اقرار به گناه، عملی منفی یا دستوری تعالیبخش/ بخش دوم
نگرش اسلامی در باب اقرار به گناه و بخشیدن خویش
خبرگزاری رسا ـ اقرار به گناه از آن رو که باعث شکستن یکی از صفات رذیله یعنی غرور و نخوت شده، بسیار لازم و عامل تعالی و از اخلاق حسنه است و از آن جا که در معنویتهای اومانیستی صفت تکبر در برابر ذات الهی به عنوان صفتی منفی پذیرفته نشده، به شکستن این حالت و زدودن آن از ساحت روح گامی برداشته نمیشود.
در طیفی از معنویتهای نوظهور که عمدتا جریانات آمریکاییاند، از احساس پشیمانی و ندامت نسبت به کارهای گذشته به بدی یاد میشود و با این شعار که احساس منفی نسبت به اندیشههای منفی سابق نداشته باشید، با افکار منفی و اندیشههای غیر کارامد مدارا میشود. بدین سان، هم بر کارهای اشتباه گذشته و هم بینشهای غلط و باورهای نادرست مهر تأیید زده میشود.
پذیرش خطا و اقرار به گناه در معارف اسلامی
نکته قابل توجه این که در ادعیۀ شیعی از حالتی به نام اقرار به گناه تمجید شده و حتی آن را برای رشد و تکامل روحی لازم شمردهاند. به گونهای که در حدیثی از امام صادق(ع) وارد شده: امکان ندارد کسی از گناه خلاص شود و آن را ترک کند، مگر با اقرار به گناه.(ابن فهد حلی، عدۀ الداعی، ص 105)
به راستی حقیقت این صفت چیست؟ وجود این خصلت مفید است یا مضر؟ آن چه که در متون اسلامی آمده، در پی ایجاد کدام روحیه و صفت است؟ و بالاخره تفاوت بینش اسلامی و عرفانهای کاذب کدام است؟
انواع اقرار و احساس گناه
ابتدا باید دانست که در متون دینی از دو حالت نام برده شده و در باب هر کدام دستورالعمل متفاوتی وارد شده است. حالت اول حالت ذلت و خواری آدمی در برابر دیگران و در عرصه اجتماع است. در متون روایی از این حالت مذمت شده و آن را علامت دوری فرد از حقیقت ایمان شمردهاند. در مقابل این حالت، صفتی با عنوان «عزت نفس» ذکر شده و از آن تمجید شده است.
پیامبر(ص) فرمود: هر کس از روی اختیار ذلت و خواری را بپذیرد از ما نیست.(تحف العقول، 58 به نقل از منتخب میزان الحکمه ح 2382)
امام صادق(ع) فرموده است: خداوند متعال اختیار هر چیزی را به انسان مؤمن داده است؛ مگر اختیار خوار کردن خویش را.(کافی، 5/63/3 به نقل از منتخب میزان الحکمه، ح 2383)
دومین مفهوم، بیانگر حالتی است که مقدمه استغفار یا ملازم آن است. یعنی حالتی که انسان مؤمن در مقابل ذات مقدس خداوند به خود میگیرد و به خضوع و اظهار کوچکی در برابر خداوند منتهی میشود. این حالت از آن جا که به استغفار منجر شده «البته از منظری دیگر، چنین اقراری خود استغفار است»، چنان در متون دینی کارساز معرفی شده که هیچ گناهی برای انسان باقی نمیگذارد.
پیامبر(ص) فرموند: لا کبیر مع الاستغفار؛ هیچ گناه کبیرهای با وجود استعغفار وجود ندارد.(بحارالانوار، به نقل از منتخب میزان الحکمه، ح 2420)
پیامبر(ص) فرموند: هر دردی دارویی دارد و داروی گناهان، استغفار است.(مستدرک الوسایل، به نقل از منتخب ح 2435)
شیخ مفید(ره) در اختصاص روایت کرده: «الْمُقِرُّ بِذَنْبِهِ کَمَنْ لَا ذَنْبَ لَهُ [وَ إِذَا کَانَ الرَّجُلُ فِی جَوْفِ اللَّیْلِ فِی صَلَاتِهِ] وَ یُقِرُّ لِلَّهِ بِذَنْبِهِ وَ یَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ وَ فِی عَهْدِهِ أَنْ لَا یَرْجِعَ إِلَیْهِ فَاللَّهُ یَغْفِرُ لَهُ إِنْ شَاءَ؛ امام علیه السلام: اقرار کننده به گناه مثل کسی است گناهی بر او نیست(و وقتی که مرد در دل شب و در نمازش باشد) و اقرار کند برای خدا به گناهش و طلب توبه کند و به گناهش بر نگردد، پس خداوند او را میبخشد! هر قدر که بخواهد»). مستدرکالوسائل، ج 12، ص 116)
افق محدود در معنویتهای غربی
در معنویتهای غربی اولا برای انسان گناهی و لغزشی تصویر نمیشود؛ چرا که اساسا با عینکِ شریعتی به مقوله عصیان و گناه نمینگرند و دستوری از جانب خداوند که لازمۀ بندگی و تکامل روحی باشد، مورد قبول این جریانات نیست.
دوم این که چون اساس ارتباط به خداوند را طلبکارانه و انسان مدارانه ترسیم میکنند، فضایی که انسان خود را مدیون دیده و در نتیجه به لغزش خویش اعتراف کرده، باقی نمیگذارند.
سوم این که به فواید یادآوری معاصی گذشته که اثر زیادی بر ارتباط مجدد با خداوند و تحکیم این رابطه دارد، توجهی نمیکنند.
