طلبه هایی که باتقوا باشند بی تردید انقلابی بار می آیند/ معرفی دو کتاب ارزشمند به سفارش دو عالم ربانی
اشاره: مهم ترین عاملی که می توان برای جذب و اقبال جامعه به سوی حوزه های علمیه آن اشاره کرد موضوع اخلاق و سبک زندگی اسلامی است؛ بی شک توجه به این مسأله مردم را شیفته روحانیت کرده و اعتماد اجتماعی را برای این گروه از جامعه به وجود می آورد.
می توان این گونه گفت که مردم در جریان انقلاب اسلامی به اخلاق و سبک زندگی اسلامی رأی دادند و از میان طیف های مختلف فکری که در جامعه ایرانی آن زمان وجود داشت این سبک زندگی علمای اسلام بود که توانست جامعه را جذب خود و مردم را تشنه برپایی نظامی اسلامی کند که شاخصه اصلی سردمداران آن متخلق بودن به اخلاق و منش اسلامی است.
حوزه های علمیه پر است از انسان های موحدی که زندگی شان عجین با اخلاق است و می توانند الگویی مناسب برای ارائه یک سبک زندگی اسلامی به جامعه باشند که متأسفانه کمتر به آنها توجه می شود و آنها هم به دور از هیاهوی رسانه ای و فارق از مقام های دنیایی در گوشه ای به زندگی مشغولند.
از این رو خبرنگار خبرگزاری رسا به سراغ حجت الاسلام والمسلمین محمد حصاری از اساتید اخلاق حوزه علمیه رفته است، وی سال ها در بدنه اجرایی حوزه خدمت کرده است و با علما و استادان اخلاق قدیم مأنوس بوده است، در این گپ و گفت با زندگی دوران طلبگی و فعالیت وی آشنا شدیم.
رسا ـ با عرض سلام خودتان را اجمالا معرفی کنید، از چه سالی طلبه شدید و اهل کجا هستید.
من اهل حصار از روستاهای نیشابور هستم، زمان شاه، طلبه شدم و یک سال مشهد در مدرسه خیرات خان مشهد که امروزه دانشگاه رضوی شده است بودم اوضاع بهگونهای بود که برخی میگفتند که طلبگی گدایی است و افراد بیاستعداد و ناتوان به سمت طلبگی میروند؛ آن روزها طلبه شدن خیلی سخت بود؛ بعد چند نفر از علما در حجره ما مهمان بودند و من را تشویق کردند که به قم بیایم و من هم به قم آمدم.
مرحوم آیتالله بهجت میفرمود خدا زمان طاغوت را نیاورد زیرا یک طلبه الآن به اندازه یک مرجع تقلید زمان طاغوت کار میکند؛ در زمان پهلوی طلبهها ویلان و سیلان بودند و در زمان رضاخان در طول ده سال فقط چهار نفر از ایران در مدرسه علمیه نجف طلبه شدند و در مدرسه انگشتنما بودند و در همان زمان 400 نفر مجتهد به خاطر گرسنگی از نجف خارج شدند و به کارهای اقتصادی و کشاورزی پرداختند.
پدر من کشاورز و بیسواد بود ولی خیلی به طلبهها علاقهمند بود و میگفت حتما تو باید طلبه شوی؛ من قبل از این که طلبه شوم در روستایی دبیرستان میخواندم و چون برادرهای من نوحهخوان و مداح بودند؛ در یک سالی که برای تحصیل در دبیرستان به یکی از روستاهای مجاور رفتیم مسجد آن روستا را دایر کردیم و محرم و صفر را مصیبتخوانی میکردیم و ماه رمضان هم همینطور و بعد از آن جریان باعث شد که من هم شوق طلبگی پیدا کنم و طلبه شوم.
