۰۱ شهريور ۱۴۰۴ - ۱۰:۵۲
کد خبر: ۷۸۹۲۴۵

دفاع از ولایت در سیره امام حسن مجتبی

دفاع از ولایت در سیره امام حسن مجتبی
شهادت امیرالمؤمنین(ع) و قدرت‌گیری معاویه امت اسلامی را در آستانه انحرافی بزرگ قرار داد. امام حسن مجتبی(ع) در چنین شرایطی با تثبیت حقانیت ولایت، جهاد تبیینی در برابر تحریف و صلحی هوشمندانه برای بقا و استمرار امامت از اساس اسلام ناب پاسداری کرد.

به گزارش سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، ولایت در اندیشه اسلامی، استمرار خط نبوت و رکن هدایت امت است. پس از رحلت پیامبر اکرم صلی‌الله علیه وآله، این اصل بارها با خطر انحراف روبه‌رو شد؛ اما در دوره امام حسن مجتبی علیه‌السلام این خطر به اوج رسید. شهادت امیرالمؤمنین علیه‌السلام، سستی نیروهای حق و قدرت‌گیری معاویه، فضای جامعه اسلامی را به شدت متلاطم کرده بود. در چنین شرایطی، امام حسن علیه‌السلام با راهبردهایی حکیمانه، از اساس ولایت دفاع کرد و آینده اسلام را بیمه نمود.

تثبیت حقانیت ولایت

نخستین اقدام امام حسن علیه‌السلام، تثبیت جایگاه امامت در ذهن و جان مسلمانان بود. در نخستین خطبه خود پس از شهادت امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود:

«منم پسر بشارت دهنده؛ منم پسر انذار کننده؛ منم پسر آن کسی که به اذن خدا، مردم را به سوی او فرا می‌خواند؛ منم پسر چراغ فروزان و روشنی‌بخش؛ من از خاندانی هستم که خداوند ناپاکی را از آنان برده و آنها را تطهیر نموده است؛ من از اهل‌بیتی هستم که خداوند محبّت آنان را در کتاب خود واجب گردانیده است؛ خدای تعالی فرموده است: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى‏ وَ مَنْ یقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً»؛ پس حسنه، دوستی ما اهل‌بیت است.» (إعلام الوری (شیخ‌طبرسی)، ج١، ص۴۰۶؛ کشف الغمة (محدث‌إربلی)، ج ۲، ص ۱۵۵)

این سخن، اعلام رسمی ولایت و معرفی خود به‌عنوان جانشین منصوص امیرالمؤمنین بود. امام با این موضع‌گیری، خطوط حق و باطل را روشن ساخت تا معاویه نتواند خلافت را به‌عنوان یک انتخاب سیاسی جلوه دهد.

امر امامت امام مجتبی (علیه‌السّلام) و دیگر ائمه در تمام منابع روایی از شیعه و سنی به تواتر نقل شده است. اما در آن دوره مردم ساده‌لوح با امام حسن (علیه‌السّلام) آن سان رفتار می‌کردند که گویی امامت او را در امتداد خط سقیفه و شان آن را در حد خلافت شیخین می‌دانستند و این گونه بود که جایگاه رفیع امامت را آن‌چنانکه باید قدر ندانستند و ارج نهادند. (طبرسی، اعلام الوری، ص404).

جهاد تبیینی در برابر تحریف

معاویه تلاش می‌کرد با تبلیغات گسترده، مشروعیت خود را تثبیت و جایگاه ولایت را مخدوش کند. امام حسن علیه‌السلام در پاسخ، با خطبه‌ها و نامه‌های خود حقیقت را بیان و چهره نفاق را افشا کرد. در یکی از نامه‌ها به معاویه نوشت:

