به گزارش خبرنگار
سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، حجتالاسلام محسن مهاجرنیا، عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، در مجلس عزاداری شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) که شامگاه یکم آذر ماه در دانشگاه طلوع مهر به همت هیأت جوانان اهلبیت (علیهمالسلام) برگزار شد، به تبیین یکی از شبهات تاریخی پیرامون حادثه هجوم به خانه حضرت زهرا(س) پرداخت و گفت: در برخی نقلها آمده است که حدود چهل نفر به خانه دختر پیامبر(ص) حمله کردند. این پرسش مطرح میشود که چگونه جامعهای که پیامبر اسلام(ص) آن را ساخت و امت واحده نامیده شد، به چنین نقطهای رسید؟
عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با بیان اینکه تصور وحدت یکپارچه از جامعه صدر اسلام با واقعیت تاریخی قرآن و سیره نبوی تطابق ندارد، افزود: در آیات متعدد قرآن از کافران، منافقان و جریانهای متکثر اجتماعی و سیاسی سخن گفته شده است. سورههایی چون منافقون، احزاب و مؤمنون، همه نشاندهنده وجود شکافها و تشتتهای جدی در جامعه نبوی است. بنابراین اینکه گفته شود همه جامعه در حد طهارت و یکدست بودند، با نصوص قرآنی سازگار نیست.
حجتالاسلام مهاجرنیا با اشاره به جریانشناسی سیاسی دوران پیامبر(ص) اظهار کرد: بر اساس شواهد قرآنی، در همان دوران نیز افرادی وجود داشتند که با شخص پیامبر کنار نمیآمدند. آیات تهدید و عذاب درباره همین افراد نازل شده است. بنابراین ریشههای حادثه هجوم به خانه حضرت زهرا(س) را باید در بسترهای قبل از رحلت پیامبر(ص) جستوجو کرد.
وی در بخش دیگری از سخنانش به فضای مدینه پس از رحلت پیامبر(ص) پرداخت و گفت: در حالیکه شهر در ماتم فرو رفته بود و بسیاری از صحابه مشغول تجهیز و دفن پیامبر(ص) بودند، ناگهان یک رخداد سیاسی در سقیفه بنیساعده شکل گرفت. عمر به سراغ ابوبکر رفت و او را از مراسم تجهیز پیامبر بیرون آورد.
حجتالاسلام مهاجرنیا توضیح داد: سقیفه مکانی در نزدیکی بقیع بود که انصار به رهبری سعد بن عباده در آن گردآمده بودند تا درباره جانشینی پیامبر تصمیم بگیرند. این در حالی بود که تنها چند ماه از واقعه غدیر و معرفی حضرت علی(ع) توسط پیامبر(ص) گذشته بود و هنوز از حافظه مردم محو نشده بود.
وی با اشاره به سخنرانی سعد بن عباده در سقیفه ادامه داد: سعد خود را بهعنوان خلیفه بعد از پیامبر مطرح کرد و انصار نیز سخنان او را تأیید کردند. این نقطه آغاز اختلافی بود که در نهایت به حوادث تلخ بعدی از جمله هجوم به خانه حضرت زهرا(س) منجر شد.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با تشریح فضای سیاسی سقیفه و گسترش جریانهای مدعی خلافت، تأکید کرد: پس از طرح ادعاهای انصار در سقیفه، مهاجرین از جمله ابوبکر و عمر وارد جلسه شدند و با سخنرانی و روایتسازی، جوّ جلسه را تغییر دادند. آنان با استناد به نقلهایی که خود نقل میکردند، مدعی شدند پیامبر(ص) خلافت را مخصوص مهاجرین و قریش قرار داده است.
وی افزود: با این فضاسازی، بسیاری از حاضران به سمت ابوبکر متمایل شدند. انصار که نقش مهمی در گسترش اسلام داشتند، هر چه بر سوابق خود تأکید کردند، با پاسخ مهاجران روبهرو شدند که "روایت داریم و چارهای نیست".
