مروری تاریخی بر آغاز و پایان غائله آذربایجان
پس از پایان جنگ جهانی دوم و در شرایط تداوم حضور نیروهای متفقین در ایران، آذربایجان به کانون بحرانی بدل شد که ریشه در برخی نارضایتیهای داخلی و مداخلات شوروی داشت. فرقه دموکرات آذربایجان در ۱۲ شهریور ۱۳۲۴، سه ماه پس از فرمان محرمانه دفتر سیاسی کمیته مرکزی اتحاد شوروی در تبریز اعلام موجودیت کرد. [۱]این فرقه با بهرهگیری از حمایت شوروی برای تقویت قدرت خود، متقابلاً در خدمت اهداف ایدئولوژیک و اقتصادی مسکو قرار گرفته بود. [۲]
حزب با انتشار بیانیهای ۱۲ مادهای به زبانهای ترکی و فارسی به رهبری جعفر پیشهوری و همراهی چندی دیگر از فعالان سیاسی آذربایجان آغاز به کار کرد. [۳]پس از ملاقات میان میر جعفر باقروف و سید جعفر پیشهوری که در جلفای شوروی صورت گرفت، پیشهوری با اطمینان به باقروف و بعد از مذاکرات و مکاتبات فراوان با علی شبستری موقتاً روزنامه آژیر را در اختیار رفقای خود گذاشت و در اوایل شهریور ۱۳۲۴ با آمدن به تبریز اولین گام را در تشکیل فرقه دموکرات برداشت. [۴]از ۱۹ الی ۲۹ آبان در شهرهای مختلف آذربایجان راهپیماییهایی با هماهنگی فرقه ترتیب داده شد که عمدهترین درخواستهای راهپیمایان تشکیل انجمنهای ایالتی و ولایتی بود. در پایان راهپیماییها راهپیمایان اقدام به انتخاب اعضای هیئتهایی کردند که نمایندگی آنان را در مجمعی که قرار بود در اندک زمانی بعد در تبریز برگزار شود برعهده گیرد. در ۲۹ آبان ماه کنگره بزرگ فرقه دموکرات در سالن شیرو خورشید تبریز با شرکت ٧٢٤ نفر نماینده که در ظاهر نماینده اراده ۱۵۰ هزار آذربایجانی بودند توسط حاج عظیمخان، برادر ستارخان، افتتاح گردید.
در روز پایانی این کنگره عملاً به مجلس موسسان برای تشکیل حکومت ملی تبدیل شد و هیئتی مرکب از ۳۹ نفر به ریاست علی شبستری تعیین گشت. این هیئت برگزاری انتخابات مجلس ملی را به عهده گرفت. مجلس موسسان پس از تصویب مطالبات خود آن را به عنوان اعلامیه به محمد رضا شاه مجلس شورای ملی و همچنین به نشست وزیران خارجه انگلیس و روسیه و آمریکا در لندن مخابره کرد.
علل شکلگیری
عوامل زیادی در شکلگیری این فرقه موثر بوده، اما در نگاهی کلی میتوان آنها را در دو دسته عوامل داخلی و خارجی مورد مداقه و بررسی قرار داد. از منظر داخلی، شکلگیری فرقه دموکرات آذربایجان ریشه در روحیه تاریخی خودمختاری و مبارزهجویی ایرانیان داشت. همچنین سیاستهای تبعیضآمیز حکومت پهلوی اول و ادامه آن پس از سقوط رضاشاه از جمله سرکوب زبان و فرهنگ آذربایجانی، توزیع نابرابر منابع و بودجه (مانند بودجه ۲۰ برابری تهران نسبت به آذربایجان در ۱۳۲۴-۱۳۲۳)، رد اعتبارنامه پیشهوری در مجلس و نارضایتیهای عمومی مانند مسائل ارضی، فقر و اقدامات دولت صدر علیه احزاب چپ زمینهساز تحریک فعالیتهای تجزه طلبانه و مطالبهگری برای خودمختاری شد. [۵]از نظر خارجی، سیاستهای اتحاد جماهیر شوروی نقشی کلیدی در این رویداد ایفا کرد. حمایت استالین از فرقه از این جهت بود تابا اعمال فشار بر ایران موجبات تجدید نظر دولتمردان