طلاب و دانشجویان در زمینه فلسفه اخلاق حرف نو بزنند
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، در ششمین کارگاه فلسفه اخلاق که شب گذشته با موضوع تقریرهای نوظهور از نظریه امر الهی، در استان قم برگزار شد، محمد جوادی از اساتید دانشگاه، به تحلیل کتاب«خوبی، الزام اخلاقی و امر الهی» که نوشته محمود مروارید و احمدرضا همتی مقدم است، پرداخت.
محمد جوادی در ابتدای سخنان خود گفت: معروف ترین نظریه در این کتاب، نظریه امر الهی است؛ ارسطو به فیلسوفان پیش از خودش، عنوان پژوهنده طبیعت را میداد و تنها ارسطو و افلاطون را بخاطر پرداختن به اخلاق، فیلسوف میخواند؛ اصل داستان فلسفه از زمانی شروع شد که به انسان و فلسفه اخلاق پرداخته شد.
این استاد دانشگاه به فیلسوفان قبل از ارسطو و افلاطون اشاره کرد و اظهار داشت: البته پیش از این دو فیلسوف نیز به بحث اخلاق پرداخته میشد اما به اینگونه که ساختاری و سازمانی باشد نبود؛ در چین و ایران باستان نیز آموزههای اخلاقی فراوانی وجود دارد، با این حال فلسفه اخلاق از زمانی شروع شد که دریافتند، ظرفیت انسان بیش از چیزی است که در حال حاضر دارد و در پی یافتن زندگی بهتر و راههای رسیدن به این زندگی برآمدند.
وی همچنین با تبیین چگونگی به وجود آمدن فلسفه اخلاق ابراز کرد: اصطلاح اخلاق در یونان با تاکید بر درون ایجاد شد؛ اخلاق چیزی است که باید از درون و عمق وجود به وجود بیاید؛ ادیان مختلف در سراسر جهان نیز به این چالش بسیار اهمیت دادهاند؛ غزالی در آخرین کتاب خود آورده است: «اگر حرف حسابی در یونان توسط فلاسفه آنها زده شده باشد همین مطلب درونی بودن اخلاق است، اگر چه فکر میکنم این حرف، مربوط به خود آنها نیست و اگر هم باشد، متعلق به پیامبران ناشناسی بوده که در یونان زندگی میکردهاند».
محمد جوادی نظریه های اخلاقی را در تلاش برای پاسخ دادن به یک سوال معرفی کرد و افزود: این که از کجا باید بفهمیم، چه چیزی خوب است و چه چیزی بد، سوالی است که نظریههای اخلاقی در تلاش برای یافتن پاسخ به این سوال هستند؛ شیوههای رسیدن به این پاسخ را نظریههای اخلاقی میگویند.
این استاد دانشگاه از افول نظریات فلسفه اخلاق در اسلام سخن گفت و ادامه داد: متأسفانه در جهان اسلام شاهد هستیم که برای مدتی، فلسفه اخلاق به کلی افول کرده، در حالی که ملاصدرا در فلسفه نظری، نظریات بسیار ارزنده و بزرگی دارد؛ به همین دلیل است که اگر امروزه بخواهیم وارد بحث فلسفه اخلاق شویم، توان چندانی در این شاخه از فلسفه نداریم و اکثر اطلاعات ما غربی است.
وی در ادامه سخنان خود افزود: در غرب حدود هزار صفحه مقاله، در مورد اندیشه های فلسفی افلاطون وجود دارد و این در حالی است که اگر ما بخواهیم از اندیشههای افلاطون مطلبی بنویسیم، توانایی نوشتن بیش از دو صفحه را نداریم.
محمد جوادی در رابطه با نظریههای امر الهی تصریح کرد: بحث اصلی در نظریههای امر الهی بر سر شریعت است؛ برخی معتقدند که اخلاق، همانند علم ریاضیات وابسته به شریعت نیست؛ یعنی اخلاق را خدا خلق نکرده است بلکه ار وابستگیهای طبیعت است؛ سؤالی که در اینجا مطرح میشود این است که اگر ما شریعت امر و نهی در دین نداشتیم، میتوانستیم بگوییم چه چیزی خوب و چه چیزی بد است؟
وی پاسخ این سؤال را از منظر مکتب اشاعره بازگو کرد و گفت: اشاعره معتقدند که چیزی به اسم خوب و بد وجود ندارد؛ یکی از اشکالات معروفی که به نظریه امر الهی وارد شده، این است که اگر خداوند گفت که بیایید و جنایت و خلاف کنید، آیا این خوبی است و هر چه که خدا حکم کند، مبتنی بر خوبی میشود؟ به این اشکالی که وارد میکنند گزاف شدن میگویند.
