۱۹ اسفند ۱۳۹۱ - ۱۶:۱۷
کد خبر: ۱۵۹۶۷۴
به مناسبت شهادت سید جمال‌الدین اسدآبادی؛

ویژه نامه اینترنتی «برتر از خستگی» منتشر شد

خبرگزاری رسا ـ ویژه نامه اینترنتی «برتر از خستگی» به مناسبت شهادت سید جمال‌الدین اسدآبادی در پایگاه اطلاع‌رسانی راسخون منتشر شد.
برتر از خستگي
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، ویژه نامه اینترنتی «برتر از خستگی» شامل پرسش و پاسخ، کارت پستال، بانک صوت و فیلم و سایر مقالات در پایگاه اینترنتی راسخون منتشر شد.
از جمله مقالات این ویژه‌نامه می‌توان به موضوعاتی همچون درباره سید جمال، اسوه جاوید، برتر از خستگی، بیدارگر شرق، سلسله جنبان نهضت‌های اصلاحی، مبلغ بیدارگر، اندیشه اصلاحی سیدجمال، شهید آزادی، مصلح عالم اسلام، نابغه شرق، شهید اسلام، خاطراتی از جمال دین، اصلاح دینی از نگاه سید جمال، ریشه‌های واپسگرایی در جهان اسلام اشاره کرد.
اسوه جاوید
در مقاله‌ای با عنوان سوه جاوید می خوانیم: سید جمال‏الدین در ماه شعبان 1254 ق، (آبان 1217 ش) در شهر اسدآباد همدان در محله قدیمی«امام‏زاده‏احمد» در فضایی پاک و معنوی پا به عرصه وجود نهاد، پدر و مادر وی هر دو از خاندان بافضیلت و پرهیزگاری بودند، مادر بزرگوار سید، زنی باسواد و آشنا به قرآن بود که همچون شوهر خویش از تربیت خانوادگی و نجابت ذاتی برخوردار بود و پیوسته در رونق کانون گرم زندگی می‏کوشید.
سید جمال از پنج سالگی در نزد پدر و مادر آموزش قرآن را آغاز کرد و مقدمات عربی را طی سال‏های اول تحصیل به خوبی فراگرفت، در همین ایام به سبب اختلافات موجود میان قبایل آن دیار و هم‏چنین تنگ‏نظری بعضی و نیز در پی وسعت بخشیدن به دانسته‏های خود، زادگاه خویش را ترک می‏گوید و در سال 1264 ق به همراه پدرش، سیدصفدر، وارد قزوین می‏شود و چهار سال در آنجا ماندگار می‏‌شود، وی با پشتکار در حوزه علمیه این شهر به درس و بحث پرداخت و در ادبیات عرب، منطق، فقه و اصول سرآمد هم‌درسان خود شد.
سیدجمال‏الدین پس از تحصیل در قزوین به تهران می‏رود، او پس از سلک استراحتی کوتاه، اقدام به شناسایی پایتخت و اوضاع و احوال حکومتی آن می‏کند و آن‏گاه سراغ بزرگ‏ترین مجتهد وقت (آقا سیدمحمدصادق طباطبایی همدانی) را می‏گیرد و در پای درسش می‏نشیند، تا با افزودن به معلومات خود، محیط درس و دایره نفوذ حکم آن سرور را از نزدیک ببیند، او بی‏درنگ مباحثه علمی را با استاد آغاز می‏کند، به صورتی که آقا سیدمحمدصادق را خیلی زود شیفته خود می‏گرداند و استاد نیز وقتی از فضل و کمال سید آگاه می‏شود برای اولین بار عمامه بر سر شاگردش می‏گذارد.
سیدجمال‏الدین اسدآبادی از تهران به همراه پدر بزرگوارش عازم حوزه علمیه نجف می‏شود، او پس از سه ماه توقف در بروجرد و مباحثه علمی با عالمان آن شهر، به عتبات عالیات مشرف شده به خدمت شیخ مرتضی انصاری رحمه‏الله می‏رسد.
