۰۷ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۵:۰۳
کد خبر: ۲۸۴۰۰۱
نویسنده کتاب «ثاقب» در گفت‌وگوی تحلیلی ـ تفصیلی با رسا؛

چگونگی شکل‌گیری سازمان فقاهت با مدیریت اهل‌بیت/ نقش یهود در حکومت بنی‌امیه و بنی‌عباس/ تحلیل استاد طائب درباره زندگی سیاسی اهل‌بیت کم نظیر است

خبرگزاری رسا ـ نویسنده کتاب «ثاقب» با اشاره به سلسله گفتارهای استاد طائب درباره نقش یهود در امت اسلامی از صدر اسلام تاکنون گفت: اگر می‌خواهیم دنیای اسلام و زندگی اهل‌بیت(ع) را بررسی و تحلیل کنیم، باید نگاه قرآنی داشته باشیم.
کتاب کتاب کتاب کتاب کتاب

به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، محمد مهدی حامدی از محققان،‌ پژوهشگران و نویسندگانی که تاکنون کتاب‌های مختلفی همانند «دشمنان مهدویت چرا؟ و چگونه؟» «ولایت فقیه رمز پویایی و ماندگاری شیعه در عصر غیبت» و «صهیونیسم سراب ابدی» را به رشته تحریر درآورده است.

 

کتاب «ثاقب» از دیگر تألیفات حامدی است که به بررسی و نگاه تحلیلی درباره دوران سیدالشهدا(ع) بر اساس سلسله گفتارهای حجت الاسلام و المسلمین استاد مهدی طائب می‌پردازد. جلد نخست کتاب «ثاقب» که از آن با عنوان «ثاقب یک» نیز یاد می‌شود، در حال حاضر نهمین چاپ خود را تجربه می‌کند و تاکنون بیش از 43 هزار نسخه از آن به فروش رسیده است.

 

این محقق، پژوهشگر و نویسنده که دارای تحصیلات حوزوی نیز هست، کتاب «ثاقب دو» را نیز تحت عنوان «نگاه تحلیلی به دوران امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق(ع)» به رشته تحریر درآورده که به گفته نویسنده، قرار است در چند روز آینده از چاپ خارج و روانه بازار شود.

 

ما نیز به بهانه تألیف این کتاب، در گفت‌وگوی تحلیلی ـ تفصیلی با حامدی، به بررسی حوادث دوران امام زین‌العابدین(ع) و صادقین(ع) و نقش یهود در این دوران پرداختیم.

 

 

ادامه متن این گفت‌وگو را از نظر می‌گذرانید؛

 

رسا ـ آیا روش روشنگرانه و دشمن شناسانه‌ای که درباره تاریخ انبیا و اسلام از استاد طائب سراغ داریم، در این تألیف نیز قابل مشاهده است؟

 

بحث دشمن شناسی از جمله مباحث عمده‌ای است که در کتاب‌های تاریخی بیان می‌شود؛ چرا که زندگی سیاسی اهل‌بیت(ع) همواره در ارتباط با حاکمیت‌ها بوده و این حاکمیت‌ها نیز مورد نظر اهل‌بیت(ع) نبوده‌اند؛ به همین دلیل به طور طبیعی زندگی ائمه(ع) برای مدیریت و بازنشاندن جریان‌هایی که مورد نظرشان نبوده، مسیری را طی کرده است. در ذات این موضوع نیز دشمن شناسی نهفته است.

 

البته درباره عرصه‌های مختلف زندگی اهل‌بیت(ع) عناوین و کتاب‌های فراوانی در دنیای اسلام و شیعه چاپ شده است. به زندگی این بزرگواران از زوایای مختلفی پرداخته شده است. ولی از بُعد سیاسی و اجتماعی، آن‌گونه که شایسته است، نظر نشده و اگر از این باب وارد شویم، درک خواهیم که بحث دشمن شناسی یک موضوع ضروری و لازم است.

 

نگاه استاد طائب نیز نسبت به مباحثی همانند تاریخ انبیا، تاریخ اسلام،‌ زندگی سید الشهدا(ع)، امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق(ع) یک نگاه تحلیلی از منظر سیاسی ـ اجتماعی است و به همین دلیل بحث دشمن شناسی در این کتاب از جایگاه‌ برجسته‌ای برخوردار است.

