با جذب فضلای جوان و کارآمد باید روح جدیدی در بخشهای مختلف حوزه دمید
به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، رهبر معظم انقلاب بارها بر لزوم بزرگداشت و تکریم نخبگان علمی تأکید کرده و مسئولیت اصلی در این زمینه و همچنین معرفی نخبگان علمی به مردم را متوجه رسانهها بیان میکنند. البته برای رسیدن به این مهم باید نخست نخبگان هر نهاد و مرکزی از سوی آن نهاد و مرکز معرفی شوند تا بتوان از آنها نهایت بهره را برد و حوزه نیز از این امر مستنثی نیست.
همچنین بارها مراجع معظم تقلید بر شناسایی نخبگان حوزوی و استفاده از این ظرفیت این افراد تأکید کردهاند و در همین راستا «مرکز امور نخبگان و استعدادهای برتر حوزههای علمیه» با هدف برنامهریزی و سیاستگذاری برای شناسایی، هدایت و حمایت نخبگان و استعدادهای برتر حوزههای علمیه در راستای تولید و توسعه علوم دینی و گسترش و تعمیق فرهنگ اسلامی در سطح ملی و فراملی در سال 1390 تأسیس شد.
با این وجودی طیفی از نخبگان و حوزویان معتقدند تأسیس این نهاد هیچ أثری در امور نخبگان حوزه نداشته و تاکنون هر آنچه در زمینه نخبگان در حوزه بیان شده تنها حرف است و بس. برای بررسی این موضوع بر آن شدیم تا با تعدادی از نخبگان حوزه به گفتوگو نشسته و نظرات و دیدگاههای آنها را به سمع و نظر خوانندگان محترم برسانیم.
در همین راستا به سراغ کمال اکبری که افزونبر پژوهشگری و استادی در حوزه، عضو هیأت علمی دانشگاه صدا و سیما و رییس کمیسیون فرهنگی و پژوهشی در امور نخبگان است رفتیم تا در گفتوگویی با وی این موضوع را بررسی کنیم که در ادامه متن آن را نظر میگذانید؛
رسا ـ تعریف نخبه چیست و نخبه حوزوی به چه فردی میگویند؟
بنیاد نخبگان در تعریف نخبه میگوید: نخبه به فردی گفته میشود که دارای استعدادهای خدادادی بوده و تلاش لازم را برای کسب استعدادها، مهارتها و دانش در حوزههای مختلف دانشی مانند علم، فناوری، هنر، فرهنگ و... کسب کرده باشد. همچنین این فرد تمام تواناییهای خود را برای خدمت به جامعه و پیشرفت و تعالی جامعه و مردم به کار گیرد.
نخبه در زبان بیرونی با لفظ «elite» شناخته میشود. برای نمونه نخبگان سیاسی افراد دارای حکومت و جایگاههای سیاسی هستند. نخبگان فرهنگی کسانی هستند که در حوزههای فرهنگی تخصص دارند و یا بر فرهنگ مدیریت یا تأثیرگذاری و نفوذ اساسی دارند. این تعریفهای کلی از نخبگان است. برخی نیز نخبگان را به عنوان گروههای مرجع بیان میکنند یعنی کسانی که به آنها رجوع میشود و در لایههای مختلف جامعه تأثیرگذاری دارند.
اگر بخواهیم نخبه حوزوی را تعریف کنیم شامل تعریف مرسوم و خوب بنیاد نخبگان که مورد تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگ است، میشود و میتوانیم بگوییم نخبه حوزوی کسی است که دارای هوش و استعداد مناسب و خدادادی در امور دینی و کسب فضائل را دارد. همچنین خود بر کسب این فضائل و دانش دینی مبادرت میکند و در عین حال مباحث اخلاقی، تربیتی و کسب فضائل اخلاقی در راه تهذیب نفس را مهم میشمارد. همچنین نخبه حوزوی تمام این داشتهها را در مسیر هدایت جامعه، پیشرفت و تعالی کشور، مردم مسلمان و مؤمن به کار میگیرد.
