خاطرات حجت الاسلام علیدوست

برچسب ها - خاطرات حجت الاسلام علیدوست
لحظه‌های ماندگار (32)؛
خبرگزاری رسا ـ یک روحانی آزاده با بیان خاطراتش گفت: با این‌که شلوار نظامی تنم بود، در پاسخ بازجوی عراقی گفتم من شخصی هستم، در پایان قانع شدند که من شاگرد راننده بودم و بار هندوانه از قزوین آوردیم برای منطقه قصر شیرین.
کد خبر: ۱۳۹۹۳۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۷/۰۳