 

 

رسا ـ با توجه به کمبود منابع در مسیر دشمن شناسی بر مبنای یهود از دوره بنی‌امیه و بنی‌عباس آیا این مسیر به روشنی در کتاب دنبال شده است؟

 

به عقیده بنده سؤال شما مقداری کلی است؛ چرا که درباره یهود این موضوع در مقاطع دیگر حتی زمان رسول خدا(ص) نیز مطرح است و در دوران‌های بنی‌امیه و بنی‌عباس هم وجود دارد. منتها سخن ما در مباحث تحلیلی این است که اگر می‌خواهیم دنیای اسلام و زندگی اهل‌بیت(ع) را بررسی و تحلیل کنیم، باید نگاه قرآنی داشته باشیم. اگر نگاه ما به بحث دشمن شناسی، قرآنی باشد، در می‌یابیم که کتاب‌الله در آیه 82 سوره مائده درباره یهود می‌فرماید: «أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ؛ مسلماً یهودیان را، دشمن‌ترین مردم نسبت به مؤمنان خواهى یافت.»

 

آیه 13 سوره مائده نیز می‌فرماید: «وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَىٰ خَائِنَةٍ مِّنْهُمْ إِلَّا قَلِیلًا مِّنْهُمْ؛ و تو همواره بر خیانتى از آنان آگاه مى‌شوى، مگر [شمارى‌] اندک از ایشان که خیانت‌کار نیستند.» آیا این خطاب برای پیامبر(ص) بوده است؟ طبیعی است که خطاب‌های قرآن عام بوده و در این‌باره از امام رضا(ع) روایت شده: «از امام جعفر صادق(ع) پرسیدند: چه سری است که هر چه زمان بیشتری بر قرآن می‌گذرد و هر چه بیشتر تلاوت می‌شود، بر طراوت و تازگیش افزوده می‌گردد؟ فرمودند: برای این که قرآن تنها برای یک زمان و نه زمان دیگر و برای یک مردم و نه مردم دیگر، نازل نشده؛ بلکه برای همه زمان‌ها و همه مردم نازل شده است. بنابراین، خداوند متعال قرآن را طوری ساخته که در هر زمان و با وجود همه اختلاف‌هایی که در اندیشه‌های مردم به چشم می‌خورد، بر زمان‌ها و افکار پیشی‌ گیرد و در هر عصری، مفاهیم تازه‌ای از معارف بلند آن کشف شود.»

 

اگر ما بدین صورت به قرآن نگاه کنیم، در دشمنی یهود نباید تردید کنیم! اگر با توجه به آیات قرآن در دشمنی یهودیان تردید نکنیم، باید آیات و نشانه‌های دال بر این دشمنی را نیز جست‌وجو کنیم. همچنین در بحث دشمن شناسی لازم نیست فرد در تمام حوادث به دنبال یهود باشد. برای تقریب به ذهن باید بگویم: فرد وقتی می‌خواهد یک قطار را از مسیر خود خارج کند و در مسیر دیگر قرار دهد، آیا باید لحظه به لحظه برای انحراف قطار تلاش کند؟ خیر؛ بلکه کافیست در جایی که می‌خواهد انحراف صورت گیرد، ریل قطار را تغییر دهد. ریل قطار نیز با یک اهرم جابه‌جا می‌شود و وقتی ریل جابه‌جا شد، قطار با هر سرعتی، در مسیری حرکت می‌کند که ریل‌بان برایش تعریف کرده است. یهود نیز این‌گونه عمل می‌کند؛ یعنی برنامه‌ریزی و توطئه می‌کند تا مسیر حرکت را این‌گونه قرار دهد.

 

یک پرسش در این‌جا مطرح است و آن این‌که مسیر حرکت اهل‌بیت(ع) در مقابله با جریاناتی که در مقابله‌شان قرار داشتند، چه در زمان خلافت بنی‌امیه و بنی‌عباس و چه پس از این دوران‌ها و در دوران کنونی، آیا باب طبع یهود هست یا خیر؟ اگر هست، باید در این جریانات دست یهود را پیدا کرد. البته در زمان ما چون رویارویی، مقابله و تقابل تنگاتنگ شده و تقابل به دو جبهه انقلاب اسلامی و صهیونیست تبدیل شده است، علامت‌های دشمنی یهود بسیار آشکار است. رسانه‌ها نیز در دستیابی ما به اطلاعات برای تطبیق، بسیار کمک می‌کنند. البته ما نخست با الهام از قرآن، این را باور کرده‌ایم‌ که «أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ» به همین دلیل تمام حرکت‌هایشان را رصد می‌کنیم تا با این آیات تطبیق دهیم. نمی‌خواهیم که این آیات را کنار بگذاریم و به دنبال دشمنی یهود باشیم. وگرنه فرد در اروپا و آمریکا با مسیحیان مواجه است، ولی وقتی حوادث را کنار هم قرار می‌دهد، از درون یک مسیحی، یک صهیونیست بیرون می‌آورد. به همین دلیل ما به این‌گونه افراد صهیونیست مسیحی می‌گوییم.

