خاطرات تبلیغی در محیط های نظامی (1)؛
خبرگزاری رسا ـ نیم خیز شدم تا صورتم در برابر صورت قشنگش قرار گرفت، در واقع من ذوق زده شدم؛ مثل اینکه منتظر چنین لحظهای بودم، ولی او اینبار بیشتر از من مشتاق حرف زدن بود... و فطرت آن کودک چقدر زلال و پاک بود که همه این معانی را در آن نصیحت خود به من ابراز کرد.
کد خبر: ۱۶۸۱۵۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۳/۰۲