«و لقد کنا تعجبنا لتوثب المتوثبین علینا فی حقنا و سلطان نبینا، و ان کانوا ذوی فضیلة و سابقة فی الاسلام، و امسکنا عن منازعتهم مخافة علی الدین ان یجد المنافقون و الاحزاب فی ذلک مغمزا یثلموا به، او یکون لهم بذلک سبب الی ما ارادوا من افساده؛ ولی امروز -ای معاویه- براستی جای شگفت است که تو به کاری دست زده ای که به هیچ وجه شایستگی آن را نداری، زیرا نه به فضیلتی در دین معروفی و نه در اسلام دارای اثری پسندیده می باشی. تو فرزند دسته ای از احزاب هستی که در جنگ احزاب به جنگ رسول خدا (ص) آمدند و پسر دشمن ترین قریش نسبت به پیغمبر خدا (ص) می باشی.»(مقاتل الطالبیین، ص 47).

این جملات نشان می‌دهد که امام حتی در اوج ضعف نظامی، از مرزبانی حقیقت دست نکشید و نفاق اموی را برای تاریخ آشکار کرد.

صلح برای بقا و استمرار ولایت

صلح امام حسن علیه‌السلام با معاویه، از مهم‌ترین بخش‌های سیره سیاسی ایشان است که برخی آن را نشانه ضعف دانسته‌اند؛ در حالی‌که این اقدام، اوج تدبیر برای حفظ اصل ولایت بود.

ولی برخی اصحاب امام به وی «یا عار المؤمنین» می‌گفتند. که امام در پاسخ می‌فرمود: «العار خیر من النّار؛ ننگ (ظاهری) بهتر از آتش است.» (ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه الدمشق، ج۱۳، ص۲۶۱. محب الدین طبری، احمد ابن عبدالله، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، ص۱۳۹. حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۹۲.)

حجر بن عدی اولین کسی بود که به دیدار امام (علیه‌السّلام) رفت و با لحنی تند اعتراض کرد و حضرت (علیه‌السّلام) را به ادامه جنگ فراخواند. پاسخ امام حسن (علیه‌السّلام) در جواب حجر بن عدی فرمود: «آرام باش، من خوار کننده نیستم؛ بلکه عزّت بخش مؤمنانم و بقای ایشان را می‌خواهم.» (طبری، محمد بن جریر، دلائل الإمامه، ص166)

موضع‌گیری افرادی مانند حجر بن عدی و سلیمان صرد خزاعی که از صحابه پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و امیرالمومنین علی (علیه‌السّلام) و از بزرگان شیعیان عراق بودند، در آن موقعیت حساس در برابر امام مجتبی (علیه‌السّلام) نشان‌دهنده عدم بصیرت و شناخت آنها نسبت به مقام امامت بود. 

امام با آگاهی از خیانت فرماندهان و پراکندگی سپاه، جنگ را به مصلحت اسلام نمی‌دانست؛ زیرا شکست در آن شرایط به نابودی کامل جبهه امامت می‌انجامید. با صلح، امام دو هدف محقق کرد:

الف: حفظ جان شیعیان و موجودیت جریان حق

ب: ثبت شروطی که چهره حقیقی معاویه را افشا و زمینه قیام عاشورا را فراهم کرد.

بنابراین صلح، تاکتیکی برای استمرار ولایت و جلوگیری از محو کامل اسلام ناب بود.

در نتیجه سیره سیاسی امام حسن مجتبی علیه‌السلام نشان می‌دهد که دفاع از دین و ولایت، صرفاً با شمشیر تحقق نمی‌یابد؛ گاهی حکمت، صبر و روشنگری، مؤثرترین سلاح‌ها هستند. امام با اقداماتی حساب‌شده، اصل دین و امامت را از خطر نابودی نجات داد و تاریخ اسلام را در برابر انحراف بنیادین بیمه کرد. امروز نیز الگوی آن حضرت برای پاسداری از اصول دینی، در قالب «بصیرت، روشنگری و تدبیر»، راهگشای جامعه اسلامی است.

حامد میرزاخان

پژوهشگر و عضو مجمع نمایندگان طلاب وفضلای حوزه علمیه قم

ارسال نظرات