 

برای تشخیص نقش یهود در زمان بنی‌امیه و بنی‌عباس، یک مشکل جدی‌تری وجود دارد و آن عدم دسترسی ما به منابع است. حتی به منابعی که دسترسی داریم، از سوی سیستم حکومتی نوشته شده است. تاریخ را چه کسی نگاشته است؟ از صدر اسلام تا پیش از زمان بنی‌عباس، کتابت حدیث ممنوع بوده و پس از آن کتابت از سوی چه کسی آغاز شد؟ به دستور بنی‌عباس به ویژه منصور دوانیقی، این کتابت آغاز شد. به دلیل ممنوع بودن کتابت از صدر اسلام تا زمان بنی‌عباس، بسیاری از حوادث تاریخی نوشته نشده و سینه به سینه نقل شده است که اختلاف نقل در این دوران، کاملا مشهود است. حتی وقتی بنی‌عباس به ویژه منصور دوانیقی به مکتوب کردن تاریخ و حوادث تصمیم می‌گیرد، به مالک بن انس دستور می‌دهد تاریخی را بنویسد که بتواند از آن استفاده کند. حتی مالک عذرخواهی می‌کند که علمای مکه و مدینه اجازه تألیف چنین تاریخی را نمی‌دهند و منصور پاسخ می‌دهد: من با شمشیر جا می‌اندازم. به همین دلیل تاریخ از سوی جبهه مخالف اهل‌بیت(ع) تألیف و نوشته ‌شده است، نه از سوی ائمه اطهار(ع).

 

نام کتاب‌ها را نیز «صحاح سته» گذاشتند تا فردی نتواند در آن تردید کند. با توجه به این منابع، به دشواری می‌توان دست یهود را کشف کرد؛ ولی اگر به تحلیل تاریخ بپردازیم و عملکرد امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق(ع) را با حوادث تحلیل کنیم، می‌توانیم خط سیری پیدا کنیم. گرچه ممکن است انسان در تطبیق این خط سیر دچار تردید شود، ولی علائم و نشانه‌های فراوانی وجود دارد. برای نمونه پس از حادثه عاشورا چه اتفاقی رخ می‌دهد؟ امام سجاد(ع) چگونه برخورد می‌کنند و نتیجه این برخورد چه می‌شود؟ تمام این مسائل نکاتی است که باید به آن‌ها توجه داشت.

 

یکی از حوادث پس از عاشورا، به وجود آمدن تفرقه در میان امت اسلامی بوده که یهود با این کار، به منافع خود دست می‌یافته است و امام سجاد(ع) در برابر این تفرقه ایستادگی می‌کنند. مگر از یهودیان در زمان بنی‌امیه و بنی‌عباس برای مشاوره در دستگاه خلافت کم بوده‌اند؟ این‌ها مشاوره می‌داده‌اند که خود به مثابه ریل‌گذاری است. البته اگر گفته شود ما باید در جایی عنوان «یهود» را پیدا کنیم، طبیعی است که این‌ها بسیار زیرک‌تر از آن هستند که از خود رد پایی قرار دهند. بلکه آیات قرآن گواه این موضوع است. قرآن تحریف را به چه کسی نسبت می‌دهد؟ به یهود نسبت می‌دهد؛ یعنی این‌ها در تحریف تاریخ و مطالب، استاد هستند.

 

طبیعی است اگر یهود از این ظرفیت استفاده می‌کند، به گونه‌ای عمل می‌کند که ما گمان نبریم دستش در کار بوده است. ولی نتیجه این می‌شود که مردم از اهل‌بیت(ع) دور می‌شوند و دستگاه خلافتی همانند بنی‌عباس قریب به 500 سال بر مردم حکومت می‌کنند و مسلما این دوره مسیری نیست که اهل‌بیت(ع) بخواهند. به همین دلیل از نتایج می‌توان به این موضوع رسید و استاد طائب نیز در مطالب خود به دنبال این مبانی هستند؛ یعنی تلاش می‌کنند تا جایی که امکان دارد، نکاتی از تاریخ به عنوان شاهد مثال و مستند بیاورند که نقل قول شده و در کتب اهل‌سنت و تاریخ‌شان موجود باشد. بدین صورت می‌توان تلاش و خط فکری اهل‌بیت(ع) که مسیر بسیار مشخصی است و همچنین زوایه‌های انحراف را پیدا کرد و هر جایی نیز این تفرقه و انحراف به وجود می‌آید، به تعبیر قرآن که می‌فرماید «وَیَسْعَوْنَ فِی الأَرْضِ فَسَادًا؛ یهود همواره سعی در ایجاد فساد در جامعه دارد» مراجعه کرد. از این‌رو هر جا فرد فسادی ببیند، با بیان قرآن می‌تواند به یهود اطلاق دهد و این موضوع نیز قطعی است.

