۲۰ تير ۱۳۹۰ - ۲۰:۵۱
کد خبر: ۱۰۸۵۴۵

تکلیفی به نام حجاب و عفاف

حامد عبداللهی
حجاب


دوران پهلوی اول و دوم، طبق نقشه ای که اربابان انگلیسی و آمریکایی برای کشورهای منطقه کشیده بودند دوره نابود کردن ارزش های اسلامی و مذهبی در برنامه های بلند مدت و کوتاه مدت و با زور و فشار و قوه قهریه و زیرساخت های فرهنگی و اجتماعی بود.

به هم ریختن همه میراث فرهنگی دینی و ملی ایرانیان در طی چند دهه انجام پذیرفت و جان و مال و آبروی مردم را در معرض خطر قرار داد.

در دوره پهلوی لباس و پوشش، درآمد و خراج، وقف و نذر و صدقه، علم و دانش اندوزی و فقاهت، روحانیت و مرجعیت و حوزه، تلاش و کار و زحمت کارگری و کارمندی، نسل و ارث و میراث و سلسه های نسبی و مناسبت های خانوادگی و شهری و محلی، تجارت و کسب و قرض الحسنه و مالیات، تقسیمات کشوری و منطقه ای و مناسبات سیاسی و اداری و دیوانی و هر شأن دیگری از شؤون ایرانیان مسلمان باقی نماند مگر آن که دستخوش تجاوز و بنیان شکنی رژیم قرار گرفت و کم کم نسلی پرورش یافت که دیگر هوای سالمی برای پرورش یافتن و بالیدن نمی یافت.

ارزش های دینی بیش از دیگر مقولات، در معرض تعرض پهلوی ها بود و رژیمی که ابتدا با تظاهر به پایبندی به آیین های مذهبی سرکار آمده بود کار را به جایی رساند که خواسته های استعماری را به زور چکمه و تفنگ، مو به مو اجرا کرد.

رضاپهلوی از سویی تحت تاثیر اصلاحات در افغانستان قرار گرفته بود و سفر امان‌الله خان شاه افغانستان و همسر بی حجابش ، به ایران باعث جنجال هایی شد و مخالفت با حجاب را زمزمه می کرد و از سوی دیگر وی رمز پیشرفت و ترقی را در سفر ترکیه به سال 1313 و میزبانی آتاتورک یافته بود! برداشتن کلاه مردم از سرشان و گذاشتن کلاه شاپو! و کشف حجاب بانوان!

روحانیت مشهد مقدس نیز در برابر این زیاده خواهی ها و هتک حرمت ها و مخالفت با حجاب، با سخنرانی های افشاگرانه از مردم خواستند با تجمع و تظاهرات با این تجاوزها مخالفت کنند. مسجد گوهر شاد از جمله مکان‌های تجمع مردم بود. به دستور رژیم، روحانیون دستگیر شدند؛ شیخ بهلول در حرم شناسایی مى‏شود. اذان صبح روز جمعه بیستم تیر 1314صدای شیپور برخاست. حوالی ظهر مأمورین نظامی و انتظامی از هر سو به مردم هجوم آورده و در نهایت توانستند از یک درب وارد حرم شوند و در داخل مسجد به کشتار آنان پرداختند. در این واقعه تعداد بسیاری شهید، مجروح و بازداشت شدند. کشتار مردم در این مسجد به اندازه‌ای بود که به نقل از شاهدان عینی 56 کامیون جنازه از صحنه کشتار خارج کردند. شمار کشته‌شدگان این فاجعه حتی افزون بر دو هزار نفر هم برآورد شده است.

