به گزارش خبرگزاری رسا، حجتالاسلام جواد محدثی، نویسنده و پژوهشگر حوزوی، در کتاب«اخلاق معاشرت» مجموعهای از رهنمودهای اخلاق دینی در معاشرت با دیگران را ارائه کرده است.
بر اساس این گزارش، در بخشی از این کتاب با عنوان«خوشرویی و خوشخویی» میخوانیم: شاید گیراتر از «حسن خلق»، واژهاى نباشد که ترسیم کننده روحى زلال و طبعى بلند و رفتارى جاذبهدار باشد. چیزى که عنوان برجسته رفتار یک مسلمان است و معیار کمال ایمان یک مؤمن، آنگونه کهرسول خدا(ص) نیز، به این فضیلت متعالى آراسته بود.
بخشى از اخلاق نیکو، در «خوشرویى» متجلى است، بخشى در«خوشخویى» و بخشى هم در «خوشگویى». و چه خوش است که به این سه «خوش» مبارک و مقدس، بپردازیم و از آنها کلیدى براى گشودن قلعه دلها و عاملى براى تحکیم رابطهها بسازیم.
خوشرویى
در مواجهه دو نفر با یکدیگر، پیش از هر سخن و عمل، دو صورت با هم روبهرو مىشود. مواجهه دو انسان با هم و کیفیت این رویارویى چهرهها، نقش عمده در نحوه گفتار و رفتار دارد و رمزگشایش قفل دلها است.
«خوشرویى»، هم در نگاه مطرح است، هم در لبخند.
هم در گفتار آشکار مىشود، هم در رفتار.
چه بسا رابطه ها و دوستی هایى که با «ترشرویى» و «اخم کردن» و«عبوس شدن» به هم خورده است. از سوى دیگر مبدا بسیارى از آشناییها هم یک «تبسم» بوده است.
وقتى با چهره شکفته و باز با کسى روبهرو مىشوید، در واقع کلید محبت و دوستى را به دست او دادهاید. برعکس، چهره اخمو و ابروهاى گرهخورده و صورت درهم و بسته، دریچه ارتباط و صمیمیت را مىبندد.
اگر این خوشرویى و خندهرویى با نیت پاک و الهى انجام گیرد، علاوه بر تاثیر محبتآفرین، «حسنه» و «عبادت» به حساب مىآید.
از امام باقر(ع) سخن بیاوریم که فرمود:
«تبسم الرجل فى وجه اخیه حسنة، لبخند انسان به چهره برادر دینىاش «حسنه» است!»(1)
تبسم، مبدا بسیارى از آشناییها و زداینده بسیارى از غمها وکدورتهاست. شگفت از کسانى است که از این کار بىزحمت و رنج و خرج، که برکات فراوان دارد، طفره مىروند و به سختى حاضرند«گلخنده» مسرت را بر لبان خود و چهره دیگران بیافرینند.
برخورد با چهره باز با دیگران، آنان را آمادهتر مىسازد تا دل بهدوستى با شما بسپارند. خندهرویى و بشاش بودن، دیگران را دل وجرات مىبخشد، تا بىهیچ هراس و نگرانى، با شما باب آشنایى را بازکنند و سفره دلشان را پیشتان بگشایند.
اگر با خوشرویى، بتوانید بار سنگین غم دوستان را سبک کنید،کارتان عبادت است و اگر با یک تبسم، بتوانید خاطرى را شاد سازید، بهخدا نزدیکتر شدهاید. به قول حافظ:
دایم گل این بستان، شاداب نمىماند.
دریاب ضعیفان را، در وقت توانایى.
غمزدایى
وقتى یک چهره گشاده و لبخند صمیمى، غمى را از دل مىزداید،چرا باید از این «احسان»، دریغ کرد؟
بعضیها حضورى غمآفرین دارند، برخى هم محضرى غمزدا. گروه اخیر، آیت لطف الهىاند که قدرشان ناشناخته است.
سعدى مىگوید:
گفته بودم چو بیایى غم دل با تو بگویم، چه بگویم؟ که غم از دل برود چون تو بیایى.
انسانها نیازمند محبتاند.
این تشنگى، جز با ملاطفت و خوشرویى برطرف نمىشود.
اگر اولین برخورد ما با کسى، به گونهاى باشد که غم او را به شادى و نگرانىاش را به اطمینان مبدل سازد، دریچهاى به دنیاى صفا و سرور به رویش گشودهایم. این نیز نزد خداوند، حسنه و عبادت است.
