۱۵ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۵:۴۵
کد خبر: ۱۷۰۲۴۹
به مناسبت سالروز شهادت امام موسی‌بن جعفر؛

ویژه نامه اینترنتی «کاظم آل محمد» منتشر شد

خبرگزاری رسا ـ ویژه نامه اینترنتی «کاظم آل محمد» به مناسبت سالروز شهادت امام موسی‌بن جعفر(ع) در پایگاه اطلاع‌رسانی ذی‌طوی منتشر شد.
ويژه‌نامه کاظم آل محمد(ع)
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، ویژه نامه اینترنتی «کاظم آل محمد» شامل مقالات، تصاویر ویژه و مطالبی درباره سیره و شخصیت امام موسی کاظم در پایگاه اینترنتی ذی طوی منتشر شد.
از جمله مقالات این ویژه‌نامه می‌توان به موضوعاتی همچون ‏‏ کلیم خرد (نگاهی به جایگاه علمی امام کاظم علیه السلام)، امام کاظم علیه‌السلام اسوه صلابت و ظلم ستیزی، امام هفتم علیه‌السلام مشعل‏دار عبادت و دعا، برخی از دلایل امامت امام هفتم علیه‌السلام، جایگاه امامت در کلام امام هفتم‏ علیه السلام‏، زندگی سیاسی امام هفتم علیه‌السلام، گوشه ‏ای از ویژگی‌های شخصیتی امام هفتم علیه‌السلام، مبارزه تا مرز شهادت و نگاهی به زندگى امام موسى بن جعفر علیه‌السلام اشاره کرد.
نگاهی به زندگى امام موسى بن جعفر علیه السلام
در مقاله‌ای از این ویژه‌نامه آمده است: ابو بصیر گفت: همراه امام صادق علیه السلام برای شرکت در مراسم حج عازم مکه بودیم، وقتی به سرزمین ابواء رسیدیم، حضرت برای ما صبحانه‌ای تدارک دید، مشغول صرف صبحانه بودیم که کسی از طرف همسر امام صادق علیه السلام آمد و به ایشان خبر داد که حال همسرتان دگرگون شده و درد زایمان آغاز شده است و چون فرموده بودید در این باره قبل از هر کار شما را مطلع کنیم، خدمتتان آمدم.
امام صادق علیه السلام همان لحظه برخواست و همراه فرستاده همسرش رفت و بعد از چند لحظه برگشت، ما که قیافه شاداب ایشان را دیدیم، شاد باش گفتیم و از وضعیت همسرشان پرسیدیم، فرمود: خداوند حمیده را به سلامت داشت و به من پسری عنایت فرمود که در میان مخلوقاتش از همه بهتر است، همسرم درباره آن نوزاد مطلبی به من گفت: که گمان می‌کرد من از آن بی خبرم، اما من پیرامون آن موضوع از او آگاه تر بودم.
من(ابو بصیر) درباره محتوای آن مطلب سؤال کردم، ایشان فرمود: «حمیده گفت: هنگامی که آن نوزاد متولد شد، دست‌هایش را بر زمین گذاشت و سر به سوی آسمان بلند کرد» من به حمیده گفتم این کار نشانه رسول خدا صلی الله علیه و آله و نشانه وصی بعد از اوست.
و به این ترتیب بود که ابو الحسن موسی کاظم علیه السلام در روز شنبه هفتم ماه صفر سال 128 هجری قمری در سرزمین ابواء(بین مکه و مدینه) به دنیا آمد.
از تبار نور
پدرش حضرت امام جعفر صادق علیه السلام و مادرش «حمیده» علیها السلام بود، این بانو در مکتب امام صادق علیه السلام به چنان صفای باطنی دست یافت که حضرت درباره‌اش فرمود: «حمیدة مصفاة من الادناس کسبیکة الذهب ما زالت الاملاک تحرسها حتی ادیت الی کرامة من الله لی والحجة من بعدی؛ حمیده مانند طلای خالص از ناپاکی‌ها، پاک است، فرشتگان او را همواره نگهداری کردند تا به من رسید، به خاطر کرامتی که خدا نسبت به من و حجت پس از من عنایت فرمود».
القاب امام موسی بن جعفر علیه السلام
نام حضرت، موسی، کنیه‌هایش ابوالحسن اول، ابوالحسن ماضی، ابوابراهیم، ابوعلی، ابواسماعیل، و القابش کاظم، عبدصالح، نفس زکیه، زین المجتهدین، وفی، صابر، امین و زاهر بود، ابن شهرآشوب می‌نویسد: از این جهت که حضرت با اخلاق بزرگوارانه‌اش درخشید، به «زاهر» و از این حیث که خشم خود را فرو می برد، به «کاظم.» مشهور شد.
