امام خمینی اجازه خراب کردن سد دربندیخان را نداد
شرایط کار در آن جا به گونهای بود که فرصت کافی برای نماز جماعت پیدا نمیشد، البته در آن فضا طلبهای برای تبلیغ وجود نداشت، وقتی من به این گردان اعزام شدم، این پاسدار ناامیدانه در حال برگشت به تهران بود و میگفت چهل روز من تلاش بسیار کردم که این جمع را متوجه نماز جماعت و نماز اول وقت کنم اما نشد.
این پاسدار تا فهمید که من به این گردان آمدهام از برگشتن خود منصرف شد و گفت باشد ببینیم دو نفری چه کار میتوانیم بکنیم؛ دو نفری به سراغ فرمانده این گردان که اهل اراک بود، رفتیم و درباره قصد خود توضیح دادیم، ایشان همه رزمندگان را در جلسهای جمع کرد و برای آنان از اهمیت نماز و اینکه ما برای نماز در این جا حضور داریم، سخن گفت.
برنامهریزی صحیح برای اقامه نماز جماعت اول وقت
بعد از آن درباره نحو ساخت و ساعات کاری برای ساخت بیمارستان تلاش کردیم، آنها از ساعت 8 صبح تا 2 بعد از ظهر در منطقه کار میکردند و ساعت 2 برای استراحت بازمیگشتند، با مشورت ساعت کاری آنان را از ساعت 6 صبح تا یک ساعت مانده به اذان ظهر برنامهریزی کردیم که پیش از نماز ظهر اندکی استراحت کنند و سپس برای نماز جماعت مهیا شوند و پس از صرف ناهار و دو ساعت استراحت ادامه کار را در ساعت 4 که هوا خنک میشد بعد از ظهر انجام میدادند.
ما ساعت کار آنان را کم نکردیم، بلکه بر اساس نماز برنامهریزی صحیحی کردیم، خیلی از آنها میگفتند ما در شهر و خانه خودمان اهل نماز بودیم، اما به دلیل سنگینی فعالیتها از این موضوع غافل شدیم، این روش بسیار تأثیر گذاشت، به تدریج هم برای آنان مسائل و احکام را میگفتم، در بین نماز از آنان سؤال میپرسیدم، و اگر درست جواب میدادند، میگفتم برای سلامتی خودتان صلوات.
امام خمینی اجازه خراب کردن سد دربندیخان را نداد
این گروه که من به عنوان روحانی رزمی تبلیغی در آنجا حضور داشتم، عملیاتهای موفقی انجام داده بودند، از سمت دوییجی و حلبچه حمله کرده بودند و بر سد دربندیخان عراق مسلط شدند، آنها میتوانستند سد را خراب کنند، اما فرمانده در این مورد از امام خمینی(ره) اجازه گرفته بود و گفته بود اگر ما سد را خراب کنیم، همه چیز دشمن خراب میشود و پیروزی حتمی است اما امام(ره) فرموده بود که در صورت خراب شدن سد مردم آسیب میبینند و این امر درستی نیست.
پس از آن قطعنامه پذیرفته شد، قرار شد نیروها جا به جا شوند، یک عده بروند در مرز ملخخور، نیروها سوار ماشینهای باری به نام مایلر شدند و آنجا را ترک کردند، ده دقیقه بیشتر نگذشته بود که همان جا را بمباران کردند و اگر نیروها ده دقیقه دیرتر حرکت میکردند، همه شهید میشدند، در حالیکه این بمباران تلفات کمی داشت.
برگزاری مراسم ختم برای شهدای ناو وینسنس
یکی دیگر از فعالیتها ما در منطقه زمانی بود که ناو وینسنس به هواپیمای ایرانی شلیک کرد اقدام به برگزاری مجلس ختمی برای شهدای این عملیات تروریستی کردیم و در این مراسم از یگانهای اطراف نیز دعوت کردیم، وقتی که به دفتر تبلیغات گزارش کارهایی که در منطقه انجام شد، رسید، سه، چهار هزار تومان به عنوان تشویقی برای ما قرار دادند.
اما من آن سه چهار هزار تومان تشویقی را بازگشت دادم و گفتم وسایلی مانند فانوس، چراغ قوه، آفتابه و مانند آن برای جبههها بخرید، این ها در حالی بود که من طلبه بیسواد و سادهای بودم و این مطلب لطف خداوند بود./914/ت302/ن