چند خبر کوتاه از شبکه قرآن و معارف سیما
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از روابط عمومی شبکه قرآن و معارف سیما، حجت الاسلام و المسلمین محمدرضا بروجردی، نوه آیتالله بروجردی گفت: زمانی که به طلبگی مشغول شدم در ابتدا تمامی علما بزرگ من را به توجه به حدیثی قدسی که مبنای زندگی جدم آیتالله بروجردی بود و هربار میشنید اشک میریخت نصیحت کردند.
نوه آیتالله بروجردی مطرح کرد: رد کردن پادشاه سعودی به حرمت حضرت معصومه(س) توسط آیت الله بروجردی
حجت الاسلام و المسلمین محمدرضا بروجردی، نوه آیتالله بروجردی در برنامه ضیافت شبکه قرآن و معارف سیما به توصیف شخصیت این مرجع عالیقدر و همچنین بیان خاطراتی از زندگی ایشان پرداخت و گفت: مطالبی که درباره جد خود میگویم سخنانی است که یا از مادرم شنیدهام و یا به نقل از جد مادریام آشیخ محمود اردکانی است و یا از آقا شیخ محمد باقر محسنی ملایری شنیدهام که ایشان خودشان از شاگردان آشیخ حسنعلی نخودکی بود و میگفتند زبانشان زبان مرحوم آیتالله بروجردی بوده است.
وی در رابطه با شیخ محمد باقر محسنی ملایری بیان داشت: بسیاری از مردم ایشان را به استخاره میشناختند و این استخاره را از مکاشفهای که با امام رضا(ع) داشتند به دست آورده بودند.
تسبیح در و دیوار به هر گوشی نخواهد رسید
نوه آیتالله بروجردی در ادامه در رابطه با برخی از خصلتهای جد خود خاطرنشان کرد: یکی از ابعاد وجودی ایشان مقام علمی ایشان بوده است ایشان حتی در زمان مرجعیت نیز که سکاندار دنیای اسلام بودند و روزی 18 ساعت نیز به تدریس و مباحثه میگذراند خودشان میگفتند که هر وقت خسته میشوم به کتابخانه میروم و با دیدن و بازکردن و مطالعه کتب خستگیام در میرود.
وی ادامه داد: از دیگر ابعاد وجودی ایشان بحث عرفان ایشان بود و این در حالی بود که از چنین مضامینی فراری بودند، البته شیخ محسنی ملایری میگفتند که آیتالله بروجردی در رابطه با سیر و سلوک استادی نداشتند.
نوه آیتالله بروجردی اظهار داشت: یکی از استادان مرحوم بروجردی آخوند کاشی بود یک روز که آقای بروجردی در مدرسه صدر برای وضو به حیاط رفته بودند متوجه می شوند که تمام در و دیوار میگویند سبوح قدوس، رب الملائکة و الروح بعد میبینند که آخوند کاشانی در رکوع است و میگوید سبوح قدوس، پس از آن به داخل حجره میروند و به هم حجرهای جریان را تعریف میکنند و او نیز این مطلب را به آخوند کاشی میگوید، آخون کاشی هم میگوید گفتن تسبیح خداوند در و دیوار عجیب نیست اما این مهم است که آن چه گوشی بوده است که توانسته این حمد و تسبیح را بشنود.
عظَّمتَ ولدی فعظّمتُک؛ جای دادی فرزندم را، جای دادیم تو را برای رسیدن به مقام ریاست شیعه قدمی برنداشتهام.
حجت الاسلام و المسلمین بروجردی افزود: آقای محسنی جریانی را برای من تعریف میکردند که میگفتند وقتی که این جریان را برای خود مرحوم آیتالله بروجردی بازگو کردم اشکشان سرازیر شد و آن ماجرا به این ترتیب بود که در زمانی که شیخ علی اکبر نهاوندی در مشهد بودند در صحن امام رضا(ع) نماز میخواندند پس از مدتی کسالتی پیدا کردند و تصمیم گرفتند تا به مشهد بروند لذا از آیتالله بروجردی میخواهند که به جای ایشان نماز در صحن را بخوانند و آیت الله بروجردی نیز میپذیرند.
وی ادامه داد: پس از قبول کردن مرحوم بروجردی آشیخ نهاوندی به نجف میروند و در آنجا سید ابوالحسن اصفهانی از ایشان میخواهد تا در حرم حضرت علی(ع) نماز بخواند ایشان هم میپذیرد پس از آن در بین نماز مغرب عشا بوده است که صدایی میشنود که میگفته عظَّمتَ ولدی فعظّمتُک؛ جای دادی فرزندم را، جای دادیم تو را.
