۰۵ مهر ۱۳۹۱ - ۱۴:۵۳
کد خبر: ۱۴۰۲۳۱

تکلیف امروز روحانیت حضور در جبهه‌های علمی است

خبرگزاری رسا ـ یکی از روحانیان رزمی تبلیغی گفت: آن موقع تکلیف حضور فیزیکی در جبهه بود، امروز تکلیف حضور در جبهه‌های علمی است.
روحانيت و دفاع مقدس

جنگ که آغاز شد عاشقان روح‌الله لبیک‌گویان به حسین زمان پا جای پای علی‌اکبر و علمدار کربلا گذاشتند و روبروی لشکر کفر صف کشیدند.

آنچه عشاق خمینی(ره) را شیفته خود می‌کرد، اخلاص و عرفان خمینی(ره) بود اما سرگشتگان را تاب دوری از دوست نیست، آری این هنگام است که می‌توان معنای عشق اویس قرن به رسول رحمت(ص) را فهمید.

خمینی(ره) اگرچه در جبهه نیست، عاشقانش خمینی‌صفتان را جلودار و رهبر دیده و بر او اقتدا می‌کنند، از او نیرو می‌گیرند، از این رو وقتی که یک روحانی که کشته می‌شود، دشمن فریاد یک «خمینی کشتیم» بر می‌آورد.

عاشقان روح الله از حوزه‌ به جبهه‌ها شتافتند تا جای امام خالی نباشد، از این خیل روحانی کسی بی‌اطلاع نیست ولی برای معرفی آنان نباید دست روی دست گذاشت؛ و اینک ما در برابر یکی از رزمندگان رزمی و تبلیغی هستیم که در چندین عملیات همراه رزمندگان در خط مقدم به پیکار برخاسته و زکات علمش را هم در جبهه‌ها نشر کرده است.  

خود را چگونه معرفی می‌کنید؟

محمد رضا رضوانی پور، فرزند علی‌اکبر، مدیر مدرسه علمیه امام حسن عسکری(ع) تهران و مدیر سابق مدرسه صاحب‌الامر(عج) آشتیان.

 چه سالی وارد حوزه شدید؟

سال 54 وارد حوزه آشتیان شدم

 تألیفاتی هم دارید؟

 مقالاتی در مجله پاسدار اسلام از من منتشر شده است، پایان نامه سطح 3 را نوشته‌ام و مشغول تألیف پایان نامه سطح 4 هستم.

آثار غیر مکتوب همچون سخنرانی و غیره دارید؟

 سخنرانی‌های متعددی در طول انقلاب، دوران انقلاب و حتی قبل از انقلاب داشته‌ام؛ یادم هست، تازه طلبه شده بودم، از طلبه های پرشور و پرهیجان بودم، در مسجد روستا مقاله می‌خواندم، برخی اوقات می‌گفتند این مقالات که می‌خوانی داغ و خطر‌ناک است.

در دوران انقلاب هم از آن جوان‌های پر هیجان بودم، سعی می‌کردم که همیشه خط اول باشم، دریک برهه‌ای هم در زمان شاه دستگیر شدم و دو، سه روزی زندانی بودم.

 چطور دستگیر شدید؟

 در تظاهرات آشتیان از سوی مأموران پاسگاه دستگیر شدم، من را بردند پاسگاه، آنجا یک مقدار با نیروهای ژاندارمری دست و پنجه نرم کردم، بعد هم شبانه منتقلم کردند به کلانتری تفرش، صبح عن از آنجا مرا بردند دادگاه.

دادگاه من را محکوم کرد به زندان یا پانصد تومان پول، گفتم پول ندارم بدهم ، گفتند باید بروید زندان، من و حدود 8 نفر از رفقایمان را که اکثراً طلبه بودند بردند به زندان تفرش.

نمی‌دانم چند شب در زندان بودم که از طرف بازاریان آشتیان آمدند و ما را آزاد کردند ، بعد مردم آشتیان آمدند مبالغی دادند، آن موقع پول هنگفتی بود.

