غریزه و رابطه آن با فطرت(1)

همه انسان ها در طول زندگانی خود در دنیای مادی چاره ای جز تحقیق حول محور غرائز ندارند؛ چرا که با شناخت کافی از غرائز مادی است که مسیر زندگانی برای انسان هموار می شود؛ لذا یک انسان باید پاسخ سوالات ذیل را به روشنایی بداند:
تعریف غریزه و دیدگاه های مختلف در این رابطه چیست؟
وجود غرایز جه اهمیتی در رسیدن انسان به هدفش دارد؟
فطرت با طبیعت و غریزه جه تفاوت هایی دارند؟
انسان با جمادات در خواسته ها چه تفاوت هایی دارد؟
در این یادداشت تلاش شده است شناختی بس اندک در رابطه با غریزه های انسانی و رابطه آن با غرائز حیوانی ارائه شود.
تعریف غریزه
معنای لغوی:
تعریف اصطلاحی غریزه:
2- غریزه عبارت است از یک نیروی کشنده درونی در موجودات که آنها را به هدف و مقصد هدایت می کند و غریزه جنسی مثل سایر غرایز از همین قانون پیروی می کند و میل به آن در نهاد انسان و حیوانات نیز قرار داده شده است.(آموزه های بنیادین علم اخلاق)
غریزه در حیوانات و انسان ها
حیوانات نسبت به گرایشات غریزی خود، آگاهی حضوری دارند؛ ولی نسبت به این آگاهی خود آگاه نیستند؛ در نتیجه فعالیت آنان نیز فعالیتی نیمه آگاهانه است؛ ولی انسان به آگاهی خویش از میل غریزه آگاه است.
هیچ حیوانی در پاسخ گویی به ندای درونی خود تأمل نمی کند و فقط قوه ارزیابی او به حدی است که برخی از موارد تزاحم میان نداها را برطرف کند؛ مثلا میل به غذا در حیوان برای ادامه حیات و درک لذتی خاص است. اگر حیوان پاسخ گویی به ندای درونی برای خوردن غذا را همراه با خطری که بقای او را تهدید می کند ببیند، از خطر می گریزد.
انسان هر چه در پاسخ گویی به ندای درونی نا آگاهانه تر عمل کند و تصمیم به انجام فعل را با سنجشی عاقلانه انجام ندهد، رفتار او به رفتار حیوان نزدیک تر است و او را به حیوانیت نزدیک تر می نماید؛ بلکه از او بدتر می نماید: «اولئک کالانعام بل هم اضل».(سوره اعراف/179)
نمونه ای از غرایز حیوانات
*آیا می دانید جانوران گیاه خوار، گیاهان سمی را نمی خورند؟(با اینکه گیاهان سمی را هم کسی به آنها نشان نداده است.)
*آیا می دانید حیوانات داروی درد خود را می شناسند و آن را پیدا کرده و می خورند؟(در حالی که گیاهان شفا بخش را هم نزد آموزگاری نیاموخته اند.)
*آیا می دانید پاره ای از جانوران خطرهای آینده را پیش بینی می کنند و خود را از آنها محفوظ می دارند؟(و نشانه های خطرهای آینده را هم در کتابی نخوانده اند.)
مثال قرآنی
در داستان عبور حضرت سلیمان و سپاهیانش، مورچه ای گفت:
همان طور که امام صادق علیه السلام در توحید مفضل می فرمایند:
از آن جا که تقدیر و حکمت اقتضا نموده که غذای این حیوانات از گوشت باشد، به گونه ای آفریده شده اند که مناسب این هدف باشد؛ در نتیجه این حیوانات با داشتن این صلاح و ابزار مناسب شکار، یاری شده اند.
پرندگان شکاری و درنده نیز داری نوک ها و چنگال های مناسب شکار هستند...
آیا نمی نگری که برای هر دسته از این دو چیزهای آفریده شده که با آن صنف و طبقه می سازد و مناسب و مایه بقا و مصلحت آن است؟(شگفتی های آفرینش)
مثال دیگر
مار دشمن دیرینه انسان و حیوانات است؛ بنابراین در مارگزیدگی انسان ها و حیوانات تقریباً به یک شیوه عمل می کنند و گرگ ها بعد از مار گزیدگی نوعی علوفه به نام caIIa PaIustris علمی می جوند، در طب عصاره ریشه این گیاه برای درمان زخم مار گزیدگی تهیه و تجویز می شود.(اطلاعات پزشکی)
مهم ترین غرایز در وجود بشر
بی شک در وجود همه انسان ها غریزه هایی وجود دارد که تمام حرکت ها و فعالیت های درونی و برونی وی از آن برخاسته و متأثر می گردد.