نوه آیتالله بروجردی تأکید کرد: مبنای این چنین مقاماتی برای آیت الله بروجردی به دلیل این بود که بسیار خالصانه به در خانه خدا میرفت و خودشان می گفتند که من برای رسیدن به مقام ریاست شیعه قدمی برنداشتهام یعنی هرگز تلاشی نداشتم تا این مقام نصیبم شود.
حدیثی که مبنای زندگی آیت الله بروجردی شده بود
وی در ادامه تصریح کرد: من پس از دانشکده مهندسی تصمیم گرفتم درس طلبگی بخوانم لذا به سراغ بسیاری از بزرگان رفتم و از آنان خواستم تا در آغاز مرا نصیحتی بکنند و همه آقایان میگفتند روایتی را که جدت آیتالله بروجردی میخواند و گریه میکرد مد نظر داشته باش که این حدیث حدیث قدسى است که خداوند خطاب به انسان میفرماید.
یابن آدم اکثر مـــن الزاد فـــان الطریق بعید بعید، و جدد السفینة فان البحر عمیق عمیق، و خفف الحمل فان الصراط دقیق دقیق، و اخلص العمل فــان الناقد بصیر بصیر، و اخّر نومک الى القبر و فخرک الى المیزان و شهوتک الى الجنّة و راحتک الآخرة و لذّتک الى الحور العین و کن لى اکن لک، و تقرّب الىّ باستهانة الدنیا و تبعّد عن النار لبغض الفجار و حب الابرار؛ فان الله لا یضیع اجر المحسنین.اى فرزندآدم ! توشه را افزون کن، که راهِ، دور است دور و کشتى را تعمیر کن، که دریاعمیق است عمیق و بار را فرو گذار و سبک گردان، که راه باریک است باریک و عمل را خالص گردان، که حسابرس بیناست بینا و خفتن خویش را به تاخیر بینداز و آن را براى درون قبر بگذار و فخر کردنت را براى هنگامه برپایى میزان بگذار و میلت را براى بهشت واگذار و راحتى و آسایشت را براى جهان آخرت بگذار و لذتجویى ات را براى همسران بهشتى واگذار و براى من باش تا من نیز براى تو باشم و با سبک شمردن دنیا، به من نزدیک شو و تقرّب بجوی و با دشمن داشتن فاجران و بدکاران، و نیز دوستى با ابرار و نیکان، خویشتن رااز آتش، دور بدار پس خداوند، پاداش نیکوکاران را تباه نمى سازد.
وی در ادامه بیان داشت: آقای بروجردی مبنای زندگیاش این بود لذا در این راه کاری نکرد که خالصانه نباشد بنابراین خداوند نیز به او عزت داد.
وی اظهار داشت: آیت الله بروجردی طبع بسیار بلندی داشت، پدر ایشان مرد متمولی بود و هرگاه که برای ایشان پولی میفرستاد وی تمام طلبهها را غذا میداد، در طول عمرش نیز هرگز حتی سکهای از وجوهات را در اندرون خود خرج نمیکرد.
علم اسلام بر روی دوش آیت الله بروجردی
حجت الاسلام بروجردی گفت: آقای شیخ عبدالرضا کفایی از قول پدرش نقل میکرد که مرحوم آخوند خراسانی وقتی حقوق طلبهها را میدادند میگفتند حقوق دو نفر را به درب خانهشان ببرید و تحویلشان دهید این دو نفر یکی آقا سید ابوالحسین اصفهانی بود و یکی هم آیتالله بروجردی بودند بعد از مدتی ما کمی شاکی شدیم که چه دلیلی دارد تا ما به در خانه این دو برویم در حالی که همه طلبهها خودشان میآیند و شهریهشان را تحویل میگیرند این موضوع را با آخوند خراسانی در میان گذاشتیم و ایشان در جواب ما گفتند این دو نفر بحثشان با بقیه متفاوت است روزی علم اسلام بر دوش این دو خواهد بود.
وی افزود: واقعا ایشان سکاندار اسلام بودند و جلوی بسیاری از اتفاقات و موضوعات را نیز با جدیت گرفتند از جمله اینکه در زمان پهلوی تصمیم گرفتند تا زبان لاتین را جایگزین کنند اما آیتالله بروجردی جلوی این موضوع و یا موضوعات دیگری چون اصلاحات ارضی را با قاطعیت کامل گرفت.
