بنی صدر ادعای می کرد اکثر مؤلفه های ولایت فقیه را دارد
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، دوم بهمن ماه مصادف است با سالروز برگزاری اولین انتخابات ریاست جمهوری ایران که در این روز مردم ابوالحسن بنی صدر را به عنوان اولین رئیس جمهور کشور انتخاب کردند، به همین مناسبت گفتگویی را با حجت الاسلام و المسلمین بهمنی عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و عضو هیات علمی مرکز فرهنگ و معارف قرآن انجام داده ایم.
دوم بهمن ماه مصادف است با سالروز برگزاری اولین انتخابات ریاست جمهوری در ایران، با توجه به حوادثی که با انتخاب آقای ابوالحسن بنی صدر اتفاق افتاد، لطفا بفرمائید اولین انتخابات ریاست جمهوری که درس هایی برای مردم کشور داشت؟
به برکت انقلاب اسلامی گردش قدرت در ایران با آراء مستقیم مردم در شکل انتخاب رئیس جمهور اتفاق می افتد و از اولین انتخابات بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، انتخابات ریاست جمهوری است. در فاصله کمی بعد از سقوط نظام شاهنشاهی، کشور به حدی از ثبات رسید که رئیس جمهوری خودش را انتخاب کرد. اینکه مردم با رای خودشان یک نفر را انتخاب کنند، اتفاق خیلی خوبی بود. از آغاز تاریخ ایران تا انقلاب سابقه نداشته که قوه مجریه با رای مردم انتخاب شود. این یکی از بزرگترین دستاوردهای انقلاب بود.
درباره حادثه ای که اتقاق افتاد نکاتی وجود دارد و آن اینکه اولین انتخاب ملت ایران انتخاب قابل تاملی است که مردم کسی را انتخاب کردند که او پیش از آن به استخدام سازمان جاسوسی آمریکا در آمده بود (در قبال دریافت 1000 دلار) که اسناد آن در لانه جاسوسی پیدا شد. اینکه خیل مردم انقلابی بیایند یک عنصر وابسته به دشمن را انتخاب کنند از یک جهت خیلی غم انگیز است که تمام زمام اجرائی کشور را به او بسپارند، ولی از طرفی هم درس آموز است بلکه یک لطف خفیه است که مردم بدانند احتمال این وجود دارد که وقتی اعمال رای می کنند رای شان به لحاظ هیجانات اجتماعی رای صائبی نباشد. در اولین انتخاب مردم ایران این درس را گرفتند که ممکن است انتخابشان انتخاب صحیحی نباشد چون ما احاطه کاملی به شخصی که انتخاب می کنیم نداریم و باید بدانیم در هر انتخابی در معرض خطا هستیم، ما گمان می کنیم گاهی که اصلح را انتخاب می کنیم در حالی که افسد را انتخاب کرده ایم. در اولین انتخاب ما بعد از پیروزی انقلاب اتفاق افتاد.
با توجه به وجود ساختارهایی مانند قوه قضائیه و قوه مقننه، آیا باز هم نگرانی دراین باره وجود دارد؟
بله، هرچند به لحاظ اینکه ساختارهای نظام مانند قوه مققنه، شورای نگهبان، نهاد رهبری و سایر نهادها هستند، حتی اگر کسی وابسته هم باشد ساختارهای درون نظام چندان میدان به او نمی دهند که مثلا کشور را هر کاری خواست بکند اما کسی که وابسته است یا تعهدی به دشمن داشته و وابستگی فکری داشته، به هر حال آسیب هایی را متوجه کشور خواهد کرد. چنان که در اولین انتخابات ما جناب آقای بنی صدر همه اینها را داشت، یعنی هم وابستگی داشت، هم وابستگی فکری داشت و هم دلبستگی لازم به اسلام را نداشت و هم به لحاظ گرفتن قدرت دچار آسیب های جدیدی شد که این آسیب ربطی به وابستگی به دشمن نداشت، ممکن است کسی وابسته به دشمن هم نباشد اما وقتی در این سطح از قدرت قرار گرفت به مشکلاتی دچار شود.
اگر ممکن است به صورت شفاف تر آسیب هایی که پس از به قدرت رسیدن برای فرد ایجاد می شود را تبیین بفرمائید؟
ما تاکنون هفت دوره ریاست جهوری داشته ایم، یعنی هفت نفر تا الان در کرسی ریاست جمهوری نشته اند. اولین رئیس جمهور که طبق اسناد، وابسته به سازمان های جاسوسی دشمن بوده است، اما در دوره های بعدی ما فراز و فرودهایی داشته ایم و به نظر می رسد که وقتی فردی را به ریاست جمهوری انتخاب می کنیم یک جهش فوق العاده غیر عادی در حیطه اختیارات و شخصیت آن شخص اتفاق می افتد که اگر او از سرمایه های درونی لازم برخوردار نباشد و مهارت های اجتماعی و اخلاقی لازم را کسب نکرده باشد به طور طبیعی دچار مشکل خواهد شد. مراد من از سرمایه های درونی آن جنبه های اخلاقی است که در ارتباط با بندگی و کرنش در مقابل حق و خدای تعالی است. اما مراد من از مهارت، الزاما نگاه قربی نیست بلکه مهارت های اجتماعی است که می تواند خالی از ابعاد بندگی و کرنش در مقابل خداوند باشد. می شود تصور کرد کسی این اعتقاد را نداشته باشد اما به خاطر منافع خودش در مقابل مردم تواضعش را به نمایش بگذارد.