امام خمینی (ره) بارها به این فاجعه خونبار نیز اشاره کرده اند:
« زمان خود رضا شاه، قتل عام مسجد گوهرشاد را من به خاطر دارم، و کسانى که به سن من هستند به خاطر دارند که در مسجد و معبد مسلمین- که مرکز اقامه نماز بود، عبادت خدا بود- اینها ریختند و یک عده از مظلومین که براى دادخواهى آنجا مجتمع شده بودند، قتل عام کردند و از بین بردند.»(1) « ما شاهد قتل عام مسجد گوهرشاد جنب حرم مطهر ثامن الائمه علیهم السلام بودیم. ما شاهد اسارت علماى بزرگ خراسان و آذربایجان و قتل بعض از آنها بودیم...که به تفصیل، آن در تاریخ آتیه ثبت خواهد شد.» (2) « ... بعد از سالهاى دراز، عدد مقتولین‏ مسجد گوهرشاد را، که با کامیونها حمل کردند، نمى‏دانیم.» (3) «... براى کسانى که در مسجد گوهرشاد مسلمین را آنطور قتل عام کردند که خونهایش به دیوار تا مدتى بود و مسجد را درش را بسته بودند که کسى نبیند، ما جشن بگیریم؟! » (4) « اینها بودند و هستند که دستشان تا مرفق در خون ملت مظلوم فرو رفته. آن پدر که قتل عام مسجد گوهرشاد و اهانت به مرقد مطهر ثامن الحجج علیه السلام کرد و این پسر که قتل عام 15 خرداد را مرتکب شد و اهانت به مرقد مطهر فاطمه معصومه نمود » (5) « آن جنایاتى- کشتار عامى- که در مسجد گوهرشاد واقع شد و دنبال آن علماى خراسان را گرفتند آوردند به تهران حبس کردند؛ علماى بزرگ را حبس کردند و بعضى شان [را] هم محاکمه کردند و بعضى شان [را] هم کشتند.» (6) « با قضیه مسجد گوهرشاد و آن بساط، همه را گرفتند آوردند تهران حبس کردند. مرحوم آقازاده [محمد نجفى خراسانى فرزند آخوند خراسانى که توسط پزشک احمدى به قتل رسید‏]، که رأس علماى آن وقت بود مى آوردند با مأمور توى خیابان؛ سربرهنه مى‏آوردند و مى‏بردند به دادگاه که آنجا محاکمه‏اش کنند!» (7) «چطور ممکن است اسناد قتلها و شکنجه‏هاى وحشیانه و زندانهاى رژیم سفاک گذشته را در طول پنجاه سال از سراسر کشور جمع آورى کنند؟ و چگونه مى‏توانند اسناد و اسامى شهداى مسجد گوهرشاد و قتل عامهاى مکرر در طول سلطنت غاصبانه محمدرضا... را جمع آورى کرده و عرضه نمایند؟» (8) « روز زن داشتند؛ روزى که براى کشف حجاب بود. همین سالهاى آخر [که‏] من در قم بودم...من شنیدم که زنها مى‏خواهند بروند سر قبر رضاشاه و راجع به همین قضیه کشف حجاب تظاهرات بکنند. رؤساى اداراتى که در قم بود، پیش من آمدند، گفتم که شما هر کدام به وزارتخانه خودتان اطلاع بدهید که اگر این کار را بکنید من به ملت مى‏گویم که عزا بگیرند براى روزى که قتل عام کردید در مسجد گوهرشاد، اینها اطلاع دادند و از این منصرف شدند » (9)

اما پس از مدتی بخشنامه کشف حجاب جهت تصویب رضاشاه از طرف رئیس‌الوزرا به دربار فرستاده شد تا در آغاز دی‌ماه فرمان اجرای غیر رسمی قانون کشف حجاب به تمام ولایات ایران ارسال گردد. رضا شاه در  17 دی ماه 1314 طی جشن فارغ‌التحصیلی دختران بی‌حجاب در دانشسرای مقدماتی رسماً بر کشف حجاب تاکید کرد.

بدین ترتیب، پدیده شوم کشف حجاب با واقعه خونبار مسجد گوهرشاد مشهد درهم تنید تا تاریخ و نسل ها بدانند برای آزادی زنان و حفظ عفاف و وقارشان چه خون هایی در مقدس ترین مکان ها ریخته شده و در دل سیاه حکومت طاغوتی یزیدیان، چه عاشورای سرخی بپاخاسته است.