البته منظور مردم مسلمان و مؤمن به تنهایی نیست بلکه میتواند هدایتگری غیر مسلمانان را داشته باشد. به چنین انسانی میتوان یک نخبه حوزوی گفت. منتها باید بتواند در هر کدام از این زمینههای علوم اسلامی دستاورد قابل ارائه و قابل توجهی داشته باشد و به قلههای آن علم رسیده باشد. همچنین آن فردی که در مسیر رسیدن به آن داشتهها است فرد مستعد گفته میشود یعنی فردی که استعداد رسیدن به حوزه نخبگی را دارد و در مسیر نخبگی قرار دارد.
رسا ـ نخبه حوزوی تنها به افرادی که نسبت به فقه و اصول آشنا هستند گفته میشود یا میتوان افراد آشنا به کلام، فلسفه و... را نیز نخبه حوزوی دانست؟
درست است که حوزه به فقه و اصول شناخته میشود ولی بقیه علوم را هیچگاه فراموش نمیکند و یکی از مباحث جدی در علم است. البته به فردی فقیه گفته میشود به فرمایش حضرت امام(ره) ورود در چهارده علم داشته باشد که شامل ادبیات عرب، صرف، نحو، معانی، بیان، بدیع، منطق، فلسفه، کلام، رجال، درایه، حدیث و... میشود. یعنی به وسیله این انبوه علوم به آن فرد فقیه گفته میشود، نه تنها به سبب فقه و اصول.
البته ممکن است فردی در فقه و اصول سرآمد باشد ولی بقیه علوم را در دامنه باشد. یا میتوانیم یک نخبه کلامی داشته باشیم که بقیه علوم را دارد و در کلام اوج میگیرد که چنین نمونههایی داریم و گفته میشود فلان فرد نخبه علم حدیث، فهرست، رجال و... است.
رسا ـ آیا نخبگان غیر از فقه و اصول اکنون جایگاه خودشان را در حوزه پیدا کردهاند؟
چون نهایت رسیدن به اجتهاد فقهی از گذشته در حوزه مرسوم بوده است، لذا بقیه علوم حوزوی تحت شعاع فقاهت قرار گرفته است. اکنون افرادی را داریم که به آنها توجه شده و گفته میشود که در علوم قرآنی، تفسیر، فلسفه، کلام و... اوج گرفته و نخبه هستند ولی واقعیت امر این است که جایگاهش در حوزه علمیه به مفهوم مناسب دیده نشده است به ویژه افرادی مانند خودمان.
ما یک سری افرادی داریم که غیر از مباحث حوزوی برای نمونه در علوم دیگری مانند فقه سیاست و فقه رسانه کار کردهاند و قاعدتاً افراد دیگری در چنین اموری ورود نکردهاند. بنده یک زحمتی که برای کلاس فقه رسانهام میکشم گاهی یک هفته تمام برای یک ساعت درس مطالعه میکنم. در صورتی که دروس دیگر معلوماً تمام کارهای آنها انجام شده و احادیث، مبانی نظری و... آن مشخص است. استاد نیز به راحتی میتواند با دو ساعت پیش مطالعه در کلاس حاضر شود.
به عقیده بنده باید توجه کافی به افراد به ویژه افراد نخبه یا کسانی که در مسیر نخبگی در علوم مورد نیاز جامعه بشری امروز و مورد نیاز خود حوزه است توسط حوزه صورت گیرد. مثلاً رسانههای نوین یکی از مهمترین نیازهای جامعه است ولی حوزه علمیه به چه میزان مبانی نظری آن را کاوش و کار کرده است؟ چنین چیزی نداریم.
به چه میزان تزاحمات مختلفی که در حوزه مباحث رسانه وجود دارد توسط حوزه مورد توجه قرار گرفته و علما درباره آن بحث کردهاند، انجام نشده است. به همین دلیل افرادی که در چنین مباحثی ورود پیدا میکنند نخست کارشان سخت است. به نظر بنده افراد باید در حوزههای جدید توسط حوزه و مراجع بیشتر مورد تشویق قرار گیرند تا این مباحث زمینه خوبی را پیدا کند.
