۱۱ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۵:۳۹
کد خبر: ۴۴۱۲۹۲
درس خارج فقه نظام سیاسی اسلام استاد اراکی/جلسه22

اولی الامر مانند رسول دارای وصف عصمت هستند

آیت الله اراکی به بررسی ادله قرآنی در اثبات عدالت به معنای عصمت در مورد حاکم بالمباشره پس از پیامبر (ص) پرداخت و با اشاره به آیه 39 سوره نساء، از برقراری تلازم بین اطاعت خدا و اطاعت رسول، نتیجه گرفت که اولی الامر باید دارای مقام عصمت باشند تا همه اوامرشان مانند امر رسول، تخلف ناپذیر باشد.
آیت الله اراکی

به گزارش سرویس پیشخوان  خبرگزاری رسا به نقل از پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله محسن اراکی، صبح  دوشنبه، 23 آذر 1394 در بیست و دومین جلسه درس خارج فقه نظام سیاسی اسلام  در مدرَس 2 مدرسه عالی دار الشفا قم، بحث ادله قرآنی درباره اشتراط عصمت در حاکم بلاواسطه پس از پیامبر خدا (ص) را آغاز کرد.

 

وی با اشاره به آیه 39 سوره نساء "یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُم" یادآورد شد: اطاعت امر رسول با اطاعت امر اولی الامر، تقارن دارد و این تقارن، دلالت بر تلازم بین این دو اطاعت دارد.

 

دبیر کل مجمع تقریب مذاهب اسلامی، امر به اطاعت از رسول را نص در وجوب تبعیت در همه امر دانست و تصریح کرد: به قرینه آیات و روایاتی که بین اطاعت خدا و رسول تلازم ایجاد کرده است، منظور از نص، قطعی الدلالة بر عموم است و احتمال خلاف و تخصیص در آن وارد نیست.

 

وی افزود: امتناع تخلف اولی الامر را از اطاعت رسول استفاده می کنیم. مراد ما از عصمت چیزی غیر از این نیست.

 

اهم مباحث آیت الله محسن اراکی در این جلسه به شرح ذیل می باشد:

 

خلاصه مباحث گذشته

 

بحث درباره ادله روایی برای اثبات شرط عدالت در مطلق حاکم، چه منصوب توسط پیامبر خدا (ص) و چه با واسطه از سوی آن حضرت بود. پس از تعریف عدالت و بیان مقصود از امام و حاکم، وارد بحث روایات منابع حدیثی شیعی درباره شرط عدالت در مطلق حاکم (با واسطه یا بدون واسطه) شده و در جلسه قبل روایت هشتم و نهم را بیان کردیم.

 

روایت دهم

 

یک روایت از روایات شرط عدل در حاکم اعم از منصوب بالمباشره و بالواسطه از رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم را بیان می کنیم.

 

یک مقطع در مرسله معروف حماد از امام کاظم علیه السلام است: فَقَالَ لَوْ عُدِلَ فِی‏ النَّاسِ‏ لَاسْتَغْنَوْا ثُمَّ قَالَ إِنَّ الْعَدْلَ أَحْلَى مِنَ الْعَسَلِ وَ لَا یَعْدِلُ إِلَّا مَنْ یُحْسِنُ الْعَدْل‏.

 

این روایت را به ضمیمه ادله قطعی دال بر وجوب عدل مورد استشهاد قرار می دهیم.

 

اصل وجوب عدل بر حاکمان از مسلمات شریعت است. این که حاکم باید به عدل عمل کند.در آیات متعددی بیان شده است. برای اثبات آن آیه 58 سوره نساء: "إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى‏ أَهْلِها وَ إِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا یَعِظُکُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ کانَ سَمیعاً بَصیراً" مفایت می کند.

 

در این مساله که عمل به عدالت بر حاکم واجب است، معلوم است ولی این روایت می فرماید: کسی به عدل عمل می کند، که دارای ملکه عدل و مسلط بر آن باشد.

 

کلمه «یُحسن» به معنای دارا بودن ملکه و مهارت عدل است. اگر این گونه نباشد یعنی به معنا یعمل به العدل باشد، قضیه غیر مفید و تکراری می شود. یحسن سیاق یه معنای مهارت رانندگی در زبان عربی است. برای عمل به تنهایی کلمه «یُحسن» به کار برده نمی شود.

 

ظاهر روایت دلالت بر این است که شخصی می تواند به عدل رفتار نماید که مهارت  و ملکه عدل داشته باشد.

 

بررسی سند

 

روایت را مرحوم کلینی در اصول کافی ج 1 ص 542 بیان فرموده است.

 

اگر کسی بگوید این روایت مرسله حماد است، ارسال روایت مضر به استدلال به روایت نیست. زیرا مقترن به قرائن مفیده قطع به مضمون یا اطمینان به صدور مضمون است.

 

اولا شهرت روایی و فتوایی این روایت در مجامع حدیثی مهم اصحاب آمده و از دوران غیبت صغری تا به امروز نقل شده است و در مقام عمل نیز بدان عمل نموده اند.

 

ثانیاً مضامین روایت مطابق با قواعد شریعت و قواعد مسلم دینی است. روایت نسبتا مطول است ولی تمام آن چه در روایت آمده مطابق با شریعت است.