حجتالاسلام مهاجرنیا با اشاره به پیشنهاد سعد بن عباده برای تقسیم خلافت میان دو گروه، گفت: سعد پیشنهاد کرد که خلافت میان انصار و مهاجرین بهصورت سالانه جابهجا شود؛ اما این پیشنهاد نیز پذیرفته نشد. سعد بن عباده—که از بزرگان انصار و از علاقهمندان امیرالمؤمنین(ع) بود—با ناراحتی جلسه را ترک کرد و تا پایان عمر در انزوا ماند.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با بیان اینکه در سقیفه خلیفه منصوب پیامبر کنار گذاشته و خلیفهای جدید انتخاب شد، ادامه داد: خبر این تصمیمگیری سیاسی از سقیفه بهسرعت در مدینه منتشر شد و این رویداد، نقطه عطفی در تاریخ اسلام و آغاز انشقاق بزرگ میان مسلمانان شد.
حجتالاسلام مهاجرنیا با تأکید بر اینکه «در سقیفه تنها موضوع مهاجر و انصار مطرح نبود»، خاطرنشان کرد: «با مراجعه دقیق به منابع تاریخی، دستکم شش جریان سیاسی فعال را میتوان شناسایی کرد که هر یک مدعی سهم و نقش در تعیین جانشینی پیامبر(ص) بودند.»

بهگفته وی، نخستین جریان، مهاجرین بودند که با محوریت عمر و ابوبکر مدیریت فضای جلسه را در دست گرفتند و برای تثبیت خلافت ابوبکر تلاش کردند. در مقابل، انصار با رهبری سعد بن عباده وارد میدان شده و سوابق خود در حمایت از اسلام را دلیل شایستگی برای خلافت میدانستند.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی جریان سوم را امویان معرفی کرد که به رهبری ابوسفیان، سقیفه را فرصتی برای بازگرداندن قدرت به قریش و بنیامیه تلقی میکردند؛ چنانکه ابوسفیان از زمان فتح مکه وعده داده بود که نفوذ سیاسی خاندانش را احیا کند.
حجتالاسلام مهاجرنیا در ادامه به اصحاب رده اشاره کرد؛ مجموعهای از قبایل بادیهنشین اطراف مدینه که پس از رحلت پیامبر ادعای استقلال یا حتی نبوت داشتند و تصور میکردند در تعیین حکومت جدید سهم دارند.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی جریان پنجم را منافقین دانست و گفت: هرچند نامزدی برای خلافت معرفی نکردند اما جزء جریان سیاسی به شمار میرفتند و ریشه این جریان به حلقه عبدالله بن اُبی بازمیگشت.
وی آخرین جریان فعال از نگاه مهاجرنیا، جریان علوی دانست و افزود: یاران امیرالمؤمنین(ع) که با استناد به واقعه غدیر بر حقانیت امام علی(ع) تأکید داشتند، اما در فضای پرتنش و رقابتی سقیفه، صدای آنان شنیده نشد و مجال طرح استدلالهایشان فراهم نگشت.
استناد مخالفان خلافت امیرالمؤمنین(ع)
حجتالاسلام مهاجرنیا در بخشی از سخنان خود به یکی از استدلالهای مخالفان حضرت علی(ع) اشاره کرد و گفت: وقتی یاران امیرالمؤمنین تأکید میکردند که نصّ غدیر وجود دارد، مخالفان استدلالی عجیب مطرح میکردند: میگفتند علی(ع) چون در جنگها سردار بوده و بسیاری از مشرکان را کشته، برای خلافت مناسب نیست؛ زیرا قریش او را نمیپذیرد!
عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی این استدلال را بهتآور و متناقض خواند و افزود: گویا آنان دنبال خلیفهای برای کفار بودند، نه برای امت اسلام.