نوه آیت الله بروجردی خاطرنشان کرد: مرحوم بروجردی فردی بود که صد سال آینده را می دید کارهایی از جمبه اعزام مبلغ و ساخت مسجد در بهترین نقطه هانبورک از جمله این دید بسیار باز و آینده نگری ایشان بود.
رد کردن دعوت پادشاه سعوی
وی بیان داشت: وقتی پادشاه سعودی به قم می آید و قصد می کند تا آیت اله بروجردی را ملاقات کند ایشان نمی پذیرد و می گوید من کسی را که به دیدن حضرت معصومه(س) نرود و بخواهد مرا بپذیرد نمی بینم.
حجت الاسلام بروجردی گفت: آقای آشتیانی بیان داشتند که وقتی بند کفن را باز کردند و تلقین خواندند آقای بروجردی نیز همراه با تلقین خواندن من لب هایش تکان میخورد و تلقین را میخواند.
وی اضافه کرد: آیت الله بروجردی به هنگام ساختن مسجد اعظم برای تمام مسجد به جز محل قبر خود صیغه مسجد خواندند و به این ترتیب هرگز کسی نمی تواند کنار ایشان دفن شود ایشان دوست داشتند که زائران بی بی از روی مزار ایشان رد بشوند و اکنون نیز این گونه است.
حجت الاسلام ابوترابی: خوف و رجا نتیجه خودشناسی و خداشناسی است
حجت الاسلام و المسلمین ابوترابی فرد در برنامه باران شبکه قرآن و معارف سیما که به صورت مستقیم از مصلی تهران پخش شد گفت: عالم هستی در احاطه و پوشش رحمت الهی است و رحمانیت و رحیم بودن خداوند نیز دو خصلتی است که همه عالم حق تعالی را به این دو میشناسند.
وی افزود: رحمانیت خداوند همه بندگان و رحیم بودنش بندگان صالح خداوند را مورد عنایت خاص خود قرار میدهد، در ادعیه نیز به این دلیل که مخاطب بندگان خداوند بلند مرتبه است تقریبا تمامی مناجاتها و دعاها به این ویژگیهای پروردگار توجه ویژه داشتهاند که دعای ابوحمزه ثمالی نیز از این دست دعاها میباشد.
ابوترابی فرد افزود: انسان باید توجه کند که با چه کسی مناجات میکند از طرفی نیز باید به نفس خود نیز معرفت داشته باشد هرچه قدر این معرفت عالیتر مناجات کننده نیز در مقام مناجات کاملتر خواهد بود و در نتیجه خضوع و خشوع و ادبش نیز بالاتر خواهد رفت.
این استاد اخلاق اظهار داشت: ریشه کبر خودنشناسی و غفلت از خویش است و نتیجه خود فراموشی نیز عدم رعایت ادب در برابر خداوند است لذا انسانی شایسته مناجات با خداست که خود را بهتر بشناسد، انسانی که خدا را بهتر بشناسد امید و رجایش به خدا بیشتر خواهد شد و کسی که خود را بیشتر بشناسد خوفش از خدا زیادتر میشود.
وی در پایان خاطرنشان کرد: اهل معرفت میگویند خوف به دلیل معرفت به خود است و امید و رجا ثمره و دستآورد معرفت به خدا در معصوم(ع) نیز کفه این دو برابر و در حد کمال است.
مرجعی که از طریق گسترش حوزه قرآن به تهمتهای وهابیت پاسخ داد
فرزند آیتالله گلپایگانی گفت: تأسیس دارالقرآن، دو برابر کردن شهریه طلابی که حافظ قرآن بودند، حمایت از تمامی حافظان قران در سرار کشور، چاپ قرآن و توزیع در بین سران کشورهای اسلامی از جمله فعالیت آیتالله گلپایگانی در رابطه با گسترش فرهنگ قرآنی بود.
حجت الاسلام و المسلمین سید باقر گلپایگانی در برنامه ضیافت شبکه قران و معارف سیما بیان داشت: از آن جهت که این برنامه متعلق به شبکه قرآن است و ماه نیز، ماه نزول قرآن است بنابراین ترجیح میدهم که درباره فعالیتهایی که آیتالله گلپایگانی در زمینه قرآن انجام دادند صحبت کنم زیرا ایشان اولین مرجعی بودند که در کنار حوزه فقه و اصول، حوزه قرآنی را نیز گسترش دادند.
