۱۸ تير ۱۳۹۴ - ۱۳:۲۳
کد خبر: ۲۷۳۳۰۱
به مناسبت 21 تیر روز ملی عفاف و حجاب؛

عفاف و حجاب و هزارتوی اما و اگرهای فرهنگی و اجتماعی ما

خبرگزاری رسا ـ نگاهی به تاریخ ایران در موضوع عفاف و حجاب گویای اینست که بایستی برای نهادینه شدن این امر جدای از زن و مرد بودن گام های فرهنگی برداشت تا بتوان به روشنی نیاز به این پدیده را برای نسل نو بازخوانی کرد تا نسل های جدید در اما و اگرهای عفاف و حجاب متوقف نشوند و این موضوع برای آنان درونی بشود.
عفاف و حجاب

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا در مشهد، عفاف و حجاب به عنوان یکی از نمادهای اسلام خواهی در جوامع مسلمان همیشه مورد توجه بوده است و در ایران هم این موضوع ریشه تاریخی دارد و در بسیاری از نمادهای قدیمی می توان عفاف و حجاب را هم به عنوان نماد اسلامی مشاهده کرد، اما امروز آنچه که بیش از همه مسؤولین را متوجه این امر کرده است، اینست که آیا عفاف و حجاب امری فردی است یا اجتماعی؟ نگرش های متفاوت در پاسخ به این پرسش باعث شده است که واکنش ها در مقابل این امر گناگون باشد، اما آنچه واضح و روشن اینست که نگاه فردی مانع از تلاش برای همگانی شدن امر عفاف و حجاب در جامعه می شود چرا که آسیب هایی که از ناحیه بی حجابی در جامعه دامنگیر پیکره خانواده می شود آنقدر گسترده و عمیق است که نمی توان نگاه اجتماعی به این امر را انکار کرد!

پس وقتی نگاه اجتماعی به عفاف و حجاب را می توان با سند وعقلانیت به جامعه اثبات کرد در نتیجه برای همگانی شدن آن علاوه بر دستگاه های اجرایی و قانون مدار خود مردم به عنوان اصلی ترین موافقان در این امر تأثیرگذارند، اما گسست بین نسل ها، زن سالاری و یا فرزندسالاری به جای مردسالاری، زندگی تعاملی به جای تحکمی در اصول و  پیدایش نگرش های شک و شبهه انگیز در این مسئله گاه سبب بی بند و باری و ول انگاری در جامعه از سوی زنان شده است و این فرهنگ سازی نادرست از سوی آنان بیشتر از همه به خود زنان آسیب می رساند چرا که چشم چرانی و هرزگی مردان در این عرصه اولین زنگ خطری است که دامنگیر همسران و دختران جوان می شود و در واقع در یک چرخه  نامتعادل همه آسیب ها نا آگاهانه باز هم متوجه جنس خودشان می شود.

پوشش های جذاب راهکاری نادرست برای ترویج عفاف و حجاب

 در این چند ساله اخیر پاسخ به نیاز پوشش در نسل جوان باعث شده است که طراحان مد و لباس تلاشی دو چندان در این عرصه داشته باشند که ما حصل این تلاش ورود چادرها، روسری ها و پوشش های جذابی که عرصه عفاف و حجاب را به خود اختصاص داده است و گاه جذابیت این پوشش ها آسیب های مضاعفی را علاوه بر بی حجابی در جامعه زمینه سازی می کند و در واقع این گونه تلقی می شود که در حال حاضر عفاف و حجاب در جامعه به درستی تعریف نشده است که گاه پوشش جذاب، خود نمادی از بی حجابی می شود وباز هم نه تنها مشکلات در این عرصه را حل نمی کند بلکه خود این طراحی جذاب، مشکلی بر مشکلات دیگر می افزاید.

