۱۰ آذر ۱۳۹۵ - ۱۴:۵۰
کد خبر: ۴۶۴۴۷۴
بخش هفتم؛

الیگارشی مدرن؛ الیگارشی نفتی

الیگارشی مدرن به لحاظ ایدئولوژیک کاملاً غرب‌مدار و وابسته به غرب بود. اساساً بخش مهمی از آنها با حمایت دولت‌های غربی به ویژه آمریکا و انگلیس توانسته بودند نفوذ بیابند و به گرو‌های متنفذ تبدیل شوند.
ایران

سرویس سیاسی خبرگزاری رسا با همکاری معاونت آموزش و پژوهش موسسه رسا، در قالب سلسله نوشتارهایی، الیگارشی مدرن؛ الیگارشی نفتی را مورد واکاوی و کنکاش قرار داده است که در بخش های جداگانه تقدیم خوانندگان گرامی می شود؛ در ضمن علاقه مندان برای دستیابی به یادداشت های پیشین اینجا کلیک کنند.


ادوار الیگارشی در ایران را می‌توان به سه دوره مجزا از هم تفکیک کرد که عبارتند از: الیگارشی سنتی، الیگارشی مدرن و الیگارشی نوین. الیگارشی سنتی همان اشرافیتی هستند که نمونه آخر آن شاهزادگان قاجار بودند که در نظام سیاسی سنتی مرکز اقتدار بوده و در کانون قدرت و ثروت قرار داشتند. الیگارشی مدرن هم در دوران پهلوی پیدا شدند که به دلیل زوال زودهنگام خود در سال 57، به تدریج در سال‌های پس از انقلاب الیگارشی نوین جای آنها را گرفت.


الیگارشی سنتی به دلیل روابط خانوادگی‌ای که با پادشاهان داشتند و با آنها همخون بودند در بالاترین طبقه اجتماعی قرار داشتند و از بیشترین مواهب و قدرت برخوردار بودند. اما الیگارشی سنتی با پیدایش پهلوی به تدریج رو به زوال نهاد و گرچه بخشی از آنها پس از فروپاشی قاجار همچنان در قدرت قرار داشتند و حتی بسیاری از وزرای دوران پهلوی از الیگارشی قاجار بودند اما به هر طریق با پیدایش نظام سیاسی جدید که با تمام آثار قاجار مبارزه می‌کرد الیگارشی سنتی نیز رو به زوال نهاد.

زوال الیگارشی سنتی در آغاز دهه 1340 با برکناری علی امینی رسمیت یافت و از این دهه به بعد الیگارشی قاجار در دولت نیز جای خود را به طبقه و قشری جدید داد که آغاز این تحولات با نخست وزیری حسنعلی منصور و سپس هویدا بود.

اما آنچه که زوال سریعتر الیگارشی سنتی را در ایران به دنبال داشت تغییر ساختار اقتصادی کشور و پایه قرار گرفتن نفت در آن بود. در حقیقت از زمانی که اقتصاد کشور نفتی‌تر شد نسل جدیدی از الیگارشی پدید آمد که الیگارشی سنتی را کنار زد. هرچند که تبار و ایدئولوژی الیگارشی مدرن کاملاً متفاوت از الیگارشی سنتی قاجار بود اما در تحلیل این پدید نقش نفت در اقتصاد کشور را نمی‌توان نادیده گرفت. به عبارت دیگر تحلیل و شناخت الیگارشی مدرن بدون شناخت اقتصاد داخلی و بین‌المللی نفت بسیار ناقص خواهد بود.

این پدیده مخصوصاً پس از شکست نهضت ملی نفت و گسترش اختیارات شاه و دربار بر آن تشدید شد. الیگارشی مدرن در ایدئولوژی مدرنیستی خود، نحوه ارتزاق و نیز تبار متفاوتی که داشت به راحتی از الیگارشی سنتی قاجار قابل تشخیص است. در حقیقت در زمانی که الیگارشی سنتی قاجار تازه داشت رسالت‌های تاریخی ملی خود را فرامی‌گرفت و شأن الیگارشی مفید را در برخی بخش‌ها پیدا می‌کرد سرنگون شد و جای خود را به الیگارشی تازه به دوران رسیده‌ای داد که حتی از ریشه و دانش و فرهنگ اصیل الیگارشی پیشین نیز بهر‌ه‌ای نداشت.