وی اظهار داشت: در آن زمان وهابیها به تشیع تهمتهایی میزدند از جمله این تهمتها این بود که میگفتند قرآن شیعه 40 جز دارد و یا اینکه تشیع فقط نسبت به اهل بیت اهمیت قائل است و راجع به حفظ قرآن کاری نمیکند به طوری که مدعی بودند شیعهها نمیتوانند از روی قرآن نیز بخوانند.
حجت الاسلام گلپایگانی گفت: بعد از آقای بروجردی مرجعیت بر روی دوش آقای گلپایگانی قرار گرفت و اولین قدمی هم که این مرجع عالیقدر بعد از مرجعیت خود انجام دادند این بود که اعلام کردند که هر یک از طلاب که حافظ قرآن باشد شهریهاش دو برابر خواهد شد و این در حقیقت اقدام بسیار مفیدی برای گسترش فرهنگ حفظ قرآن بود.
وی تأکید کرد: آیت الله گلپایگانی دارالقرآن کریم حوزه علمیه را تشکیل دادند و در پرتو این دارالقرآن نیز یک کتابخانه تخصصی و فوق تخصصی قرآنی تشکیل شد که هنوز هم این کتابخانه مرکزی است که پژوهشگران از آن استفاده میکنند و بسیاری از قرآنهای نفیس و همچنین قرآنهایی به زبانهای مختلف نیز در آن جمع آوری شده است.
فرزند آیتالله گلپایگانی اضافه کرد: یکی از برنامههای دیگری که آیتالله گلپایگانی در رابطه با ترویج قرآن انجام میدادند تشکیل همایشهای قرآنی بود و این همایشها نه در زمانی مانند اکنون بلکه در زمان پیش از انقلاب و با چنان شرایطی تشکیل میشد، موضوعی کردن قرآن نیز از همان زمان مورد توجه قرار گرفت.
وی تصریح کرد: به این دلیل که وهابیها میگفتند قرآن شیعه 40 جز دارد بنابراین پدر دستور دادند که قرآنی که در آن زمان به خط هاشم و بغداد بود به چاپ برسد در زمان حج نیز تلاش داشتند تا این قرآنها که در پایان آن نوشته بود دارالقرآن حوزه علمیه قم بین سران کشورهای اسلامی توزیع شود.
وی ادامه داد: دستور دادن به آموزش قرآن در سراسر کشور و در مساجد و تکایا از دیگر برنامههای آیت الله گلپایگانی بود به طوری که 19 هزار دانش آموز و قرآن آموز در آن زمان در کلاسهای تابستانی شرکت کردند.
سید باقر گلپایگانی گفت: در سفری که آقا به دلیل کسالت خود به لندن داشتند کامپیوتر را به ایشان نشان دادند آن زمان تازه کامپیوتر مورد استفاده قرار میگرفت آقا پرسیدند این وسیله به چه درد کار آخوندی میخورد؟ گفتند می توان با استفاده از این وسیله کتابهای زیادی را انبوه و نگه داری کرد برای همین بعد سفر یک مرکز کامپیوتر تشکیل دادند و نزدیک به 3000 جلد کتاب در کامپیوتر ذخیره شد.
وی در ادامه تأکید کرد: آیتالله گلپایگانی در جنگ 6 روزه در لبنان تنها پناه امام موسی صدر بود و مرکز دارالایتام را نیز ایشان خریدند و علاوه بر آن نیز دستور دادند تا به مشکل مدرسه اقای حکیم در پاکستان که به دلیل بدهکاری به دولت ایجاد شده بود را نیز حل کنند.
وی افزود: من جانمازم را کنار ضریح بردم و به راحتی و د رکنار ضریح مشغول زیارت حضرت شدم، آن شب هر چه از امام رضا(ع) خواستم همه را از ایشان گرفتم شیفت که عوض شد خادم امام رضا(ع) آمد و گفت شما برای چه اینجایید گفتم کسی به من نگفته برو بیرون، وی گفت بروید بیرون و با جمعیت دوباره بازگردید زیرا اگر بدانند شما در این مدت اینجا بودهاید هم من و هم شیفت قبلی را مؤاخده میکنند، از این دست کرامات از جانب امام رضا(ع) برای آیت الله گلپایگانی زیاد پیش آمده بود.