چهارم و مهمترین موضوع این که حالتی به نام رقت قلب و لطافت روح که در درک حقایق عالم معنا ابزاری بیبدیل محسوب میشود، در عرفانهای غربی اساسا شناسایی نشده؛ چه برسد به ابزارهای مؤثرتر و کارآمدتری مانند گریه و خوف از عذاب الهی و عقابهای اخروی.
از این رو با تأسف باید گفت که معنویتهای جدید، لایههای راقی و عمیق روح آدمی را که از قضا دریافتهای معنوی روح از همین کانال صورت میگیرد، از اساس انکار کرده و از چنین دریافتهایی محروم ماندهاند. مفاهیمی مانند خوف خدا، گریه، خشیت، انابه، استغفار که همگی جهت درک قهاریت لایتناهی حق در معارف دینی وارد شده، از این دست است.
فواید یادآوری گناهان
بنا بر متون دینی، از فواید یاد آورى گناهان این است که بر رقت قلب انسان افزوده مى شود. امام صادق علیه السلام فرموند: وقتى رقت قلب پیدا گردید، آنگاه دعا کنید؛ زیرا قلب تنها در حالت اخلاص پاک مىشود و همین مورد، علت گریه و ریزش اشک است و این خود از آداب دعاست.
امام صادق علیه السلام در بیان دیگری فرموند: آداب دعا عبارتند از مدح خدا، سپس ثناى الهى، سپس اقرار به گناهان، آنگاه در خواست از خدا؛ به خدا قسم هیچ کس از گناه جز با اقرار به آن بیرون نرفته است.
بنابر این در اقرار به گناهان فواید زیادی نهفته است. من جمله: انقطاع به خداى تعالی، شکستگى قلب و رقت قلب(که مهمترین نشانه اخلاص است)، عامل گریه که بهترین آداب دعا و از علائم استجابت است.(ر.ک: عدّة الداعى و نجاح الساعى، ترجمه محمد حسین نائیجى نورى، بخش اقرار به گناه، ص 105)
در مناجات شعبانیه آمده است: «وَ إِنْ کَانَ قَدْ دَنَا أَجَلِی وَ لَمْ یُدْنِنِی [یَدْنُ] مِنْکَ عَمَلِی فَقَدْ جَعَلْتُ الْإِقْرَارَ بِالذَّنْبِ إِلَیْکَ وَسِیلَتِی؛ و اگر اجلم فرا رسیده و کار شایستهای نداشتهام که مرا به تو نزدیک سازد، اعتراف به گناه را وسیله آمرزش تو ساختهام!»
بنا بر متون دینی اقرار به گناه نه تنها منفی نیست؛ بلکه باعث شده که فضیلتی بزرگ به نام خضوع که همان روح بندگی است در آسمانِ جان انسان بدرخشد و فضایل متعدد دیگری را به دنبال خود به صفحه جان آدمی بنگارد.
اقرار به گناه در حقیقت اقرار به نقص و عجز خویش است و لازمهاش اقرار به کمال الهی است. حال چنین بندهای در خطاب به خداوند متعال این گونه است که تو مستحق کمالی و من هر چه دارم از توست؛ ولی چون با اطاعت تو این حقیقت را اظهار نکردم و اطاعت من حالت خضوع در برابر تو برای من نداشته است، میخواهم با اقرار به گناه در برابرت خضوع نمایم. زیرا حقیقت چنین اقرارهایی، قبول داشتن حق تعالی به خالقیت، ربوبیت و معبودیت است.(تحریری، محمدباقر، نجوای عارفانه، ص 75)
خلاصه این که حالت اقرار به گناه از آن رو که باعث شکستن یکی از صفات رذیله، یعنی غرور و نخوت شده بسیار لازم و عامل تعالی و از اخلاق حسنه است و از آن جا که در معنویتهای اومانیستی صفت تکبر در برابر ذات الهی به عنوان صفتی منفی پذیرفته نشده، به شکستن این حالت و زدودن آن از ساحت روح گامی برداشته نمیشود.
مقام معظم رهبری دربارۀ این حالت گفتهاند: ما هر کداممان نقصهایى داریم؛ کم هم نیست. معمولاً عیوب ما انسانها خیلى بیشتر از محسّناتمان است؛ خودمان ملتفت نیستیم. اگر اینجور نبود، کسى مثل پیغمبر(ص) با آن عظمت «که نور خالص است و ظلمتى در وجود او نیست»، استغفار نمیکردند... یکى از فوائد مسابقه این است دیگر. در مسابقه چون یک رقیب بغل دست انسان هست، آدم کمبود خودش را میفهمد؛ والّا وقتى خود انسان به تنهائى دارد میدود، یک وقت لازم بداند، مثلاً مىایستد و چند تا سرفه و عطسهاى هم میکند؛ دیگر نمیداند که همین کار چقدر انسان را عقب مىاندازد.
وقتى یک نفر بغل دست انسان هست که همان دو ثانیه، پنج ثانیه را هم توقف نکرده، آدم مىبیند که عجب، چقدر انسان جلو افتاد. در زندگى کارى ما، ثانیهها و دقایق و ساعات، عقبافتادگى وجود دارد؛ اینها را باید ببینیم تا به فکر جبران بیافتیم. اگر نتوانیم جبران کنیم، لااقل پیش خداى متعال اقرار کنیم؛ «و ان کان قد دنا اجلى و لم یدننى منک عملى فقد جعلت الاقرار بالذّنب الیک وسیلتى». یکى از راههاى تقرب به پروردگار، همین است: اقرار به ذنب و اقرار به کوتاهىها و عقبماندگىها و نقصها و تاریکىهائى که در وجود خودمان هست.(.(15/1/9
کارشناس ارشد و منتقد معنویتهای نوظهور؛
حجت الاسلام حمزه شریفی دوست
/925/م10/ر
ارسال نظرات