 

 

رسا ـ شما در کتاب «ثاقب دو» نقش یهود در تغییر حکومت بنی‌امیه به بنی‌عباس را چگونه ارزیابی کرده‌اید؟

 

طبیعتا در تغییر مسیر حرکت میان بنی‌امیه و بنی‌عباس، تفاوت‌هایی وجود دارد. مقداری از زمان بنی‌امیه با مقطع خلافت امیرمؤمنان(ع) و حسنین(ع) مصادف است که تحلیل ویژه خود را دارد؛ ولی نباید فراموش کرد که بنی‌امیه مسیری را برای نابودی تمام اسلام بنا گذاشتند؛ همان‌گونه که روایت می‌فرماید و حتی در کتب اهل‌تسنن نیز آمده «دفنا دفنا!» معاویه به دنبال نابودی کامل اسلام بود. این موضوع تا پیش از حادثه عاشورا تحلیل خود را دارد. طبیعی است فردی که به دنبال نابودی اسلام باشد، دشمن اسلام است و به گواه قرآن، سرلوحه دشمنی نیز یهود معرفی شده است.

 

نکته دیگر این است؛ معاویه در شام خلافت می‌کرده و این کشور در نزدیک دولت روم بوده است و فرد به صورت آشکار حضور مسیحیان در دستگاه خلافت معاویه را مشاهده می‌کند. حتی بخشی از تربیت یزید از سوی یهودیان و مسیحیان شکل می‌گیرد. این موضوع نیز در بخش‌های نخست کتاب «ثاقب یک» که مربوط به تحلیل زندگی سید الشهدا(ع) است، بیان شده و توصیه می‌کنم علاقه‌مندان این کتاب را مطالعه کنند؛ چرا که با مطالعه، روشنگری ایجاد می‌شود.

 

البته اگر نگاه ما به مسایل سیاسی و روابط بین‌الملل، نگاه اهل‌بیتی(ع) باشد، مسلما برخوردهایمان نیز متفاوت خواهد بود و متأسفانه بسیاری از ناکامی‌های ما در انقلاب اسلامی، به سبب نبود نگاه اهل‌بیت(ع) بوده است. ولی استاد طائب، تلاش کرده این نگاه را بیان کند که اهل‌بیت(ع) چگونه برخورد می‌کردند. برای نمونه امام سجاد(ع) تمام توان خود را برای حفظ حاکمیت به کار می‌برند؛ گرچه این حاکمیت به نام بنی‌امیه بوده است. چرا؟ چون مهم این بوده که حاکمیت اسلام باشد. اگر حاکمیت اسلام باشد، اهل‌بیت(ع) نیز می‌توانند فعالیت داشته باشند و در مسیر اهداف خود حرکت کنند. اگر حاکمیت اسلامی نباشد، طبیعتا جایی برای فعالیت امام سجاد(ع) باقی نمی‌ماند؛ به همین دلیل امام(ع) پس از واقعه عاشورا، حکومت در حال متلاشی شدن را حفظ می‌کنند؛ گرچه این حفظ به نام بنی‌امیه تمام می‌شده است. ولی اصل حفظ حاکمیت اسلامی بوده و اگر این نگاه در ما باشد، متوجه می‌شویم که چرا امام راحل می‌فرمایند «حفظ نظام از اوجب واجبات است.» این نکاتی است که بنده در کتاب‌های «ثاقب یک و دو» دنبال می‌کنم.

