منتقدان را دشمن نخوانید
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، مهمترین پروژه دولت، تیم مذاکرهکننده است اما دلواپسان چه سرشان میآورند. آنها با نتانیاهو همنوا شدند. نتانیاهو اوباما را تحریک میکند و دلواپسان هم میگویند اسرار را میگوییم. تریبون مجلس تریبون بازی است و هرچه میخواهند میگویند. اینها مزاحم کارند!
این سخنان جوانی احساساتی که تازه یک سال از سابقه او در عالم سیاست میگذرد نیست بلکه سخنان آیتالله هاشمی رفسنجانی کارکشته سیاست است که ترجیح میدهد اینگونه با منتقدان مواجهه کند.
با شنیدن چنین سخنانی از سوی آقای هاشمی ناخودآگاه مخاطب یاد الفاظی نظیر «ترسو»، «بزدل»، «لرزان»، «تازه به دوران رسیده« و «جنگ ندیده» میافتد که دولتمردان در برخورد با منتقدان از آن به کرات استفاده کردهاند، البته باید یادآور شد که آیتالله هاشمی طی 19 ماه گذشته در تریبونهای مختلف تلاش کرده تا با ادبیاتی تند نقادان رویکرد فعلی تیم هستهای را در مقام دفاع قرار دهد، از آن جمله میتوان به سخنان ایشان در اردیبهشت ماه امسال اشاره کرد: «گروهی میخواهند دولت را زمینگیر کنند... هیاهوی تندروها در مسائل کلان مانند مذاکرات هستهای و جلوگیری از تشدید تحریمها برای «منافع ملی» خطرناک است.» چنین موضعگیریهای تند از سوی آیتالله هاشمی و برخی دیگر از دولتمردان در مواجهه با منتقدان سؤالات فراوانی را با خود به همراه دارد از جمله اینکه: علت عصبانیت و ناراحتی آیتالله هاشمی و برخی دیگر از دولتمردان چیست، چرا باید نقد آن هم از نوع عمدتاً کارشناسی شده و مستدل تا به این حد آنها را آشفته کرده و باعث شده به زبان تهمت و تحقیر روی بیاورند؟
مگر یکی از شعارهای هم فکران کنونی آقای هاشمی «آزادی بیان و اندیشه« و «زنده باد مخالف من« نیست، پس چه شده که ایشان با کوله باری از تجربه و سابقه اینگونه به منتقدان حملهور میشود؟ مگر نه این است که منتقدان تازه به دوران رسیده و جنگ ندیده دولت باید از کهنسالان و سابقون انقلاب درس اخلاق و رفق و مدارا بگیرند و آنها را الگوی رفتاری خود قرار بدهند؟
برای پاسخ به این پرسشها و سؤالات دیگر میتوان نکاتی را ذکر کرد.
1- غالب منتقدان دولت بارها اعلام کردهاند که با اصل مذاکره مخالف نیستند و تنها اختلاف نظر آنها با دولت «رویکرد و روش» دیپلماتهای هستهای است. منتقدان تاکنون در قالب سخنرانی، مقاله و مناظره تلاش کردهاند توافق ژنو 3 و رویکرد دیپلماتهای هستهای را کارشناسی شده و مستدل- با رجوع به مفاد توافقنامه و تغییر رفتار مقامات غربی و همچنین «قول، فعل و تقریر» طرف ایرانی- نقد کنند، در چنین شرایطی انتظار طبیعی است که دولت و حامیان به جای اتهامافکنیهای گاه و بیگاه نظیر پیوند دادن منتقدان با نتانیاهو، پاسخی عقلانی و منطقی به آنها داده و با ادله حقوقی و سیاسی اثبات کنند دو هدف عمده دولت در مذاکرات «گشایش آنی در وضعیت معیشتی مردم» و «رفع کامل تحریمها» محقق شده و در ژنو 3 ایران مکلف به اجرای تعهدات «عینی» در مقابل تعهدات «کلی و مبهم» نشده است. پاسخ منطقی دهند که چرا به رغم توافق نامه ژنو3- که از آن به عنوان پیروزی بزرگ توسط دولتمردان یاد شد- بیش از 50 بار تحریمهای بینالمللی علیه کشورمان افزایش پیدا کرده و دهها بار مقامات غربی جمهوری اسلامی ایران را تهدید به حمله نظامی کردهاند- که در طول سالهای گذشته کمنظیر بوده- و بارها جامعه ایرانی مورد تحقیر و توهین قرار گرفته است. آیا بهتر نیست آیتالله هاشمی و برخی دولتمردان به جای عصبانیت در جلسات اینچنینی درحد چند دقیقه - و نه بیشتر- از دستاوردهای عینی و ملموس- نه تبلیغاتی و پوپولیستی- برای افکار عمومی توضیح دهند و جامعه را قانع کنند که امریکاییها قابل اعتماد هستند، توافق ژنو3 دستاورد بزرگی است و وعدههای انتخاباتی تنها شعار نبوده است. مناسبتر نیست که آیتالله هاشمی اجازه دهد جامعه به دور از جنجالهای سیاسی قضاوت خود از ماهها مذاکره را علنی اظهار کند و با برخوردهای چکشی که یادآور اقدامات دولت سازندگی با رسانههای منتقد است، فضای کشور را به التهاب نکشاند.