باز هم حدیثى از حضرت صادق(ع): «من اخذ من وجه اخیه المؤمن قذاة کتب الله له عشر حسنات، کسى که از چهره برادر دینىاش، رنج و اندوهى را بزداید، خداوند به پاداش آن، ده «حسنه» در نامه اعمالش مىنویسد». (2)
مگر این کار نیک، چه اندازه زحمت دارد؟
البته این رفتار، نوعى هنرمندى در معاشرت است، قلبى مهربان مىخواهد و عاطفهاى سرشار و خصلتى نوعدوستانه. شاد کردن دیگران، چهره دیگرى از همین «غمزدایى» است. گاهى با توجهى، نگاهى، محبتى، کلامى، هدیهاى و ... مىتوان انسانى را مسرور ساخت و در نتیجه خدا را از خود راضى ساخت.
در این زمینه، باز هم سخنى از پیشواى صادق شیعه بیاوریم کهفرمود: «ایما مسلم لقى مسلما فسره سره الله عز و جل، هر مسلمانى که با مسلمانى دیدار کند و در برخورد، او را شادمانسازد، خداى متعال نیز او را خوشحال و مسرور خواهد ساخت ».(3)
وقتى مىتوان با کلماتى و چهره و برخوردى خوش و دلپذیر،خاطرى را خرسند ساخت، چرا باید با گفتن کلماتى ناخوشایند و اندوهآفرین، غم بر چهره دیگرى نشاند و او را به یاد روزهاى تلخشانداخت و او را مایوس و دلسرد ساخت؟
هنرمند کسى است که بتواند غبار غم از خاطرها بزداید. باز به قولحضرت لسانالغیب:
سمنبویان، غبار غم چو بنشینند، بنشانند.
پرىرویان قرار از دل چو بستیزند، بستانند.
خوشگویى
از شاخههاى دیگر «حسن خلق»، که رابطهها را استوارتر و پیوندها را صمیمىتر مىسازد، گفتار دلپذیر و شادىبخش است. متانت درسخن و ادب در گفتار و زیبایى در کلام، خصلت پاکدلان بىکینه است و خلق و خوى اولیاء دین.
ارزش انسان و جوهره وجودىاش را زبان و بیان روشن مىسازد:
یکى تحقیر مىکند، یکى تشویق.
یکى عیبجویى مىکند، دیگرى تحسین و تقدیر.
یکى ملامت مىکند، دیگرى پر و بال مىدهد و امید مىآفریند.
کدام یک خوبتر است؟
شما خودتان چگونه بیان و زبانى دارید؟ تلخ یا شیرین؟ گزنده یا مرهم گذارنده؟
آیا با دیگران همانگونه صحبت مىکنید که دوست دارید دیگران با شما آنچنان حرف بزنند و خطاب کنند؟
پذیرایى از دیگران، همیشه با غذا و میوه و شیرینى نیست.
گاهى پذیرایى، با یک کلام خوب و سخن شایسته است. این اکرام، بالاتر از تغذیه و اطعام است، چرا که گفتار شایسته و زیبا، غذاى روح است.
گفتن یک «آفرین»، «احسنت»، «بارکالله» مگر چقدر هزینه و خرج دارد؟
کسانى هستند که جان مىدهند، ولى حاضر نیستند یک کلام تشویقآمیز و محبتبار بر زبان جارى کنند. بشنویم از رسولخدا(ص) که اسوه اخلاق حسنه و الگوى ادب در گفتار و رفتار است که فرموده است:
«من اکرم اخاه المؤمن بکلمة یلطفه بها و فرج عنه کربته لم یزل فى ظل اللهالممدود علیه الرحمة ما کان فى ذلک، هر کس برادر باایمانش را با گفتن کلامى ملاطفتآمیز و غمزدا،مورد تکریم قرار دهد، تا وقتى او شادمان است، گوینده آن سخنهمواره در سایه رحمت گسترده الهى به سر مىبرد ».(4)
کلام تشویقى و آفرین و مرحبا گفتن بر عمل شایسته دیگرى نیز، از اینگونه صالحات است. باز هم از کلام امام صادق(ع) بشنویم: «من قال لاخیه المؤمن «مرحبا» کتب الله له مرحبا الى یوم القیامة، هر کس به برادر مؤمن خود «مرحبا» بگوید، خداى متعال تا روزقیامتبراى او مرحبا و آفرین مىنویسد». (5)
غیر از پاداش الهى، تاثیرات اجتماعى«خوشگویى» در نرم ساختن دلها و جلب عاطفهها و استوار ساختن رابطهها مشهود است. آنکهخوشسخن باشد، از دیگران نیز کلام نیکو مىشنود. «این جهان کوه استو فعل ما ندا» و البته که حرف و سخن ما هم در کوهستان زندگیها انعکاس دارد و خوبى آن به خود ما منعکس مىشود.
کسى که گفتار مؤدبانه داشته باشد، دیگران نیز با او مؤدبانه سخنخواهند گفت. وگرنه ... «کلوخانداز را پاداش، سنگ است». از کلام مولاعلى(ع) است که:
«اجملوا فى الخطاب تسمعوا جمیل الجواب، زیبا خطاب کنید، تا جواب زیبا بشنوید!..». (6)
کیفیت برخورد ما با انسانهاى دیگر، همان نتیجه را به ما برمىگرداند. ادب، ادب مىآورد و توهین و فحش، بدزبانى و اهانت متقابل را در پى دارد.