نگاهی به قیام مسجد گوهر شاد در 21 تیرماه 1314/بهلول مقاوم‌ترین زندانی سیاسی جهان

پس از آن که زمزمه شوم اسلام ستیزی دولت وابسته رضاخانی به کشف حجاب منتهی شد، نهضت دفاع از شعائر اسلامی سراسری، کشور را فرا گرفت. در این میان، شیخ محمد تقی بهلول گنابادی از خطبای مشهور، اجتماع زائران حرم رضوی را فرصت مناسبی برای روشنگری علیه این توطئه استعماری یافت. وی در روز شنبه 21 تیرماه 1314، در مسجد گوهرشاد، ضمن تشریح اقدامات دین ستیزانه رضاخان، مردم را به قیام دعوت کرد. زائران، در پاسخ به سخنان او، شعارهایی علیه رضاخان و در اعتراض به کشف حجاب سردادند. قوای دولتی به محاصره مسجد دست زدند. این محاصره و زد و خورد چند روز طول کشید تا این که به دستور شخص رضاخان، دژخیمان به مسجد یورش بردند و در جوار حرم رضوی کشتاری خونین و وحشیانه را آغاز کردند. شهدای این حادثه را بین 2 تا 5 هزار نفر تخمین می‌زنند. کامیون‏های بسیاری، اجساد زائران را که جز سلاح ایمان و شهادت، چیز دیگری به همراه نداشتند، برای دفن به خندق‏های اطراف مشهد منتقل کردند. شیخ بهلول، که از این حادثه به طور معجزه آسائی گریخته بود، چند شب را در خانه پیرزنی در مشهد مخفی بود. سپس به طور مخفیانه به شهرهای اطراف مشهد سفرکرد و ضمن تشریح قیام، کوشید دوباره به جمع‌آوری قوا بپردازد. به همین منظور به شهرهای شیعه ‌نشین افغانستان نیز سفر کرد. در این سفرها، او را بازداشت و حبس کردند. این حبس بیش از 31 سال طول کشید. با این حبس، او به مقاوم‌ترین زندانی سیاسی جهان بدل شد.  

رضاخان به دستور استعمارگران غربی و به کمک جریان وابسته روشن فکر، تمام توان خود را در تغییر لباس ملی به کار گرفت و به عنوان لباس متحدالشکل، مردم را مجبور به تغییر لباس و کلاه نمود و از تمامی قدرت و ابزاری که در دست داشت،برای این مقصد استفاده کرد. او لباس روحانیت را ممنوع و منوط به اخذ اجازه نمود. سفر رضاخان به ترکیه، یکی از توطئه های روشنفکران وابسته بود تا رضاخان تحت تأثیر قرار گیرد و در تغییر ماهیت ملی و اسلامی ایران تلاش نماید.

در زمان رضاخان، پیش از آن که طرح تغییر لباس و بر سر گذاشتن کلاه شاپو به مرحله اجرا درآید، برای جلوگیری از مخالفت روحانیان، نخست دولت اعلام کرد به این دلیل که اشخاص غیر روحانی یا روحانی نمایان، نتوانند از پوشیدن لباس و عمامه سوء استفاده کنند، باید اشخاصی که به این لباس ملبّس هستند، از دو نفر از مراجع گواهی بگیرند که آیا برای پوشیدن لباس روحانیت صلاحیت دارند، یا خیر و مجتهدان نیز شهادت نامه بدهند. سپس روحانیان گواهی را به وزارت معارف ببرند و اجازه پوشیدن لباس دریافت کنند. دولت بدین ترتیب، در مورد کسانی که معمّم بودند، سخت گیری هایی نمود. پس از آن، افراد معمّم، یا در معابر رفت وآمد نمی کردند و در خانه می ماندند، و یا اگر در معابر رفت و آمد می کردند، گرفتار پلیس می شدند.

تأثیر اقتصادی تغییر لباس و کشف حجاب، این بود که زمینه استفاده از لباس ها، لوازم آرایش و سایر فرآورده های ظاهر فریب سرمایه داری فراهم گردید؛ زیرا تا وقتی که مرد و زن ایرانی لباس سنتی خود را می پوشیدند، طبعا مناسب با آن زیور آلات مصرف می کردند و بیش تر لباس ها و زیور آلات نیز در داخل کشور تولید می شد و محتاج محصولات غربی نبودند. این موضوع، برای سرمایه داری غرب غیرقابل تحمل بود. از این رو، با تغییر لباس مردان و زنان به سبک اروپایی، ایرانیان مجبور شدند تولیدات آن ها را وارد کشور کرده، سپس تهیه و مصرف کنند. بدین ترتیب، کم کم صنایع داخلی از قبیل کارگاه های نسّاجی پارچه و شال و نمدمالی و عبا بافی و..، چون نمی توانستند با مدهای رنگارنگ پاریس و لندن و نیویورک مقابله و رقابت کنند، از بین رفتند و سرمایه های داخلی، به جای تولید، مجبور به واردات شده و سرمایه داران استعماری هم درآمدهای سرشاری را به جیب زدند.