ایران در سیاست غربگرایانه را فراهم آورده و همچنین اهرمی در جهت کسب امتیاز نفت شمال داشته باشد. همزمان، حزب کمونیست آذربایجان شوروی تحت رهبری باقروف با انگیزههای ناسیونالیستی قومی، به دنبال پیوند آذربایجان ایران با شوروی بود و با اقدامات فرهنگی مانند نمایش فیلمها و تأسیس روزنامههای ترکیزبان در تلاش بود تا احساسات مردم منطقه را برانگیزد و موجبات تجزیه آذربایجان از خاج ایران را فراهم آورد. [۶]
سقوط فرقه
سیر حوادث به گونهای پیش رفت که بر خلاف انتظار، عمر فرقه خیلی زود به پایان رسید. در واقع شوروی در پی توافقات جدید که با دولت مرکزی ایران بر سر نفت شمال ایجاد شد تصمیم گرفته بود بر خلاف همه وعده و وعیدها دست از پشتیبانی دمکراتها بردارد. در این میان باید از نقش احمد قوام نیز یاد نمود که به قول باستانی پاریزی با بهرهگیری از تاکتیک قماربازانه توانست استالین و مولوتوف را فریفته و بدون کمترین امتیازی به غائله آذربایجان و درخواستهای نامشروع شوروی پایان دهد. این تاکتیک قوام در کنار اولتیماتوم آمریکا به شوروی سرانجام توانست زمینه بیرون رفتن ارتش سرخ از ایران و برچیده شدن بساط فرقه را فراهم کند.
با ورود ارتش بیش از ۳۰۰ نفر از تجزیه طلبان کشته و ۳۰ نفر از آنان نیز به جوخه اعدام سپرده شدند و نزدیک به ۱۲۰۰ نفر هم به شوروی فرار کردند. به قول انور خامهای هنگامی که در ۲۱ آذر ۱۳۲۵ پیشهوری و رهبران و افسران فرقه به آن سوی مرز گریختند بهت و حیرت همه را فرا گرفت. چنین شکست و گریزی باور کردنی نبود. آخر دو روز پیش از آن پیشهوری در رادیو تبریز سخنرانی کرده و شعار داده بود که از تبریز مثل استالینگراد دفاع خواهیم. [۷]انور خامهای درباره فرقه دمکرات به اختصار چنین میگوید: «سیاست شوروی آن را آورد و همین سیاست هم آن را برده». [۸]
مقاومت مردم و علما
نکته برجسته دیگری که در این میان نباید نادیده گرفته شود، نقش و جایگاه مردم آذربایجان در نابودی و برچیده شدن بساط فرقه دمکرات آذربایجان است. مردم آذربایجان هیچگاه به نیروهای وابسته فرقه روی خوش نشان نداده و امنیت و آزادی خود را به سیاست مزدورانه آنان پیوند نزدند ایستادگی بزرگان مذهبی در برابر فرقه دمکرات و حامیان کمونیست آن بیش از همه هویدا بود. یکی از همین روحانیون به نام ملاموسی علیه فرقه و پشتیبانان آن حکم جهاد داده و رژیم پیشهوری او را همراه با دیگر مخالفان اعدام کرد. برخی از روحانیون بلند پایه شهر پس از اعلام حکومت فرقه و پشتیبانی ارتش سرخ از آن به اعتراض همراه با خانواده خود تبریز را ترک کرده و پس از بیرون رفتن نیروهای ارتش سرخ به آن شهر بازگشته و مورد استقبال بسیار مردم قرار گرفتند. [۹]
به نوشته آیت الله میرزا عبدالله مجتهدی که خود در جریان غائله در تبریز بود، مردم تبریز زیر بار اعلان ترکی برای مجالس ترحیم و تعویض تابلوهای فارسی مغازهها نمیرفتند. از برجستهترین موارد سرپیچی مردمی از فرمانهای فرقه تن ندادن به فرمان پیشهوری برای خدمت سربازی در زیر پرچم حکومت او و مبارزه با نیروهای دولت ایران بوده است. [۱۰]