از تولد تا امامت
امام کاظم علیه السلام همچون اجداد طاهر خود از همان کودکی بسان خورشیدی فروزنده در خاندان اهل بیت علیهم السلام می‌درخشید، در این دوره دو موضوع «تثبیت امامت» وی بعد از پدر و بروز «جلوه هایی از شخصیت» بیشتر از هر چیزی توجه ما را به خود جلب می‌کند.
تثبیت امامت
امام صادق علیه السلام از همان لحظ نخست تولد، شیعیان را نسبت به امامت فرزندش موسی آگاه ساخت و این گونه فرمود:«فعلقوا بابنی هذا المولود، فهو والله صاحبکم من بعدی؛ به فرزندم، این مولود بچسبید، او به خدا بعد از من صاحب شماست».
علائم برتری این مولود پاک از همان روزها بر همگان آشکار شد، از جمله می‌توان به سخن گفتن حضرت در گهواره اشاره کرد، یعقوب بن سراج می گوید: به حضور امام صادق علیه السلام رفتم و دیدم حضرت در کنار گهواره پسرش موسی ایستاده و فرزندش در گهواره است، امام مدتی با او راز گفت، پس از آن که سخنانش به پایان رسید، نزدیک‌تر رفتم، به من فرمود: «نزد مولایت(در گهواره) برو و سلام کن»، من کنار گهواره رفتم و سلام کردم.
موسی بن جعفر علیه السلام که در میان گهواره بود با کمال شیوایی جواب سلام مرا داد و فرمود: «برو و نام دخترت حمیرا را که دیروز برایش برگزیده‌ای، عوض کن، آن گاه نزد من بیا، زیرا خداوند چنان نامی را نمی‌پسندد، من هم رفتم و نام او را عوض کردم».
جلوه‌هایی از شخصیت امام علیه السلام
نبوغ حضرت در سنین خردسالی همگان را شگفت زده کرده بود، به عنوان نمونه وقتی «عیسی شلقان» از حضرت سؤالی پرسید، چنان جوابی گرفت که در جایش میخک‌وب شد، خودش می گوید: روزی در جایی نشسته بودم، امام کاظم علیه‌السلام را که در آن وقت کودک بود دیدم که بره‌ای همراه داشت و از کنار من عبور کرد، به او گفتم: ای پسر، می بینی پدرت(امام صادق علیه السلام) چه می‌کند، نخست به ما دستور می‌دهد «ابو الخطاب» محمد بن مقلاس اسدی کوفی را دوست بداریم، سپس دستور می دهد او را لعن کنیم، امام فرمود: «خداوند بعضی از انسان‌ها را برای ایمان آفرید که ایمانشان دائمی است، بعضی دیگر را برای کفر دائمی آفرید، در این میان نیز به برخی ایمان عاریه‌ای داد که آنان را «معارین، عاریه داده شدگان» می‌گویند و هر گاه خدا بخواهد، ایمان را از آن‌ها بگیرد، «ابو الخطاب» از این گونه است و ایمان عاریه‌ای به او داده بودند (در آن زمان که ایمان داشت، امام صادق علیه السلام فرمود: او را دوست بدارید و اکنون که مذهب باطلی اختراع کرده، امام فرمود، او را لعنت کنید)، من به حضور امام صادق علیه السلام رفتم و آنچه را که به فرزندش گفته بودم و او جواب داده بود، به عرض حضرت رساندم، امام فرمود: «این پسر(یا این کلام پسرم) از جوشش نبوت است».
ابوحنیفه می‌گوید: به خان امام صادق علیه السلام رفتم، در دالان خانه کودکی را دیدم، پرسیدم بشر که گناه می‌کند، گناه او را چه کسی انجام می‌دهد، فرمود: آن که گناه می‌کند از سه حال بیرون نیست، یا خود گناه می‌کند، یا خدا، یا هر دو، اگر بگوییم خدا گناه می‌کند، او با انصاف تر و عادل تر از آن است که خود گناه کند و بنده‌اش را مجازات کند، اگر هر دو گناه کنند، خدا با بنده اش در گناه شریک است و شریکی که از بنده قوی‌تر است، مجازات قوی به خاطر گناه مقدم‌تر از مجازات ضعیف است و اگر بنده گناه می‌کند، بنابراین رواست که امر و نهی خداوند متوجه بنده شود و کیفر و پاداش نیز به او تعلق بگیرد و بهشت و دوزخ نصیب او شود.