 

ثالثاً حماد بن عیسی از اجله ثقات روات و از اصحاب مورد وثوق است. ذکر «بعض اصحابنا» از او، ناشی از اعتماد حماد بر چنین اشخاصی است که نقل روایت می کند.

 

با تمامی این قرائن اطمینان به صدور حاصل می شود.

 

نصب کمی و کیفی ائمه پس از رسول خدا

 

ابتدا بحث نصب کمّی را مطرح کردیم که مسلم بود و امامان منصوب از ناحیه رسول خدا دوازده تن هستند. بعد به نصب کیفی رسیدیم که این اشخاص با کیفیت  و شرائط معین هستند. این صفات را مورد بررسی قرار دادیم و قریشی، عالم و عادل بودن آنان را بحث نمودیم.

 

در صفت عدل گفتیم آن چه که شرط حاکم شمرده شده است در دو مرحله است:

 

 1- در مطلق حاکم پس از رسول خدا؛ یعنی منصوب بالمباشره یا بالواسطه و اعم از شرط عدل یعنی عصمت و ما دون آن که ملکه عدل است؛

 

2- عصمت در حاکم بالمباشره.

 

شرط عصمت در امام پس از پیامبر

 

بحث ما در این قسم دوم یعنی اشتراط عصمت در حاکم بلاواسطه پس از پیامبر خداست.

 

ادله شرعی درباره این که شخصی که می خواهد جانشین رسول خدا باشد باید عدل به معنای عصمت را دارا باشد، در سه قسم بیان می شود:

 

1-     ادله قرآنی؛

 

2-     ادله مأخوذ از منابع اهل سنت؛

 

3-     ادله وارد در منابع حدیثی اهل بیت علیهم السلام.

 

 

 

آیات قرآن مبنی بر اشتراط عصمت در خلیفه بلا فصل رسول خدا

 

آیه اول

 

آیه اول، آیه 39 سوره مبارکه نساء است: "یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُم".

 

باید به تقارن دو مطلب در آیه دقت شود:

 

مطلب اول. خود آیه دال بر نصب اولی الامر است؛ معنی نصب همین وجوب اطاعت است و اگر خدا می فرماید از این شخص اطاعت کنید، معنای فرمانروایی چیزی جز وجوب اطاعت نیست؛ یعنی اولی الامری را برای فرمانروایی منصوب کردیم.

 

مطلب دوم. اقران اولی الامر با رسول در وجوب اطاعت و امر به اطلاعت آنان به امر واحد که تکرار به امر اطاعت نشد، دال بر این است که "اطیعوا الله" امر ارشادی است و "اطیعوا الرسول" امر مولوی است. این دستور خداوند است که امر به اطاعت رسول و امر به اطاعت ولی امر،  این است که اطاعت امر رسول با اطاعت امر اولی الامر تلازم دارد. اگر چنین نباشد تهافت در کلام می شود.

 

 این اقران دلالت بر تلازم بین اطاعتین دارد.

 

اگر اطیعوا مطلق اطاعت باشد، در جایی که اطاعت ولی امر مخالف با اطاعت از رسول باشد، تخصیص می خورد؛ یعنی اولی الامر را اطاعت کن.

 

اگر اطیعوا اولی الامر تکرار شده بو،د ادعای تهافت درست بود؛ لکن امر به اطاعت از اولی الامر با همان امری است که اطاعت از رسول تعلق گرفته است و نه با امر دیگر.

 

در این صورت،  اطیعوا که برای رسول آمده، عموم ظهوری نیست، بلکه عموم نصوصی (نص در عموم) است و قابل تخصیص نیست. یعنی از همه اوامر رسول تبعیت کنید.زیرا در آیات زیادی در  قرآن بین اطاعت از خدا و اطاعت از رسول، تلازم ایجاد کرده است.

 

"مَنْ یُطِعْ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ" سوره نساء، آیه 80

 

"وَمَنْ یُطِعْ اللَّهَ وَرَسُولَهُ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ " سوره نساء آیه 13.

 

"وَمَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِیهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُهِینٌ". سوره نساء، آیه 14

 

"ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا". سوره حشر، آیه 7.

 

و ادله دیگر که بین اطاعت از خدا و اطاعت از رسول، تلازم برقرار کرده است و نشان می دهد مراد از اطیعوا الرسول، اطاعت در همه اوامر است.

 

ادله دیگری نیز هست که مراد از "اطیعوا" اطاعت فی کل امر است و قابل تخصیص نیست. پس برای اولی الامر اثبات عصمت می کند. زیرا اولی الامر چنان افرادی اند که اطاعت آنها از اطاعت خدا تخلف پذیر نیست.

 

پس امر به اطاعت اولی الامر، نص در وجوب اطاعت الرسول در تمام امر است؛ به قرینه آیات و رویاتی که بین این دو اطاعت تلازم  ایجاد کرده است.

 

در نتیجه از این آیه امتناع تخلف اطاعت اولی الامر از اطاعت رسول استفاده می شود و مراد ما از عصمت چیزی غیر از این نیست./836/د102/ل

ارسال نظرات