امام خمینی (ره) که خود از شاهدان چنین وقایع تلخ تاریخی بودند بارها به این فاجعه اشاره کرده و فرمودند: « خدا مى‏داند که به این ملت ایران چه گذشت در این کشف حجاب. حجابِ انسانیت را پاره کردند اینها. خدا مى‏داند که چه مخَدراتى را اینها هتک کردند و چه اشخاصى را هتک کردند. علما را وادار کردند با سرنیزه که با زنهایشان در مجالس جشن، یک همچو جشنى که با خون دل مردم با گریه تمام مى‏شد، [شرکت کنند]. مردم‏ دیگر هم به همین ترتیب. دسته دسته اینها را دعوت مى‏کردند و الزام مى‏کردند که با زنهایتان باید جشن بگیرید. «آزادى زن» این بود که الزام مى‏کردند، اجبار مى‏کردند با سرنیزه و پلیسْ مردم محترم را، بازرگانهاى محترم را، علما را، اصناف را، به اسم اینکه خودشان جشن گرفتند. در بعضى از جشنها، به اصطلاح خودشان، اینقدر گریه کردند مردم که اینها از آن جشن شاید اگر حیایى داشتند پشیمان مى‏شدند. یک رشته هم این بود، که خدا مى‏داند که چى کردند» (10)


پس از سال ها مجاهدت، قیام امت مسلمان به رهبری مرجع روشن ضمیر و شجاع حضرت روح الله خمینی (ره) به پیروزی رسید و همان جوانانی که در چنین فضایی به دنیا آمده و رشد کرده بودند از دانشگاه های منحرف و حوزه های مطرود به پا خواستند و همراه با زن و مرد و کارگر و کارمند و روستایی و شهری، بزرگ ترین امر به معروف و نهی از منکر تاریخ را به جا آورده و نه تنها انقلاب اسلامی را در راستای مکتب عاشورا در ایران زمین و در اوج سلطه مدرنیته و مستکبران ثروت پرست به ثمر رساندند که موج اسلام خواهی و خدا جویی را در پهنه گیتی و گستره قرن معاصر به میلیون ها قلب آزاده در سراسر جهان رساندند و هنوز که هنوز است غرب و استعمار کهنه و نوین را مدهوش و سردرگم می بینیم.

با پیچیدن رایحه خوش پیروزی خون بر شمشیر و حق بر باطل، نه تنها تکلیف تمام نشد که تازه تکلیف آغاز شد. انقلاب نوزادی نوپا بود که سرنوشت فرعون را به مخاطره می کشید پس ثروت های قارونی و نیرنگ های هامانی و قدرت های فرعونی دست به دست هم دادند تا وعده نصرت خدا را در سحر رسانه ها و مکر سیاست ها و جنگ مرزها خاموش کنند اما یدبیضای موسوی خمینی، میراث ذخیره ای بود برای آخر الزمان و دوران غیبت که ستاره وار راه را نشان داد و رهروان را به قبله محمدی فرا خواند.

اما پرسش این است که تکلیف انقلابی ماندن را به خوبی عمل کردیم؟

اکنون بیش از هفت دهه از کشف حجاب و بیش از سه دهه از انقلاب می گذرد. اکنون فرصت آن است که به قبل برگردیم و از خود بپرسیم آیا ما به وظیفه پس از انقلابمان عمل کرده ایم؟ آیا امروز شهرهای ما جلوه مدینه النبی دارد یا مظهر تهاجم فرهنگی است که دشمن آگاه و دوست نا آگاهمان فراهم آورده است؟

صدا و سیما و سینمای ما برای ادامه حرکت انقلابی مان برای گسترش فرهنگ حجاب و عفاف چه در کارنامه سی ساله خود دارد؟ حوزه های علمیه چه دستاورد علمی در بازخوانی قرآن و سنت در جهت تربیت نسل انقلابی و مومن داشته است؟ دانشگاه ها و استادان و دانشجویان چگونه سالها عقب گرد و واپسگرایی و خودبیگانگی پهلوی را در امر حجاب جبران کرده و آیا امروز شایسته ترین فرهنگ حجاب را در دانشگاه های می توان یافت؟ آیا خانواده های امروز که در معرض هجوم ماهواره ها هستند به تقیدات دینی و مبانی آن آگاه اند و از فرهنگ برهنگی بیزار؟

یک پرسش اساسی تر این که آیا ما در این دوره که به قرآن و دین و پیامبر بی احترامی می شود و رعایت حجاب در مترقی ترین کشورهای دنیا خلاف قانون اعلام می گردد، حجاب را یک ارزش والا و وارسته می دانیم و بدان افتخار می کنیم یا آن که هنوز تعریف مشخصی از آن نداریم و امروز تنها بخشی از قشر متدین تر جامعه نگران تحولات ظاهری در مسئله حجاب است و گاهی در گوشه و کنار درگیری و زد و خوردی پیش می آید که به یقین در شأن جامعه اسلامی ما نیست.