رسا ـ رهبر معظم انقلاب تأکید میکنند که حوزه مادر نظام است و باید نیازهای آن را تأمین کند که در این امر مسلماً نخبگان میتوانند نقش آفرینی بسیار خوبی داشته باشند. اگر نخبگان در حوزه جایگاه خود را پیدا نکنند چه آسیبی خواهیم دید؟
ما به هر میزان دیرتر به این حوزههای تشخص دهیم و نخبگان را مورد حمایت قرار دهیم، دیر به نتیجه علمی خواهیم رسید. جهان به شدت در مباحث مختلفی علمی در حال تغییر است و پیش میرود به همین دلیل اگر غفلت کرده و دیر به این امر توجه کنیم تأثیرگذار آن علم نخواهیم بود.
زمانی حوزه تأثیرگذار علم خواهد بود و در آن علم صاحب برتری خواهد بود که افراد و داشتههای خود را آماده کرده و به میدان بیاورد. والا اگر حوزه نتواند از افراد خود استفاده کرده و از منابع نخبگی مورد نیاز خود استفاده کند، مسلماً در آن علم پیشرفتی نخواهد داشت و مهمترین نکته این است که نسبت به بقیه رقیبان علمی خود در داخل و خارج دچار مشکل، پس رفت و ایستادن خواهیم شد. چون حرف نویی نخواهیم داشت.
بهترین راه این است که حوزه در حوزههای نخبگی به ویژه متناسب با علوم جدید خود پیشقدم شود. البته اگر پیشقدم نشود عدهای هستند که کار را انجام دهند ولی به شدت کُند خواهد بود و مسیر رسیدن به اهداف اصلی با تأخیر مواجه خواهد بود و به هر میزان تأخیر صورت گیرد فواید بیشتری را از دست خواهیم داد.
در صورتی که برای نمونه موضوعی مانند بحثهای امروز رسانههای اجتماعی افزونبر رسانههای جمعی مانند شبکههای تعاملی، مجازی و... که همه اتفاق افتاده اگر تولید علم برای این حوزه نداشته باشیم و بر پایه و مبنای دینی سخن نگوییم، یا باید استفاده کننده از نظریات دیگران باشیم و یا اینکه زمان زیادی را از دست بدهیم و به جبر زمان پاسخگوی پرسشها باشیم. یعنی فعال و پویا نخواهیم بود.
بهترین راه نیز این است که ورود ما ورود جدی باشد. اکنون با گذشته بسیار تفاوت دارد. اگر علمای گذشته سالی و یا عصری با چندین پرسش مواجه میشدند امروز به علمای حوزه و مراجع معظم روزانه هزاران پرسش ارجاع میشود و حوزه علمیه است که باید افراد خود را جذب کرده و این افراد گستره پرسشها را پاسخ دهند.
رسا ـ رهبر معظم انقلاب و مراجع نسبت به شناسایی نخبگان تأکید داشتهاند و مسلماً صرف شناسایی کافی نیست بلکه بهرهوری از آنها نیز هست. با این مقدمه میخواستم بدانم وضعیت نخبگان حوزه چگونه است؟ آیا مدیران در تمام بخشها از نخبگان استفاده میکنند یا خیر؟
بنده میتوانم بگویم که اکنون این اتفاق نمیافتد؛ گرچه تلاش زیادی شده است. مرکز مدیریت و مجموعه مدیریت حوزه تلاش فراوانی به این امر کردهاند به ویژه معاونت پژوهش حوزه تلاش کرده تا زمینههای خوبی را برای بحثهای پژوهشی در حوزه برای فضلا و عالمان ایجاد کند ولی واقعیت امر این است که کافی نیست.
وقتی وضعیت نیاز جامعه را نگاه میکنیم، یعنی عطشی که در بیرون وجود دارد و ظرفیتی که در درون داریم با یکدیگر نمیسازد. ما ظرفیت بسیار فراوانی در طلاب و فضلا داریم که در برخی موارد این ظرفیتها چون به موقع کشف و استفاده نمیشود زمان میگذرد و دیگر به درد نیز نمیخورد. در صورتی که برای کشف اینها نیز باید تلاش کرد.