 

در کتاب «ثاقب دو» حوادث پس از عاشورا که از امام سجاد(ع) شروع می‌شود، بیان شده است. این زمان بسیار حساس بوده، چرا که امام چهارم(ع) از یک سو به دنبال حفظ حاکمیت و جلوگیری از فروپاشی نظام اسلامی بوده‌اند و در همین راستا بسیار کمک کردند. حتی در تاریخ می‌بینیم امام سجاد(ع) از قیام‌هایی همانند قیام مختار حمایت نمی‌کنند؛ چون تفرقه در حکومت اسلامی، سبب از هم پاشیده شدن شاکله حاکمیت اسلامی می‌شود و امام(ع) این موضوع را نمی‌خواستند؛ لذا سعی کردند حکومت پا بگیرد، هر چند این حکومت از سوی بنی‌امیه و بنی‌مروان صورت می‌گرفته است. ولی اهل‌بیت(ع) به دنبال رسیدن به اهداف خود بوده‌اند و در این مسیر تلاش واحد و گسترده‌ داشته‌اند. امام سجاد(ع) نیز آغاز کننده هستند؛ چرا که در زمان سیدالشهدا(ع) بسیاری از نیروها از بین رفته بودند و امام زین‌العابدین(ع) آغاز کننده مسیر تربیت نیروهای شیعه برای ادامه کار و مسیر بوده‌اند. امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نیز مسیر پدران بزرگوار خود را ادامه می‌دهند. دیگر معصومان(ع) نیز این‌گونه عمل کردند.

 

آن‌چه حضرت آقا در کتاب «انسان 250 ساله» بیان می‌کنند، دقیقا همین معنا است که اگر ما اهل‌بیت(ع) را در یک پیکره واحد ببینیم، متوجه می‌شویم یک کار تشکیلاتی واحدی انجام می‌شده است. ما نیز در کتاب «دشمنان مهدویت چرا؟ و چگونه؟» این خط سیر را بیان کرده‌ایم و به این موضوع اشاره کرده‌ایم که اگر انقلاب اسلامی پدید می‌آید، در ادامه مسیر اهل‌بیت(ع) است و همان مسیر به انقلاب اسلامی منتهی شد. این کار تشکیلاتی از زمان امام سجاد(ع) تا امام صادق(ع) ادامه می‌یابد و در زمان امام موسی کاظم(ع) به یک رنسانس تبدیل می‌شود. یک تحول عظیمی رخ می‌دهد که این تحول عظیم و توسعه کار نیاز به پایگاهی داشته که از سوی امام رضا(ع) ایران آرام آرام به پایگاه تشیع تبدیل می‌شود.

 

این پایگاه نیز مسیر خود را ادامه می‌دهد و در عصر غیبت فقها آن را ادامه می‌دهند تا به انقلاب اسلامی می‌رسد. امام خمینی(ره) نیز به عنوان فقیه، همان جریان را مدیریت می‌کند و چون در زمان امام(ره) به بلوغ خود رسیده بود، تبدیل به یک قیام همه‌جانبه و در نهایت منتهی به انقلاب اسلامی می‌شود. اگر ما این مسیر یک‌پارچه را ببینیم، بسیار زیبا می‌شود و آقای طائب به دنبال این هستند که این سیر تشکیلاتی و کار عظیم را از دل تاریخ بیرون بکشند. شاهد مثال‌ها، موارد و مدیریت اهل‌بیت(ع) را بیان کنند. کتاب «ثاقب دو» نیز به بیان مسائل از دوران امام سجاد(ع) تا امام صادق(ع) پرداخته و یک ورود مختصری به دوره امام کاظم(ع) داشته که إن‌شاءالله در سلسله مباحث بعدی تکمیل خواهد شد.

 

 

رسا ـ آیا یهود در خلافت بنی‌عباس همانند بنی‌امیه به ایفای نقش می‌پردازد؟

 

بله؛ حتی در دوران بنی‌عباس نقش خود را خطرناک‌تر ایفا می‌کند. یهود هم وقتی در مسیر خود یک هدف را دنبال می‌کند، تلاش می‌کند جا پای خود را محکم‌تر کند و این‌ها در دوران بنی‌عباس جای پای خود را محکم‌تر کردند؛ چون در زمان بنی‌امیه فرهنگ جامعه شفاهی بوده و در این صورت می‌توان بسیاری از مسائل را منکر شد؛ به همین دلیل بسیاری می‌گفتند که پیامبر(ص) این‌گونه فرمودند و بسیاری دیگر نیز می‌گفتند حضرت(ص) آن‌گونه فرموده‌اند. افراد نیز سخن یک‌دیگر را راحت‌تر تکذیب می‌کردند. ولی در زمان بنی‌عباس مدیریت کردند و سند شفاهی به یک سند مکتوب تبدیل شد و اسم صحاح را بر آن انتخاب کردند تا فردی نتواند نسبت به آن تردید کند. در سند مکتوب نیز همان هدف بنی‌امیه که حذف اهل‌بیت(ع) و محکم‌تر کردن جای پای دیگران برای خلافت بود، دنبال می‌شود. در زمان بنی‌امیه چون فرهنگ شفاهی وجود داشت، این موضوع سست بوده است. ولی آن را در زمان بنی‌عباس به فرهنگ مکتوب تبدیل کردند و در فرهنگ مکتوب هیچ فردی نمی‌تواند در خلافت منصور دوانیقی تردید کند و به تعبیر اهل‌سنت، «امیرمؤمنان» و «خلیفه واجب الطاعة» می‌شود. چگونه افراد می‌توانستند با چنین فردی که «واجب الطاعة» بوده، مخالفت کنند؟ حتی مطالب را از صحاح نقل می‌کنند که به عقیده آن‌ها کسی اگر صحاح را قبول نداشته باشد، از اسلام خارج است.