 رضا شاه بعد از مسافرت ترکیه، در اغلب اوقات، ضمن صحبت از پیشرفت سریع کشور ترکیه، از تغییر لباس مردان و رفع حجاب خانم ها سخن می گفت و این مسأله را تشویق می کرد. او یک روز اوایل خرداد 1314، هیأت دولت را احضار کرد و گفت: «ما باید صورتا و سنتا غربی شویم و باید در قدم اول، کلاه ها تبدیل به شاپو شود. پس فردا که افتتاح مجلس دوره دوازدهم است، همه باید با شاپو حاضر شوند و در مجالس باید کلاه را به عادت غربی ها از سر بردارند و نیز باید شروع به رفع حجاب زن ها نمود. شما وزرا و معاونان باید پیشقدم شوید».

جنبش شیراز، مقدمه قیام مشهد

چند ماه قبل از قیام مردم مشهد، یعنی در یکی از شب های جمعه ماه ذی الحجه سال 1353ق، وزیر معارف مسافرتی به شیراز می کند و به مناسبتی، مجلس جشنی با حضور قشرهای مختلف مردم برپا می شود. پس از ایراد سخنرانی ها و نمایش، در خاتمه، عده ای از دوشیزگان بر روی صحنه نمایان می شوند و ناگهان نقاب از چهره برمی گیرند و ارکستر آهنگ رقص می نوازد و دختران به پای کوبی می پردازند. در این هنگام، عده ای به عنوان اعتراض از آن جا خارج می شوند. روز بعد، این خبر مانند بمبی صدا می کند و عده ای از مردم در مسجد وکیل اجتماع می نمایند. سید حسام الدین فالی که از عالمان و روحانیان با نفوذ شیراز بود، به منبر می رود و این گونه اعمال را تقبیح و محکوم می کند. خبر جنبش شیراز و تعطیل بازار به تهران می رسد، به ناچار دستور گرفتاری سید حسام الدین صادر می شود و او را زندانی می کنند.

 خبر گرفتاری حسام الدین فالی از روحانیان شیراز به حوزه علمیه قم، مشهد و تبریز می رسد. در تبریز دو مرجع بزرگوار، یکی آیت اللّه سید ابوالحسن انگجی و دیگری آیت اللّه آقا میرزا صادق، درباره تغییر لباس و کلاه شاپو اعتراض می کنند. از تهران دستور تعقیب داده می شود که آن دو نفر توقیف و به سمنان تبعید می گردند. در مشهد هم که دستور تغییر لباس، به همراه خبر جشن شیراز و گرفتاری فالی و تبعید دو نفر از عالمان تبریز، غوغایی برپا می کند و مراجع روحانی را سخت ناراحت نموده، جلساتی برای بحث و گفت وگو درباره این مسایل تشکیل می گردد. در این جلسات، مسأله تغییر لباس مطرح می شود و علما اظهار عقیده می کنند که دنباله تغییر لباس، به برداشتن حجاب منتهی خواهد شد و باید با شدت از آن جلوگیری نمود.

تغییر لباس، همواره پیامد تغییر یک فرهنگ است و انسان تا با فرهنگ خود وداع نکند، نمی تواند با لباس خود وداع کند و تا فرهنگ یک قوم را نپذیرد لباس آنان را به تن نمی کند.

درست به همین دلیل است که در احادیث ما آمده است که هر که خود را به گروهی شبیه سازد، هم از آن گروه به شمار می آید». لباس هر انسان، پرچم کشور وجود اوست؛ پرچمی است که او بر سر در خانه وجود خود نصب کرده و با آن اعلام می کند که از کدام فرهنگ پیروی می کند. هم چنان که هر ملتی با وفاداری و احترام به پرچم خود، اعتقاد خود را به هویت ملی و سیاسی خود ابراز می کند، هر انسان نیز مادام که به یک سلسله ارزش ها و بینش ها معتقد و دل بسته باشد، لباس متناسب با آن ارزش ها و بینش ها را از تن به در نخواهد کرد.