وی در پایان خاطرنشان کرد: آیتالله گلپایگانی بسیار مقید به مستحبات بودند و این تقیدات، این چنین شئوناتی را به ایشان عنایت کرده بود به طوری که روی ریزترین مسائل نیز سعی میکردند به مستحبات عمل کنند.
غفلت باعث از دست دادن فرصت ماه رمضان خواهد شد
حجت الاسلام و المسلمین صدیقی گفت: نباید با روزه گرفتن حس کنیم که کار خاصی انجام دادهایم بلکه عمل و عبادتی درست خواهد بود که خجالتمان در برابر حضرت حق را افزایش دهد.
حجت الاسلام و المسلمین صدیقی در برنامه عطر انتظار شبکه قرآن و معارف سیما بیان داشت: ذکر از نظر روایات و آیات عبارت است از دل دادن به خداوند متعال و اهل ذکر نیز کسی است که در نتیجه خلوت کردن با پروردگار آرامش به دست میآورد.
وی گفت: کسانی که اهل ذکر هستند نسبت به خداوند خشیت دارند خشیت با خوف متفاوت است خشیت به معنای این است که کسی را آنچنان بزرگ میدانی که عظمتش تو را میگیرد و در نهایت حالت شیفتگی و ذوب شدن در برابر این عظمت پیدا میکنی.
وی ادامه داد: اگر عالمی را دیدید که دل در گرو حق تعالی داده است این عالم میتواند مرجع تقلید باشد اما کسی که آیه و روایات میداند اما بصیرت لازم را ندارد و ارتباط دلی با خداوند برقرار نکرده است این فرد نمیتواند مرجع و پایگاه مناسبی باشد.
امام جمعه موقت تهران تصریح کرد: ما در کل دو نوع طلبه داریم یکی کسی است که به دنبال علم میرود تا مولا شود اما یک وقت عالمی داریم که علمش مانند نمازش است این فرد علم را بر خود واجب کرده چون میداند علم آدرس است.
وی اظهار داشت: عالم میتواند آدرس را با علم خود بیابد این فرد با علم دین یاد میگیرد علم راه بندگی خداست هرچند راه معرفت تنها درس خواندن نیست بلکه باید به این علم جهت داد اگر کسی بنده بود معرفت پیدا میکند و آن زمان علمش نیز یک مرحله از بندگی خواهد شد و آن زمان این فرد حلال و حرام و فضائل اخلاقی را رعایت میکند.
این استاد اخلاق گفت: خودسازی نیز مراحلی دارد که گفته میشود چهار مرحله خودسازی تجلیه، تخلیه، تحلیه و فناست تخلیه به معنای آن است که انسان باید برای رسیدن به خداوند قلب خود را جلا بدهد و در این رابطه علومی مانند احکام و اخلاق فرابگیرد تخلیه نیز به معنای دور کردن حجابها و خلوت کردن دل با خداست.
وی افزود: تحلیه نیز به معنای منقش کردن دل به نقش کمال و جمال حضرت مهدی(عج) است و به تعبیر دقیقتر به معنای الگو گرفتن از امام زمان میباشد وقتی این مراحل به خوبی صورت گرفت فنا شدن در یار قطعی خواهد شد و در این زمان است که غیر از او دیگر کسی را نمیخواهد.
وی تأکید کرد: ماه رمضان فرصت مناسبی برای به دست آوردن تقواست البته به شرطی که با غفلت روزه نگیریم نباید جوری باشد از طرفی نباید فکر کنیم باید خداوند به جای روزه مان باید در مقابل به ما چیزی بدهد عبادت وقتی عبادت است که در مقابل خداوند انسان خجالتش بیشتر شود.
حجت الاسلام صدیقی بیان داشت: رئیس اهل ذکر امام زمان(عج) است ایشان در برابر ذات حق تعالی دارای خشیت فراوان بوده و مضطر است بنابراین کسی هم که به حضرت مهدی(عج) دل بدهد در حقیقت به خداوند دل داده است، دل نیز باید خدایی شود و اوج بگیرد تا به امام زمان(عج) برسد.
وی گفت: حجت الاسلام و المسلمین صدیقی عکس خداوند در آیینه وجود حضرت مهدی(عج) است جان و قلب انسان نیز مانند آیینهای است که متأسفانه تعلقات کثیره پوششی برای این آیینه میشود و مانند هزاران پرده جلوی دیدن آیینه را میگیرد.
