به مناسبت فرا رسیدن 13 آبان؛ روز مبارزه با استکبار جهانی
بازخوانی دیدگاه های رهبر انقلاب در «اصول» مواجهه با استکبار و رژیم آمریکا
خبرگزاری رسا در آستانه فرا رسیدن 13 آبان ماه، سالروز تسخیر لانه جاسوسی و روز مبارزه با استکبار جهانی به بازخوانی دیدگاه های رهبر معظم انقلاب در اصول مواجهه با استکبار و رژیم جنایت کار آمریکا پرداخته است.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، رهبر معظم انقلاب دو روز قبل، در دیدار با مسئولان وزارت امور خارجه، فرمودند:
«سیاست خارجی کشور مانند همهی کشورهای جهان بر منافع بلندمدت و اصول و ارزشها استوار است و با رفتوآمد دولتها با سلایق سیاسی گوناگون، تغییر نمیکند؛ دولتها فقط در تاکتیکها و ابتکارات اجراییِ راهبردهای سیاست خارجی تأثیرگذار و دخیلند.
همهی تاکتیکهای دیپلماسی در دولتهای مختلف باید در خدمت پیشبرد اصول سیاست خارجی در قانون اساسی باشد و نمایندگان سیاسی ایران در خارج، خود را نماینده و مدافع جدی و منطقی سیاستهای نظام بدانند.» (10/8/1394)
حال، در این راستا و در آستانه 13 آبان و روز مبارزه با استکبار جهانی، سعی شد «اصول» مواجهه با استکبار از دیدگاه ایشان استخراج شود که در نتیجه می توان اصولی که بایستی توسط مسئولان کشور در دورانهای مختلف در «تعاملات با رژیم آمریکا» رعایت شود، در همین اصول جست. از آنجا که:
«ما هم که اسم آمریکا را بارها مىآوریم؛ ملّت ما، خود ما؛ [چون] مسئلهى آمریکا بهخاطر استکبار است، چون آمریکا یک دولت استکبارى است، چون روش [آمریکا] استکبارى است؛ ما با آمریکا بهعنوان یک مجموعهى جغرافیایى یا بهعنوان یک ملّت، بهعنوان یک مجموعهى انسانى هیچ مسئلهاى نداریم، آن هم مثل بقیّهى کشورها؛ مسئلهى ما با آمریکا، مسئلهى استکبار آمریکایى است؛ مستکبرند، متکبّرند، زورگویند، زیادهطلبند.» (6/9/1393)
«براى ما و دشمنان مان، مسئله، اسلام است. ما بهخاطر اسلام با استکبار مواجهیم. استکبار جهانى، که در رأس آن امریکا و در ذیلش همۀ دستگاههاى شیطانى مسلط عالم یا حتّى دستگاههاى غیر مسلط ـ که براى منافع استکبار کار مىکنند ـ قرار دارد، هدفش از مواجهۀ با ایران اسلامى، فقط اسلام است و بس. هیچ مسألهى دیگرى در میان نیست.» (12/11/1368)
«اوّلین کار دشمن این است که تبلیغ مىکند هیچ دشمنى وجود ندارد! چطور نظام اسلامى دشمن ندارد؟! جهانخواران را از این سفرۀ به یغما رفتۀ سالهاى متمادى، محروم کرده است؛ معلوم است که دشمن اند، مىبینیم که دشمنى مىکنند در تبلیغات، در محاصرهى اقتصادى هر کارى که مىتوانند در تقویت دشمن علیه نظام، مىکنند؛ صریح هم مىگویند!» (14/3/1378)