خیلی از بستگان میگفتند که تو استعداد خوبی داری و نرو به سمت طلبگی؛ آن دوره اگر کسی دیپلم میگرفت کارمند دولت میشد ولی وقتی کشش به سمت طلبگی پیدا کردم رفتم و طلبه شدم.
رسا ـ وجود امام رضا(ع) در مشهد آیا تأثیری در طلبه شدن شما داشت؟
انسان وقتی میخواهد کاری را انجام دهد یا باید مشوقهای مادی داشته باشد و یا مشوقهای معنوی، در همه جای دنیا همین است؛ در آن زمان طلبگی امتیاز مادی نداشت و همه میگفتند که طلبگی به معنای گدایی و بیچارگی است و با همه این خصوصیات که زمینه پیشرفت من در مسیرهای دیگر بود باید یک مشوق معنوی باشد که انسان همه سختیها و سرزنشها را تحمل کند و طلبه شود و این کشش و مشوق معنوی نمیگذاشت که ما مسیری غیر از طلبگی را انتخاب کنیم.
رسا ـ به نظر شما امروز چطور میتوانیم این کشش معنوی را در جوانان ایجاد کنیم تا افراد خالصانه به سمت طلبگی بیایند؟
کسانی که من را سرزنش میکردند که چرا طلبه شدی با این که خودشان طلبه بودند ولی از روی ناچاری و بیچارگی طلبه شده بودند حتی یک نفرشان هم حتی بعد از انقلاب سرانجام خوبی نداشتند و با انقلاب هماهنگ نبودند؛ آن زمان اصلاً کشش مادی برای طلبه شدن وجود نداشت که طلبهای به امید رسیدن به مقام دنیوی طلبه شود.
الآن این جور نیست و کششهای مادی برای طلبه شدن زیاد است، مساجد زیادی داریم که نیاز به امام جماعت دارند و ادارات زیادی نیاز به طلبه دارند و پستهای زیادی را به طلاب میدهند؛ الان خیلی سخت است که انسان بتواند مسیر دیگری را انتخاب کند زیرا کسی که طلبه هم میشود مانند دانشگاه به دنبال رسیدن به ریاست و پول و مقام میآید و این خیلی خطرناک است.
وقتی طلبهای به امید رسیدن به مقام طلبه میشود و به آن جایگاه میرسد دیگر خطرناک است؛ حضرت علی(ع) در خطبه شقشقیه نسبت به دارو دسته عثمان اعتراض میکند که اینها بر سر بیتالمال ریختند و مثل شتری که علف بهاری را میخورد بیتالمال را خوردند؛ وقتی یک طلبه و یا دانشگاهی به امید رسیدن به آن مقام تلاش می کند و به آن میرسد مانند شتری است که گرسنه و تشنه به علف بهاری میرسد هم خودش را خراب میکند و هم پست و مقام خود را خراب میکند.
رسا ـ شما فعالیت برخی جریان ها که حضورشان در حوزه برای کسب منافع است را چطور ارزیابی می کنید؟
انسانهایی که از داشتههای دیگران مایه میگذارند و از خود چیزی برای گفتن ندارند در حوزه علمیه زیاد هستند و به اسم استاد برای خودشان دکان باز میکنند؛ برای مثال در زمانی که من مسؤول پذیرش حوزه علمیه بودم نوه مرحوم آیتالله اراکی برای پذیرش آمد و جریانی را تعریف کرد که برخی اطرافیان مرحوم آیتالله اراکی پیامی را به آیتالله اراکی فرستادند که از وجوهات برای راهاندازی یک مؤسسه استفاده کنند که ایشان بر پشت دست خود زدند و گفتند شما به فکر آینده خود افتادید و میخواهید دکان باز کنید؟ نه اجازه نمیدهم.
برخی افراد که مثلاً از فلان آقا خرج میکنند میخواهند از موقعیت اجتماعی برخی بزرگان برای خودشان دکان باز کنند و اگر افرادی هم ادعا میکنند که ما شاگرد فلان آیتالله بودیم و از این طریق برای خود آبرو جمع میکنند معلوم میشود که از خود چیزی ندارند و در حوزه هم از این افراد زیاد هستند.