 

لذا استحکام دوران بنی‌عباس بیشتر از دوران بنی‌امیه بوده است. بنی‌عباس با تبدیل فرهنگ شفاهی به فرهنگ مکتوب، توانست قریب به 500 سال خلافت کند و امروزه نیز مشکل ما با این فرهنگ مکتوب است. اگر تاکنون فرهنگ به صورت شفاهی بود، آیا برداشت ما به اندازه همانی بود که ما از فرهنگ مکتوب داریم؟! این‌گونه نیست. چون هر جایی ما دست می‌گذاریم، آن‌ها سند مکتوبی را ارائه می‌دهند و فرد با سند مکتوب چه کند! بلکه باید در مجموع کتاب‌های خود آن‌ها جست‌وجو کرد تا بتوان در برابر سند مکتوب، سند مکتوب ارائه کرد که این کار سختی است. بنده معتقدم ـ استاد طائب نیز فرمودند ـ این مسیر را یهود ادامه داد، ولی چون جای پای خود را محکم‌تر کرد، مقابله امامان پس از امام صادق(ع) با این موضوع از دشواری بسیاری برخوردار بوده است. به همین دلیل تبیین مبارزات این بزرگواران مشکل‌تر از تبیین مبارزات امیرمؤمنان(ع)، حسنین(ع)، امام سجاد(ع) و صادقین(ع) است.

 

 

رسا ـ حضرتعالی معتقدید که بنی‌امیه و بنی‌عباس هر دو دست نشانده یهود بودند؛ ولی چه عواملی سبب تغییر حکومت بنی‌امیه به بنی‌عباس شد؟

 

بنده مدیریت اهل‌بیت(ع) را عامل این تغییر می‌دانم؛ یعنی این بزرگواران به گونه‌ای مدیریت کردند که یهود مجبور شد حکومت را از بنی‌امیه به بنی‌عباس تغییر دهد. هر چند مردم آن زمان اهل‌بیت(ع) را به عنوان امام و معصوم نپذیرفتند، ولی این بزرگواران را به عنوان فرزندان رسول خدا(ص) و عالمان زمان خود قبول داشتند. در زمان بنی‌مروان فساد اخلاقی شدیدی رخ داد؛ به گونه‌ای که این فساد می‌خواسته دنیای اسلام را از درون متلاشی کند.‌ ولی مدیریت اهل‌بیت(ع) به گونه‌ای بوده که ضمن باقی ماندن حکومت اسلامی، فساد کمتر ‌شد. لذا به نظر بنده چون در آن زمان حکومت مورد علاقه معصومان(ع) قابل پیاده شدن نبوده است، اهل‌بیت(ع) به دنبال این بودند که آن فساد از بین برود؛ ولی حاکمیت نیز در استحکام باشد. به نظر بنده مدیریت ائمه اطهار(ع) کار را به جایی رساند که جامعه مسیر خود را از بنی‌امیه جدا و به مسیر بنی‌عباس تغییر داد؛ چون بنی‌عباس خود را به عنوان شیعه و پیرو اهل‌بیت(ع) معرفی می‌‌کرد.

