تحول در علوم انسانی فعلی نیازمند شناخت علوم مدرن و اسلامی در این زمینه است
وی افزود: امروز با تفکیکی که بین علوم اجتماعی و علوم انسانی صورت گرفته نمیتوان به صورت کلی درباره علوم اجتماعی سخن گفت، مفهوم روششناسی در علومانسانی با روششناسی در علوماجتماعی متفاوت است.
رییس مؤسسه حکمت و فلسفه با اشاره به نقش حکمت اسلامی در علوماجتماعی عنوان کرد: علوماجتماعی شامل علوم رفتاری است، در علوم اجتماعی عالمان تلاش میکنند توصیفی از انسان تحقق یافته داشته باشند انسانی که بتوان آن را فهمید و تبین کرد.
این پژوهشگر فلسفه افزود: در علوم انسانی به تعریف انسان مطلوب پرداخته و تلاش دارد که انسان محقق را به انسان مطلوب تغییر دهد در واقع همه دنبال شناخت انسان محقق و مطلوب و نزدیک کردن انسان محقق به انسان مطلوب هستند.
تحول در علومانسانی فعلی نیاز به شناخت علوم انسانی مدرن و علوم انسانی اسلامی دارد
حجتالاسلام خسروپناه با اشاره به بحث تحول علوم انسانی مدرن بیان داشت: ما برای تحول در ساختار علومانسانی فعلی باید علومانسانی مدرن را بشناسیم اگر تصویر درستی از علوم انسانی اسلامی و علوم انسانی مدرن داشته باشیم با حکمت متعالیه یا حکمت اسلامی میتوانیم به یک چهارچوب علوم انسانی دیگری برسیم.
وی افزود: حکمت متعالیه با مبانی انسانشناختی دین شناختی میتواند در توصیف انسان مطلوب نقش زیادی داشته باشد ما میتوانیم این مبانی را از اسلام گرفته و در اقتصاد، مدیریت و سایر علوم اجتماعی از آن استفاده کنیم.
رییس موسسه حکمت و فلسفه در ادامه گفت: در تغییر انسان محقق به انسان مطلوب مهمترین مبانی در حکمت اسلامی مبانی ارزش شناختی یا اعتباریات قبل و بعد از اجتماع حسن و قبح ذاتی و عقلی است، مبانی هستیشناختی، انسانشناختی و دینشناختی میتواند در شناخت انسان مطلوب و تبدیل انسان محقق به انسان مطلوب کمک باشد.
حکمت اسلامی روششناسی اجتهادی به ما میدهد
این پژوهشگر فلسفه با اشاره به نقش حکمت اسلامی عنوان کرد: توصیف انسان محقق در راستای تولید حکمتشناسی و شناخت انسان محقق است، حکمت اسلامی نظریه رفتارهای هنجار یا ناهنجار را نمیدهد بلکه یک روششناسی اجتهادی به ما میدهد.
حجتالاسلام خسروپناه در ادامه اظهار داشت: تحول علومانسانی مبتنی بر اسلام به این معنی نیست که ما میخواهیم علومانسانی مدرن یا پسامدرن را متحول کنیم بلکه میخواهیم با حکمت اسلامی مدل جدیدی از علوم انسانی تعریف کنیم.
رییس موسسه حکمت و فلسفه افزود: با شناخت مبانی و روش حکمت اسلامی قرار نیست در علوم انسانی تحول ایجاد شود بلکه قرار است یک علوم انسانی جدیدی را تاسیس شود.
وی با اشاره به انسانشاسی عقلی بیان داشت: یکی از مباحث حکمت اسلامی انسانشناسی عقلی رشد یافته بر اساس فطرت کمال خواه انسانی و وحی الهی است انسانی که اول ما خلق الله است و تمام کمالات ممکنه در شان او است و انسانهای مادون انسان کامل نیز شانی از شئون کمال را دارند.
انسان مطلوب در حکمت اسلامی امام زمان(عج) است
این پژوهشگر فلسفه در ادامه ابراز کرد: انسان مطلوب در حکمت اسلامی در هر مقطعی یک نفر بیشتر نیست همه انسانهای محقق قرار نیست امام زمان(عج) شوند اما تقرب و تشبه به آن انسان میتواند در علوم اجتماعی مطرح شود.
حجتالاسلام خسروپناه افزود: کمال انسانی بر اساس عقل فراتر از کمال جمادی، نباتی و حیوانی که بر اساس شهوت و غضب بوده است اگر عقل انسان تابع شهوت و غضب شد یعنی عقل انسان به عقل ابزاری تنزل پیدا کرده است.
رییس موسسه حکمت و فلسفه عنوان کرد: در حکمت اسلامی کمال انسانی با عنصر عقل شکل پیدا میکند عقلی که گرچه مستقل است اما خودبنیاد نیست اینجا به یک منبع معرفت شناختی جدید برای شناخت انسان میرسیم که عقل و وحی هر دو منبع شناخت هستند هر چه عقل با وحی بیشتتر همراه شود انسان مطلوبتر شده و حرکت صعودی خواهند داشت.
وی افزود: زمانی که انسان این عقل را پیدا کرد طبیعت را بدون تعرض تسخیر خود میکند در واقع این عقل مبنای شناخت طبیعت شده و دیگر با طبیعت به کسی ضرر نمیرساند.
سختترین حالت انسان عاقل و کامل فراق از حق است
این پژوهشگر فلسفه اظهار داشت: بر اساس فرمایش امیرمومنان(ع) سختترین حالت برای انسان عاقل و کامل فراق از حق است، حق به ما نزدیک است و دور نیست، انسان مطلوب در انسان شناسی اسلامی کسی است که با فقر ذاتی به خدا عشق ورزیده و راه تکامل خود را در توحید بر اساس محبت بداند.
حجتالاسلام خسروپناه در پایان خاطرنشان کرد: بنیان حکمت اسلامی بر اساس کمال انسان در محبت است، اگر بخواهیم علوم انسانی مدرن را با حکمت اسلامی متحول کنیم راه به جایی نمیبریم مساله کمال انسانی و انسان کامل که درحکمت اسلامی مطرح است نقش آن در توصیف انسان مطلوب است که عنصر آن عقل و عامل آن محبت است./807/پ201/ب6