تحلیل رهبر انقلاب از انقلاب مشروطیت
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از ماهنامه معارف، نهضت مشروطیت شاهد ظهور و سقوط سه دوره مجلس، سه پادشاه قاجار و حدود 30 دولت بود، این نهضت گرچه به سلسله یک صد و پنجاه ساله قاجار خاتمه بخشید، ولی موفق به جلوگیری از دخالتهای روسیه و انگلیس در ایران نشد و کودتای انگلیسی رضاخان نیز تیر خلاصی بر پیکره نیمهجان آن در اواخر سال 1299 بود؛ از این رو شناخت سیاست و اهداف بیگانگان در انقلاب مشروطه اهمیت زیادی دارد، زیرا در این مقطع حساس تاریخ معاصر ایران، دخالت و نفوذ کشورهای خارجی روند انقلاب را تغییر داد. به نحوی که شاید بتوان چنین متصور شد که اگر دخالت بیگانگان در انقلاب مشروطه وجود نداشت، سرنوشت انقلاب نیز تغییر میکرد.
در این گزارش به تحلیل مقام معظم رهبری از انقلاب مشروطیت میپردازد.
اولین حادثه استثنایی بعد از ورود اسلام
مسأله مشروطیت حقیقتا درست باز نشده است. بعد از ورود اسلام به ایران، حادثه مشروطیت، یک حادثه استثنایی است؛ چون اولین بار بود که هم مردم و هم سلطنت مطلقه و حکومت استبدادی که در آن، حاکم و پادشاه، کشور را متعلق به خودش میدانست و مثل یک ملک شخصی با آن رفتار میکرد این را پذیرفته بودند؛ این در آثار بازمانده از سلاطین و حواشیشان و از تاریخهای ما کاملا پیداست.
مشروطیت، اولین بار این فکر را که مملکت متعلق به مردم است، مردم هم در اینجا حقی دارند و خواست آنها باید تأثیری داشته باشد، مطرح کرد. در طول سالهای متمادی، نهضت مشروطیت، اولین حادثه استثنایی بعد از ورود اسلام است. البته در ورود اسلام هم فضا به کلی تغییر کرد، اما خیلی زمان نگذشت که مجددا همان شیوههای استبدادیِ گذشته به شکل دیگری در کشور حاکم شد؛ لیکن مشروطیت این را شکست. بنابراین مشروطیت حادثه بسیار مهمی است.
حادثه و تاریخ مشروطیت را تحریف کردند
از اول، مثل خود حادثه، تاریخ آن هم دست کسانی افتاد که نیات خوب و سالمی نداشتند. همچنان که آنها سریع آمدند خود حادثه را مدیریت کردند و زمام کار را به دست گرفتند و از یک امر مردمی با انگیزههای دینی و ملی، یک چیز وابسته به بیگانه و یک کشور طراحی شده طبق طراحیهای انگلیسی که آنروز تقریبا حاکم مطلق دنیا بود ساختند، تاریخ آن را هم به همین ترتیب مدیریت کردند. شما میفرمایید حق متدینین ضایع شده؛ اصلا حادثه را تحریف کردند؛ قضیه دیگری اتفاق افتاد؛ اینها آمدند قضیه را به همان ترتیبی که میخواستند، تعریف کردند.
اگر انسان به تواریخ مشروطیت نگاه کند، حقیقت مشروطیت یعنی حادثهای که بعد اسمش شد مشروطیت؛ اگرچه اسمش از اول مشروطیت نبود در اینها اصلا گم است. اگرچه شواهد و دلایل فراوانی بر اصالت آن واقعه در این کتابها هم وجود دارد یعنی نمیتوانند حرکتها و فداکاریهای مردمی و علمایی و شعارهای دینی را منکر بشوند اما آنچه از این حادثه استحصال کردند و آن را به عنوان تاریخ مشروطیت مطرح کردند، چیز غلط اندر غلطی است.
در ایجاد مشروطیت، علما نقش اساسی داشتند
در مسأله مشروطیت دو نکته وجود دارد که اگر روی آنها تکیه کنید، مشروطیت به درستی خود را نشان خواهد داد: اول، نقش اسلام و انگیزههای اسلامی است که با حضور علما این معنا حاصل شد. البته دیگران هم در این نکته تردیدی ندارند، حتی مخالفان هم اعتراف کردهاند؛ منتها همین را هم که در ایجاد حادثه مشروطیت، علما نقش اساسی داشتند، تحریف کردند.
اگر علما در صحنه نبودند، چنین حادثهای اتفاق نمیافتاد؛ کما اینکه در انقلاب اسلامی، با همه زمینههای مساعدی که وجود داشت، اگر علما وارد میدان نمیشدند و مرجعیت در صحنه حضور پیدا نمیکرد، چنین انقلابی مردمی اصلاً رخ نمیداد. حادثه مشروطیت متکی به مردم بود؛ مردم را هم جز علما هیچ عامل دیگری نمیتوانست به میدان بیاورد و به آن دفاع جانانهای که از مشروطیت کردند، وادار کند.