رسا ـ این جریان در حوزه وجود دارد که دو نوع مخاطب دارد که یکی طلاب هستند و دیگری هم مردم هستند؛ به نظر شما این دو قشر در ارتباط با این افراد چه ضربههایی را میبینند؟
ضربهای که هر دو قشر میبینند این است که از مسیر بندگی خدا باز میمانند؛ در روایتی راجع به برخی افراد داریم که«اُولئكَ قُطّاعُ طَريقِ عِبادي المُريدينَ» برخی انسانها راهزن راه بندگی من برای کسانی که میخواهند به سمت من بیایند هستند؛ به این صورت که کسانی که به دنبال بندگی خدا هستند ممکن است بعد از مدتی که به دنبال شخصی رفتهاند متوجه شوند که اشتباه رفتهاند و از راه خدا منصرف شوند و از طرف دیگر سبب بیاعتمادی به بندگان مخلص خدا هم میشوند.
رسا ـ به نظر شما اگر کسی به منظور خدمت به نظام اسلامی برای رسیدن به یک پست تلاش کند، چطور باید بین خدمت و رسیدن به قدرت تفکیک قائل شد؟
کار اصلی طلبگی آدم شدن است
مرحوم آیت الله مجتهدی در تهران در یک جلسه خصوصی میفرمود « یک چلوکبابی در تهران بود که آدم خوبی بود و کاسبها شاگردشان را میفرستادند که برود از او یک پرس غذا بگیرد و یک درپوش هم روی برنج میگذاشتند که سرد نشود؛ شاگرد که این غذا را میخواست ببرد خود صاحب چلوکبابی دم در مینشست و به شاگرد یک لقمه بزرگ چلوکباب میداد و میگفت این چیزی که زیر این کاسه هست همین چیزی است که من به تو دادم؛ نکند به خاطر این که مزه کنی لقمه حرام بخوری» آیت الله مجتهدی میفرمود این آدم وقتی من طلبه شدم من را دید و به من گفت چرا طلبه شدی؟ گفتم برای این که مردم را هدایت کنم، نماز جماعت بخوانم و روضه بخوانم؛ ولی او گفت نه، تو باید طلبه شوی برای آدم شدن؛ اول آدم بشو بعد هر کار دلت خواست بکن.
طلاب باید برای خودسازی طلبه شوند و اگر خودسازی کنند جای خود را پیدا میکنند؛ طلبهها نباید برای مقام و پست درس بخوانند و خودشان را فراموش کنند که چگونه باید خودشان را بسازند و توجه ندارند که آیا رسیدن به مقام کمال است یا چیز دیگر؛ وقتی انسان از این مسیر عبور کرد و به مقام رسید دیگر نمی تواند درست عمل کند.
امام خمینی(ره) میفرمودند که در جوانی خود را بسازید و به فکر باشید. طلبه ها وقتی خودسازی کردند شرایط خدمت برایشان فراهم می شود و این مسأله مهمی است؛ مرحوم آیت الله مدرس میگفت: حکومت باید دست طلبهها باشد ولی نه هر طلبهای.
رسا ـ شما وقتی به قم آمدید از محضر چه اساتیدی استفاده کردید؟
چه بگویم؛ اگر انسان بخواهد پشتیبانی داشته باشد آن پشتیبان ارتباطات را برقرار میکند؛ من با مرحوم آیت الله شیخ مرتضی حائری که پدر خانم آسید مصطفی خمینی(ره) بودند ارتباط نزدیکی داشتم؛ ایشان مرد بزرگی بود و از علمای فقه و اصول بودند و درس محکم و بزرگی داشتند؛ حضرت علی(ع) در نهجالبلاغه تذکر میدهند که بین دنیا و آخرت دشمنی است و فاصله زیادی با هم دارند و افرادی هستند از علما و بزرگان که در دنیا زندگی می کنند ولی دنیایی نیستند و انسانهای الهی و معرفتی هستند و به اصطلاح آسمانی هستند؛ یعنی به مظاهر دنیوی ارزش قائل نیستند و از دنیا به مقدار ضرورت استفاده میکنند؛ شیخ مرتضی حائری از این افراد بود.