وی چهار سال در خدمت آن عالم فرزانه مشغول تحصیل علوم اسلامی می‏شود و در علوم تفسیری، حدیث، فقه، اصول، کلام، منطق، فلسفه، ریاضی، طب، هیأت و نجوم به تحقیق می‏پردازد و در تمام این مدت مخارج سیدجمال‏الدین را شیخ انصاری به عهده می‏گیرد و در نهایت درجات علمی او را تصدیق می‏کند و در فتوا دادن در امور شرعی به او اجازه می‏فرماید، این در حالی بود که آوازه فراست و نبوغ سیدجمال، عالمان نجف، کربلا و سامرا را به حیرت واداشت، پس از آن به توصیه استاد بزرگش، روانه شهر بمبئی در هندوستان شد.
دور نمایی از شخصیت انقلابی سید
در مقاله دیگری از ویژه‌نامه برتر از خستگی آمده است: در نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی و همزمان با سلطنت ناصرالدین شاه قاجار ، اروپا از لحاظ تمدن جدید و علوم و صنایع پیشرفت حیرت انگیزی کرده بود، هر روز به ترقیات تازه‌ای نائل می‌گشت و در هر مرحله پیروزی نوینی کسب می‌کرد، به گونه‌ای که در اغلب کشورهای اروپایی مردم در سایه آزادی و حکومت قانون ، زندگی سعادتمندانه‌ای را دنبال می‌کردند.
ولی بدبختانه ممالک اسلامی چه آنها که همان زمان‌ها در زنجیر استعمار اروپایی گرفتار شده بودند و چه کشورهای مستقل همه در خواب غفلت به سر می‌بردند، به همان میزان که اروپا کاملا بیدار و در تمام رشته‌ها سرگرم کار و کوشش بود و هر روز گام تازه‌ای به طرف تمدن برمی‌داشت، در خاور میانه و داخله ممالک اسلامی حکومت فردی و دیکتاتوری با فشار هر چه تمامتر مستقر بود.
مردم ستمدیده این کشورها در زیر یوغ حکومت استبدادی از نعمت آزادی فردی و حیات اجتماعی به کلی بی‌نصیب بودند، هر کس به هر وسیله می‌توانست به مردم ظلم می‌کرد و آنها را همچون گوسفند می‌دوشید، به ویژه در ایران مظالم شخص شاه و درباریان و خودسری شاهزادگان و فشار دولتها و حکام شهرها و کدخدایان دهات و قصبات جان مردم را به لب رسانده بود.
در چنین محیط تاریک و موقع باریکی یک نفر روحانی ایرانی شیعه و روشندل با اراده و سیاستمدار سخنور و نویسنده زبردستی قیام کرد و پرچمدار آزادی مسلمین و منادی بیداری ملل مشرق زمین گشته و درصدد بود که اساس حکومت‌های فردی و روش‌های استبدادی ممالک اسلامی را علة‌العلل تمام بدبختی‌های مسلمانان بود به کلی ریشه‌کن کند و مردم را با اوضاع دنیای جدید و تحولات و انقلابات اروپا آشنا ساخته همچون آنان در زندگی به سوی ترقی و تکامل جلو برد، این مرد نامی سید جمال الدین اسدآبادی بود که قطعا خوانندگان نام او را شنیده و کم و بیش با زندگانی او آشنایی دارند.
سید جمال الدین به ممالک اسلامیع به افغانستان و هندوستان و مصر و حجاز و ترکیه و عراق و سوریه و کشورهای مسیحی روسیه و فرانسه و آلمان و انگلستان سفر کرد و همه جا در مجامع مسلمین اعم از شیعه و سنی با قلم و بیان فکر بلند خود را دنبال کرد و در همه جا نیز با استقبال فوق‌العاده‌ای مواجه گشت، در همه جا شاگردانی تربیت کرد و آنها نیز همچون خود وی در راه بیداری مسلمانان جهان و مبارزه با ظلم و زور پادشاهان و حکام وقت، خدمات با ارزش و لیاقت شایسته‌ای از خود نشان دادند .
قیام سید جمال الدین اسدآبادی سبب بیداری تمام ممالک اسلامی شد، ولی متأسفانه وجود حکومت‌های فردی مانع به ثمر رسیدن آمال و آرزوی بزرگ او بود.