ابو حنیفه چنان مرعوب این استدلال شد که گفت: «ذریة بعضها من بعض والله سمیع علیم؛ آنها فرزندانی هستند که بعضی از بعض دیگر(در پاکی و کمال) گرفته شده‌اند و خداوند شنوا و داناست».
حلم و بردباری
در مقاله دیگری از این ویژه‌نامه می‌خوانیم: حلم و بردباری از ویژگی های مهمی است که مردان موفق و بزرگ به ویژه رهبران راستین که بنا به وظیفه الهی، بیشترین برخورد و معاشرت را با مردم داشتند، از آن برخوردار بودند، امام هفتم علیه السلام که به خاطر همین ویژگی‌اش«کاظم» لقب گرفت، علم را با حلم آراسته بود، در برابر ناملایمات روزگار بردبار بود، با دشمنان و بداندیشان با نرمی رفتار می‌کرد و با این شیوه به تربیت آنان می‌پرداخت.
مردی از تبار عمر بن خطاب در مدینه نسبت به علی بن ابی طالب علیهما السلام سخت کینه می‌ورزید، به آن حضرت ناسزا می‌گفت و بدین‌سان خاطر امام هفتم را می‌آزرد، اصحاب و یاران موسی بن جعفر علیهما السلام از آن حضرت خواستند اجازه دهد تا او را از پای درآورند، اما امام آنان را از این اقدام برحذر داشت، یک روز که آن شخص در مزرعه اش مشغول کار بود، امام موسی بن جعفر علیهما السلام بر مرکب خویش سوار و راهی مزرعه او شد، آن مرد با دیدن امام موسی بن جعفر علیهما السلام سخت برآشفت و فریاد زد که چرا با مرکب خود دست رنج مرا لگد مال می‌کنی.
امام در حالی که خنده بر لب داشت به راه خود ادامه داد تا به او رسید، از مرکب پیاده شد، در کنار او نشست و با سخنان شیرین با او به گفت و گو پرداخت و از وی پرسید: «چه مقدار برای زراعت خویش خرج کرده‌ای»، گفت: صد دینار، فرمود: «چقدر امید برداشت داری، گفت: من علم غیب ندارم، امام فرمود: «می پرسم چقدر امیدواری»، آن مرد گفت: دویست دینار، امام بی درنگ مبلغ سیصد دینار به او عطا کرد، آن شخص با دیدن رفتار بزرگوارانه امام در حالی که عرق شرم وجودش را فرا گرفته بود از جای برخاست و پیشانی امام را بوسید و از وی عذرخواهی کرد.
آن شخص هنگام نماز پیش از دیگران در مسجد حاضر شد و با دیدن چهره نورانی موسی بن جعفر علیهما السلام در حضور انبوه حاضران در مسجد چنین گفت: «الله اعلم حیث یجعل رسالته؛ خداوند داناتر است که رسالت خویش را کجا نهد».
امام خطاب به اصحاب خود فرمود: «کدامیک از این دو شیوه بهتر است، آنچه شما تصمیم داشتید یا آنچه من انجام دادم».
عبادت و بندگی
در این ویژه‌نامه ذیل مقاله‌ای با عنوان عبادت و بندگی مطالبی به چشم می‌خورد که به این شرح است: در میان مناقب بی‌شمار امام هفتم علیه السلام خلوت با معشوق و مناجات با قاضی‌الحاجات، درخشندگی خاصی دارد و بدین جهت آن حضرت را «عبد صالح، راهب بنی هاشم و زین‌المتهجدین» لقب داده‌اند، آن حضرت بسیاری از شب‌ها را تا سپیده صبح به دعا و مناجات می پرداخت.
نقل شده است که آن حضرت در اول شب وارد مسجد النبی صلی الله علیه و آله در مدینه شد و تا سپیده دم و در حال سجده این دعا را تکرار کرد: «عظم الذنب من عبدک فلیحسن العفو من عندک یا اهل التقوی واهل المغفرة» پس از ادای فریضه صبح تا طلوع آفتاب به تعقیبات می پرداخت و آن چنان با سوز و اشک تلاوت قرآن می‌کرد که هر شنونده‌ای بی اختیار می‌گریست.
عبادت و راز و نیاز آن بنده صالح خدا همگان را مجذوب خود ساخته بود، حتی زمانی که در زندان هارون الرشید قرار گرفت، از این‌که جای خلوت با دوست نصیبش شده است خدای را سپاس می‌گفت.