کریستوفر سایکس تنها خبرنگار خارجی در هنگامه آمدن نیروهای دولت مرکزی و نابودی رژیم فرقه دمکرات در توصیف شور و حال مردم منطقه چنین مینویسد: «من در نخستین اتومبیلی که از میانه رهسپار تبریز شد قرار داشتم و ٢٤ ساعت پیش از آمدن نیروهای نظامی در تبریز بودم به غیر از فرانسه سال ١٩٤٤ من هرگز چنین احساسات پرحرارت و جوش و خروشی را در هیچ جای دیگری ندیدهام. هیستریک گروهی معمولا شهرها را فرامی گیرد، نه روستاها را و جای شگفتی است که این در دهات و روستاها بود که من شادی و نشاط دیوانهوار مردم را از سرنگونی رژیمی که توسط شوروی پشتیبانی میشد دیدم». [۱۱]کارس، کنسول انگلیس در تبریز نیز در گزارش خود نوشت: «آذربایجان دوباره لبخند میزند. این نخستین بار بود که من پس از مدتها خنده و شادی مردم آذربایجان را دیدم ابرهای تیره ترور و وحشت آسمان آذربایجان را ترک گفتهاند». [۱۲]
کنسول ایالات متحده آمریکا در تبریز نیز در این باره چنین نوشت: «حکومت آذربایجان درست یک سال و یک روز پس از پایه گذاری، روز گذشته در طول چند ساعت سقوط کرد. کاملا آشکار بود که مردم آرزوی جنگیدن ندارند و رهبران فرقه نمیتوانند بر حمایت مردم تکیه کنند. امروز گویا ما در شهر متفاوتی زندگی میکنیم. پرده سنگین کنار زده شده است. من از هنگامی که یک سال پیش به این شهر آمدم تا امروز این همه چهره خندان ندیده بودم مردم تبریز آسوده شدهاند و خوشحال هستند». [۱۳]غائله آذربایجان نمونهای آشکار از تلاقی نارضایتیهای داخلی با مداخله قدرتهای خارجی در یکی از حساسترین مقاطع تاریخ معاصر ایران بود؛ بحرانی که با اتکای فرقه دموکرات به حمایتهای شوروی آغاز شد و با قطع همان حمایت، مقاومت مردم، ایستادگی علما و تدابیر دیپلماتیک به سرعت فروپاشید. این رویداد تمایانگر آن است که پروژههای تجزیهطلبانه حتی اگر موقتاً بر بستر اشغال و فشار خارجی شکلگیرند، هیچگاه از حمایت مردم برخوردار نخواهند شد و وحدت ملی و تمامیت ارضی همچنان خط قرمز وجدان تاریخی ملت ایران باقی مانده است.
منابع و ارجاعات
[۱]طالع، هوشنگ و پیمان حریقی، گوشههای پنهان توطئه برای تجزیه مهاباد، صص ۲۵۴-۲۵۲.
[۲]شاید راینه، فرناند، استالین و تأسیس فرقه دموکرات آذربایجان، ص ۱۷.
[۳]تفقدی جامی، محمود، گذشته چراغ راه آینده، ص ۲۵۷.
[۴]الموتی، ضیاءالدین، فصولی از تاریخ مبارزات سیاسی و اجتماعی ایران جنبشهای چپ، ص ۴۵۳.
[۵]جعفری سروجهانی، مریم؛ بهنام، مریم، علل تأسیس فرقه دموکرات آذربایجان و واکنشها به تشکیل این فرقه، تاریخنامه خوارزمی- فصلنامه علمی-تخصصی- سال سوم، پاییز ۴۵، صص ۶-۹.
[۶]همان، صص ۹-۱۱.
[۷]خامهای، انور، علل فروپاشی فرقه دمکرات آذربایجان در آذر ۱۳۲۵، مجله حافظ، شماره ۹، ص ۲
[۸]همان.
[۹]احمدی، حمید، بر آذربایجان چه گذشت، ص ۵۲.
[۱۰]همان.
[۱۱]ذوقی، ایرج، ایران و قدرتهای بزرگ در جنگ جهانی دوم، ص ۳۲۴.
[۱۲]همان.
[۱۳]عبدالله زاده، محمود، تحلیلی بر سیاست خارجی شوروی) قضیه آذربایجان ۱۳۲۵ - ۱۳۲۰ اطلاعات سیاسی - اقتصادی، شماره ۹۴ – ۹، ص ۷۵.