این استاد اخلاق اظهار داشت: روزی یاران امام صادق(ع) می بینند که ایشان بر روی خاک نشسته و به شدت گریه میکنند آنها نیز از شدت گریه امام به گریه میافتند بعد از آن که امام صادق آرامتر میشوند از ایشان دلیل این گریه را میپرسند امام(ع) می فرمایند در صحیفه جدم امام علی(ع) زمان غیبت فرزندم مهدی(ع) را دیدم.
وی در پایان خاطرنشان کرد: آمیرزا جواد آقا ملکی می گوید که سه کار است که شیعه باید هر روز آن را انجام دهد که این سه کار خواندن دعای عهد، خواندن و هدیه کردن سه بار توحید به امام زمان(عج) و همچنین خواندن دعای فرج(اللهم عرفنی بنفسک) است.
فرزند علامه جعفری مطرح کرد: ماجرای مکاشفه علامه جعفری با امام علی(ع)
علی جعفری گفت: پدر معتقد بود علم بدون عمل هیچ و پوچ خواهد بود برای همین ایشان با اخلاق خوب خود جوانان بسیاری را جذب میکرد و در دل دانشجویان انقلابی بزرگ ایجاد مینمود.
علی جعفری در برنامه ضیافت شبکه قرآن و معارف سیما به ابعادی از زندگی علامه محمد تقی جعفری پرداخت و اظهار داشت: افرادی مانند علامه جعفری مردان بزرگی هستند که مایه خیر و برکات برای جامعه میباشند و خداوند نیز بر برکت عمر آنها بیش از پیش میافزاید.
مناعت طبع پدرعلامه محمد تقی جعفری مثال زدنی بوده است
وی در ادامه گفت: حاج کریم جعفری، پدر علامه محمد تقی جعفری روزگار جوانی بسیار پر فراز و نشیب داشته است، یک بار ایشان خاطرهای از جوانیشان برای ما تعریف میکردند که بخشندگی و بزرگی روح او را نشان میداد، دورهای از زندگی حاج کریم، در زمان قحطی شدیدی بود که از سال 1296 تا 1298 در ایران ایجاد شد.
علی جعفری افزود: حاج کریم تعریف میکرد که در زمان قحطی، من در نانوایی کار میکردم و تازه نیز نامزد کرده بودم یک روز با سهمیه نانی که به من داده بودند برای دیدن همسرم به سمت خانه میرفتم که یک دفعه دیدم خانمی همراه با فرزندانش در بین آشغالها به دنبال غذا میگردد به طوری که استخوانها را پیدا میکند و میشکند تا فرزندانش چیزی بخورند.
وی بیان داشت: حاج کریم میگفت هر چند وضعیت آن زمان ایران بسیار دردناک بود اما این صحنه یکی از بدترین صحنههایی بود که من تا آن زمان دیده بودم با دیدن آن زن و فرزندانش جلو رفتم و سهم نان خودم را که هر روز نانوایی به من میداد به آن خانم دادم و گفتم از این به بعد به نانوایی بیا و سهم نان مرا بگیر، این قضییه مناعت طبع مردی را نشان میدهد که بعدها پدر علامهای بزرگ و مرد دین خدا شد.
علم بدون تعهد و اخلاق هیچ و پوچ خواهد بود
فرزند علامه جعفری به خاطرهای از سخنرانی علامه اشاره کرد و گفت: علامه جعفری اوایل انقلاب یک سخنرانی در دانشکده فنی دانشگاه تهران داشت، آن زمان در دانشگاهها وضعیت نامناسبی بود برای همین من و دوستانم همراه پدر به دانشگاه رفته بودیم تا برای ایشان اتفاقی نیفتد، آن روز علامه 4 ساعت سخنرانی کردند و بسیار خسته شدند موقع رفتن بسیاری از دانشجویان اطراف ایشان را گرفتند و شروع کردند به پرسیدن سؤال.
وی اضافه کرد: در پایان همه رفتند و تنها من ماندم و دوستم، علامه و یک جوان دیگر که میخواست از پدر سؤال کند اما لحنش تند و تحکم آمیز بود به طوری که پدر را تو خطاب میکرد و میگفت فلان حرفت غلط است وقتی آن جوان سؤال کرد علامه به شدت خسته شده بودند اما درب سالن هم بسته بودند و جایی نبود که پدر بر روی آن بنشیند و استراحت کند به همین دلیل عبایش را بر روی زمین پهن کرد تا بتواند بنشیند و نشسته پاسخ آن جوان را بدهد.