ضدیت مشروطه با اجنبی
نکته دوم، ضدیت با اجنبی است. در تاریخ قاجاریه، حضور اجانب در ایران از دهها سال قبل از مشروطه بهصورت فعال شروع شده بود. واقعاً دل مردم از قضایای زمان فتحعلیشاه و جنگهای ایران و روس و عهدنامه ترکمانچای و بعد تحمیلات و زورگوییهایی که روسها با ایرانیها در طول این زمان داشتند، پُر بود.
حافظه تاریخی مردم اینها را نگه داشته بود؛ این کاملا مشهود و محسوس است. بعد انگلیسیها وارد میدان شدند و فعالیت کردند، بعد هم رایگان شدن و دلداده شدنِ سران و عناصر حکومت نسبت به عناصر خارجی؛ اینها را مردم میدیدند. همه بغضی که مردم به ظلمه آن زمان داشتند حکام ظلمه، تعبیر رایج متدینین و مردمِ آن زمان بود بهطور مستقیم برمیگشت به خارجیهایی که با اینها همکاری میکردند و از اینها امتیاز میگرفتند و احیاناً به اینها کمک میکردند.
بنابراین خصوصیت ضد حضور بیگانه در مشروطیت، بسیار مهم است؛ این را نباید فراموش کرد. این همان چیزی بود که اولین ضربه را کسانی به آن زدند که طرف انگلیسیها و سفارت انگلیس رفتند. به این ترتیب، در واقع انگلیسیها با زرنگی و مهارتِ تمام آمدند و ضدیت مردم با حضور خارجیها را آرام کردند؛ ولی مردم همیشه با حضور خارجیها مخالف بودند.
یکی از عناصر مؤثر در قضیه مشروطیت، بلاشک این موضوع است و انسان این را مشاهده میکند. خیلی از روشنفکرهایی که با مشروطیت همکاری میکردند، این بُعد را ندیده میگرفتند. البته بعضی هم ضد بیگانه بودند، اما بعضی هم بودند که این بُعد را ندیده میگرفتند. این در حالی بود که تلألؤ و تشعشع تمدن غربی، همه را در مناطق ما و در دنیاهای عقبافتاده غیراروپایی کاملاً مبهوت و مجذوب کرده بود؛ این بود که به شدت مجذوب آن حرفها بودند.
به نظر من روی این نکته باید تکیه شود و نشانهها و دلایلش هم استخراج گردد. همچنین انحراف مشروطیت از همین طریق که به حکومت رضاخانی منتهی شد؛ آن هم مستقیم به دست انگلیسیها برجسته و نشان داده شود.
علما با یکدیگر همنظر بودند
همه علما در قضیه مشروطیت با یکدیگر همنظر بودند؛ یعنی بین مرحوم شیخ فضلالله و مرحوم بهبهانی و مرحوم طباطبایی در فکر و نظر تفاوتی وجود نداشت؛ اما دیدشان نسبت به واقعیتها و به اصطلاح روشها و تاکتیکهایی که فکر میکردند باید عمل کنند، متفاوت بود.
مرحوم شیخ فضلاللَه انحراف را دیده بود؛ نمیشود گفت سید محمد طباطبایی یا مرحوم حاج سید عبداللَه آن را ندیده بودند؛ چرا، آنها هم میدیدند؛ منتها فکر میکردند باید با آن مماشات کرد تا بشود بر آن غلبه کرد؛ یعنی یک نوع سهلانگاری در برخورد با نفوذیهای مشروطه در آنها مشاهده میشد، اما در مرحوم شیخ فضلالله این معنا وجود نداشت؛ به همین جهت هم شیخ فضلالله از همان زمان تا الان مورد تهاجم قرار گرفته است.
به شیخ فضلالله خیلی ظلم شده است
واقعاً به شیخ فضلاللَه خیلی ظلم شده است. اوایل انقلاب، من دیدم حتی در محافل روحانی و نزدیک به خود ما هم همین تفکرات وجود دارد که چرا از شیخ فضلالله صحبت میشود؛ شیخ فضلالله مخالف مشروطه بود! درحالیکه او بلاشک مخالف مشروطه نبود؛ خودش در حقیقت جزو مؤسسین و مؤثرین مشروطه بود؛ خود او هم در همان لوایحی که نوشته و منتشر کرده، بارها و بارها بر این معنا تأکید میکند و میگوید من مخالف مشروطه هستم؟ من جزو مؤسسینام. راست هم میگفت؛ بلاشک او جزو مؤسسین و فعالان مشروطه بود. /998/ن603/س