گردهمایی مردم در مسجد گوهرشاد

مسجد گوهرشاد، محل اجتماع و سخنرانی بر ضد لباس بیگانه و اسلام زدایی شده بود. با بازداشت برخی از عالمان مبارز، اجتماعات وسیع تر گردیده و لحن سخنرانان آتشین تر و شعار مردم تندتر شده بود. از مرکز به شهربانی مشهد دستور داده شد که واعظان معروف شهر را دستگیر کنند. اما گردهمایی فزاینده مردم در مسجد گوهرشاد برای شنیدن سخنان واعظان و روحانیان، بیش تر شد. علما و مجتهدان در منزل یکی از مراجع اجتماع کرده و تصمیم گرفتند که تلگرافی به شاه مخابره و او را از اقدامات ضد دینی اش منصرف سازند. این تلگراف به امضای هشت تن از علمای متعهد ارسال گردید. سپس خطبای معروف و مشهور چون شیخ مهدی واعظ خراسانی، شیخ عباس علی محقق و شیخ بهلول در مسجد گوهرشاد به منبر رفتند و مردم را بیش از پیش آگاه ساختند.

صبح جمعه 20 تیر سال 1314، قزّاقان رضاخان برای متفرق ساختن مردم وارد عمل شدند و بی محابا به روی مردم تیراندازی کردند و در این ماجرا، حدود یک صد نفر کشته و زخمی شدند. اما مردم متفرق نگشتند و مقاومت کردند. پس از این هجوم، مردم از اطراف با ابزاری از قبیل داس، بیل و چوب و... به طرف مسجد سرازیر شدند. مسجد گوهرشاد لبریز از جمعیت گردید. روحانیان به ترتیب بر بالای منبر حضرت صاحب الزمان(عج) قرار گرفتند و به سخنرانی پرداختند. روز شنبه 21 تیرماه در مسجد؛ شعارهای ضد سلطنت و ضد حجاب زدایی داده می شد و مسجد یک پارچه سرود مقاومت سر داده بود. وحشت مقامات دولتی را فرا گرفت. سرانجام رضاشاه دستور داد که همه را دستگیر و مجازات نمایند. سران شهربانی و آگاهی، نیروهای خویش را هماهنگ کرده، قرار گذاشتند پس از نیمه شب، تهاجم خود را آغاز نمایند. قزّاقان نیز از قبل در نقاط حسّاس شهر و اطراف مسجد گوهرشاد مستقر شدند و مسلسل های سنگین را بر بام های مشرف به مسجد کار گذاشتند.

 قزّاقان و نیروهای شهربانی و آگاهی که در اطراف مسجد و نقاط حساس شهر مشهد مستقر شده بودند، شایع کردند که برای حفاظت از بانک ها آمده اند. اسدی، نایب التولیه رضاشاه، از نقشه کشتار مطلع شد و چون می دانست که مجتهدان هم در مسجد هستند، درصدد برآمد که آن ها را از آن جا خارج کند. از این رو، به دروغ پیغام فرستاد که تلگراف شما را اعلی حضرت همایونی پاسخ گفته، تشریف بیاورید برای مذاکره و با این حیله مجتهدان را از کشیک خانه به مسجد دارالتولیه کشاند. او می دانست اگر مجتهدان و عالمان طراز اول در این حمله و یورش کشته شوند، خراسان یک پارچه آتش خواهد شد و این آتش، گسترش خواهد یافت و دیگر به هیچ روی نمی توان از آن جلوگیری کرد. پس با این حیله علما را از مسجد خارج ساخت.

پاسی از نیمه های شب دوازدهم ربیع الثانی گذشته بود که صدای غرش مسلسل های قزّاقان، حرم مطهر امام رضا علیه السلام را به لرزه انداخت و سربازان شاه، به فرماندهی سرلشکر ایرج مطبوعی، برای فتح مسجد گوهرشاد به حرکت درآمد. عده ای از مأموران مخفی رژیم، پیش تر وارد مسجد شده بودند و قرار بود آن ها از داخل وارد عمل شده و راه را برای ورود نیروهای رضاخان به داخل مسجد هموار کنند و چنین شد. دژخیمان اسلحه به دست، پا به درون خانه خدا گذاشتند و همه مسجدیان را از دم تیغ گذراندند.