حس کنجکاوی، حس حق جوی، حس شناخت و خداخواهی، حس زیبایی، حس عدالت خواهی، حس سودجویی، حس خودخواهی، حب نفس، حب بقا، حب شخصیت، حب مال و ثروت، حب جاه، مقام، شهوت، غضب و... و به طور مثال یکی از غرایز انسان حب نفس است؛ این غریزه سبب بسیاری از فعالیت های انسانی است که چون علاقه به زندگی دارد و می خواهد بماند، برای رسیدن به این هدف هر چه می خواهد کوشش می کند. غریزه حب نفس است که هنگام مواجه شدن با خطری از ناحیه دشمن، انسان را وا می دارد که با تمام نیرو و توان به دفاع از خود برخیزد؛ بنابراین وجود غرایز در انسان، منشأ عمل و محرّک او است.
فطرت و غریزه
مشترکات:
تفاوت ها:
2- فطرت فقط ویژگی خدادادی انسان را به این لحاظ که انسان است، در بر می گیرد و بر جاذبه ها و ذاتیات غیر انسانی دلالت نمی کند؛ بدین سبب بسیاری از فطریات جنبه ارزشی و معنوی دارند نه مادی.
به دنبال لذت مادی بودن، مانند دوست داشتن غذای لذیذ غریزی است؛ اما ایثار و فدا کردن لذت های مادی و شهوت رانی، برای هدف بالاتر و لذت معنوی فطری است.
3- انسان در بسیاری از غرایز تنوع طلب است؛ مثل خوردن، آشامیدن و در غریزه جنسی نیز همین طور است؛ زیرا در جهان حیوانات اعمال غریزه جنسی اوقات خاصی دارد، در حالی که در انسان کاملا متفاوت است؛ زیرا انبوهی از نیازهای جنسی و روحی انسان در سایه ایجاد و تقویت آن پدید می آید و این غریزه اگر چه از جنبه جسمی در انسان هم تقریباً محدود است، ولی از نظر تنوع طلبی و عطش روحی که در این ناحیه به وجود می آید، میل او سیری نا پذیر است.
4- غریزه جنسی توانمند، عمیق و دریا صفت است و هر چه بیشتر اطاعت شود، سرکش می شود؛ همچون آتشی که هر چه بیشتر به آن خوراک دهند، شعله ورتر می شود و دلیل نیرومندی آن به دلیل لذت اشباع آن است که اگر ادامه و استمرار پیدا کند، به صورت پرقدرت ترین لذت در آمده و انسان در مقابل آن احساس ضعف کرده و کاملاً تسلیم خواسته های آن می شود. بر همین اساس برخی از مفسرین قرآن کریم در تفسیر آیه شریفه «وخلق الانسان ضعیفا»(نساء/28) ضعف را به قدرت نداشتن و توانایی انسان در برابر امیال جنسی تفسیر کرده اند.
تفاوت انسان با حیوان و جمادات در خواسته ها
1- اینکه در انسان یک سلسله میل ها و جاذبه های معنوی وجود دارد که در سایر جاندارها وجود ندارد.
2- به نیروی عقل و اراده قادر است در مقابل میل ها، مقاومت و ایستادگی نماید و خود را از تحت تأثیر نفوذ جبری آنها آزاد نماید و بر همه میل ها حکومت کند.
3- یکی از مهم ترین تفاوت های اساسی بین انسان و حیوانات این است که تمایلات بشری، بر خلاف تمنیات حیوانی نامحدود و اقناع کامل آنها میسر نیست.
4- میل به قدرت طلبی در و وجود انسان سیری ناپذیر است و فقط موقعی اشباع می شود که به مقامی در خواسته هایش می رسد که در آن ارتباط کامل خود را با آفریدگار می یابد و خود را متعلق و مرتبط می بیند و در برابر او برای خود هیچ نوع استقلال و استغنایی نمی بیند.
ملاک امتیاز و ارزش های انسان بر دیگر موجودات
1- انسان خلیفه خدا در زمین است:
او فرمود: من چیزی می دانم که شما نمی دانید»!(بقره /30)
و در جای دیگر فرمود: «اوست که شما انسان ها را جانشین های خود در زمین قرار داده تا شما را در مورد سر مایه های که داده است، در معرض آزمایش قرار دهد.»(انعام/165)
2- او فطرتی خدا آشنا دارد، به خدای خویش در عمق وجدان خویش آگاهی دارد، همه انکارها و تردید ها، بیماری ها و انحراف هایی است از سرشت اصلی انسان:
«چهره خود را به سوی دین نگه دار، همان که سرشت خدای است و همه مردم را بر آن سرشت است.»(روم30)
3- در سرشت انسان افزون بر عناصر مادی که در جماد و گیاه و حیوان وجود دارد،
4- آفرینش انسان، آفرینشی حساب شده است و تصادفی نیست، در چه زمانی انسان واقعا ًانسان می شود؟
بدترین جانداران درقرآن
1- به تحقیق بدترین جنبندگان نزد خدا کسانی هستند که کافر شدند، پس ایشان ایمان نمی آورند.(انفال55)
2- به تحقیق جنبدگان نزد خدا کر و لال هستند که تعقل و تفکر نمی نمایند.