شیخ مرتضی حائری از افرادی بود که خوشش نمیآمد افراد دورش جمع شوند و مرید داشته باشد و فعالیتش در نماز جماعت و درس و بحث خلاصه میشد ولی یک اتفاقی افتاد که ما با ایشان ارتباط گرفتیم و حتی به خانه ایشان رفتوآمد داشتیم، شیخ مرتضی میگفت وقتی شما را میبینم انرژی میگیرم.
رسا ـ آیا خاطرهای که بتواند در زندگی طلاب تأثیر داشته باشد از شیخ مرتضی میتوانید برای ما بگویید؟
شیخ مرتضی حائری میفرمود که امام هشتم(ع) در عالم رؤیا به من فرمودند بیا مشهد خرج سفرت با من؛ ایشان می گفت از خانه که بیرون رفتم حساب کردم که چقدر خرج میکنم؛ رفتم چند روز مشهد ماندم دیدم که خبری نشد و خرجی نرسید و با خود گفتم که حتما من جوری رفتار کرده ام که آقا خوشش نیامده و ناامید شدم؛ رفتم بلیط قطار گرفتم که برگردم به قم دیدم پسر آقای میلانی که از شاگردان مرحوم قاضی بود من را در قطار پیدا کرد و یک پاکت به من داد؛ پشت پاکت را که نگاه کردم دیدم نوشته از علی بن موسی الرضا(ع) به آقا مرتضی حائری؛ وقتی پاکت را باز کردم دیدم دقیقا به اندازه همان پولی است که خرج کردم.
شیخ مرتضی در همان خانهای زندگی می کرد که مرحوم پدرش شیخ عبدالکریم حائری زندگی می کرد و بازار قم همه در اختیارش بود و ایتام قم دست او بود؛ ایشان سالی یک بار مشهد میرفت و در خانه یکی از دوستانش در طرقبه یک ماه میماند؛ من یک سال رفتم و ایشان را در طرقبه پیدا کردم و از ایشان خواستم که یک شب در خانهاش بمانم، ایشان هم قبول کرد ولی گفت به شرطی که مقدس بازی در نیاوری و پشت سر من نماز نخوانی؛ شب هم که شام آورد دو کاسه دوغ آورد و نان در آن ریز کردیم و خوردیم؛ منظور این که کسی که موقعیت برایش فراهم است که بتواند بهترین زندگی را داشته باشد و این کار را نکند هنر است.
حضرت علی(ع) میفرمایند که من اگر بخواهم از مغز گندم و عسل مصفا هم غذا تهیه کنم می توانم اما به قرص نان جو و یک پیراهن اکتفا میکنم؛ این خیلی هنر است هنر در این نیست که انسان پول داشته باشد و خوب زندگی کند بلکه هنر در این است که انسان پول داشته باشد و دنیا در اختیارش باشد ولی از آن استفاده نکند؛ طلبهها به این خاطر که هم الگوی عملی هستند و هم الگوی علمی، باید این هنر را داشته باشند و اگر مردم بخواهند یک الگوی زندگی اسلامی و درست پیدا کنند باید از طلبهها الگو بگیرند.
مردم از طلبه ها تقوا می خواهند
طلبه باید از اول زهد و تقوا را یاد بگیرد و وقتی یاد گرفت به آن عمل کند و مردم از زندگی او لذت ببرند؛ مردم از ما طلبهها پول، ثروت، زندگی خوب و ماشین خوب نمیخواهند؛ بلکه از ما رفع نیازمندیهای اعتقادی و احکام اسلام را میخواند، از ما تقوا میخواهند که ما احکام دینی و اعتقادی آنها بر طرف کنیم و یک زندگی دینی و سالم را به آنها یاد دهیم.