 

پس از قضیه کربلا، مظلومیت تشیع به قدری در جامعه نمایان شد که این مظلومیت مستمسک شد. اگر جریان مظلومیت امامت و شیعه پس از کربلا می‌خواست استمرار پیدا کند، به سرعت تمام فضای جامعه را می‌گرفت و اگر این فضا گرفته می‌شد، همان چیزی اتفاق می‌افتاد که یهود نمی‌پذیرفت. یعنی آرام آرام رویکرد مردم تمایل پیدا کردن به اهل‌بیت(ع) می‌شد؛ لذا یک شبیه سازی را انجام دادند. یک تشیع بدلی و ساختگی در برابر تشیع اهل‌بیت(ع) با نام محبت ائمه اطهار(ع) قرار دادند. به همین دلیل تمام شعار بنی‌عباس، محبت اهل‌بیت(ع) بود و مردم نیز به سمت این محبت سوق داده می‌شدند. ولی برای این‌که این محبت برای ائمه اطهار(ع) ایجاد نشود، فرهنگ شفاهی را به فرهنگ کتبی تبدیل کردند. در فرهنگ مکتوب و صحاح سته، نام اهل‌بیت(ع) بیان نشده، ولی از شیعه‌ نام برده شده است؛ ولی چه شیعه‌ای؟ شیعه بنی‌عباسی. مدیریت یهود در این‌باره بسیار دقیق بوده است؛ ولی اهل‌بیت(ع) نیز این مدیریت را داشتند که فساد بنی‌امیه حاکمیت اسلامی را از بین نبرد و معصومان(ع) بتوانند نفوذ خود را ادامه دهند. ولی یهود متوجه شد اگر این نفوذ به شکلی که پس از عاشورا رخ داد ادامه پیدا کند، جایی برای بنی‌عباس نخواهد بود. به همین دلیل بلافاصله موضوع را مدیریت کرد.

 

یعنی ما معتقدیم همان جریانی که بنی‌امیه را مدیریت کرد، بنی‌عباس را مدیریت کرد. البته وقتی آن جریان دید که بنی‌امیه به فسادی کشیده شده که مردم دیگر به آن اقبالی ندارند و نمی‌پذیرفتند، بلافاصله با مدیریت خود کاری کرد که مردم علیه بنی‌امیه قیام کنند. اما این‌بار چون اثرات عمیق عاشورا بر مظلومیت اهل‌بیت(ع) مطرح بود، این مظلومیت را مستمسک قرار دادند. حتی شعار بنی‌عباس «یا لثارات الحسین» بود؛ منتها وقتی دیدند پس از آرام شدن قضایا دیگر نمی‌توانند جریان را مدیریت کنند، فرهنگ شفاهی را به فرهنگ مکتوب تغییر دادند. در فرهنگ مکتوب نیز اهل‌بیت(ع) حذف شدند و شیعه بنی‌عباس به روی کار آمد.

 

رسا ـ چرا با وجود تلاش فراوان یهود برای از بین بردن تشیع همچنان این مکتب پابرجاست؟

 

ائمه(ع) برای پیشبرد اسلام واقعی، نیاز به نیرو،‌ سازمان و تشکیلات داشتند. امام سجاد(ع) نقطه آغاز پایه‌ریزی یک تشکیلات مسنجم بودند. البته به سبب محدودیت‌ها و فشارها کار محدود بود؛ ولی سنگ بنا را امام زین العابدین(ع) گذاشتند. یعنی حفظ تشیع در تقیه را بنیان گذاشتند و سازمان تشیع شکل گرفت. این سازمان در زمان صادقین(ع) به ویژه امام صادق(ع) بسیار گسترش و توسعه یافت و امام(ع) این شبکه را تا سراسر نقاط جهان منتشر کردند. این شبکه نیز سعی کرد تشیع را زنده‌ نگه‌دارد. البته این مشکل وجود داشت که بنی‌عباس نیز شعار تشیع می‌داد. حتی بنی‌عباس در تلاش بود تا شیعیان واقعی را از بین ببرد؛ ولی اهل‌بیت(ع) به تلاش خود ادامه دادند و این تشکیلات در زمان امام کاظم(ع) توسعه بیشتری پیدا کرد. در زمان امام رضا(ع) آرام آرام زمینه تشکیل پایگاه برای تشیع فراهم شد و تمام این مسائل به برکت وجود مدیریت اهل‌بیت(ع) است که باید در جای‌جای تاریخ بررسی شود و در کتاب «ثاقب دو» سعی شده این مسائل در زمان امام سجاد(ع) و صادقین(ع) بررسی شود.

 

در زمان امام کاظم(ع) چون به یک رنسانس و توسعه علمی می‌رسیم، در دستگاه بنی‌عباس علمایی حضور پیدا می‌کنند که در ظاهر از اهل تسنن هستند، ولی شیعیانی هستند که در این دستگاه نفوذ می‌کنند. همانند علی بن یقطین که به وزارت هارون رشید می‌رسد؛ حتی اهل‌بیت(ع) قیام‌هایی همانند قیام زید را مدیریت می‌کنند و تمام این مسائل پوششی بوده تا اهل‌بیت(ع) سازمانی را که بعدها به نام سازمان فقاهت ـ در زمان اهل‌بیت(ع) سازمان وکالت و در زمان غیبت سازمان فقاهت بوده ـ را پیش ببرند. یعنی جریاناتی همانند قیام از سوی اهل‌بیت(ع) مدیریت می‌شده تا خلافت را به خود مشغول کنند تا به این صورت اهداف دیگری که ائمه اطهار(ع) در نظر داشتند، دنبال شود. این‌ها نکاتی است که در تاریخ گمنام مانده و باید بیشتر مورد بررسی قرار گیرد.