امتیاز هوش و دعوت به تفکر
قرآن کریم پیوسته و با تاکید فراوان انسان را به تفکر دعوت می کند. آیات قرآنی با واژه های گوناگونی از قبیل(تفکر، نهی، تفقه، شعور، بصیرت ،درایت، ذکر ، تدبر و مانند آن) از تعقل ستایش کرده و آن را مورد تاکید و تشویق قرار داده است. دعوت به تفکر در سراسر قرآن هست و به تعبیر علامه طباطبایی شاید پیش از سیصد مورد به تفکر، تذکر و تعقل دعوت کرده است.
قرآن مجید از یک سو صاحبان اندیشه را ستوده و از سوی دیگر مقام کسی را که از عقل و تفکر خود استفاده نمی کند، تا حد حیوان تنزل داده است که در آیات قبلی درباره آن صحبت شد.
حقیقتاً نا بخرد و نادان واقعی کسی است که در زمینه حق، ناشنوا و گنگ باشد و آن که حق را نگوید و نشنود، انسان نیست؛ حیوان «دواب» است.
افزون بر این در آیات فراوانی انسان ها را به دلیل اینکه نمی اندیشند و به تفکر نمی پردازند، سرزنش و ملامت می کند:
از سوی دیگر خداوند متعال در هیچ موردی انسان ها را به بندگی کورکورانه فرمان نداده، بلکه تقلید را در اصول دین و به ویژه در توحید را ممنوع کرده و تحقیق قبل از پذیرش را الزام کرده است. در آیات متعدد همچنین مردم از پذیرش بی چون چرا و بی اندیشه منع شده اند؛ آنجا که می فرماید:
فواید وجود غرایز در موجودات
موجودات زنده این عالم از سه ویژگی مشترک برخوردارند:
1- تغذیه؛
2- تولید مثل؛
3- مکانیزم دفاعی که به وسیله آن خطرها دفاع می گردند.
آن چه در انسان وجود دارد
انسان دارای یک سری گرایش های فطری است که با روح او در ارتباط هستند و منشأ رفع نیازهای روحی او می شوند.
1- حقیقت جویی
اثر دیگر تمایل به حقیقت جویی، فراهم آوردن امکانات تصرف در جهان است که تأمین نیازهای انسان به آن وابسته است.
با توجه به این دو اثر مهم می توان گفت: تبعیت از این گرایش(حقیقت جویی) همانند خود گرایش حقیقت جویی، امری طبیعی است؛ زیرا انسان نباید از شناخت مقصد حیات خویش چشم پوشی کند و نمی تواند به شناخت های لازم برای تأمین نیاز خود بی اعتنایی کند.
2- گرایش به زیبایی
3- گرایش اخلاقی؛ همه انسان ها در مواجهه با برخی اعمال در خود احساسی نا خوشایند می یابند و فاعل آن عمل را نکوهش می کنند و در برخورد با اعمالی دیگر احساسی خوشایند دارند و در اثر این احساس خوشایند فاعل آن عمل را می ستایند.
آن چه موجب ستوده شدن یک عمل، «خوبی» و آن چه باعث نکوهیده دانستن یک عمل است، «بدی» خوانده می شود.
4- گرایش به خلق و ابداع
مثال:
فطرت
ویژگی امور فطری
1- همگانی و فراگیری:
2- فراحیوانی و ارزشی بودن:
3- غیر اکتسابی:
4- تغییر و تحول ناپذیری:
5- تجربه شدنی
فرق عادت و فطرت در چیست؟
جواب:
فطرت حالتی است که خداوند مردم را بر اساس آن آفریده است. برای آفرینش الهی، دگرگونی نیست.
نکته
فطرت در لغت به معنای شکافتن پرده عدم و آفرینش یک موجود است. گویا خداوند انسان را به گونه ای آفریده که به حق تمایل دارد و از باطل بی زار است، درست همانند علاقه مادر به فرزند که امری تعلیمی نیست، بلکه فطری و غریزی است.
پیام ها
1- انسان ذاتاً دین گرا و طرفدار حق است: «فاقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التی فطر الناس علیها»
2- انحراف یک عارضه است؛ زیرا گرایش به دین حق، در نهاد هر انسانی نهفته است: «فطر الناس علیها»
3- دین فطری، ثابت و پایدار است: «فطر الناس علیها... ذلک القیم»
4- تکوین و تشریع با یکدیگر هماهنگ است: «فطر الناس علیها...ذلک الدین القیم»
5- امور فطری انسان کم و زیاد می شود؛ اما به کلی محو نمی شود: «لا تبد یل لخلق الله»
6- گرایش های حق طلبانه ای که در درون انسان نهفته شده، با تغییر مکان و زمان عوض نمی شوند «لاتبدیل لخلق الله»
7- هر گونه گرایش سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، نژادی و اقلیمی که در درون انسان سرچشمه ای نداشته باشد، پایدار نیست: «ذلک الدین القیم»
8- اسلام تنها دین پایدار است: «ذلک الدین القیم»
/929/701/ر