همچنین با زوال زودهنگام الیگارشی مدرن الیگارشی نوین جای آن را گرفت. الیگارشی نوین یا جدید به رغم اختلافات فراوان با الیگارشی مدرن در پیوند خوردن با اقتصاد نفتی با آنها مشترک بود. یعنی همان‌طور که محل تمرکز الیگارشی مدرن در اقتصاد نفتی، قراردادها و سودهای هنگفت آن بود الیگارشی نوین هم از همین‌جا حیات گرفت که نمونه آن را در ماجرای کرسنت و استات اویل مشاهده کردیم.

به هر طریق، افزایش درآمد نفت‌ بـه‌ نـام مـلت ایران و به کام الیگارشی خاندان‌های مرتبط با حکومت پهلوی شد و به‌ این بهانه بخش اعظمی از درآمدهای ‌نـفت در دو دهه واپسین پهلوی جزء سرمایه‌های خصوصی‌ الیگارشی شد و از همین طریق  به‌ خارج‌ از ایران منتقل شد؛ سـرمایه‌هایی کـه وارد حوزه‌های دیگری نیز شد، از جمله تـجارت. لذا وقتی سخن از وابستگی الیگارشی مدرن و نوین به اقتصاد نفتی می‌شود معنای این سخن آن نیست که لزوماً از طریق قراردادهای نفتی بوده است، بلکه بخشی از آن در قراردادها بوده و بخشی هم در اختصاصی کردن درآمدها و دلارهای نفتی بوده است.

مطابق گزارش‌هایی که درباره الیگارشی مدرن وجود دارد و در اینجا خلاصه‌ای از آن را می‌آوریم مکانیسم اختصاصی کردن منابع مـلی توسط الیگارشی مدرن از‌ چـند‌ طریق صورت می‌گرفته که برخی از آنها عبارتند از: مکانیسم وام‌های پرداخـتی، مکانیسم ارزش فروش محصولات‌ لوکس‌، مکانیسم فروش‌ ماشین‌‌آلات‌ صنعتی، مکانیسم دریافت‌ حق‌ لیـسانس و سـرمایه‌گذاری‌ها‌ی مشترک‌ و مکانیسم مشارکت در سیستم بانکی کـه در رأس هـمه آنـها‌‌ خاندان‌ سلطنتی‌ و الیگارشی‌ وابسته‌ به آن، با یک یا‌ چند شرکت خارجی وجود داشت.

الیگارشی مدرن که قدرت و ثروت را در دوران پهلوی در دست داشت در مجموع کمتر از یک‌هزار نفر بود اما همین خانواده‌های معدود ثروتمند و حکومتگر نه‌ تنها‌ مالکیت‌ بیشتر زمین‌های وسیع تـجاری بـلکه حـدود 85%‌ شرکت‌های‌ خصوصی‌ مربوط‌ به‌ بانکداری،‌ کارخانه‌های تولیدی، تجارت خارجی، بیمه و ساختمان‌سازی شـهری را در اختیار داشتند. آبراهامیان این‌ «طبقه بالا» یا همان «الیگارشی مدرن» را به‌ شـش‌ گـروه فرعی زیر تقسیم می‌کند:

-خاندان پهلوی با 63 شاهزاده و وابستگان نزدیک که سرآمد الیگارشی مدرن در دوران پهلوی بودند. منابع اصلی قدرت اقتصادی این خاندان چهار منبع بود که عبارتند از زمین، نفت، تجارت و بنیاد پهلوی. گذشته از سه منبع نخست که خاندان پهلوی از آن بهره می‌برد نباید از نقش «بنیاد پهلوی» غافل ماند. این بنیاد از مـهم‌ترین مـنابع ثروت دربار بود. بنیاد پهلوی سالانه بیش از 40 میلیون دلار کمک مالی از بودجه کشور دریـافت‌ می‌کرد و به شکل یک خـزانه مـالیاتی مطمئن، بـخشی از امـلاک و دارائی‌های خانواده پهلوی به‌شمار می‌آمد.