 نخستین بار که به جبهه رفتید چند سالتان بود ؟

 فکرمی کنم 17-18 سالم بود

 وقتی به جبهه رفتید متأهل بودید ؟

یک ماه  از ازدواجم می‌گذشت که رفتم جبهه برای عملیات خرمشهر، از اراک اعزام شدیم، گردان ما با تیپ 7 دزفول که مال ارتش بود (آن موقع تیپ بود، الآن لشکر است) ادغام شد، ارتش و سپاه و بسیج ادغام شد، وارد عملیات شدیم، مأموریت سه ماهه بود، اگرچه سه ماه طول نکشید.

در عملیاتی که ما شرکت کردیم از گردانی که 100 یا 120 نفر بود، شاید یک سوم نیروها برگشتند؛ تعدادی اسیر و مفقود و شهید شدند، البته ما جزو شهدا نبودیم.

نقش همسران روحانیان رزمی تبلیغی که در دفاع مقدس شرکت کردند را چگونه می‌بینید؟

 اگر روحانیان همانند دیگر رزمندگان در دفاع مقدس شرکت می‌کردند ـ اگر بگویم وظیفه‌شان را کاملاً ادا کردند که نمی‌شود گفت، زیرا اسلام خیلی به گردن ما حق دارد، می‌توانم بگویم تا حدودی ادا کردند ـ همسرانشان در دفاع مقدس آن‌ها، در ثواب و اجر و پاداششان شریکند، چرا که اگر آن‌ها این آرامش خاطر و امکان روحی را نمی‌دادند طبیعتاً همسرانشان نمی‌توانستند به این راحتی با اطمینان خاطر در دفاع مقدس شرکت کنند.

آن‌ها روحیه دادند، تشویق کردند، این‌ها هم رفتند به کمک یکدیگر، کشور را از چنگال دشمنان اسلام نجات دادند.

 نقش روحانیان در بصیرت دهی به مردم در اوایل انقلاب و دوران دفاع مقدس چه بود؟

 روحانیان با آن بصیرتی که برگرفته از اسلام ناب بود، همیشه و همواره جوان‌ها را ارشاد ‌کرده و خطر نفاق و منافقین را برای آن‌ها بیان می‌کردند.

این روحانیت بود که خطر نفاق را برای مردم بیان کرد و مردم هم خوب و زود فهمیدند که خطر نفاق چه خطری است.

من یادم هست درسی خدمت مقام معظم رهبری می‌رفتیم، ایشان در آن کلاس سوره منافقون قرآن را برای ما تفسیر کردند و ما هم چیزهایی که از این بزرگان یاد می‌گرفتیم در تبلیغ بیان می‌کردیم.

در یک ماه تبلیغی، که ماه محرم بود به طرف رشت، بندر انزلی و آب‌کنار رفته بودم که خطر منافقین هم بود، آب‌کنار یک مسجد و کانون توحید داشت که من در آن کانون برای جوانان سخنرانی می‌کردم و خطر منافقین را برای مردم با استفاده از آیات و خطبه های نهج‌البلاغه بیان می‌کردم.

بسیاری از جوان‌ها البته به راه آمدند و خطر را فهمیدند، برخی از افرادی که کمتر اعتقاد به نظام و روحانیت داشتند و در مجالس حاضر می‌شدند در دامن نفاق افتادند.

ترورهای مجاهدین خلق که شروع شد من هم رفقایی داشتم که تا حدودی باهم مراوده داشتیم که متأسفانه وارد مجاهدین خلق شدند و در نهایت اعدام هم شدند.

 نقش روحانیت در تبیین فرهنگ جهاد و شهادت چیست؟

 روحانیت در تبیین فرهنگ جهاد و شهادت نقش اول را داشت، بر مبنای مداد العلما افضل من دماء الشهدا مداد یعنی علم علما، علم علما، تعلیم و تبلیغ علما باعث شد که جوانانی معتقد به جهاد و شهادت، جوانانی معتقد به معارف دین تربیت شوند.

تبلیغ چند دهه ساله روحانیت باعث شد که مردم مخصوصاً جوان‌ها زمینه و قابلیت انقلاب را پیدا کنند، تا بتوانند از یک نظامی که تازه برقرار کرده بودند قویاً با همه هستی‌شان دفاع کنند.