شاید بزرگترین کار در مسأله نخبگی شناسایی نخبگان است. پس از شناسایی هدایت نخبگان است و پس از شناسایی و هدایت، مدیریت تأثیرگذاری نخبگان. مقام معظم رهبری در حوزه نخبگان فرمودند: «مدیریت تحولات کشور باید در دست نخبگان حوزوی و دانشگاهی باشد.» ایشان مدیریت تحولات را فرمودند نه خود تحول را.
مدیریت کلان را باید نخبگان حوزوی و دانشگاهی مدیریت کنند. همچنین ایشان به حوزه دانشگاه و حوزه اشاره فرمودند. ولی آیا مدیریت تحول در حوزه به دست نخبگان حوزوی صورت میگیرد یا خیر؟ آمار بگیریم به چه میزان افراد خبره اهل فن توانستند حتی در تحولات اصلی حوزه نقش جدی خودشان را داشته باشند؟ در حاشیه هستند یا متن؟ اگر در متن هستند کجای متن بوده و تأثیرگذاری دارند؟
اگر واقع نتوانسته باشیم چنین موضوعی را مدیریت کنیم مشخص است که بسیاری از دست رنج نخبگان محقق نمیشود و حتی فرمایش مقام معظم رهبری که «مدیریت تحولات را به نخبگان بدهید» نیز محقق نمیشود و این اشکال جدی بر ما وارد میکند.
رسا ـ به نظر خود حضرتعالی نخبگان حوزه در متن هستند یا حاشیه؟
شما اگر میخواهید از بنده صریح پاسخ بشنوید این موضوع بسیار دشوار است. بنده اظهار نظر خودم را میگویم و معتقدم که حداقل نخبگان حوزوی ما به معنای واقعی در متن نیستند. به همین دلیل به صورت پرسش مطالب خود را طرح کردم؛ گرچه صریح نبود.
رسا ـ مشکل کجاست که ما نتوانستیم پس از 37 به بحث شناسایی، هدایت و استفاده از مدیریت نخبگان برسیم؟
یکی از کارهای مورد نیاز در تمام کشور که باید صورت گیرد و حوزه میتواند جلودار آن باشد جابهجایی نخبگان است. البته از نگاه خارجیها جابهجایی نخبگان منظور جابهجایی مدیران ارشد و تصمیمگیر است. اکنون باید در خود حوزه این اتفاق بیافتد. یعنی میدان را برای اینکه افراد دیگر که توان مدیریتی و تأثیرگذاری دارند خالی کنند تا خودشان را به منصه ظهور برسانند.
وقتی این اتفاق بیافتد افکار مختلف مدیریت و تأثیرگذاری خواهد داشت و مسلماً پیشروتر از حالت قبلی که تعدادی بتواند حضور پیدا کنند، میشود. البته مسلماً مدیریت حوزه به دنبال این بوده که از افراد شاخص استفاده کند ولی آن تغییری که ما صحبتش را میکنیم رخ نمیدهد.
چرا نباید فضلای جوان ما از جامعه مدرسین و شورای عالی گرفته تا مدیریت و حوزههای تصمیمگیری بر حوزههای پژوهشی و... حضور داشته باشند؟ اگر این کار اتفاق بیافتد بخشی از مشکلات حل میشود. یا حداقل بدنه مشورت و اتاق فکرها را از این فضلا قرار دهند تا بتوانند حرفهای خودشان را بزنند و نهایتاً آن ثمراتی که میگوییم به دنبالش خواهد بود. وگرنه اگر قرار باشد حاشیه نشینی وجود داشته باشد و یا تأثیرشان حداکثر با چاپ کتاب، مقاله و... باشد، تأثیرگذاریشان تنها در گوشه دانشگاهها و حوزه علمیه و اتاق درسشان خواهد بود و بیش از این بیرون نخواهد آمد.