وی گفت: علامه جعفری بر روی عبا نشست و به آن جوان عصبانی گفت بیا بنشین جوان تا جوابت را بدهم، چند بار گفت و آن جوان جوابی نداد بعد با حالتی خجالت زده به پدر نگاه کرد و گفت من جواب همه سؤالاتم را گرفتم، بعدها این جوان که برای تحصیل به خارج از کشور رفته بود با پدر تماس گرفت و گفت آن تازیانهای که با اخلاقتان آن روز به من زدید همچنان دارد مرا در زندگی با خود می برد.
فرزند علامه جعفری تصریح کرد: وی تأکید علامه معتقد بودند که علم بدون اخلاق و تعهد در واقعا هیچ و پوچ خواهد بود این اخلاق و تواضع نیز بود که در درون افرادی چون آن دانشجو انقلابی ایجاد میکرد.
قول دادهام و باید رأس ساعت حاضر شوم
وی درباره خوش عهدی علامه جعفری گفت: خواهر جوان من در سن 38 سالگی در گذشت و این برای مادر و پدر من بسیار دردناک بود به یاد دارم برای جمع شدن دوستان و بستگان مراسم تشییع جنازه این بانو یک روز عقب افتاد، بعد از آن دیدیم که علامه جعفری دارند آماده میشوند که به دانشگاه امام صادق(ع) بروند.
وی افزود: همه از این برخورد پدر بسیار ناراحت شدند و گفتند شما دخترتان فوت کرده و میخواهید به مراسم بروید پدر گفتند الان که مراسم عقب افتاده اما اگر مراسم عقب هم نیفتاده بود بازهم چون من قول دادهام باید رأس ساعت نیز حاضر شوم، بالاخره با تمام ناراحتیها پدر به دانشگاه امام صادق(ع) رفتند اما سخنرانیشان را کم کرده و گفته بودند که باید زودتر برگردند.
بانویی که در راه علم با همسرش هم کاروانی کرد
وی بیان داشت: همسر علامه جعفری و مادر بنده چندین سال در خدمت علامه بود و معرفتش این بود که فهمیده بود همسرش منشأ خیرات و خدمات بزرگ اجتماعی و علمی و فرهنگی است، این معرفتشان باعث شده بود که هم پای پدر و دوش تا دوش آن زحمت بکشد و چه در قم، چه در تهران و چه در پدر نیز پابه پای پدر تلاش میکرد تا محیط را طوری آماده کند که مادرم آرامش داشته باشد.
علی جعفری تأکید کرد: یکی از بهترین خصوصیات مادرم خواندن نماز اول وقت و مهمان نوازی او بود او برای آرامش پدر زحمت زیادی میکشید پدر نیز به خوبی برای جایگاه ایشان ارزش قائل بود، وقتی مادرم فوت کرد علامه جعفری درباره ایشان گفت من امروز برای او طلب عفو و مغفرت میکنم او 40 سال با من هم کاروانی کرد.
وی تأکید کرد: در کل علامه جعفری ارزش زن در اسلام را بالا می دانست به طوری که وقتی خانمی خارجی نظر اسلام درباره فعالیت زن در جامعه را پرسید گفت حضور زن در عرصه فعالیت اجتماعی هیچ مانعی ندارد اما به یک شرط و آن اینکه آشیان خانواده به هم نریزد.
اوقات بیکاری علامه تنها به خوابیدن وی تعلق میگرفت
فرزند علامه در رابطه با برنامه روزانه علامه گفت: علامه برنامه بسیار فشردهای داشت و بسیار نیز به برنامه ریزی و انضباط تأکید داشت گاهی انسان تعجب میکند وقتی آثار ایشان از جمله تفسیر نهج البلاغه و مثنوی را می بیند در حقیقت به اعتقاد بنده خداوند به زمان ایشان برکت میداد و خودشان نیز بسیار پرتلاش بودند و میتوان گفت که پدر تنها زمانی بیکار بودند که میخوابیدند.
به احترام استادم سکوت کردم
وی تصریح کرد: شهید مطهری و علامه جعفری دو نفر از افرادی بودند که در راه دین بسیار زحمت میکشیدند انجمن اسلامی پزشکان و مهندسان نیز همیشه از این دو نفر در جلسات خود دعوت میکردند همسر شهید مطهری میگوید یک بار شهید مطهری برنامه علامه جعفری را دید گفت ما حرف تحویل مردم میدهیم علامه روح به مردم میدهد.
