویداد نشان میدهد که:
- شعار حمایت از فلسطین در نیویورک رأی دارد؛ این نکتهای کوچک یا احساسی نیست، بلکه نتیجه تحولهای عمیق اجتماعی است.
- آمریکا در مسیر افول ساختاری است؛ افولی که نه صرفاً سیاسی، بلکه جمعیتی، فرهنگی و اجتماعی است و نمونههایی مانند انتخابات نیویورک آن را نشان میدهد.
- رسانههای داخلی باید بهجای موضعگیریهای احساسی، رویکردی تحلیلی، دقیق و مبتنی بر مطالعات اجتماعی داشته باشند.
- مقایسههای سطحی – مانند اینکه چرا ممدانی تبدیل به علی شریعتی نشده – ناشی از درک ناکافی از تفاوت زمینههای تاریخی، فرهنگی و اجتماعی است. ممدانی نیویورک به دنیا آمده و مشهدی یا قمی نیست؛ چه انتظاری می توان داشت؟
در نهایت، انتخاب ممدانی در روز ۱۳ آبان – روزی که نماد استکبارستیزی، عدالتخواهی و حمایت از فلسطین در ایران است – نیز همزمانی معناداری دارد. اینکه ۴۴ سال پس از تسخیر لانه جاسوسی، در نیویورکِ امروز فردی با شعارهای مشابه پیروز میشود، نشانهای از گسترش جهانی همان شعارهاست. این رویداد، جدا از هر نتیجهای که بعدها در شخصیت یا مواضع او رخ دهد، برای تحلیلگران اجتماعی اهمیت بنیادین دارد.