«امام بزرگوار فرمود: آمریکا شیطان بزرگ است؛این «شیطان بزرگ» خیلی حرف پرمغزی است. رئیس همهی شیطانهای عالم، ابلیس است؛ امّا ابلیس بنا به تصریح قرآن، تنها کاری که میتواند بکند این است که انسانها را اغواء میکند؛ بیشتر از اغواء، کاری نمیتواند بکند؛ انسانها را اغواء میکند، فریب میدهد، وسوسه میکند؛ امّا آمریکا، هم اغواء میکند، هم کشتار میکند، هم تحریم میکند، هم فریب میدهد، هم ریاکاری میکند؛ پرچم حقوق بشر را بلند میکند، ادّعای طرفداری از حقوق بشر میکند [امّا] هر چند روز یک بار در خیابانهای شهرهای آمریکا یک بیگناهی، یک بیسلاحی به دست پلیس آمریکا به خاکوخون میغلتد؛ غیر از بقیّهی جنایات و فجایعشان. این هم رفتارشان در ایران در دوران رژیم طاغوت و جنگآفرینیهایشان، جنگافروزیهایشان، به راه انداختن جریانهای جنگافروز از قبیل همینهایی که حالا در عراق و سوریه و بقیّهی جاها مشغول خرابکاری هستند؛ اینها کارهای آمریکا است. حالا بعضیها اصرار دارند این شیطان بزرگ را با این خصوصیّات -که از ابلیس بدتر است- بزک کنند و به شکل فرشته وانمود کنند. چرا؟ دین بهکنار، انقلابیگری بهکنار؛ وفاداری به مصالح کشور چه میشود؟ عقل چه میشود؟ کدام عقلی و کدام وجدانی اجازه میدهد که انسان قدرتی مثل قدرت آمریکا را بهعنوان دوست، بهعنوان مورد اعتماد، بهعنوان فرشتهی نجات انتخاب بکند؟ این[گونه] هستند؛ حقیقت امر این است. بله، خودشان را میآرایند؛ با ظاهر اتوکشیده، با کراوات، با ادکلن، با ظواهر بظاهر چشمگیر، خودشان را در چشم افراد سادهلوح جور دیگری جلوه میدهند؛ حقیقت رژیم آمریکا اینها است. این در مورد ما است؛ در مورد کشورهای دیگر هم همینجور است.» (18/6/1394)
«باید به این نکته توجّه کرد که همهى رجزخوانی هاى امریکا از سرِ قدرت نیست. البته آنها خود را بزرگ ترین قدرت دنیا تلقّى مىکنند. قطعاً تجهیزات نظامىشان هم پیشرفته است، پول بسیارى هم در اختیار دارند؛ اما این موارد دلیل قدرتمندىِ واقعى در میدان عمل نیست... پول و سلاح مدرن داشتن دلیل قدرت واقعى نیست. بعضى از رجزخوانىها نشانهى ترس است. وقتى بعضى از آدمهاى ترسو در تاریکى قرار مىگیرند، از ترس سوت مىزنند! افرادى که از بیرون به آنها مىنگرند، خیال مىکنند آنها سرخوش و بىخیال راه مىروند و براى خود سوت مىزنند؛ در حالى که از ترس مبادرت به این کار مىکنند! بعضى از این رجزخوانىها مثل همان سوت زدن آدمِ ترسو در تاریکىِ شب است.» (1/1/1382)
«مرجفون یعنى کسانى که مرتّب مردم را مىترسانند. یک جامعهى تازه تأسیسشدهى اسلامى، با آن همه دشمن، آن همه بسیج قرآنى، آن همه بسیج نبوى، همه باید براى دفاع از کشور و از این نظام عظیم انسانى و مردمى، از لحاظ روحى آماده باشند؛ اما یک عده مثل خوره به جان مردم بیفتند و روحیهها را تضعیف کنند؛ اینها مرجفونند.» (12/6/1377)
«در شرایط مرعوب شدن، ترسیدن، مضطرب شدن، متلاطم شدن، حتّى باورهاى قطعى انسان هم از یاد مىرود. انسانِ مرعوب، اینطور است. «جُبن»، هم عقل را از کار مىاندازد، هم عزم را. انسان مرعوب و جبان، نه درست مىتواند فکر کند، نه درست مىتواند عزم و ارادۀ خودش را به کار بیندازد؛ دائم یکقدم به جلو برمىدارد و یکقدم به عقب.» (3/7/1382)
3 اصل هوشیاری و فریب نخوردن
«گاهى هم حرفهاى به ظاهر آشتىجویانهاى در این مدت زدند؛ اما هر وقت که لبخندى به روى مسئولین جمهورى اسلامى زدند، وقتى دقت کردیم، دیدیم خنجرى در پشت سرشان مخفى کردهاند؛ از تهدید دست برنداشتهاند؛ نیتشان عوض نشده است. خندۀ تاکتیکى، لبخند و روى خوش تاکتیکى، فقط بچهها و کودکان را فریب مىدهد.» (12/8/1388)
«برخى از آنچه در سفر نیویورک پیش آمد، به نظر ما بجا نبود؛ لکن ما به هیئت دیپلماسى ملّت عزیزمان و دولت خدمتگزارمان خوشبین هستیم. به آمریکایىها بدبینیم؛ به آنها هیچ اعتمادى نداریم. ما دولت ایالات متّحدهى آمریکا را دولتى غیرقابل اعتماد، دولتى خودبرتربین، دولتى غیرمنطقى و عهدشکن، دولتى سخت در پنجهى تصرّف و اقتدار شبکهى صهیونیسم بینالمللى میدانیم.» (13/7/1392)
«تقیه یعنى عاقلانه رفتار کردن براى اینکه به دشمن امکان مانعتراشى ندهیم. این، آن مستحصل معناى تقیه است. اینى که مىبینید مفهوم تقیه و مصادیق تقیه، عرض عریضى پیدا مىکند در زندگى ائمه(علیهمالسلام) ـ کسانى که کار کردند در زندگى ائمه مىدانند من چه مىگویم ـ این به خاطر این است که، تقیه یک چنین مفهوم کشدارى دارد. یعنى باید کارى کنید که دشمن نتواند جلوى حرکت شما، مانع بوجود بیاورد. حالا یک وقت این است که انسان از روى مانع عبور مىکند، یک وقت مىبیند مانع هست از کنارش عبور مىکند، یک وقت مانع را سوراخ مىکند، عبور مىکند؛ یک وقت دشمن را خواب مىکند که مانع را نگذارد، یک وقت از غفلت دشمن استفاده مىکند، بدون اینکه او بفهمد مانع را یواشکى کنار مىزند. توجه مىکنید؟ تقیه این است.» (13/11/1376)
«امام بزرگوار همان کسى است که در مورد مسئله رژیم صهیونیستى از هیچ کس تقیّه نکرد؛ اینکه رژیم صهیونیستى یک غدّهى سرطانى است و باید از بین برود، این حرف امام است. در قبال شرارتهاى قدرت مستکبر و مداخلهگر آمریکا هیچ تقیّهاى و ملاحظهاى نکرد.» (14/6/1392)
«تنها پرچمى که در مقابل آنها [امریکا] ایستاده است، دولت و ملتِ بدون تفاوت کجاست؟ جمهورى اسلامى. آحاد مردم و دولت، همراه آنها؛ و رئیس جمهور، همراه آنها؛ و مسئولین کشور، همراه آنها، بدون تقیه ظلم را نفى میکنند، تبعیض را نفى میکنند، دستاندازى را نفى میکنند.» (14/2/1387)
«بعضىها مصلحت اندیشانه نگویند حالا خوب بود یک چند سالى شما هیچى نمىگفتید، آمریکا را بیدار نمىکردید، قدرتهاى بزرگ را ـ مخصوصاً قدرتهاى غربى را ـ که با آنها روبرو هستید، بیدارشان نمىکردید تا خوب خودتان را جا مىانداختید، بعد با آنها مبارزه مىکردید. این حرف به نظر ما ناشى از عدم توجه به حقیقت این انقلاب است. اولاً انقلابى که در اولین قدمش بزرگترین و پرخرجترین دژهاى استکبار و آمریکا را در منطقه نابود مىکند، این مىتواند تقیه کند، بگوید ما با قدرتهاى بزرگ مخالف نیستیم؟ سرِ قدرتها را از این جهت کلاه بگذارد؟ مگر مىشود چنین چیزى؟ همه مىدانند و همه مىفهمند که این انقلاب ضد استکبار جهانى است.» (10/7/1363)
6. اصل ضدّیت و حفظ شعار «مرگ بر آمریکا»
«داعیهى ما... «ضدیت با نظام سلطه» است. ما مىگوییم دنیا را سلطهگران عالم تقسیم کردهاند به دو قسم: سلطهگر و سلطهپذیر. ما با این مخالفیم. سلطهگران غلط مىکنند که بر دنیاى غیر کشور خودشان مىخواهند سلطه پیدا کنند.» (27/2/1386).
«مبارزه با استکبار، یک شعار همیشگى است. منتها مطلب اساسى این است که یک ملت هوشمند، همیشه برخورد با شعارها را درست انتخاب مىکند. یکوقت، انسان فقط شعارى را دائماً بر زبان جارى و تکرار مىکند؛ این کارِ زیادى نیست. یکوقت، شعار را مىشکافد، در آن تعمّق مىکند و بر اساس آن، کار انجام مىدهد؛ این درست است. در شعار مبارزه با استکبار ـ که امروز گفتم تجسّم استکبار، دولتِ متجاوز امریکاست ـ خود آمریکاییها و دولتمردان امریکایى، از اوّل انقلاب تا به حال، راههایى را طى کردند، براى این که این شعار را از فضاى کشور ایران بزدایند. چرا؟ چون تا این شعار وجود دارد، تا ذهن مردم از «مرگ بر امریکا» پُر است، تسلّط دوبارهى امریکا بر این کشور و منابع آن، ممکن نیست. پس، تا وقتىکه فضاى کشور، از ضدّیت با دولت متجاوز امریکا ـ به صورت تبیین شده ـ پُر باشد، امریکا قاعدتاً دیگر راهى به این کشور ندارد. نه مىتوانند در سیاست این کشور دخالت کنند، نه به منابع اقتصادى این کشور تسلّط یابند و نه حضور فرهنگى در اینجا داشته باشند. اگر بخواهند به این کشور برگردند، راهش این است که اوّل، این شعار را حذف کنند؛ اوّل دشمنىِ ملت ایران با نظام سلطه و با سلطهگر و به طور مشخّص با امریکاى مستکبر را از بین ببرند.» (9/8/1375)
7-1. منطق عدم مذاکره با آمریکا
«مبنائاً به مذاکره معتقدم؛ اما مذاکره با که و بر سر چه؟ مذاکره براى رسیدن به یک قدر مشترک؛ دو طرف باید همدیگر را قبول داشته باشند؛ یک حدّ وسطى هم وجود داشته باشد؛ مذاکره کنند تا به این حدّ وسط برسند. آن طرفى که شما را اصلاً قبول ندارد، با اصل وجود شما به عنوان جمهورى اسلامى طرف است، با او چه مذاکرهاى مىتوانید بکنید؟! او صریحاً مىگوید که با نظام دینى مخالف است؛ با نظام جمهورى اسلامى به خصوص، مخالف است.» (27/12/1380)
«مذاکره، یعنى چه؟ صرف این که شما بروید با امریکا بنشینید حرف بزنید و مذاکره کنید، مشکلات حل مىشود؟ اینطورى که نیست. مذاکره در عرف سیاسى، یعنى معامله. مذاکره با امریکا، یعنى معامله با امریکا. معامله، یعنى داد و ستد؛ یعنى چیزى بگیر! چیزى بده! تو از انقلاب اسلامى، به امریکا چه مىخواهى بدهى، تا چیزى از او بگیرى؟ آن چیزى که شما مىخواهید به امریکا بدهید، تا در مقابل از او چیزى بگیرید، چیست؟ ما چه مىتوانیم به امریکا بدهیم؟ او از ما چه مىخواهد؟» (12/2/1369)
«براى امریکا مهم است که ایران اسلامى که از روز اوّل به دلایل روشنى در مقابل امریکا ایستاد و تسلیم امریکا نشد و گفت که با امریکا مذاکره نمىکنم، حالا بگوید که بسیار خوب، چَشم، ما هم مذاکره مىکنیم! مىگویند بفرما! ابرقدرتى کامل شد! این منطقهاى هم که زیر بار نمىرفت، زیر بار آمد؛ اینجا هم عتبه را بوسیدند! بنابراین، صِرف مذاکره برایشان خیلى مهمّ است... این که مذاکرۀ با ایران براى امریکا اهمیت دارد، این است که حرکت جمهورى اسلامى و ملت ایران موجب شد که احساسات اسلامى در هر گوشۀ دنیا بیدار شود؛ در آسیا، در آفریقا و حتّى در اروپا، مسلمانان با نام اسلام، احساسات اسلامى خودشان را سرِ دست گیرند و مبارزهاى را به نحوى شروع کنند. بعضى از این مبارزات، مبارزات سیاسى با دولتهاست. بعضى از این مبارزات، مبارزات اصلاحى است؛ بالاخره مشغول مبارزه هستند. همۀ اینها، از این قلّۀ جمهورى اسلامى و امام و این ملت، سرازیر شدهاند.» (26/10/1376)
7-2. جریان مذاکرات موردی اخیر
«من البتّه هیچوقت نسبت به مذاکرهی با آمریکا خوشبین نبودم. نه از باب یک توهّم بلکه از باب تجربه؛ تجربه کردیم. نه از باب یک حالا اگر یک روزی ــ ما که در آن روز قاعدتاً نخواهیم بود ــ شماها انشاءالله در جریان حوادث و جزئیّات و یادداشتها و نوشتههای این روزها قرار بگیرید، خواهید دید که این تجربهی ما از کجا حاصل شده؛ تجربه کردیم. لکن با وجود اینکه من خوشبین نبودم به مذاکرهی با آمریکا، با این مذاکرات موردی، مخالفت نکردم، موافقت کردم؛ از مذاکرهکنندگان هم با همهی وجود حمایت کردم، الان هم حمایت میکنم. از رسیدن به یک توافقی که منافع ملّت ایران را تأمین کند و عزّت ملّت ایران را حفظ کند، صددرصد من حمایت میکنم و استقبال میکنم؛ این را همه بدانند. اگر کسی بگوید که ما مثلاً با توافق یا با رسیدن به یک نقطه مخالفیم، نه، خلاف حق و خلاف واقع گفته است. اگر یک توافقی انجام بگیرد که این توافق توافقی باشد که منافع ملّت را، منافع کشور را تأمین بکند، بنده کاملاً با آن موافقت خواهم کرد.» (20/1/1394)
«با این مذاکرات و با متنی که تهیّه شده است [برجام]، در هر صورت سیاست ما در مقابل دولت مستکبر آمریکا هیچ تغییری نخواهد کرد. همانطور که بارها تکرار کردیم، ما با آمریکا در مورد مسائل گوناگون جهانی و منطقهای مذاکرهای نداریم؛ در مورد مسائل دوجانبه مذاکرهای نداریم؛ گاهی در موارد استثنائی مثل این مورد هستهای، بر اساس مصلحت، مذاکره کردهایم؛ این مورد هم فقط نبوده است، قبل از این هم مواردی بوده است که من در سخنرانیهای عمومی قبلی به آنها اشاره کردهام. سیاستهای آمریکا در منطقه با سیاستهای جمهوری اسلامی 180درجه اختلاف دارد. آمریکاییهاحزبالله را و مقاومت لبنان را -که فداکارترین نیروهای دفاع ملّی در یک کشورند- متّهم به تروریسم میکنند، از این بیانصافی بالاتر نمیشود. آنوقت در مقابل، دولت تروریست صهیونیستیِ کودککُش را مورد حمایت خودشان قرار میدهند، با یکچنین سیاستی چگونه میشود معامله کرد، چگونه میشود مذاکره کرد، چگونه میشود به توافق رسید؟ حالا موارد دیگر هم هست که من تفصیلش را میگذارم برای جای دیگر.» (27/4/1394)
«آمریکا دشمنی خودش را پنهان هم نمیکند. بله، تقسیم وظایف میکنند؛ یکی لبخند میزند، یکی مصوّبه علیه جمهوری اسلامی تهیّه میکند و دنبال میکند؛ این بهنحوی تقسیم وظایف است. دنبال چیزی به نام مذاکرهی با ایرانند؛ [امّا] مذاکره بهانه است، مذاکره وسیله برای نفوذ است، مذاکره وسیله برای تحمیل خواستها است. ما فقط در قضیّهی هستهای به دلایل مشخّصی که مکرّر هم این دلایل را ذکر کردهایم، موافقت کردیم بروند مذاکره کنند؛ خب مذاکره کردند. بحمدالله مذاکرهکنندگان ما هم در این عرصه خوب ظاهر شدند؛ امّا در عرصههای دیگر ما اجازهی مذاکره ندادیم و با آمریکا مذاکره نمیکنیم؛ با همهی دنیا ما مذاکره میکنیم، [امّا] با آمریکا نمیکنیم. ما اهل مذاکرهایم، اهل تفاهمیم؛ هم مذاکرات در سطح دولتها، هم مذاکرات در سطح اقوام، هم مذاکرات در سطح ادیان؛ ما اهل مذاکرهایم و با همه مذاکره میکنیم جز با آمریکا؛ و البتّه رژیم صهیونیستی بجای خود محفوظ که اصل وجود رژیم صهیونیستی، وجود نامشروع و دولت جعلی است.» (18/6/1394)
«آمریکاییها دنبال تحمیل منافع خود هستند نه حل مسائل، آنها میخواهند 60، 70درصد خواستههایشان را در مذاکره تحمیل کنند و بقیهی اهدافشان را هم بهطور غیرقانونی، عملاً اجرا و تحمیل کنند؛ پس مذاکره چه معنایی دارد؟» (10/8/1394)
/924/502
ارسال نظرات