رسا ـ شما به عنوان یک پژوهشگر حوزوی به چه میزان در جریان روند انتخاب اعضای جامعه مدرسین، شورای عالی و مدیریت حوزه هستید یا در این زمینه از افرادی مانند شما نظر خواهی میشود؟
واقعیت امر خیر. بنده جزو کسانی هستم که بسیار به بزرگان نزدیک بوده و اگر دستوری داشته باشند انجام وظیفه میکنم. ولی ما تقاضا میکنیم ماهایی که چندین سال در حوزههای مختلف علوم دیگر نیز کار کردهایم و اعتماد و اعتقادمان به حوزه نیز کاملاً مشخص و روشن است، به اندازهای مشورت و بهره گرفته شود!
خداوند میفرماید: «وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ» ما نیز حداقل جزو «هُم» شاورهُم باشیم. در آن حوزههای مشورتمان را بگیرند، حرفمان را بشنوند، ولی اصلاً حرف و عمل خود را داشته باشند. چند بار اتفاق افتاده جلسهای باشد و نظرات افراد را بشوند و سپس بگویند نظرتان به درد نخورد استفاده نکردیم و یا اصلاً بگویند نشنیدیم؟
درخواست ما این است که در حوزههای مختلف اتاق فکرهایی باشد که صداها شنیده شود. حرفها بیان و گفته شود. نباید حرفها بماند. ما اگر به مقام معظم رهبری به عنوان ولی الامر مسلمین اعتقاد داریم و به عنوان حوزوی نیز یک حوزوی مصمم و جدی در کارهای علمی خودشان است، حرفشان را گوش دهیم.
ما به چه میزان توانستهایم کرسیهای نظریه پردازی را در خود حوزه راه بیندازیم؟ به چه میزان نقد و نظر بوده است؟ چقدر برای این امر فضاهای جدی ایجاد و حمایت کردهایم که اتفاق بیافتد. اگر نکردهایم نباید بگوییم که نیامدهاند. اینکه بگوییم نیامدهاند خُب طلبهها باید با چه عِده و عُدهای باید میآمدند؟ یا یک فاضل حوزوی که به زور باید زندگی خود را اداره کند و با مشکلات مختلف کارهای علمی و پژوهشی نیز بکند و مثلاً بیاید خود را با خطرهای مختلف عرضه کند.
مسلماً عدهای از این افراد محافظه کار میشوند و حرفهای علمی خودشان را نمیزنند و گاهی اوقات برخی از حرفها حتی در ذهنها و یا دست نوشتهها در خانهها میماند و این فضلا از دنیا میروند و هیچگاه نیز آثار علمی آنها به بیرون داده نمیشود. رجوع کنیم ببینم آیا این اتفاق در حوزه میافتد؟ اگر هست بسمالله آستین بالا بزنیم و به کمک خود فضلای حوزه کار را انجام دهیم.
رسا ـ انتظاراتی که نخبگان و پژوهشگران حوزوی از جامعه مدرسین، شورای عالی و مدیریت حوزه دارند چیست؟
انتظار بسیار زیاد نیست. نخست، زمینه برای شنیده شدن حرفها ایجاد شود. اینها در اداره کلان حوزه سهیم باشند. منظور نه اینکه مدیر و رییس شوند بلکه به عنوان افرادی برای مشورت استفاده شوند. مشورتشان دیده شود. مسلماً حوزویان و فضلای حوزوی اگر مشورتی میدهند به گونه مشفقانه و دلسوزانه است. برای پیشبرد اهداف است. همین نظرات را بشوند و جمعبندی شود و آنهایی که استفاده میشود استفاده شود و اگر هم استفاده نمیشود نشود. ولی حداقل نخبگان احساس کنند برای آن علمی که دارند، کاری که کردهاند و تجربهای که اندوختهاند در حوزه ارزش جدی قائل میشوند.
البته در سالهای اخیر کارهایی اتفاق افتاده است و نمیخواهیم نادیده بگیریم. اجلاسیههای اساتید برگزار میشود، جلسات مختلف برگزار میشود ولی برگزاری جلسات مونولگ و یا متکلم وحده و یا متکلمان وحده کفایت این قصه را نمیکند. یعنی این تنها مدنظر نیست که بتواند مسیر را تغییر دهد. ما میتوانیم اتاقهای فکری خوبی را ایجاد کنیم و به نتیجه برسیم.