توقیف علما و روحانیان

از روز یکشنبه 22 تیر، دولت به توقیف و بازداشت علما و روحانیان مشهد اقدام نمود وعده ای از علما را توقیف کرد و عده ای از آن ها هم مخفی شدند. از جمله توقیف شدگان، آیت اللّه سید یونس اردبیلی و آقازاده، فرزند آخوند ملامحمد کاظم بودند. بیش از سی نفر از عالمان و واعظان را دستگیر کردند و شهر تقریبا حالت حکومت نظامی به خود گرفته و ورود و خروج اشخاص به شهر، مستلزم داشتن جواز بود. مأموران برای دستگیری شیخ بهلول جایزه تعیین کرده بودند. پس از رفع غائله، اداره شهربانی برای پیدا کردن عاملان واقعه دست به کار شد وعده ای تحت بازجویی قرار گرفتند و در نتیجه، اسدی، نائب التولیه آستان قدس هم که یکی از محرکان معرفی شد، بلافاصله دستگیر شد و تحت محاکمه قرار گرفت و در دادگاه نظامی به اعدام محکوم گردید.

کشتار دسته جمعی مردم مشهد و دستیگری و محاکمه عده ای از علما و محکوم کردن جمعی در دادگاه های نظامی و صدور مجازات های سنگین و حکم اعدام برای عده ای، رفته رفته در کشور موجب گفت وگوها و ابراز نارضایتی هایی گردید و مردم در مورد دیانت رضاخان دچار تردید شدند؛ زیرا مردم آن چه در صحن حضرت رضا دیده بودند، برای یکدیگر بازگو کرده و این همه قساوت و خون ریزی را تقبیح می کردند؛ چرا که نظامیان، حرمت آستان قدس رضوی را رعایت نکرده و در این مکان مقدس، خون هزاران بی گناه را بر زمین ریخته بودند.

سخن رهبر کبیر انقلاب

رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی رحمه الله در خصوص تغییر لباس و کلاه چنین بیان داشتند: «... آن هایی که این قدر قوه تمیز ندارند که کلاه لگنی را که پس مانده درندگان اروپاست، ترقی کشور می دانند، با آن ها حرفی نداریم که آن ها از ما سخن خردمندانه را بپذیرند و عقل و هوش و حس آن ها را اجانب دزدیده اند... . آن روز که کلاه پهلوی سر آن ها گذاشتند، همه می گفتند: مملکت باید شعار ملی داشته باشد، استقلال در پوشش دلیل استقلال مملکت و حافظ آن است. چند روز بعد، کلاه لگنی [شاپو] گذاشتند سر آن ها، یک دفعه حرف ها عوض شد. گفتند: ما با اجانب مراوده داریم. باید همه هم شکل باشیم تا در جهان با عظمت باشیم. مملکتی که با کلاه عظمت برای خود درست می کند یا برایش درست می کنند، هر روزی کلاهش را ربودند، عظمتش را هم می برند».

برگزیده خاطراتی از برخی سیاسیون منتقد پهلوی درباره واقعه مسجد گوهرشاد

سید محسن محلاتی معروف به صدرالاشراف یا محسن صدر سیاستمدار و نخست‌وزیر ایران (از خرداد 1324 تا مهر) در کتاب خود با عنوان «خاطرات صدرالاشراف» درباره این واقعه می‌نویسد: «بدین گونه فرمانى اجبارى صادر گردید تا مردها از اول فروردین 1314 کلاه فرنگى (لگنى) بر سر بگذارند این برنامه از اعضاى کابینه دولت و نمایندگان مجلس آغاز شد، ابتدا کوشیدند از طریق سیاست‏هاى فرهنگى و تبلیغى و ایجاد جوّ کاذب و برپایى جشن‏هاى مصنوعى مردم را متقاعد سازند که به این روند روى آورند ولى وقتى با عدم رضایت آنان روبه‌‏رو شدند، خشونتى شدید و تهدیدکننده به کار گرفته شد.»

