۱۶ آبان ۱۳۹۱ - ۱۲:۵۱
کد خبر: ۱۴۵۶۱۸
بر منبر خاطره (8)؛

توان عتاب و خطاب او را ندارم

خبرگزاری رسا ـ از خواب بیدار شدم، دیدم من که طاقت عتاب و خطاب او را در عالم رؤیا ندارم. در روز قیامت بر سر من چه خواهد آمد و از خیر آن گذشتم.
فقيه آگاه به روايت تصوير / حضرت آيت الله سيد محمدرضا گلپايگاني

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، در آستانه هجدهم آبان ماه، سالگرد ارتحال حضرت آیت‌الله سیدمحمدرضا گلپایگانی(ره) و برگزاری کنگره فقیه آگاه، خبرگزاری رسا خاطرات حجت الاسلام والمسلمین عباس محققی کاشانی، داماد مرحوم حضرت آیت الله گلپایگانی را از کتاب منبر خاطره بازنشر می‌کند.

آخر شب بود، رفقا همه رفته بودند و آخرین فرد من بودم. دیدم طلبه‌ای وارد منزل شد و تقاضای ملاقات کرد. اجازه گرفتم و وارد شد. دست آقا را بوسید و گریه می‌کرد. عرضه داشت آقا، من از دفتر حضرت عالی یک سال نماز و روزه استیجاری گرفتم و تا انجام ندادم در پول آن تصرف نکردم. چند روز قبل تمام شد. شب در خواب دیدم در حرم حضرت معصومه سلا الله علیها هستم و زیارت می‌خواندم، آن وقت زن و مرد مختلط بود. خانمی آمد نزد من و مرا با اسم صدا زد، و بعد خود را معرفی نمود و گفت: شما آقای فلانی هستید که یک سال نماز و روزه برای من انجام داده‌اید، و من همان خانمی هستم که نماز و روزه برایم انجام شده است. خاک بر سر من با این صوم و صلاتی که انجام گرفته و خاک بر سر تو با این نماز و روزه‌ای که بجا آورده‌ای! آقا بدنم لرزید و از خواب بیدار شدم. دیدم من طاقت عتاب و خطاب او را در عالم رؤیا ندارم. در روز قیامت بر سر من چه خواهد آمد و از خیر آن گذشتم. با آن که نماز و روزه را بجای آورده‌ام، پول آن را آورده‌ام خدمت شما و تقاضا می‌کنم پول را به کس دیگری بدهید تا اعمال او را بجا آورد و من دستمزدی برای کار خود نمی‌خواهم. آقا برای او دعا کردند، پول را گرفتند و به دفتر تحویل شد تا شخص دیگری را برای آن خانم اجیر نمایند./971/د102/ن

ارسال نظرات