باور پذیری پژوهش
ابوالفضل هادی منش
بنیانهای یک جامعه را اندیشهها میسازد و اندیشهها از رهگذر پژوهش و پژوهشگران پا به عرصه مینهند. بر این بنیاد، همان گونه که اندیشه و اندیشیدن را نمیتوان ساده انگاشت، پژوهش و پژوهشگر را نیز نمیتوان غافلانه فراموش کرد؛ چه اینکه کم انگاشتن پژوهش، راه را بر پیشرفت و ترقی میبندد و استعدادها را ابتر و ناکام میسازد.
اما پرسش بنیادین در این عرصه این است: چگونه میتوان روح پژوهشگری را در جامعه پرورش داد؟ چگونه میتوان جامعهی علمی جوان حوزوی را به سمت درنگ و تأمل در پدیدهها و ثبت یافتهها و بهرهمندی از تجربهها رهنمون شد؟ پاسخ بسی مشکل است و در این نوشتار کوتاه نمیگنجد؛ اما به اجمال باید گفت از راههای رسیدن به آن آرزو، ایجاد باور عمومی در امر پژوهش است. بسیاری از ناکامیهای نسل جوان حوزوی که به جدایی آنان از عرصههای پژوهش منجر شده، فرآوردهی ناباوریهاست. گاه از پژوهش، چنان غولی میسازیم که کسی را یارای نزدیک شدن به آن نیست؛ گاه به دلیل ضعف نظام آموزشی، اجازهی بلند پروازیهای پژوهشی را به دانشپذیران نمیدهیم. ما ناخواسته با برخی استادمحوریها یا مشاورههای کلی بدون آگاهی از استعدادهای فردی پژوهشگران، گاه باعث گریز ایشان از عرصهی پژوهش میشویم. نوپژوهندگان ما هنگام شنیدن نام پژوهش از زبان یک استاد فرهیخته با آن اندوختهی تجربه، کندن کوه با یک سوزن را فرایاد میآورند و از آن میهراسند. شاید بعضاً گمان میکنیم با این کار، آنان را به عزمی جزم و همت دیگرگونهای دعوت کردهایم، حال آنکه روح نوآوری و پژوهش را در آنان میراندهایم.
ما به نوپژوهندگانمان نگفتهایم که پژوهش در سالهای آغازین تحصیل، آن هم در گسترهای پهندامان و کلی نیز شایان تحسین و قدردانی و پلهای برای ترقی است! ما به آنان کمتر گفتهایم که همین پژوهشهای مختصر و گاه همراه با اشکالهای فراوان، زمینهی فرهیختگی در عرصههای علمی را فراهم میآورد! ما به ایشان کمتر آموختهایم که هراس از نقد منابع مختلف یک علم یا موضوع، به توقف و فرو افتادن در دام چالهها منجر میشود.
ما به پژوهشگران نورس و نوقلمان، نیاموختهایم که آموزش، رودخانهای برای رسیدن به دریای ژرف پژوهش است. ما به آنها نیاموختهایم که آموزش، برای پژوهش است نه آموزش برای آموزش! از این رو کوشیدهایم تا ضعف نظام آموزشی خود را با مهار روح پژوهشگری جبران کنیم و کتابمحوری و جزوهسالاری را سرلوحهی کار استادان خود سازیم. سرانجام این کار – به فرض توفیق کامل – تربیت استادانی برای آموزش همان کتابهاست نه پژوهشگرانی پا به رکاب.
قدری درنگ کنیم! پژوهش میتواند آینهای برای نمایاندن کاستیهای ما در عرصهی روش و آموزش و بوتهی نقدی برای استادان و دانشپذیران باشد. آیا نباید اندکی از آموزشمداری افراطی کاست و جای آن را به پژوهشمحوری داد و فرار از تحقیق را بین دانشپذیران به حداقلها و دست کمهای امروز جهان رساند؟ آیا به واقع نباید به دانشپذیران گوشزد کرد که هراس از پژوهش، هراس از ورود به باغی پر از گلهای رنگارنگ و شایان دلنشینی و دلنشاطی است؟!
آنچه گفتیم در مطالعات و تحقیقات دینی ارزشی دو چندان مییابد؛ چه آنکه جامعهی ما جامعهی دینی است و هر روز و هر روز، نیازمند پژوهش تازهای در عرصهی دین و گشودن افقهای تازه و اجتهاد پویا و سالم است و هر روز نیازهای جدید و مطالبات نویی به سوی حوزههای علمی گسیل میشود که این نیازها در بخش مطالعات اسلامی، بیش از سایر عرصهها نیازمند بهروزرسانی است. بدین روی پژوهشگر، نقش حساس و والایی در سازندگی معنوی جامعهی خود خواهد داشت. درخشش برخی استعدادها و تواناییهای فکری در گسترههای آموزش، پرورش نسل حاضر و پیشینهی درخشان آنها در این عرصه، بویژه در سالهای اخیر، نوید خجستهای برای فتح قلههای رفیعتر در این عرصه را میدهد. از این رو بر مسؤولان و استادان و صاحبنظران، فرض است که با ایجاد روح خودباوری پژوهشی در پژوهشگران، زمینهی این مهم را فراهم آورند./917/ی703/ن