علی جعفری افزود: یک بار مرحوم جعفری تعریف می کردند که در اوایل دهه 50 سفری به مشهد داشتیم که در این سفر علامه طباطبایی و شهید مطهری و چند تن دیگر هم بودند روزی در باغ در رابطه با موضوع جبر و اختیار بحث مفصلی صورت گرفت همه کنار رفتند و تنها علامه طباطبایی و علامه جعفری ادامه دادند.
وی بیان داشت: بحث بسیار جدی و طولانی شد در این میان شهید مطهری اصلا نظر نمیدادند پس از اتمام بحثی که نه علامه طباطبایی و نه علامه جعفری نتوانستند دیگری را قانع کنند علامه جعفری به شهید مطهری میگویند شما چرا نظری ندادید شهید مطهری می گوید من با نظر شما موافق بودم اما به احترام استادم نمیخواستم چیزی بگویم.
من به وصال یار خود رسیدم
وی خاطرنشان کرد: داستان مکاشفه علامه جعفری باز میگردد به سال 1324 و یا 1325، سالهایی که هنوز پدر ازدواج نکرده و مجرد بودند، آن سال تولد حضرت زهرا(س) با ماه گرم مرداد مصادف شده بود و طلاب به دلیل گرما به داخل حجرهها نمی رفتند و حتی موقع درس خواندن نیز داخل آب میشدند و نصف بدنشان را داخل آب میگذاشتند و درس میخواندند.
فرزند این علامه بزرگ ادامه داد: یکی از طلبهها، جوان شوخ طبعی بود که همیشه باعث گرما بخشیدن و در اصطلاح گرم کردن مجلس میشد شب تولد حضرت زهرا(س) این فرد عکسی را آورده بود که زیرش نوشته بود زیباترین زن عصر و به شوخی با نشان دادن آن عکس به بقیه از یکایک افراد میپرسید ازدواج با این خانم و هزار سال زندگی با وی را ترجیح می دهید و یا دیدن جمال امام علی(ع) را قرار شد تا همه بدون تظاهر کردن پاسخ را بدهند نفر اول نظرش را گفت و نظر دوم نیز تا نوبت به نفر دوازدهم که علامه بود رسید.
علی جعفری اظهار داشت: علامه گفتند که من با خودم دعا کردم که خدایا من هرگز این عکس را نبینم که هیچ چیز برای من با لحظه ای دیدن روی جمال امیرالمؤمنین(ع) برابری نمیکند بعد که عکس را به ایشان نشان دادند خودشان بیان داشتند که یکدفعه عکس تار شد.
وی اضافه کرد: پس از آن علامه بلند میشود و به همان حجره داغی که هیچ یک از طلبهها به دلیل گرما به داخل آن نمی رفتند می رود که در حالت خواب و بیداری می بیند که سه نفر وارد حجره شدهاند دو نفر در سمت راست و یک نفر در سمت چپ آن کسی که در سمت چپ می ایستد دقیقا تمام توصیفات شیعه و سنی از امام علی(ع) را دارا بوده است.
وی در پایان خاطرنشان کرد: از آن دو نفر دیگر میپرسد که ایشان که هستند آن دو نفر می گویند که ایشان امیرالمؤمنین علی(ع) هستند بعد از آن پدر به همان جلسه برمیگردد و از بقیه میپرسد آیا به وصال یار خود رسیدید؟ آنها میگویند که این یک شوخی بود و بعد علامه جعفری می گوید با این حال من به وصال یار خود رسیدم و جریان را تعریف میکند و همه شروع میکنند به گریه کردند./966/د103/س
فرزند این مرجع عالیقدر در پایان با بیان خاطرهای از کرامت امام رضا(ع) به پدرش گفت و بیان داشت: ایشان خودشان تعریف میکردند که در زمان رضا شاه به مشهد مشرف شده بودم، به حرم امام رضا(ع) که رفتم به دلیل اینکه مرد و زن در آن زمان مختلط بود جلو نرفته و به امام رضا گفتم که آقا برای اینکه به گناه مبتلا نشوم نیامدم تا ضریح را ببوسم آن روز بعد از نماز پس از ساعتی، مردم را از حرم بیرون کردند اما هیچ کس به من نگفت که برو بیرون.