مخیرالسلطنه هدایت (مهدى قلی‏خان) که در آن زمان رییس‏‌الوزرا بود، از کشف حجاب به عنوان تمدن بولوارها یاد می‌کند. وی در کتاب «خاطرات و خطرات» مى‏‌گوید: «در این موقع روزى به شاه عرض کردم، تمدنى که آوازه‏اش عالمگیر است، دو تمدن است، تمدنى که مفید است و قابل تقلید، تمدن ناشى از لابراتوارها و کتابخانه‌‏هاست. یکى هم تمدن بولوارها. گمان کردم به این عرض من توجهى فرموده‌‏اند، آثارى که بیشتر ظاهر شد تمدن بولوارها بود که به کار لاله‏‌زار مى‏‌خورد و مردم بى‏‌بندوبار خواستار بودند.»

عباس مسعودى، مدیر روزنامه اطلاعات که از همراهان رضاشاه در سفر به ترکیه بوده است، از تاثیر شدید تنها سفر رضا شاه به ترکیه و قوت گرفتن فکر تغییر کلاه سخن می‌گوید. او مى‏‌نویسد: «بعد از بازگشت از مسافرت ترکیه بود که فکر تغییر کلاه( از لبه‏‌دار پهلوى به کلاه اروپایى) درذهن رضاشاه قوت گرفت و این تغییر را تشویق مى‏‌نمود و معتقد بود که اختلافات ظاهرى ایرانى‏‌ها با اروپایى‏‌ها برداشته شود. او مى‏‌گفت باید ایرانى‏‌ها خود را با خارجى‏‌ها یکسان بدانند و در ترقى و پیشرفت تشویق و تأیید شوند و بدانند تفاوتى از لحاظ  کاغذی در میان نامه‌های اسدی به دست آمده بود که فروغی به طور دوستانه و خصوصی، در پاسخ نامه اسدی ضمن شرح مطالبی درباره رضا شاه، این بیت مولوی را نقل کرده بود که: در کف شیر نر خونخواره‌ای غیر تسلیم و رضا کو چاره‌ای؟ این نامه را سرلشگر آیرم رییس کل شهربانی برای شاه تلگراف کرد. رضا شاه آن‌چنان از دست فروغی خشمگین شده بود که با فریاد از وی با عنوان «زن ریش‌دار» یاد کرد.

روح و جسم و استعداد جز همین کلاه در ظاهر در بین نیست و باید این تفاوت را بردارند و عملاً کار کنند تا خود را به آن‌ها برسانند.»

جلال‏‌الدین مدنى که کتاب‌های زیادی در زمینه تاریخ معاصر ایران و حقوق اساسی دارد، نظرش بر این بود: «وقتى رضاخان پایه‌‏هاى قدرت خود را محکم کرد ضمن حاکم نمودن اختناقى شدید بر ایران، به مقابله با ارزش‏هاى اسلامى و شعائر مذهبى پرداخت و به بهانه گام نهادن به سوى ترقى و تمدن آداب مذهبى را خلاف تجدد دانست، تفکیک دین از سیاست را یک اصل قرار داد و براى کنار زدن روحانیت از صحنه، برنامه‏‌هاى نگران‏‌کننده زیادى را به اجرا نهاد. در عین اینکه خود را متولى آستان قدس رضوى معرفى کرد و اوقاف را به صورت ابزارى در دست خود درآورده بود با سرکوبى خشن و خونین هرگونه خیزش، خروش و اعتراضى را سرکوب کرد.»

سرلشکر ایرج مطبوعی (1358-1274)، نظامی و سیاستمدار ایرانی دوره پهلوی به صراحت به دستور رضا شاه مبنی بر استفاده از قوای نظامی در سرکوب غائله مسجد گوهرشاد اشاره می‌کند و می‌گوید: «از تهران، دفتر مخصوص ابلاغ نمودند، بایستی فورا غائله کنده شود، با استاندار و رئیس شهربانی مذاکره نمودم، نظر من بر این بود که با نصیحت حتی به وسیله علما به غائله خاتمه دهیم، اسدی اظهار نمود که ایشان به دهات آستانه می‌نویسد که رعایا بیایند و آنها متحصنین را بیرون کنند، پاکروان هم استعمال قوای نظامی را پیشنهاد کرد قرار شد هر کسی نظریه خود را به مرکز بنویسد، من نظریه فوق را گزارش دادم، در جواب تلگراف اینجانب، رضاشاه، توسط دفتر مخصوص با نهایت تغیر و فحاشی جواب داد که تو نباید نظامی می‌شدی.»