اگر کسی این سطح از اخلاقیات اجتماعی را نداشت اصطلاحا می گویند طرف اندازه خودش را ندانسته وخودش را گم کرده است. برای اینکه تصویر کنم این مطلب را از این فراز دعای مکارم اخلاق که امام سجاد(ع) از خدا می خواهد: «اللهم لا ترفعنی من الناس درجه الا حططتنی عند نفسی مثلها ولا تحدث لی عزاً ظاهراً الا احدثت لی ذله باطنه عند نفسی بقدرها؛ خدایا درجه مرا در میان مردم بالا مبر جز بعد از آنکه درجه مرا نزد خودم پست و ذلیل گردانی [تا مایه غرور من نشود] و پیش نیاور عزتی برای من در ظاهر جز همان قدر ذلت و خواری در باطن ذاتم کرم فرمائی».
این فروتنی درونی به منزله لنگری است که انسان را در تلاطم امواج اجتماعی حفظ می کند. این یک جنبه است و اختصاصی به ریاست جمهوری هم ندارد، ولی برای ریاست جهموری بیشتر است چون او بسط ید فراوان دارد و مخاطرات او هم بیشتر است. بنابراین سهمی از این به اصطلاح گم کردن و خودشیفتگی ها می تواند در اثر این ناهماهنگ بودن فروتنی درونی با حادثه ای که اتفاق می افتد، باشد.
چگونه می توانیم جلوی حوادث این چنینی را بگیریم و نگذاریم این خودشیفتگی ها در جایگاه ریاست جمهوری خود را نشان دهد؟
برای این کار تعریف ما از رئیس جمهور و موقعیت او در کشور به نظر می رسد نیاز به بازنگری داشته باشد، که رئیس جمهور از حیث ساختاری به گونه ای تعریف شود که از خود گم کردگی و خودشیفتگی در او کمتر شود. البته رئیس جمهور اول همه این موارد در او جمع بود هم خود شیفته بود هم وابسته به خارج بود هم به اسلام اعتقاد نداشت، به یاد دارم بنی صدر در یک سخنرانی در مشهد مدعی شد که ولایت فقیه سی مولفه دارد و من 28 مولفه آن را دارم و من جمله از چیزهایی که به آن استناد می کرد این بود که من تا معالم خوانده ام، معالم در طلبگی و تحصیل حوزوی مانند کلاس پنجم ابتدایی است. این نبود جز اینکه خودش را گم کرده بود. در برخی روسای جمهور دیگر هم دیدیم با نوعی رکاکت بعد از چند ساعات از آغاز ریاست جمهوری به مفهوم شهادت دستبرد زدند و از شخصی مثل آبراهیم لینکلن که در یک دوئل کشته شده بود تعبیر به شهید کردند. به اعتقاد من شخصی که با ادبیات اسلام آشنا است سرکرده یک رژیم خونریز سلطه گر را شهید نمی نامد. شاید دهها ملاحظه در مورد این کاربرد وجود دارد چنین کاربردی برای لفظ شهید جز خودشیفتگی و خود گم کردن و مشکلات درونی یک شخص نیست، که به محض اینکه خودش را در این سطح تصور کرد خودش را اینقدر آزاد می بیند که مفاهیم مقدس را هم به سخافت بکشاند.
در دوره های بعد هم دیدیم کسانی که مردم به آنها توجه کردند همین مسیر را در پیش گرفتند، برخی را من خودم در فیضیه سخنرانی شان را شنیدم که این آیه قرآن « أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ» (انبیاء/105) را که به عقیده مفسران درباره موعود و حضرت حجت(عج) نازل شده، بر خودشان تطبیق می کردند. آن شخص رئیس جمهور به مناسبت نیمه شعبان در فیضیه سخنرانی می کرد و مدعی شد که ما یعنی این شخص و اطرافیانش عباد صالح خدای تعالی هستند. این آیه تفسیر خاص دارد و آیات فراوانی در مورد آن است که مراد از عباد صالح خداوند چه کسانی هستند. بالاخره اینها نیست مگر اینکه انسان در سطحی از خودشیفتگی قرار گرفته باشد که اگر مردم به من رای داده اند پس در مقابل خدای تعالی هم فرد محبوبی هستم، خیر این چنین نیست و رشد بیرونی الزاما همراه با رشد درونی نیست. مگر کسی مغرور باشد و آن فروتنی درونی در ازای رفعتی که در میان مردم پیدا می کند در او شکل نگرفته باشد. به اعتقاد من اینها در اثر غفلت و غرور است مانند دوره اخیر که کسی که با رای مردم به پست ریاست جمهوری راه پیدا کرد، دم از این زد که علوم اسلامی و غیر اسلامی ندارد. که در پاسخ به او باید این سوال را پرسید که آیا حقوق اسلامی که برخواسته از وحی است با حقوق لیبرالیسم و با حقوقی که در کمونیسم مطرح است یکی است؟ ما علم حقوق اسلامی و لییرالی نداریم؟ این ادعا با کمال غرور و به صورت اعتراض آمیز به کسانی که دم از علوم اسلامی می زدند مطرح شد. اینها در اثر غفلت و غرور است البته این نوع غفلت اختصاص به فرد خاصی ندارد و همه در معرض آن هستند اما مسئله من به عنوان یک پژوهشگر این است که چه اتفاقی باید بیافتد که این قضیه را ما در سطوح عالی شئون نظام اسلامی و به ویژه در سطح ریاست جمهوری به حداقل برسانیم. من معتقدم که ما باید هم به مولفه های اخلاقی و تربیتی افراد توجه کنیم و هم ظرفیت های ساختای نظیر قانون می توانیم تدارک کنیم که اساسا اگر کسی به عنوان رئیس جمهور برگزیده شد تا اندازه زیادی ساختارها بتوانند او را کنترل کنند./997/د101/ب6
منبع: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی