حادثه کربلا از برداشتهای دنیاگرانه تا تشکیل حکومت عدل
به گزارش خبرنگار خبرگزای رسا، از زمانی که قیام امام حسین اتفاق افتاد پرسش هایی در میان نخبگان و دانشمندان و حتی مردم عادی مطرح بوده است. از جمله اینکه علت و انگیزه اصلی قیام امام حسین (علیه السلام) چه بوده؟ و یکی از دلایل پاسخ های متضاد و متفاوت به این پرسش نگرش ها و دیدگاه های خاص افراد درباره این حادثه عظیم است و دیگر اینکه مسأله قیام اباعبدالله الحسین(علیه السلام) دارای پیچیدگی های خاص و چند بعدی است.
نکته ای دیگر که تحلیل حادثه کربلا را دشوار می کند عکس العمل دور از انتظار و باورنکردنی بسیاری از مسلمانان آن دوره در برابر این قیام بود. تا جایی که نه فقط کوفیان که دعوت کننده امام بودند بلکه مسلمانان دیگر شهرهای اسلامی به ویژه مکه و مدینه نیز واکنش مناسب و پاسخ مثبت در برابر این حادثه از خود نشان ندادند.
در نتیجه وجود این تناقضات در جامعه اسلامی آن دوران، هر اندیشمند مسلمانی که با تاریخ عاشورا سر و کار داشته به فراخور فهم و برداشت خود درباره این حادثه و اهدافش را تحلیل کرده و این امر موجب شده دیدگاه های مختلفی نسبت به این موضوع پدید آمده است.
دیدگاه اول؛ نگرش عارفانه و صوفیانه
در مکتب عرفان عقل تحقیر می شود و آنچه ارزش می یابد دل و عشق خدایی است عرفا عشق را محور قرار می دهند و آن را بالاتر از عقل می دانند.
از طرف دیگر عرفا جوهره انسان را ملکوتی و نفخه الهی می دانند که از اصل خود دور افتاده و در این جهان مادی و در پیکر جسمانی زندانی شده است و همواره از درد از اصل ملکوتی خود می نالد و در تلاش است تا از کالبد جسمانی آزاد شده به اصل خود برگردد تا به کمال برسد.
عرفا از این بینش نتیجه ای ناقص می گیرند و از کل قیام امام حسین و حادثه کربلا بیشتر شهادت آن حضرت را بدون توجه به مقدمات و اسباب وعلل سیاسی و انگیزه های دینی آن در نظر می گیرند. آنها شهادت آن حضرت را عشق بازی با معشوق می دانند و در جدال بین عقل وعشق پیروزی عشق را معرفی می کنند. از جمله قائلین به این نظریه عمان سامانی (1322ق) وهمچنین میرزا حسن اصفهانی (1316ق) می باشند.
بررسی و نقد دیدگاه عارفانه و صوفیانه
نگاه صوفیانه وعارفانه به قیام عاشورا به سبب همسویی آن با زبان دل مقبولیه و جذابیت خاصی دارد بی تردید یکی از اساسی ترین جنبه های پرجاذبه حادثه عاشورا جنبه پاک بازی امام حسین در راه معبود است که صوفیان وعارفان آن را به صورتی دلنشین و زیبا بیان کرده اند اما این نگاه خالی از اشکال نیست.
مهم ترین نقدی که متوجه این نگاه است یک سو نگری آن است زیرا چنان که اشاره شد تنها شهادت امام حسین را در کانون توجه قرار داده و به مقدمات واسباب وعلل سیاسی و انگیزه های دینی آن توجه نکرده است. درحالی که این حادثه بی نظیر تاریخ را باید همه جانبه و با توجه به ابعاد گوناگون آن بررسی کرد و نباید از اهمیت بعد سیاسی و اجتماعی و تکلیف شرعی مربوط به آن و همچنین عبرت آموزی های آن غفلت کرد.
دیدگاه دوم؛ بینش مسیحیانه یا کلیسایی
یکی از اصول اعتقادات مسیحیت درباره حضرت عیسی که مسیحیان در اصطلاح آن را آموزه نجات می خوانند این است که آن حضرت به صلیب کشیده شد تا فدایی و کفاره گناهان بشر باشد.
برخی از افراد با نگرش سطحی و یا تفسیری شبیه این اصل اعتقادی در مسیحیت می پندارند امام حسین برای کشته شدن قیام کرد تا خود را فدای امت جدش کند و دوستان اهل بیت را که مرتکب گناهانی شده اند در قیامت شفاعت نماید.
وصال شیرازی در تایید این بینش سروده است:
ولی می خواست یزدان تا سرش زیب سنان گردد
که در هنگامه محشر شفیع عاصیان گردد
یا سروده ای دیگر:
بادا فدای خاک رهش صدهزار جان
چون کرد جان به امت عاصی فدا حسین
این گروه معتقداند گریه و اندوهشان بر اباعبدالله کفاره گناهانشان می شود. صاحبان این نگرش عامیانه تصور می کنند گریه وعزاداری بر امام حسین برای برخورداری از شفاعت آن حضرت کافی است هرچند بسیار گناه کار باشند.
به نظر می رسد آنچه باعث رواج این تفکر نادرست شد سروده های تعدادی از شاعران به ویژه اشعار تعزیه بود. ازجمله سروده های سروش اصفهانی، قاآنی شیرازی، میرزا محمداشراقی و... .
بررسی و نقد بینش مسیحیانه یا کلیسایی
چنین دیدگاهی ناشی از برداشت نادرست و تصویر وارونه درباره مسأله شفاعت که ریشه قرآنی دارد و در متون معتبر حدیثی نیز روایات فراوانی درباره اش وجود دارد است.
برخورداری از شفاعت ائمه و انبیاء و اولیاء شروطی دارد و این گونه نیست که اگر کسی برای امام حسین گریه وعزاداری کند در روز قیامت بی هیچ قید و شرطی تمام گناهانش بخشوده شود. بنابراین نگرش به ناچار باید صفحه سیاه و تاریک این حادثه خوانده شود و به منظور بهره مندی از شفاعت آن حضرت در روز قیامت تنها موضوع عزاداری در کانون توجه قرار می گیرد.
همچنان که چنین باوری درباره نهضت عاشورا به صورت سنگر گنه کاران و کفاره اعمال بد آنان جلوه می کند یعنی امام حسین کشته شد تا گنه کاران از عذاب الهی بیمه شوند.
از اینها گذشته قیام امام حسین برای اقامه نماز و روزه و زکات و امر به معروف و نهی از منکر و دیگر واجبات الهی بوده است. آن حضرت قیام کردند تا اسلام ساخته و پرداخته امویان را به مردم معرفی کرده، بدعت های آنان را برای مردم نمایان سازد تا مردم با این کشتی نجات بخش به سوی سنت واقعی و سیره و روش پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم ) حرکت کنند نه اینکه راهی برای گناه کردن امت تحت اعتقاد به مسأله شفاعت اباعبدالله باز شود و تفسیر غلطی از مسأله شفاعت اهل بیت بیان گردد.
دیدگاه سوم؛ قیام برای رسیدن به مقام شهادت
دیدگاه دیگر در مورد فلسفه قیام اباعبدالله قیام برای رسیدن به شهادت است. از سخنان دو عالم عارف و نامدار شیعه در قرن هفتم (ابن نما در کتاب مثیرالاحزان ) و (سیدابن طاووس در کتاب اللهوف) چنین برداشت می شود که امام حسین قیام کرد تا با شهادتش به بالاترین مقام قرب الهی و درجات سعادت و معنویت برسد (البته هیچ کدام ازاین دوعالم بزرگ قیام برای اصلاح امور امت اسلامی و به منظور امر به معروف و نهی از منکر را نفی نکرده اند.).
سید ابن طاووس که معتقد بودند شهادت به تنهایی می تواند برای قیام اباعبدالله یک هدف بشمار آید در کتاب شریف لهوف در این مورد می نویسد: «من می گویم شاید برخی از کسانی که پی نبرده اند به عظمت ارزش و سعادتی که از طریق شهادت نصیب مجاهد در راه خدا می شود چنین می پندارند که با اینگونه کارها خدا را نتوان پرستش کرد. گویا این افراد کلام خدا را در قرآن صادق نشنیده اند که گروهی با کشتن خود به عبادت خدا پرداختند آنجا که خداوند می فرماید به سوی خدایتان بازگردید و خود را بکشید که این کار برای شما نزد پروردگارتان شایسته تر است. و شاید آنان بر این باورند که مراد از آیه شریفه (ولاتلقوا بایدیکم الی التهلکه کشته شدن و شهادت است) در صورتی که چنین نیست بلکه پرستش خداوند به سبب شهادت است و اینکه انسان به دستور خدا خود را به کشتن بدهد از بالاترین درجات سعادت است.»
حضرت آیت الله صافی گلپایگانی نیز در این باره می نویسد: «تعبد به شهادت و کشته شدن یکی از اموری است که به صورت های مختلف در شرایع و ادیان سابقه دارد و صحت تکلیف و تعبد به آن نه خلاف عقل است و نه خلاف نقل خصوص درباره انبیاء واولیاء که (عباد مکرمون لایسبقونه بالقول وهم بامره یعملون ) در حق آنها هم مانند فرشتگان صادق است وعمال خدا ومجاری و وسایل اجرای مشیت و سنن وامتحانات الهیه می باشند.»
بررسی و نقد دیدگاه قیام برای رسیدن به مقام شهادت
اولا، اگرچه هر انسان مومنی به ویژه اولیای الهی اشتیاق دارند که دفتر عمرش با شهادت بسته شود اما منحصر کردن هدف و کار بزرگ سیدالشهدا در رسیدن به محضر معبود و درک وصال محبوب با کشته شدن به دست دشمن و بی توجهی به جوانب اجتماعی این نهضت به یقین اذهان را از اهداف اصلی قیام آن حضرت منحرف می کند قیام و شهادت امام حسین(علیه السلام) بیش از آنکه یک امر شخصی و فردی باشد یک نهضت و قیام اجتماعی بوده است.
ثانیا، اگر نهضت امام حسین تنها برای درک مقام شهادت بود چرا آن بزرگوار از آغاز نهضت خویش در مدینه تا آخرین لحظات حیاتش در روز عاشورا از مردم برای یاری کردن خویش کمک می خواست و حتی وقتی با ممانعت لشکر حر برای رفتن به کوفه مواجه شد از وی خواست بگذارد به حجاز بازگردد؟ و چرا حضرت در روز عاشورا قبل از آغاز نبرد تا آخرین لحظات به نصیحت دشمن پرداخت تا از هرگونه جنگ و خونریزی جلوگیری کند؟ این شواهد و ده ها قرینه دیگر حاکی از آن است که نمی توان فلسفه قیام حضرت را منحصر وخلاصه در شهادت و رسیدن به مقامات عالی الهی کرد.
دیدگاه چهارم؛ نظریه قیام برای تشکیل حکومت
یکی دیگر از دیدگاه های مهم درباره قیام امام حسین (دیدگاه قیام به انگیزه پیروزی نظامی وتشکیل حکومت) است. بر اساس این نظریه پیروزی نظامی و تشکیل حکومت اسلامی برای امام مطلوب درجه یک و صلح شرافتمندانه مطلوب درجه دو و شهادت مطلوب درجه سه بوده است. در این نظریه تاکید بسیاری شده بر اینکه هدف از نهضت امام حسین شهادت نبوده و دیدگاه قیام برای نیل به شهادت از قرن هفتم با تالیف کتاب لهوف شایع شده است.
قائلین این نظریه معتقداند که حضرت اباعبدالله در جریان سفر به کوفه اطلاعی از شهادت خود نداشتند و برای رسیدن به حکومت قیام کردند. و یادآور می شوند که برخی از علما وفقهای برجسته قرن چهارم و پنجم هجری همچون شیخ مفید، سیدمرتضی، شیخ طوسی نیز براین باوربودند که حضرت نمی دانستند در این سفر شهید می شوند. از جمله قائلین این نظریه نعمت الله صالحی نجف آبادی می باشد که در کتاب شهید جاوید به بیان و تبیین این نظریه می پردازد.
بررسی و نقد نظریه قیام برای تشکیل حکومت
این نظریه بر این باور استوار است که اگرچه ارزیابی امام در موازنه قوا و شرایط قیام مطابق با واقع بوده اما از حوادث پیش بینی نشده و پشت پرده آگاه نبوده این امر منجر به شکست نهضتش شد. بنابراین امام از نگاه این نظریه شخصی است که حتی به اندازه افرادی که از روی دلسوزی از وی می خواستند از رفتن به عراق و برپایی نهضت در آن جا منصرف شود دارای قدرت لازم برای پیش بینی حوادث غیر مترقبه نبوده است.
در حالی که روشن است اگر حتی امام فاقد علم غیب فرض شود باز نمی شود او را آن قدر اشتباه کار دانست که در مسائل بسیار مهمی که با مصالح خود، خاندان و جامعه اش ارتباط حیاتی داشته حتی به میزان نصیحت گویان قدرت تشخیص حوادث آینده را ندارد. اگر امام تا این حد اشتباه کار باشد دیگر نمی توان او را شایسته امامت و زمام داری مسلمانان دانست.
افزون بر این دلایل و شواهد تاریخی فراوانی وجود دارد که صحت نظریه فوق را مخدوش و انکار می کند. برای نمونه می توان پاسخ های امام را به اعلام خطرهای نصیحت گویان یادآوری کرد از جمله دیدار عمرو بن لوذان با امام حسین. «هنگامی که امام حسین (علیه السلام) از بطن العقبه گذشت پیرمردی از قبیله بنی عکرمه که عمرو بن لوذان نام داشت با آن حضرت روبه رو شد و پرسید قصد کجا دارید؟ امام فرمودند کوفه. پیرمرد گفت تو را به خدا سوگند برگرد. سوگند به خدا جز سرنیزه ها و تندی شمشیرها در پیش نداری این ها که به سراغت فرستاده اند اگر زحمت جنگ را از دوش تو برداشته و زمینه را برای تو آماده کرده بودند در آن صورت رفتن به کوفه نظر درستی بود اما با این حال که می دانی من صلاح نمی دانم دست به این کار بزنی. امام فرمود: ای بنده خدا رای درست بر من پنهان نیست ولکن خداوند متعال را امری است که کسی با او برنیاید سپس فرمود سوگند به خدا مرا رها نمی کنند تا خون مرا بریزند و چون چنین کردند، خداوند کسی را بر آنها مسلط کند که آنها را خوار گرداند خوارتر از همه ملت ها»
دیدگاه پنجم؛ تکلیف ویژه بودن قیام برای حضرت سیدالشهدا
دیدگاه مهم دیگر درباره فلسفه قیام امام حسین این است که نهضت امام عمل به یک دستور خصوصی و محرمانه از جانب خداوند و جریان عاشورا قضیه و تکلیفی شخصی بوده که تنها شخص امام حسین مکلف به انجام آن بوده است.
طبق این برداشت مقتضای روایات آن است که حادثه کربلا جریانی بوده که از ابتدای خلقت رقم خورده بود و این تکلیف امام حسین بود که بر اساس فرمان الهی عمل کرده و خود را قربانی کند.
این دیدگاه مبتنی براین اصل است که امام به ظاهر حرکتی برخلاف اصول و چهارچوب فقهی و حقوقی انجام داده است و اقدام به امری پرخطر و هلاکت بار کرده است. اما مقام عصمت امام اقتضا می کند که در پس چنین حرکتی علت وسری باشد که موجب تکلیف برای آن حضرت شده باشد.
علامه طباطبایی در این باره می نویسد: «سید الشهدا نظر به رعایت مصلحت اسلام و مسلمین تصمیم قطعی برامتناع از بیعت و کشته شدن گرفت و بی محابا مرگ را بر زندگی ترجیح داد و تکلیف خدایی وی نیز، امتناع از بیعت و کشته شدن بود و این است معنای آنچه در برخی از روایات وارد است که: رسول خدا در خواب به او فرمود خدا می خواهد تو را کشته ببیند و نیز آن حضرت نیز به برخی از کسانی که از نهضت منعش کردند فرمود: خدا می خواهد مرا کشته ببیند».
اندیشمند بزرگ حضرت آیت الله صافی گلپایگانی در این زمینه نگاشته است:
«برحسب اخبار معتبره برنامه کار و دستورالعمل دوران امامت هر یک از امامان قبلا تعیین شده و توسط پیغمبر به آنها سپرده شده و هرکدام درعصر خود مکلف به وظایفی بودند و تعهداتی داشتند که طبق آن رفتار کردند. تکلیف این بزرگواران علی التحقیق غیر از روش وتکلیف مردم عادی است. اینها حجج وبینات و صنایع پروردگارند و کسی از این امت با ایشان قیاس نمی شود.»
منشاء این نظریه درباره فلسفه قیام کربلا برخی از اخبار و سخنان امام حسین درباره انگیزه حرکت و سفر خویش است.
بررسی و نقد دیدگاه تکلیف ویژه بودن قیام برای امام
این نگرش در نگاه نخست به دلایل ذیل درست و تمام به نظر نمی رسد:
الف) وظیفه همگانی بودن قیام از دیدگاه امام
جملاتی از امام حسین در دست است که به صراحت نشان می دهد آن حضرت قیام بر ضد حکومت اموی را وظیفه ویژه خویش ندانسته بلکه آن را تکلیف هر مسلمانی می دانسته است از این رو همه مسلمانان را به این امر فرامی خواند. حضرت هنگام خروج ازمکه در نامه ای به بنی هاشم نوشت: «هرکه به من نپیوندد به پیروزی و رستگاری نرسیده است».
ب) قابلیت الگوگیری و پیروی از قیام عاشورا
اگر بپذیریم که قیام امام حسین (علیه السلام) تکلیف خاص آن حضرت بوده است دیگر قیام حسینی نمی تواند الگو دهنده و سازنده باشد زیرا آنچه ویژه امام است نمی تواند حتی در ضمیر و وجدان معاصران او تأثیر گذارد چه رسد آن که اثر آن تا قرنها بعد باقی بماند. به تعبیر دیگر اگر مردم فهم عقلانی و بشری از قضیه ای نداشته باشند خود را مشمول خطاب آن نخواهند دانست، و حق دارند که بپرسند به چه دلیل باید با آن همسو و همنوا شوند یا آن جریان چگونه می تواند برآنان تاثیرگذار باشد.
علامه شهید مرتضی مطهری در رد این نظریه می گوید: «یکی از اموری که موجب می شود داستان کربلا از مسیر خود منحرف شود و از حوزه استفاده و بهره برداری عامه خارج شود و بالاخره از آن هدف کلی که از امر به عزاداری آن حضرت در نظر است منحرف شود، این است که می گویند حرکت سیدالشهداء معلول یک دستور خصوصی در خواب یا بیداری به آن حضرت داده شده است زیرا اگر بنا باشد که آن حضرت یک دستور خصوصی داشته که حرکت کرده دیگران نمی توانند او را مقتدا و امام خود قرار دهند و نمی توان برای حسین مکتب قائل شد».
دیدگاه ششم؛ دیدگاه و برداشت دنیاگرانه
یکی از دیدگاه های مهم درباره فلسفه قیام عاشورا برداشت دنیاگرایانه از نهضت اباعبدالله است. در اینجا مقصود از دنیاگرایی طلب قدرت و حرکت برای به دست آوردن حکومت و ریاست دنیوی است این برداشت از همان آغاز نهضت در برخوردهایی که امام با برخی از بزرگان و افراد سرشناس در مدینه و مکه داشت در سخنان آنان نمایان است و آنان به این گمان که حسین بن علی برای برای دست یابی به ریاست و حکومت دنیوی قیام کرده است حرکت حضرت را تخطئه کرده اند و می کوشیدند حضرت را از قیام باز دارند چون معتقد بودند دستیابی به حکومت خیالی بیش نیست؛ از جمله عبدالله ابن عمر و عبدالله بن مطیع.
چنین اندیشه ای محدود به عصر امام حسین نبود بلکه در قرون بعدی نیز برخی از مورخان و اندیشمندان اهل سنت ضمن تایید و پذیرش این تفکر ترویج دهنده آن نیز بودند در نتیجه چهره ای تحریف شده و دگرگون از نهضت عاشورا ارائه دادند از جمله آنها ابن تیمیه و ابن کثیر هستند.
بررسی و نقد دیدگاه دنیاگرایانه
1. چگونه می توان پذیرفت که امام حسین برای طلب دنیا و ریاست طلبی اقدام به قیام کرد در حالی که آن بزرگوار طبق آیه شریفه «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا» مبرا از هرگونه پلیدی است. این آیه که به اعتقاد شیعه و سنی در مورد اهل بیت پیامبر می باشد بهترین دلیل برعصمت پنج تن ازهر نوع پلیدی است که از مهم ترین آنها پلیدی دنیا پرستی و ریاست طلبی است.
2. روایاتی از رسول الله موجود است که هم اهل سنت وهم شیعه بیان کردند مبنی بر فرمان پیامبر به یاری حسین که اگر انگیزه ایشان دستیابی به حکومت دنیا بود رسول خدا امر به یاری ایشان نمی کرد.
3. اگر حسین بن علی به دنبال ریاست و حکومت بود مانند بسیاری از رهبران سیاسی دیگر که برای مغلوب کردن دشمن به هر وسیله ای متوسل می شوند و از هرگونه دروغ و حیله و تزویر برای پیشبرد اهدافشان فروگذار نمی کنند عمل می کرد. و از هیچ کوششی در جلب نیرو و همکار فروگذار نمی کرد در حالی که حضرت در بسیاری از خطبه ها و بیاناتشان سخن از شهادت می زدند و پایان کارخودشان را شهادت و اسارت اهل بیت اعلام می کردند در نتیجه افرادی که انگیزه های دنیوی داشتند از اطراف ایشان پراکنده می شدند.
4. مطالعه و تامل در خطبه ها، نامه ها و سخنان امام در زمان نهضت و حتی قبل از آغاز آن در اواخر عمر معاویه درباره انگیزه قیام و فعالیت های حضرت چنین دیدگاهی را به روشنی مردود می شمارد.
از جمله قائلین این نظریه که قدرت مادی را در قیام اباعبدالله اصل دانسته اند اما احساس وظیفه و تکلیف و دغدغه مصلحت دین را فرع و حتی هیچ پنداشته اند، قاضی ابوبکر آندلسی، عبدالرحمن بن خلدون، شیخ محمد طنطاوی مصری و خطیب مصری می باشند.
فلسفه قیام کربلا از دیدگاه امام حسین
1. احیای مظاهر و نشانه های اسلام اصیل و ناب محمدی
2. اصلاح و بهبود وضع مردم سرزمین های اسلامی
3. تأمین امنیت مردم ستم دیده
4. فراهم کردن بستری مناسب برای عمل به احکام و واجبات الهی
5. طلب اصلاح در امور امت پیامبر(صلی الله علیه وآله)
6. امر به معروف ونهی از منکر
7. عمل به سیره رسول خدا وامیرالمومنین همانند برپایی نماز و پرداخت زکات
8. از بین بردن بدعت هایی که جایگزین احکام خدا و سنت پیامبر شده بود.
نتیجه گیری
جامعه شیعه در ابعاد مختلفی تحت تاثیر حادثه عاشورا قرار داشته است اما این که تصور شود این تاثیر تنها در بعد سیاسی بوده است صحیح نیست و بحث از علل قیام اباعبدالله و فلسفه قیام ایشان در بین شیعیان و حتی اندیشمندان جهان اسلام مورد پژوهش و بررسی قرار گرفته است و به علت پیچیدگی این نهضت نظرات متناقض و متعددی بیان شده است که از جمله آنها قیام برای تشکیل حکومت، قیام به انگیزه دنیاطلبی، قیام صرفا برای بخشش گناهان امت رسول الله، قیام برای نیل به شهادت و نظریات مختلف دیگر مطرح شده است؛ اما از سخنان و نامه ها و گزارشاتی از دیدارها و ملاقات های امام حسین(علیه السلام) که به دست ما رسیده است انگیزه قیام ایشان به روشنی قابل برداشت است.
امر به معروف و نهی از منکر نشانه غیرت دینی داشتن و علامت دوستدار خوبی ها بودن و از بدی ها بیزار بودن است و از احساس مسؤولیت و دغدغه داشتن شخص نسبت به جامعه پیرامون او خبر می دهد که علت اصلی نهضت امام را می توان مسأله امر به معروف و نهی از منکر دانست زیرا اباعبدالله یک مصلح است که قصد اصلاح امت جد بزرگوار خویش را داشته اند و به علت اینکه بیعت ایشان با یزید جنبه موروثی شدن خلافت را تثبیت می کرد و همچنین شخصیت ضد دینی یزید را مورد تایید قرار می داد از بیعت خودداری کردند و بنابر دعوت کوفیان به انگیزه امر به معروف و نهی ازمنکر امت اسلامی که نص کلام خود امام است و به منظور احیای مظاهر و نشانه های اسلام و سنت و سیره رسول الله و پدر گرامیشان و ایجاد بستری مناسب برای عمل به احکام الهی در جامعه علیه ظلم و فساد دستگاه بنی امیه قیام کردند./928/ی703/س
مهسا اسدبیگی
منابع
1. مرتضی، مطهری، حماسه حسینی، تهران، انتشارات صدرا، 1363
2. پیشوایی، مهدی، گروهی از تاریخ پژوهان، تاریخ قیام و مقتل جامع سید الشهدا،قم، انتشارات موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی، 1393
3. مکارم شیرازی، ناصر، اهداف قیام حسینی، ابوالقاسم علیان نژاد، قم، انتشارات امام علی ابن ابی طالب، 1388
4 . اداره کل اعزام مبلغ، آموزه هایی از مکتب عاشورا، تهران، انتشارات معاونت فرهنگی و اجتماعی اوقاف، 1393
5. عباللهی، مهدی، دیدارها و گفتارهای سیدالشهدا، قم، انتشارات اعتماد، 1391
6. جعفریان، رسول، حیات فکری سیاسی امامان شیعه، قم، موسسه انصاریان، 1381
7. صالحی نجف آبادی، نعمت الله، شهید جاوید، 1349
8. صافی گلپایگانی، لطف الله، شهید آگاه و رهبر نجات بخش، تهران، موسسه نشر و تبلیغ، 1366
9. نجمی، محمدصادق، سخنان حسین بن علی، قم، دفتر انتشارات اسلامی،1370