ایجاد انجمنهای علمی زمینه بسیار خوبی است ولی به شرط اینکه انجمنهای علمی آثار و نتایج بحثشان در حوزه دیده شود، یعنی از آنها استفاده شود. وجودش تنها نه به عنوان اینکه باشد هست، بلکه آثار عقلایی نیز بر آن بار شود و از مشورتهای بهرهگیری شود. اکنون در حوزه علمیه مکانیزمها و راهکارهای و سازوکارهای مناسبی برای اینکه حرفها شنیده شود داریم ولی این سازوکارها باید حداقل اجرایی و عملیاتی شود.
رسا ـ روند مدیریت حوزه را چگونه ارزیابی میکنید، آیا مطالبات رهبر معظم انقلاب و مراجع محقق شده است یا خیر؟
این پرسش به گونهای سخت است و هر فردی میتواند به آن جوابی بدهد. بنده از طرف خودم میگویم نگاه کنیم ببینم روند تغییر درسی حوزه چقدر بوده است؟ لازم است این را به راحتی به یک گروه پژوهشی بسپاریم و بگوییم در 6 ماه به ما جواب بدهید که آیا این متون درسی که طلبه 10 یا 12 سال میخواند به کجا میرساند؟ آیا بهتر از این نمیتوانیم عمل کنیم و به معلومات حوزویان اضافه کنیم؟
به عقیده بنده یقیناً میتوانیم و بهتر از این میتوانیم عمل کنیم. چرا نشده است؟ نقص در کارمان است. چرا کتاب درسی ما باید همچنان کتابهای درسی گذشته دور باشد، این اشکالی ندارد چون حوزوی قوی باید بتواند درس علمای گذشته مانند شیخ مفید، علامه، محقق و... را بخواند ولی لازم است برای این علم تمام متون را بداند یا میتوانیم درس جدایی با عنوان آشنایی با متون گذشتگان داشته باشیم.
برای نمونه آیا اصول حتماً باید از دریچه شیخ انصاری رد شود؟! آیا فرد نتواند رسائل را بخواند اصول یاد نمیگیرد. یا حتی رسائل که در پایه هفت و هشت خوانده میشود بیشتر از سه ماه کار علمی نیاز ندارد و بقیه فُوت و فن متن خوانی است. یادگیری متن خوانی کار جدایی است و فراگرفتن علم اصول حرف دیگری است. چرا اصالت علم را فدای سختی متون کنیم؟ در آن زمان به جای اینکه طلبه در هفت یا هشت سال سطح را بخواند باید در 10 الی 12 سال بخواند!
باید نسبت به این متون توجه داشته باشیم و آنها را کامل استخراج کنیم. این هم کاری ندارد. تمام کتابهای حوزوی را جلوروی خود قرار میدهیم و درباره آن به صورت صریح و رودرو گفتوگو میکنیم که آیا میشود این کار را کرد یا خیر. به عقیده بنده به تحول جدی نیازمندیم که باید به این تحول جدی تن دهیم.
رسا ـ چگونه میتوان به مطالبات رهبر معظم انقلاب رسید؟
نیازمند تحول گسترده در حوزه هستیم. از یک سوی باید به کارگیری نخبگان و فضلای حوزوی در سطوح مختلف تصمیمگیری و اجرا و از سوی دیگر تحول در نگرش به دنیای کنونی و بر پایه این نگرش تغییر در متون درسی و آماده کردن طلاب با مواجه با این دنیا باید رخ دهد. اینها نیازمند تحولها و تغییرات گستردهای است که یکی از این بخشها متن است. ولی یادگیری مهارتهای که نیازمندیم لازم است.