شهید آزادی
در  مقاله‌ای با عنوان شهید آزادی چنین آمده است: راجع‌ به‌ درگذشت‌ سید جمال‌الدین‌ اقوال‌ گوناگونی‌ گفته‌ شده‌ که‌ اینک‌ اهم‌ آنها در اینجا نقل‌ و ذکر می‌شود: ادوارد براون‌ در کتاب‌ انقلاب‌ ایران‌ می‌نویسد، سید جمال‌الدین‌ بزرگ‌ترین‌ مظنون‌ در توطئه‌ مرگ‌ ناصرالدین‌ شاه‌ در 17 ذی‌القعده‌ 1313 توقیف‌ و در قصر یلدیز محاکمه‌ شد، لکن‌ در نوشته‌هایش‌ اثری‌ که‌ دلالت‌ بر وجود شرکت‌ او در جنایات‌ کند یافت‌ نشد و نجات‌ یافت‌.
تسلیم‌ و بازگشت‌ او به‌ ایران‌ از طرف‌ حکومت‌ ایران‌ درخواست‌ می‌شد ولی‌ هرچند در ایران‌ مسلم‌ بود که‌ او ایرانی‌ و بومی‌ همدان‌ است‌ ولی‌ او به‌ ادعای‌ خودش‌ پابرجا شد چه‌ خود تصریح‌ کرده‌ بود فردی‌ افغانی‌ است‌ و از طرف‌ مقامات‌ عثمانی‌ تسلیمش‌ ممتنع‌ شد و مرگ‌ او در شوال‌ سال‌ بعد (1314) به‌ عنوان‌ مرض‌ سرطان‌ اتفاق افتاد ولی‌ بسیاری‌ از ایرانیان‌ معتقدند که‌ باید از طرف‌ سلطان‌ عبدالحمید به‌گونه‌ای ‌ که‌ ابوالهدی‌ پزشک‌ معالج‌ سموم‌ آن‌ را معلوم‌ ساخته‌ میکرب‌ سرطان‌ به‌ او تلقیح‌ شده‌ باشد.
عثمانی‌ها این‌ گفته‌ را رد می‌‌کنند و در واقع‌ من‌ هم‌ تردید دارم‌ که‌ چنین‌ کاری‌ امکان‌ یافته‌ باشد، به‌ هر تقدیر حقیقت‌ مطلب‌ را مشکل‌ است‌ حالیه‌ کشف‌ کرد، در اواخر سال‌ 1313 مبتلا به‌ سرطان‌ چانه‌ شد که‌ به زودی‌ به‌ گردن‌ او سرایت‌ کرده‌ و در 5 شوال‌ 1314 در سن‌ 60 سالگی‌ بدرود جهان‌ گفت‌ در گورستان‌ مشایخ‌ (شیخلر مزارلیقی‌) نزدیک‌ نشان‌ تاش‌ به‌ خاک‌ سپرده‌ شد.
میجر فیلوت‌ درباره‌ مرگ‌ سید جمال‌الدین‌ در مقدمه‌ کتاب‌ حاجی‌ بابا می‌نویسد: «سرنوشت‌ شاه‌ ناصرالدین‌، سلطان‌عبدالحمید را به‌ وحشت‌ انداخت‌، سید جمال‌الدین‌ چنان‌که‌ مذکور افتاد ناگهان‌ از نوشیدن‌ فنجان‌ قهوه‌ای‌ حیات‌ عاریت‌ را بدرود گفت‌، چون‌ دولت‌ افغانستان‌ او را از اهالی‌ مملکت‌ خود می‌دانست‌، بنا به‌ درخواست‌ دولت‌ مزبور از دولت‌ ترکیه‌، جنازه‌ او را در سال‌ 1363 ه . ق از اسلامبول‌ به‌ کابل‌ حمل‌ و در آنجا استخوان‌های‌ پوسیده‌ او را دفن‌ کردند.
ویژه نامه اینترنتی «برتر از خستگی» به مناسبت شهادت سید جمال‌الدین اسدآبادی در پایگاه اطلاع‌رسانی راسخون منتشر شده و علاقه‌مندان به مشاهده و استفاده از این ویژه‌نامه می‌توانند به نشانی اینترنتی www.rasekhoon.net مراجعه کنند./907/ت302/پ
ارسال نظرات