یکی از ویژگی‌های حوزه های ایران این بود که در ماه‌های تبلیغی روحانیت می‌رفتند در شهرها و روستاها مردم را آگاه می‌کردند با آن نهضت اباعبدالله الحسین علیه السلام و آن معارف اصیل دینی ـ به فرمایش حضرت امام، اسلام ناب ـ سبب شد که مردم زمینه پیدا کنند و از جهت فکری آماده شوند و پایه‌های یک نظام قوی و متقن دینی که الآن هست را پی‌ریزی کنند.

 شما به صورت رزمی در جبهه حاضر می‌شدید یا تبلیغی؟

 در بعضی مقاطع حکممان رزمی ـ تبلیغی بود، در بعضی مقاطع رزمی می‌رفتیم وقتی می‌فهمیدند طلبه هستیم از ما برای امور تبلیغی هم استفاده می‌کردند، یادم هست سال 59 بود برای جبهه‌های مریوان از طرف بسیج به صورت رزمی رفته بودم اما چون فهمیدند من طلبه هستم هم موقع نوبت خودم در سنگرها نگهبانی می‌دادم ، هم این‌که اقامه نماز جماعت و صحبت و بیان حدیث و احکام و این‌ها در سنگرها داشتم

 روحانیان بیشتر به رزمنده‌ها معنویت می‌دادند یا رزمنده‌ها به روحانیون؟

ببینید این متقابل بود، رزمنده‌ها به خاطر خلوصی که پیدا کرده بودند به روحانیت معنویت و روحیه می‌دادند، روحانیان هم به رزمنده‌ها امید می‌دادند به سبب معارفی که از دین گرفته بودند، گاهی یک روحانی یک رزمنده مخلص را می‌دید به شوق و ذوق می‌آمد، نشاط پیدا می‌کرد.

یادم هست در عملیات بیت‌المقدس آزاد سازی خرمشهر به صورت رزمی رفته بودم، وقتی فهمیدند طلبه‌ام خدمات طلبگی هم ارائه میدادم.

با اینکه طلبه بودم و فکر می‌کردم برخی از معارف را می‌دانم و تبلیغ هم می‌رفتم، از برخی رزمنده‌هایی که در گردان بودند روحیه می گرفتم، اگر چه سن کمی داشتند، اخلاص و معنویت خاصی داشتند، معلوم بود که فقط به خاطر خدا آمده‌اند.

در مجموع میدان جهاد و میدان نبرد در این 8 سال دفاع مقدس سراسر معنویت بود هرکس به مقدار ظرفیت خودش از دیگران بهره‌ می‌برد، روحانیت از معنویت جوانان پرشور و با اخلاص، جوانان پرشور هم از علم و حکمت روحانیان.

روحانیان چگونه به رزمندگان معنویت می‌بخشیدند؟

 روحانیان با تبیین و تفسیر آیات جهاد و شهادت و با ذکر شاخص‌هایی از شهیدان صدر اسلام به ویژه کربلای اباعبدالله الحسین و آنچه از قرآن و سنت گرفته بودند بر دلهای جوانان و بسیجیان اثر می‌گذاشتند.

وظیفه روحانیت در پاس‌داشت ارزش‌های دفاع مقدس چیست؟

روحانیت در پاس‌داشت ارزش‌های دفاع مقدس باید پا جای پای ولایت فقیه و رهبری بگذارد، امام(ره) فرمود: اگر ولایت فقیه را داشته باشید مملکت هیچ آسیبی نمی‌بیند، واقعاً همین‌طور است دیگر برای دوست و دشمن عیان شد که این ولایت فقیه است که می‌تواند مردم و انقلاب را از خطرات اصلی و در جاه‌های حساس نجات دهد.

ما روحانیان هم پشت سر ولایت فقیه هستیم، همان طور که خیلی از مردم عاشقانه از ولی فقیه پیروی می‌کنند، روحانیت گام‌های استوارش را برداشته و بر می‌دارد و می‌تواند ارزش‌های دفاع مقدس را حفظ کند، می‌تواند مردم را با انقلاب آشنا کند.