2- با بررسی تحولات یک دهه اخیر میتوان متوجه شد رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام اصلاً تمایل ندارد بار دیگر از کانون توجهات مردمی حذف شود. بنابراین آیتالله هاشمی باید هم از منتقدان داخلی ناراحت باشد و تلاش کند آنها را مورد تخریب و تهمت قرار دهد.
3- یکی دیگر از اهداف آیتالله هاشمی و جماعت همسو با وی از نامیدن بخشی از نیروهای انقلابی به نام « تندرو» و القای آن به جامعه این است که جریان متبوع خود را از زیر بار روانی اتهام فتنهگری دربیاورند؛ اتهامی که مردم به واسطه رفتار ساختارشکنانه آنها به این گروه نسبت دادهاند.
نباید از این نکته هم غافل شد که نامگذاری اصولگرایان بهعنوان «تندروهای مخالف مصلحت عمومی» میتواند سابقههای پرتعداد از تندرویها، هنجارشکنیها و رفتارهای همسو با نظام سلطه این طیف را در اذهان عمومی مخدوش کند و به طیف مقابل نسبت دهد که همین رها شدن از بند بسیاری از انتقادات است.
آیتالله هاشمی و همفکران وی بر این باور هستند تکرار یک دروغ بزرگ «افراطی نامیدن بخشی از انقلابیون به ضد منافع ملی» - که آخرین نمونه آن یکی دانستن آنها با نتانیاهو است- در درازمدت تأثیر خود را در فضای سیاسی کشور میگذارد، پس میتوان امیدوار بود که آرامآرام با تبلیغات جهتدار، جریان منتقد را در اذهان عمومی با کلمه «افراط» پیوند داد و این باور را به جامعه تزریق کرد که اصولگرایی یعنی تندروی و خشونتطلبی.
به زبان دیگر، نسبت دادن اتهامی که سالها منسوبین به اصلاحات با آن شناخته شدهاند، تنها از این مسیر میسر میشود که جریان رقیب را افراطگرا بنامند تا هم قد خمیده دوستان فتنهگرشان را از زیربار این اتهام سنگین چندساله خالی کنند و هم بتوانند از پاسخ به افکار عمومی در مورد چرایی هزینهزایی برای نظام و مردم طفره بروند.
4- سخنان آیتالله هاشمی تناقضات فراوانی را هم با خود برای افکار عمومی به دنبال دارد، از جمله اینکه:
- اقدامات زمینهسازان غائله سال88 را خلاف منافع عمومی و همسو با رژیم صهیونیستی بدانیم یا نقد دلسوزانه برخی از منتقدین ژنو و سیاستهای اقتصادی دولت را.
- دروغگو را فتنهگران در سال 88 بدانیم که با اتهامزنی به نظام و ادعای تقلب هشت ماهه کشور را در بحران فرو بردند و بر اساس طرح امریکایی - صهیونیستی راهبرد براندازی نظام را آن هم با سر دادن شعارهایی نظیر نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران- که سایت رسمی وزارت خارجه رژیم صهیونیستی آن را تئوریزه کرد- یا کسانی که تبیین میکنند نباید به امریکاییها خوشبین بود و همه چیز را در توافقنامه جامع هستهای خلاصه کرد.
- سندسازی حقوق بشری توسط رسانهها و شخصیتهای تجدیدنظرطلب طی یک سال و نیم اخیر را میتوانیم همگامی با رژیم صهیونیستی تلقی کنیم.
5- آیتالله هاشمی و جریان خوشبین به مذاکرات با امریکاییها باید توجه داشته باشند که راهبرد ایالات متحده امریکا و رژیم صهیونیستی در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران یکی است و اختلاف نظر آنها شاید در بخشی از روشها خلاصه شود و دعوای کنونی اوباما- نتانیاهو یک دعوای زرگری بر اساس همان سناریوی پلیس خوب و بد بوده و باهدف امتیازگیری بیشتر از تیم ایرانی در دستور کار قرار گرفته است. بنابراین انتظار این است که دوستان نسبت به موضوعات مهم بینالمللی نگاهی دقیقتر و کلانتر به موضوعات داشته و از توجه احساسی به موضوعات پرهیز کنند.
6- نکته پایانی اینکه منتقدان مذاکرات هستهای فرزندان این ملتند و شایسته نیست با سران رژیم کودککش صهیونیستی مقایسه شوند.
منتقدان میتوانند با دیدگاههای اصلاحگرانه خود پشتوانه مناسبی برای مذاکرات هستهای باشند و قدرت چانهزنی سربازان دیپلماسی را افزایش دهند، به شرط اینکه ارادهای برای استفاده از این پتانسیل وجود داشته باشد./907/د101/ح
منبع: روزنامه جوان