ما باید از نَفَس علما استفاده کنیم و لازم نیست که ما نزد عالم برویم و چیزی بگوید و ما عمل کنیم بلکه ما باید با علما رفتوآمد کنیم و از نفَس گرم آنها استفاده کنیم؛ انسان وقتی کنار بخاری مینشیند از گرمای بخاری بدن انسان هم گرم میشود، لازم نیست که حتما آتش بخاری، تو را هم بسوزاند تا گرم بشوی؛ اگر آتشی که در بخاری است در وجود من بیفتد تمام وجود من را میسوزاند زیرا من ظرفیت آن را ندارم ولی من میتوانم با نزدیک شدن به آن گرم شوم و اگر این گرما تداوم پیدا کند به تدریج استعداد در من هم به وجود میآید و من هم میتوانم برای دیگران گرما بدهم.
رسا ـ آیا عدم تناسب حرف زدن و عمل کردن یک مبلغ دینی، یک آفت است؟
مطمئنا این طور است زیرا این عمل است که تأثیرگذار است و اگر انسان خودش عامل نباشد در روایت دارد که موعظه از دلها حذف میشود و میرود؛ ما این را در حوزه احساس میکنیم که نیست و طلبهها باید به دنبال خودسازی و عمل بروند و اگر بروند آن را پیدا میکنند.
برخی از علما هم هستند که برای شاگردان خود برنامه دارند ولی بسیاری از علما برنامه ندارند بلکه انسان باید با رفتوآمد با آنها سبک زندگی را یاد بگیرد و ببیند که اینها چکار کردند که به این مقام رسیدند.
رسا ـ شما در دوران طلبگی به چه کتابی بیشتر علاقهمند بودید و آن کتاب در وجود شما کشش ایجاد میکرد و لذت میبردید؟
من از مرحوم حائری پرسیدم که چه کتابی را بخوانم که مؤثر باشد ایشان فرمودند که کتاب مصباح الهدی شیخ حر عاملی را بخوانید؛ بعد از آقای بهجت پرسیدم که یک موعظه کنید ایشان فرمودند جلد یازده وسائل الشیعه بخش جهاد با نفس را بخوان؛ این دو تا کتاب خیلی جالب است که یکی جهاد با نفس را پیشنهاد میکند و دیگری ارتباط با ائمه اطهار(ع) را پیشنهاد میکند و این دو در کنار هم مهم است زیرا در مبارزه با نفس باید از اهل بیت طاهرین(ع) کمک گرفت.
رسا ـ به نظر شما علمایی مانند آیتالله بهجت تربیتشان بعد از رحلتشان هم ادامه دارد؟
بله اتفاقا دستشان بازتر هم هست زیرا در دنیا محدود هستند و اگر در زمان حیات دستشان را خیلی باز کنند مشهور میشوند و مردم مزاحمت ایجاد میکنند و از این جهات میترسیدند ولی حالا که رحلت کردند دستشان بازتر است و عنایات بیشتری خواهند داشت.
رسا ـ شما با مرحوم آیت الله بهاءالدینی هم ارتباط داشتهاید؛ از ایشان خاطرهای دارید؟
مرحوم آیت الله بهاءالدینی هم از علمایی بود که مانند دیگر علما از دکان بازکردن فرار میکردند و کارهایی می کردند که مردم دوروبرشان نیایند؛ نمیخواست در بین مردم نمایی داشته باشد.
من که پیش آیت الله بهاءالدینی میرفتیم ایشان به من خیلی علاقه داشت و میگفت خدا را شکر که ما را مریض کرد چون از وقتی مریض شدم فقط افرادی پیش من میآیند که من آنها را دوست دارم.