خوشخویى
از رموز موفقیتحضرت رسول(ص) در دعوت و رسالتخویش، اخلاق نیکو و برخورد شایسته و جذاب با مردم بود. «حسنخلق» آن حضرت، امتیاز بارز آن مظهر رافت و رحمت بود. با همین«اکسیر اعظم» دلها را جذب مىکرد، دشمنان را دوست مىساخت، کینهها را به مهربانى مبدل مىکرد، الفت مىآفرید و پیوند مىداد، دلها را با دلها،دستها را با دستها! و به همین سبب مدال «انک لعلى خلق عظیم» (7) از خداىعظیم دریافت کرد.
کلام نرم، رفتار شایسته، گفتار مؤدبانه و جاذبهدار، تحمل فراوان و حلم و بردبارى و چهره گشاده و بشاش، از مظاهر و جلوههاى «حسنخلق» است. به تعبیر دیگر، وقتى محبتخود را به دیگران ببخشید، درحوادث، صبور و شکیبا باشید، خشم خود را فرو خورده،خویشتندارى کنید، بدى را با خوبى پاسخ دهید و از خشونت و عصبانیت و بد زبانى و تحقیر و توهین و تکبر به دور باشید، داراى«حسن خلق» هستید.
اگر خداوند به صاحبان حسن خلق، پاداش جهاد و شهادت مىدهد، بیجا و گزاف نیست، چرا که این هم نوعى مجاهده دارد. پیامبراکرم(ص) براى تثبیت و گسترش همین کمالات اخلاقى و «خوشخویى»برانگیخته شد. از کلمات نورانى او است: «ان الرجل یدرک بحسن خلقه درجة الصائم القائم، گاهى انسان در سایه خوشخویى، به مقام و رتبه روزهدارانشبزندهدار مىرسد!».(8)
انسى که مؤمنان با یکدیگر مىگیرند، بسیار قیمتى و با ارزش است و این در سایه خوش اخلاقى پدید مىآید که حلقه وصل انسانها به هم است. در جوامع غربى، برخوردها اگر شاد و همراه با لبخند است، آنخوشرویىها حرکات سطحى و ظاهرى است و ریشه در عمق دلهاندارد. «اخلاق آمریکایى» و «اروپایى»، تصنعى است. اما حسن خلق و خوش برخوردى در جوامع ایمانى و اسلامى، ریشه در متن عقیده دارد و انسانها با هم یکدل و صمیمىاند، و دلسوز و رؤوف و بامحبت!
پیامبر اکرم(ص) رابطه مؤمن با مؤمن و برخوردشان را با هم، همچون رسیدن یک تشنه به آب سرد و گوارا مىداند که با آن سیرابى مىشود: «ان المؤمن لیسکن الى المؤمن کما یسکن قلب الظمان الى الماء البارد.» (9)
در کجاى اخلاق غربى، این حالتیافت مىشود؟
در معاشرت مسلمانان با هم، باید «همدلى»، بیش از «وحدتفیزیکى» و «پیوند سطحى» حاکم باشد، تا به انس و الفتهاى پایدار و رابطههاى درونى بیانجامد. با سلام و مصافحه و حسن خلق و چهره باز و لبخند محبتزا و غمزدا و برخورد نیک، این مهم تامین مىشود.
میزان اسلامى بودن اخلاق هر مسلمان را باید در نحوه معاشرتش با دیگران جستجو کرد. خوشخلقى، دین و مرام مسلمانى است. بهفرموده حضرت رسول(ص): «ایمان کسى کاملتر است که اخلاقش بهتر باشد، کسى به پیامبر شبیهتر و به او نزدیکتر است که خوش خلقتر باشد» (10) و بهتعبیر امام صادق(ع): «پس از عمل به واجبات الهى، محبوبترین کارها نزد خداوند، آن است کهانسان اخلاقى سازگار با مردم داشته و اهل «مدارا» باشد.» (11)
بارى ... گفتار و رفتار ما «آیینه شخصیت» ماست، بکوشیم هر چه روشنتر و شفافتر باشد.
پى نوشتها:
1) اصول کافى (عربى)، ج 2، ص 188.
2) همان، ص 206.
3) همان، ص 192.
4) همان، ص 206.
5) همان.
6) غررالحکم، چاپ دانشگاه، ج 1، ص 139.
7) سوره قلم، آیه 4.
8) میزانالحکمه، ج 3، ص 140.
9) بحارالانوار، ج 71، ص 280.
10) میزانالحکمه، ج 3، ص 142.
11) اصول کافى، ج 2، ص 100./971/د101/ن