 

 

رسا ـ ویژگی‌‌های کتاب «ثاقب دو» نسبت به سایر کتب تاریخی چیست؟

 

در زمینه تاریخ سیاسی و تحلیل سیاسی تاریخ، کتاب‌های متعددی را مطالعه کرده‌ام؛ همانند کتاب‌های علامه عسگری و رسول جعفریان. در مستند سازی کتاب «ثاقب دو» نیز به منابع مختلفی مراجعه کرده‌ام و در طول بیش از یک و نیم سال، کارم معطوف به مستند سازی مباحث بود. وقتی کتاب‌های فراوانی را مطالعه کردم، متوجه شدم نگاهی که به زندگی سیاسی اهل‌بیت(ع) در سلسله مباحث استاد طائب دنبال می‌شود، اگر نگویم بی‌نظیر، کم‌نظیر است. تلاش نیز شده حلاوت و شیرینی مباحث با مستندسازی بهتر شود تا مورد توجه قرار گیرد و به امید خدا تا چند روز آینده، از زیر چاپ بیرون می‌آید.

 

به عقیده بنده افراد به ویژه دولت‌مردان ما به این‌گونه مباحث مطرح شده در کتاب نیاز دارند تا زاویه نگاهشان به مسائل سیاسی را به نگاه سیاسی اهل‌بیت(ع) نزدیک کنند؛ یعنی همان‌ کاری که حضرت آقا انجام می‌دهند. امروز اگر این انسجام و وحدت در جامعه وجود دارد، به برکت همین نگاه است. حضرت آقا نیز بسیار زیبا این انقلاب را مدیریت می‌کنند و علیرغم تمام اختلاف سلیقه‌ها، کلیات نظام با سرعت به دنبال هدف خود حرکت می‌کند و این نشان می‌دهد نگاه حضرت آقا همان نگاهیست که در کتاب «انسان 250 ساله» فرموده‌اند. امیدوارم این نوع نگاه در میان مسؤولان نیز باشد تا نگاه‌ها به انقلاب و نظام یک نگاهی اهل‌بیتی(ع) باشد.

 

رسا ـ به عنوالن آخرین سئوال بفرمایید حضرتعالی تاکنون چند تألیف داشته‌اید؟

 

کتاب ثاقب(ثاقب یک) نگاه تحلیلی به دوران سید الشهدا(ع) با عنوان «از حماسه حسینی تا عاشورا و پس از شهادت» است. کتاب «ثاقب دو» نیز نگاه تحلیلی به دوران امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق(ع) است و امیدواریم به سلسله مباحث تبدیل شود.

 

همچنین با توفیق الهی و راهنمایی‌ها استاد طائب، کتاب «دشمنان مهدویت چرا؟ و چگونه؟» که در سال جاری چاپ نهم با ویرایش چهارم تهیه و تا به امروز 43 هزار نسخه چاپ و منتشر شده است را تألیف کرده‌ام. کتاب دیگر «ولایت فقیه رمز پویایی و ماندگاری شیعه در عصر غیبت» است. بنده مطالعه کردم تمام کتاب‌هایی که آقایان در این‌باره نوشته‌اند، ‌کتاب‌های متقن، محکم و مستدل است، ولی مقداری کلام و بیان آن‌ها برای نسل جوان ثقیل است که مراجعه برای آن‌ها سخت است. به همین دلیل تلاش شد این موضوع با زبان ساده برای نسل جوان بیان شود. کتاب دیگر «صهیونیسم سراب ابدی» است که در راستای دشمن شناسی تألیف شده است. سعی شده تا یهود در قرآن مورد بررسی قرار گیرد. «یهود در قرآن»، «یهود در تاریخ» و «بیانات امام راحل و مقام معظم رهبری درباره اسرائیل» از جمله بخش‌های این کتاب است. اکنون نیز در حال «مستند سازی ثاقب یک» و تألیف «مجموعه بیانات آقای حدائق» هستم.

 

/993/401/ر

ارسال نظرات