باید آن ظرفیت‌هایی که پیدا کردیم را حفظ کنیم تا انشا الله خط انقلاب اسلامی همراه با این بیداری اسلامی برود تا پرچم سرخ این انقلاب به دست با کفایت صاحب اصلی‌اش امام زمان برسد.

 نقش مباحث دفاع مقدس در تبلیغ دینی چه جایگاهی دارد؟

مباحث دفاع مقدس در تبلیغ دینی جایگاهش بسیار رفیع است، اصلاً می‌توانم بگویم که دفاع مقدس برای ما نقش جهاد و شهادت را ترسیم کرد، دفاع مقدس برای ما معنای شهادت و جهاد در راه خدا را عینی کرد.

مدت‌ها در کتاب‌ها خوانده بودیم و برایمان گفته بودند شهید و شهادت یعنی چه؟ شهید یعنی از خود گذشتگی جانبازی جان‌فشانی، ولی در این دفاع مقدس برای ما کاملاً مجسم شد که شهید و شهادت چه جایگاه رفیعی دارد و چگونه می‌شود که انسان از همه هستی بگذرد و خود را در راه خدا فدا کند

 چقدر از سخنرانیتان را به دفاع مقدس اختصاص می‌دهید؟

 سخنرانی‌های من بیشتر راجع به انقلاب است، چون من خودم سر تا پا مدیون انقلابم، اصلاً من را انقلاب بزرگ کرده است، اگر آبرویی هم دارم در این دفاع مقدس و انقلاب به‌دست آمده است، از این‌رو اگر نگویم همه‌اش ، غالباً سخنرانی‌های من، صحبت‌های من در دفاع از انقلاب و نظام اسلامی است، چرا که ما سر تا پا مدیون این انقلابیم، اصلا مگر می‌شود این انقلاب که بر گردن ما حق حیات دارد را فراموش کنیم، فراموش کردن انقلاب ما مساوی است با مرگ ما.

 این زمان را با زمان دفاع مقدس مقایسه کنید.

 از جهتی می‌توان گفت به هم مرتبط است از جهتی هم مرتبط نیست، از این جهت مرتبط است که در این دوران هر کجا می‌رویم، در هر کوچه و خیابان و میدان اسم شهید و شهادت را می‌بینیم، امروز برای طلبه های مدرسه که صحبت می‌کردم به این مطلب اشاره کردم، خیابان شهید...، میدان شهید...، کوچه ای که مربوط به یک شهید است، کارگاهی که به اسم شهید است، پلی که به اسم شهید است، این اقتباس این دوران با آن دوران را، نام شهدا که بر هر کوی و برزن است حفظ کرده است.

منتهی تفاوتی که دارد این است که آن موقع تکلیف یک جور بود و الآن طور دیگر است آن موقع تکلیف حضور فیزیکی در جبهه بود، امروز تکلیف حضور در جبهه های علمی است.

امروز باید این مملکت و خون شهیدان را که برای ما امنیت به ارمغان آورده و به یادگار گذاشتند حفظ کنیم.

امروز باید بتوانیم با علم، پژوهش و مبانی علمی این مملکت را قطب علمی دنیا تبدیل کنیم، امروز جوانان ما وظیفه دارند در دانشگاه‌ها در حوزه‌ها در مدارس تلاش وافر کنند و این تلاش وافر سبب پاس داشت خون شهیدان است.

تفاوتش این است آن روز جنگ سخت بود، امروز جنگ نرم، امروز البته خطرناک‌تر از آن روز است.

 جوان های این زمان را با جوانان آن زمان مقایسه کنید؟

جوان‌های حالا هم الحمدالله همان جوان‌های با غیرت زمان دفاع مقدس هستند، به فرمایش مقام معظم رهبری همیشه ریزش هست رویش هم هست.

رویش جوانان بسیار پاک و مخلصی که اگر خدای ناکرده یک موقع لازم شد، با اشاره انگشت مقام معظم رهبری همانند جوان‌هایی که سی سال قبل داشتیم و دوران دفاع مقدس را اداره کردند، برمی‌خیزند و از کیان اسلام دفاع می‌کنند./995/گ402/ن

ارسال نظرات