اگر طلبه گذشته ما باید اخلاق و چگونگی مواجه با مردم را میخواند امروز نیز به آن نیازمند است؛ ولی امروز بیشتر نیز شده است چون ارتباط با مردم و مجامع گستردهتر شده است. بحث دیگر آماده شدن برای پاسخگویی به پرسشهای جهانی است. قرار است حوزه علمیه انتشار کننده علم به سایر کشورها باشد ولی به چه میزان آمادگی مواجه با این موضوع را داریم؟
به چه میزان آموختن زبانهای خارجی را در مدارس داریم؟ البته نه اینکه تمام طلاب انگلیسی یا عربی را بدانند بلکه میتوانیم در هر زبانی تعداد طلبه تربیت کنیم تا بتوانیم در آینده پاسخگوی پرسشهای جهان باشیم و اگر نتوانیم سخن خود را به زبانهای دیگر بیان کرده و صادر کنیم مسلماً دور خود دیواری کشیدهایم که در آن محصور ماندهایم. تحولی که بنده بیان میکنم بسیار گستردهتر است و نیازمند مقدمات و مباحث جدی است.
رسا ـ ملاک و معیار مدیر موفق حوزوی چیست؟
ملاک اصلی حوزوی بودن خود مدیر است. یعنی اعتقاد عمیق و راسخ به این موضوع داشته باشد که حوزه میتواند در جهان و کشور تحول آفرین باشد. همچنین اراده ایجاد این تحول را داشته باشد. فردی باشد که بداند قرار است چند صد هزار نخبه و شخصیت بزرگ زیر مجموعه او اداره شود و توان مدیریت فکری این مجموعههای کلان را داشته باشد. یعنی نگاه باید یک نگاه کاملا راهبردی و اساسی باشد و توان عملیاتی نیز داشته باشد.
بحث دیگر این است که مدیر حوزه باید فداکار باشد. فداکار بودن به این است که وقتی مدیر حوزه میشود باید بسیاری از خواستههای فردی را کنار بگذارد. یعنی ممکن بود این فرد در چند سال آینده به مرجعیت نیز برسد ولی وقتی مدیر حوزه میشود بخش زیادی از ذهن خود را درگیر کار اجرا میکند و این اهمیت را بدهد که کار اجرایی نه تنها کمتر بلکه سود آن برای اسلام بیشتر از آن درسی است که قرار است بدهد.
قاعدتاً باید این فداکاری را داشته باشد. برای نمونه اگر نیاز است درسهای مرسوم خود را تعطیل یا کم کند به اندازهای که بتواند در حوزه واقعاً مدیریت کند والا با مشاغل مختلف و دغدغههای متعدد قاعدتاً پیشبردن مدیریت کلان سخت خواهد بود.
رسا ـ جامعه مدرسین در رأس هرم حوزه هستند که شورای عالی و خود شورای عالی نیز مدیریت را انتخاب میکند. به نظر شما این نوع انتخاب درست است یا خیر و آیا نمیتوان بهتر عمل کرد؟
نگاه بنده این است که مکانیزمهایی که داریم اصلش مشکلی ندارد. بالاخره هر سازوکاری قرار داده شود ممکن است ایرادی داشته باشد. بلکه ملتزم شویم که این سازوکارها را به نحو بهینه استفاده کنیم و در تمام روندها یک روند پیشرویی داشته باشیم. یعنی اگر 10 سال پیش با یک روند خاصی افراد را انتخاب میکردیم امسال تغییرات را ببینیم.
واقعاً بخشهای مختلف حوزه مانند جامعه مدرسین، شورای عالی حوزه، مرکز مدیریت، مدیریتهای استانی، مراکز پژوهشی و... نیازمند روح جدید از فضلای جدید و جوان کارکرده هستیم. همین را ملتزم باشیم. سازوکارها درست است و کاری که باید انجام شود اگر انجام شود محصولش محصول خوبی خواهد بود. بنده فکر میکنم سازوکارهای بسیار خوبی وجود دارد برای نمونه مجمع نمایندگان طلاب و فضلا در حوزههایی کار میکند ولی به طور کلی باید در درون ارادههای جدی شکل بگیرد. بنده به شکلها بسیار نمیخواهم گیر بدهم بلکه بیشتر روی کارکردها تأکید دارم. یعنی کارکردها و کارآمدی افزایش یابد.
رسا ـ سخن پایانی.
از حضرتعالی و رسانه محترمتان سپاسگذارم که به این امر اهتمام نشان داده و کار میکنید. إنشاءالله خدا به شما توفیق بدهد.
402/ر/993/