بنیاد پهلوی تـقریباً در هـمه‌ زوایای‌ اقتصاد کشور نفوذ داشت و در‌ سال‌ 1356 در 207 شرکت از جمله 8 شرکت اسـتخراج مـعدن، 10 کارخانه سیمان، 17 بانک و شرکت بیمه، 22 هـتل، 25 شرکت‌ صنایع‌ فلزی، 25 شـرکت کـشت‌ و صنعت و 45 شركت ساختماني سهام‌دار بود. در حقیقت این‌ها بجز سرمایه‌های حاصل از فروش نفت بود که در حساب‌های مخفیانه آنها در خارج از کشور واریز می‌شد.

-خـانواده‌های‌ اشرافی‌ که مدت‌ها پیش از اصلاحات ارضی دهه 1340 به سرمایه‌گذاری در شهر‌ها‌ روی‌ آورده بودند مانند خانواده‌های علم، امینی، بیات، قـراگوزلو، دولّو، مـقدم و جـهانبانی. در حقیقت این‌ها همان الیگارشی وابسته به‌ قاجار بودند که تلاش داشتند خود را با شرایط جدید سازگار کنند و با حکومت پهلوی کنار بیایند.

-اشراف‌ سرمایه‌دار مانند خداداد فرمانفرماییان، تیمورتاش، مهدی بوشهری و نوری‌ اسفندیاری‌ که در دوران پهلوی اول رشد کردند و توانستند با ایجاد بانک، مجتمع‌های کشت و صنعت، شرکت‌های تجاری و صنعتی خود را در شرایط جدید حفظ کنند

-حدود‌ 200‌ سیاستمدار قدیمی‌ و کارمند‌ عالی‌رتبه و افسر بلند‌پایه ارتش که‌ به‌ واسطه عضویت در‌ هیأت‌ مدیره‌ها و شرکت در قرارداد‌های‌ سودآور‌ دولتـی ثـروتمند شده بودند.

-سرمایه‌دارهای قدیمی که نخستین سود‌های میلیونی خود‌ را‌ در رونق تجاری زمـان جـنگ‌ جـهانی‌ دوم‌ و ثروت‌های میلیونی‌ بعدی‌ در دوران ترقی قیمت‌ نفت‌ در دهه‌های1340 – 1350 به دست آورده بودند. مثل مهدی نـمازی، حـبیب ثابتی و‌ قاسم‌ لاجوردی.

-اندک سرمایه‌داران جدید از جمله احمد خیامی، محمد رضایی، هژبر یزدانی، مراد آرا و غیره‌ که در اواخـر دهـه 40 به‌ واسطه‌ روابط‌ شخصی‌ با‌ خاندان سلطنتی تا‌ سرمایه‌داران‌ قدیمی و کارگزاران شـرکت‌های چـند مـلیتی، امپراتوری‌های تجاری عظیمی بر پا کردند.

الیگارشی مدرن به لحاظ ایدئولوژیک کاملاً غرب‌مدار و وابسته به غرب بود. اساساً بخش مهمی از آنها با حمایت دولت‌های غربی به ویژه آمریکا و انگلیس توانسته بودند نفوذ بیابند و به گرو‌های متنفذ تبدیل شوند. در الیگارشی مدرن همچنین خاندان‌هایی از بهاییان و یهودیان حضور داشتند هرچند که قسمت لاغری از آن را تشکیل می‌دادند. اما در کنار همه این‌ها آنچه که نباید فراموش کرد این است که الیگارشی مدرن با هر هویت و مختصاتی که داشت در یک نگاه کلی زاییده اقتصاد نفتی و درآمدهای حاصل از آن بود./1325/پ203/ج

 

 

ارسال نظرات