دعوای مرغ و تخم مرغ هم که همیشه در شعارها و گفتارها و نوشته ها و مصاحبه ها رواج دارد و گاه که برخورد با ناهنجاری بدحجابی مطرح می شود ناگهان دلسوزان فرهنگی فریاد می زنند که این مسئله فرهنگی است و نباید با آن برخورد انتظامی کرد و هیچ وقت هم مشخص نیست که چه کسی قرار است این پدیده را مدیریت کند و وظایف دولتی و مردمی و فرهنگی و انتظامی را روشن کرده و از هرج و مرج و بلاتکلیفی باز دارد.

این است که گاه آقازاده هایی را می بینی که در مجالس و محافل عمومی و خصوصی تقیدی به ارزش های انقلابی و اسلامی ندارند و گاه پیرمردی را می بینی که ساعت ها زیر آفتاب تابلویی در دست گرفته و همه را به رعایت حجاب دعوت می کند! حوزه را می بینی که دم از دین می زند اما شهر خالی از یک تذکر لسانی به کسانی است که روشن است طبق برنامه ای مشخص در حال حرمت شکنی از عفاف و حجاب اند. دانشگاه را می بینی که همایش حجاب برقرار می کند اما هزار حرف ناگفتنی دارد از موقعیت های حریم شکن و روابطی که هیچ دانشجویی در به وجود آوردنش مقصر نیست.

حرف آخر این که آیا ما حس می کنیم در باورهای انقلابی مان سست شده ایم؟ آیا مردم دین دارمان را ضعیف تر از دیروز می دانیم؟ آیا گمان می کنیم با پیروزی انقلاب دیگر تکلیفی نمانده و چون ظاهر جامعه امروز با ظاهر جامعه طاغوتی فاصله بسیاری دارد پس مشکل خاصی نیست؟

به راستی اگر یک جوان و یک خانواده در فضای جمهوری اسلامی بخواهد به الگوی یک انسان مومن دست یافته و زندگی کند به کجا باید مراجعه کند؟ کدام الگو است که دختر و پسر و زن و مرد و پدر و مادر در این فضا را تعریف می کند؟ این که بتوان به راحتی درس خواند به راحتی در فعالیت های اجتماعی شرکت جست و به سهولت پیشرفت کرد و تشکیل خانواده داد و به همه آرمان ها و باورهای دینی پایبند بود و امنیت داشت به گونه ای که شرایط ناهمگون و نامطلوب انسان را از صراط مستقیم باز ندارد؟

آیا بهتر نیست در مدیریت فرهنگی تجدید نظر کنیم و دانشمندان دغدغه مند و مسؤلان غیور را گرد هم ببینیم که در اندیشه ترسیم الگوی عملی و فراگیر و همه جانبه عفاف و حجاب هستند؟

سخن در این زمینه بسیار است شاید یاد آوری تکلیف امر به معروف و نهی از منکر و وظیفه دینی، گام کوچکی در این راه باشد!

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. صحیفه امام، ج‏11، ص: 32
2. صحیفه امام، ج‏3، ص: 255
3. صحیفه امام، ج‏1، ص: 197
4. صحیفه امام، ج‏2، ص: 364
5. صحیفه امام، ج‏3، ص: 261
6. صحیفه امام، ج‏3، ص: 300
7. صحیفه امام، ج‏7، ص: 211
8. صحیفه امام، ج‏12، ص: 369
9. صحیفه امام، ج‏13، ص: 193
10. صحیفه امام، ج‏3، ص: 300
/ی702/ر

ارسال نظرات