فضل بن ربیع که به دستور هارون الرشید موسی بن جعفر علیه السلام را زندانی کرده بود، در نامه‌ای به خلیفه نوشت: اگر او را از من تحویل نگیری رهایش خواهم کرد، چون در مدت یکسال، در شبانه روز جز دعا و استغفار و طلب رحمت و مغفرت الهی کلمه‌ای از وی شنیده نشده است.
شقیق بلخی می‌گوید: در سال 149 هجری قصد زیارت خانه خدا کردم و در «قادسیه» به کاروانی که عازم حج بود پیوستم، در میان آنان جوانی لاغراندام و گندم‌گون و خوش‌سیما نظرم را جلب کرد، او جامه‌ای پشمی به تن داشت و به دور از افراد کاروان در گوشه‌ای نشسته بود، پنداشتم او از صوفیه است و با این روش سبب زحمت همسفران خود خواهد شد، به قصد پند و اندرز نزد او رفتم، وی مرا با نام خطاب کرد و این آیه را تلاوت کرد: «اجتنبوا کثیرا من الظن ان بعض الظن اثم؛ از بسیاری از گمان‌ها بپرهیزید، چرا که برخی از گمان‌ها گناه است»، پس از آن از من جدا شد، در شگفت ماندم که چگونه نام مرا دانست و از درونم آگاهی داد، پس از طی راهی طولانی در «واقصه» او را دیدم که نماز می‌گذارد، در حالی که از خوف خدا اعضای بدنش لرزان و چشمانش گریان است، صبر کردم تا پس از نماز، از بد گمانی‌ام درباره وی در دیدار قبلی پوزش خواسته و حلالیت بطلبم، او نماز را تمام کرد، آن گاه رو به من کرد و این آیه را تلاوت کرد: «وانی لغفار لمن تاب وآمن وعمل صالحا ثم اهتدی؛ و من در حق کسی که توبه کند و ایمان بیاورد و کاری شایسته پیش گیرد و به راه آید آمرزگارم» سپس از من جدا شد.
بار دیگر او را در منزل معروف میان راه مکه یعنی «زباله» در حال کشیدن آب از چاه دیدم، در همین حال طناب دلو بریده شد و دلو به درون چاه افتاد، آن گاه وی رو به آسمان کرد و گفت: خدایا، چون تشنه و گرسنه شوم تو خدای[روزی ده] من هستی، بار الها، چیزی جز این ظرف ندارم، پس آن را از من مگیر.
شقیق می‌گوید: به خدا سوگند، دیدم که آب چاه فزونی گرفت تا این که ظرف را که از آب پر شده بود بر گرفت، وضو ساخت و چهار رکعت نماز گزارد، آن گاه به سوی پشته شنی رفت و چند دانه شن برداشته، در ظرف آب خوری ریخت، آن را تکان می داد و از آن می نوشیدع نزد او رفتم و سلام کردم، او پاسخ سلام مرا داد، گفتم: از زیادی آنچه خداوند به تو ارزانی داشته به من بخوران، گفت: ای شقیق، پیوسته نعمت‌های پنهان و آشکار خداوند شامل حال ما می‌باشد، پس به خداوندت خوش‌گمان باش، آن گاه ظرف را به من داد و چون از آن ظرف نوشیدم محتوای ظرف را سویق و شکر یافتم، با آن سیر و سیراب شدم و چندین روز به آب و خوراک نیازمند نشدم، به خدا سوگند، هرگز گواراتر و لذیذتر و معطرتر از آن ننوشیدم.
او را تا زمانی که وارد مکه شدم، ندیدم، نیمه شبی او را در کنار «قبة الشراب» دیدم که نالان و گریان و با حال خشوع به نماز مشغول بود تا این که شب به پایان رسید، چون سپیده دمید، در مصلای خود نشست و به تسبیح پرداخت، سپس نماز صبح گزارد و گرد خانه خدا طواف کرد و از حرم خارج شد.
وی را دنبال کردم، بر خلاف حالی که در بین راه داشت، دوستانی او را در بر گرفته بودند، مردم نیز گرد او جمع شده، به او سلام می دادند، از یکی از آنان پرسیدم: این جوان کیست، گفت: او موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام است، گفتم: اگر این رفتار از جز این خاندان سر می‌زد، جای شگفتی بود.
ویژه نامه اینترنتی «کاظم آل محمد» به مناسبت سالروز شهادت امام موسی‌بن جعفر(ع) در پایگاه اطلاع‌رسانی ذی‌طوی منتشر شده است و علاقه‌مندان به مشاهده و استفاده از این ویژه‌نامه می‌توانند به نشانی اینترنتی http://www.zitova.ir/ مراجعه کنند./907/پ202/ن
ارسال نظرات