محمد جواد در پاسخ به این سؤال که آیا خداوند امر به جنایت میکند، اظهار داشت: عدهای معتقدند، کسانی که این سوال را مطرح و در پی یافتن جواب آن هستند، اصولا به نظریه امر الهی اعتقاد ندارند؛ برخی نیز میگویند، امکان دارد که برای نظم جامعه چنین حکمی صادر شود، اما اینکه معتقدیم امکان صادر کردن چنین حکمی از جانب پروردگار وجود ندارد، یک بحث اعتقادی است.
استاد دانشگاه از نظر آدامز به پاسخ این سوال پرداخت و گفت: آدامز معتقد است، همانگونه که طبیبی با علم خود برای دو بیمار با وجود داشتن یک بیماری مشترک، دو نسخه متفاوت ارائه میدهد، خداوند نیز ممکن است در جایی امر به دزدی و جنایت کند؛ اما چرا خداوند چنین حکمی نمیدهد؟
وی در پاسخ به سؤال وارد شده از منظر آدامز افزود: مخالفت با خدایی که عاشق انسان باشد خطا است؛ چون روشن است این چنین خالقی چیزی به ضرر انسان حکم نمیکند؛ آدامز چیزی را خوب میداند که نزدیک کننده انسان به خدا است و تنها کسی که میتواند انسان را از انجام کاری نهی کند، خداوند است؛ کلمه «باید»، همان خوبِ مؤکّد است؛ در آخر، ساختار نظریه آدامز با یک سوال بهم میریزد که اگر خداوند عاشق انسان نباشد چه میشود؟
محمد جوادی در ادامه سخنان خود به نظریه خانم زاگزبسکی پرداخت و تصریح کرد: لیندا زاگزبسکی که به معرفت شناسی فضیلت معروف است، بین فضیلتهای عقل و قلب فرق میگذارد؛ کار عقل پیدا کردن حقیقت است و رسیدن به سعادت، کار عقل است؛ زاگزبسکی در تعریف فضیلت میگوید: «به ویژگیای که کمک میکند تا به نتیجه برسیم را فضیلت میگویند».
وی در نظریه امر الهی به نظریه زاگزبسکی اشاره کرد و گفت: در بحث اخلاق چیزی که مهم است، خوب بودن و خوب زیستن و ربط آن به خداوند است؛ خوب و بد به قلب مربوط میشود و اگر قلب عفت داشته باشد، هر کاری که میکنیم خوب است؛ در خوب بودن چیزی است که اگر خداوند نباشد اصلا خوبی وجود ندارد و آن عشق الهی در انسان است که شما دیگران را برای خدا دوست دارید.
استاد دانشگاه این نظریه را یک رویکرد جدید دانست و ابراز کرد: این نظریه به عشق عمیق انسان به خدا میپردازد؛ اخلاق واقعی را در جایی مییابد که انسان از خود میگذرد و یک خود واقعی پیدا میکند، این خود واقعی نفس انسان را تقویت میکند؛ در قرآن نیز آمده است، زمانی که صدقه میدهید نفستان تقویت میشود، چرا که گذشتن از پول و ثروت برای انسان سخت است.
محمد جوادی در پایان با تکید بر عقب افتادگی در زمینه فلسفه اخلاق، سفارش کرد: طلبهها و دانشجویان جوان باید در زمینه فلسفه اخلاق حرف جدید و نو بزنند تا در این عرصه پیشتاز باشیم؛ به طور مثال امروزه اعتیاد نفس جامعه را گرفته است؛ چه کسی بر روی علل اخلاقی آن فکر کرده است؟ نشل جوان باید با صبوری به جلو پیش رود و ریشههای این عوامل را پیدا کند./840/پ201/ی