مخالفت محمدعلی فروغی، نخست وزیر رضا شاه با کشف حجاب

آیت‌الله دکتر مهدی حائری یزدی (فرزند آیت الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی، موسس حوزه علمیه قم) در گفت‌وگویی که با پژوهشگران دانشگاه هاروارد در قالب «طرح تاریخ شفاهی ایران» داشته است در این‌باره می‌گوید:  «عده زیادی را زنده به گور کردند. به نظر من این یکی از گناهان نابخشودنی و تاریخی رضا شاه بود … من خودم از یکی از مشهدی‌ها شنیدم که می‌گفت … رفتم به عنوان حمال، مرا استخدام کردند … از زیر منبر افرادی که هنوز داشتند نفس می‌کشیدند آوردم بیرون که ببرند برای دفن.»

همچنین فرزند موسس حوزه علمیه قم درباره مخالفت محمدعلی فروغی، نخست وزیر قدرتمند رضا شاه با اقدامات زورگویانه او گفته است:

«پدرم تلگراف خیلی تندی به رضاشاه کرد از قم که این مسائلی که دارد واقع می‌شود برخلاف مذهب است و خلاف مصالح خود ایران است … و من دیگر سکوت را جایز نمی‌دانم … یادم هست که آن را رضاشاه خودش جواب نداد. فروغی جواب داد به جای رضاشاه … چهار پنج صفحه بود جواب فروغی … یک مسائل عجیبی در آنجا تذکر داده بود … مرحوم فروغی گفته بود … این یک سلسله جریاناتی است که پس از بازگشت شاه از ترکیه، اراده سنیه ملوکانه تعلق گرفته که این کارها بشود. هرچه هم ما می‌گوییم و هر قدر هم برخلاف مذهب یا خلاف مصلحت کشور باشد، بالاخره چون اراده سنیه تعلق گرفته، باید بشود …. آن وقت همه تعجب کردند که چطور فروغی با این آزادی، انتقاد کرده اراده سنیه را … یک یا دو هفته بعد از این تلگراف، فروغی از کار افتاد.»

از سوی دیگر هنگام بازرسی از خانه محمد ولی اسدی که نایب التولیه (سرپرست) حرم امام رضا (ع) و پدر دامادهای فروغی بود، کاغذی در میان نامه‌های اسدی به دست آمده بود که فروغی به طور دوستانه و خصوصی، در پاسخ نامه اسدی ضمن شرح مطالبی درباره رضا شاه، این بیت مولوی را نقل کرده بود که: در کف شیر نر خونخواره‌ای غیر تسلیم و رضا کو چاره‌ای؟

این نامه را سرلشگر آیرم رییس کل شهربانی برای شاه تلگراف کرد. رضا شاه آن‌چنان از دست فروغی خشمگین شده بود که با فریاد از وی با عنوان «زن ریش‌دار» یاد کرد.

کلام آخر، نگاهی به تاریخ ایران در موضوع عفاف و حجاب پیامش اینست که بایستی برای نهادینه شدن این امر جدای از زن و مرد بودن گام های تصاعدی برداشت تا بتوان به روشنی نیاز به این پدیده را برای نسل نو بازخوانی کرد تا  نسل های جدید در اما و اگرهای عفاف و حجاب متوقف نشوند و این موضوع برای آنان درونی بشود.

/503/934/م

منابع؛ کتابشناسی قیام مسجد گوهرشاد/از خاطرات صدرالاشراف تا مهدی قلی‌خان هدایت

«گذرستان» با قیام مسجد گوهرشاد به شماره 32 رسید

 اطلاعات در یک ربع قرن، عباس مسعودى، ص‏137  

 تاریخ سیاسى معاصر ایران، جلال‌‏الدین مدنى، ج‏اول، ص 120 – 119  

 قاسم‌پور، داود، قیام مسجد گوهرشاد به روایت اسناد، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1386  

 بهنود، مسعود. دولت‌های ایران از سوم اسفند 1299 تا 22 بهمن 1357: از سید ضیا تا بختیار. تهران: سازمان انتشارات جاویدان، 1370

 

 

ارسال نظرات