حجتالاسلام مهاجرنیا با اشاره به تحولات سقیفه و پیامدهای آن اظهار کرد: در آغاز، پنج جریان سیاسی عمده برای حذف امیرالمؤمنین(ع) در سقیفه مشارکت داشتند، اما با شکلگیری خلافت ابوبکر، عملاً همه این جریانها از صحنه کنار رفتند و تقابل به دو قطب اصلی تقلیل یافت.
وی با تأکید بر اینکه اختلاف تاریخی امت اسلامی از سقیفه آغاز شد، افزود: واقعه سقیفه تبدیل به نقطه شروع تقابل خلافت و امامت شد و این انشقاق بزرگ تا امروز ادامه دارد.
حذف تدریجی اهلبیت(ع) از ساختار قدرت
عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی تصریح کرد: بهمحض استقرار خلافت، به جای احترامگذاری به خاندان پیامبر، روندی معکوس شکل گرفت. چون جریان حاکم با تعارض مشروعیت روبهرو بود و میدانست امام علی(ع) خلافت آنان را نمیپذیرد، برای توجیه موقعیت خود روایتسازیهای متعدد صورت دادند.
حجتالاسلام مهاجرنیا با اشاره به سه رویکرد اصلی در رفتار جریان حاکم پس از رحلت پیامبر گفت: برای اینکه خلافت خود را مشروع جلوه دهند، روایتهایی ساختند مبنی بر اینکه پیامبر خلافت را ویژه مهاجرین یا قریش قرار داده است. تولید این روایات راهبردی بود برای کنار زدن نصوص صریح درباره امیرالمؤمنین(ع).
وی ادامه داد: پس از تثبیت قدرت، جریان حاکم بهسراغ مصادره میراث پیامبر رفت. استدلال آنان این بود که پیامبران ارثی باقی نمیگذارند و اموال باید در اختیار حکومت باشد. این برداشت مقدمهای بود برای غصب فدک.
حجتالاسلام مهاجرنیا افزود: در حالی که فدک هدیه یهودیان به پیامبر بود و پیامبر نیز آن را بهصورت عطای شخصی به حضرت زهرا(س) بخشیده بود، خلیفه این حق را انکار کرد. خطبه تاریخی حضرت زهرا(س) در مسجد مدینه دقیقاً واکنشی به همین ظلم آشکار بود.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی این بخش از تاریخ را تلخترین مرحله دانست و گفت: پس از ناکامی جریان خلافت در اقناع افکار عمومی، مسیر به تقابل فیزیکی کشیده شد؛ اقدامی که هیچ توجیه سیاسی، عقلانی یا قبیلهای نداشت. حمله به خانه فاطمه(س)، ضرب و جرح دختر پیامبر و کشاندن امام علی(ع) با طناب به مسجد، نشان میدهد که حاکمان وقت عمداً به دنبال برخورد بودند.
وی افزود: وقتی قهرمان بدر و خیبر را با خشونت به مسجد میکشند و به خانه دختر پیامبر هجوم میبرند، مشخص است این حرکتها تصادفی و لحظهای نیست؛ بلکه ریشه در جریان طولانی قدرتطلبی، نفاق و حذف اهلبیت دارد.
این وقایع ریشه تاریخی دارد، نه احساسی
حجتالاسلام مهاجرنیا تأکید کرد: حادثه هجوم به خانه حضرت زهرا(س) یک اتفاق عرضی و لحظهای نبود؛ بلکه نتیجه زنجیرهای از رویدادهای سیاسی، قبیلهای و اعتقادی بود که از سالها قبل شکل گرفته بود. جریان نفاق، قبایل معارض، اصحاب رده و بخشهایی از مهاجرین هرکدام زمینهساز این حادثه بودند.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در پایان خاطرنشان کرد: شناخت ریشههای تاریخی این حوادث برای فهم درست مظلومیت اهلبیت(ع) و تحولات صدر اسلام ضرورت دارد.