رسا ـ از فرزندان شما کسی طلبه هم شده است؟
بله قصد من این بود که خدا هر چه پسر به ما بدهد اینها طلبه بشوند و پسرهای من هم نه این که من فشاری به آنها آورده باشم بلکه خودشان این راه را انتخاب کردند و راضی هم هستند؛ خانواده های شان هم راضی هستند چون خود من با نوه ها همبازی می شوم و کوه می روم و طوری هستم که اینها گمان نکنند که آخوندها برای خود جایگاه درست میکنند.
رسا ـ با توجه به این که حرفهای زیادی در رابطه با حوزه سکولار هست؛ تعریف شما از حوزه انقلابی و طلبه انقلابی چیست؟
بعضی وقتها حرفهایی هست که نباید زد چون من سال های زیادی در حوزه بودم؛ اگر طلبه تقوا به معنای واقعی داشته باشد تمام خیرات و برکات از او جاری میشود؛ تنها وسیله ای که می تواند بین انسان و خدا ارتباط بر قرار کند تقوا است و اگر تقوا را در جامعه طلبگی جا بیندازیم و طلاب را با تقوا تربیت کنیم هر جا برود ثمره خواهد داشت.
با تلقین و شعار نمی شود یک طلبه را انقلابی کرد؛ ما افرادی داریم که اگر رییس باشند به ظاهر انقلابی اند و اگر رییس نباشند به خاطر این که منفعت خودشان تأمین نمیشود ضد انقلاباند و این به خاطر بیتقوایی است؛ اگر یک انسان با تقوا بار بیاید و معتقد به خدا و روز قیامت و معتقد به اهل بیت(ع) باشد هر جایی که باشد کار خودش را انجام میدهد و از نظام حمایت میکند و پشتیبان نظام خواهد بود.
اگر طلبهای با تقوا نباشد گوشهنشین خواهد شد و میگوید من کاری به جایی ندارم برای مثال در جنگ جمل فردی نزد امام علی(ع) آمد و گفت «من اهل جمل را حق میدانم حضرت علی(ع) فرمودند تو حق را نمیشناسی که اهلش را بشناسی بعد گفت سعید بن مالک و عبد الله عمر هم گوشهنشینی کردند و به جنگ جمل نیامدند حضرت علی(ع) فرمود سعید و عبد الله حق را یاری نکردند و با باطل هم نجنگیدند»؛ این به معنای انحراف از مسیر دین است زیرا دین میگوید انسان مؤمن باید حق را یاری کند و با باطل مبارزه کند.
اگر طلبه باتقوا باشد انقلابی هم خواهد بود
اگر طلبه با تقوا باشد انقلابی هم خواهد بود؛ حداقل تقوا انجام واجبات و ترک محرمات است و کسی که اینها را انجام داد تازه به حد صفر میرسد و اگر این مرحله را طی نکند زیر صفر است؛ ما اکنون در انجام واجبات و ترک محرمات مانده ایم.
رسا ـ به عنوان سوال پایانی چند جمله میخواهیم در رابطه با فعالیت شما در حوزه علمیه بدانیم و این که چه توصیه ای برای مدیران حوزه دارید؟
حوزه علمیه قانون دارد ولی در اجرا کمکاری میشود
در حوزه علمیه زحمات زیادی کشیده شده است و علما باید بنشینند و یک ضابطه منسجم و محکم و درخور شأن و موقعیت حوزه درست کنند و از همه مهمتر اجرا کردن این قانون است؛ ما در مملکت خود مشکل قانونی نداریم بلکه مشکل اجرایی داریم و در حوزه بیش از دولت نیاز به مجریهای خوب داریم زیرا اگر قانون در جامعه باشد بهتر از بی قانونی است؛ حوزه علمیه قانون دارد ولی در اجرا کمکاری میشود.
حوزه علمیه متصل به امام زمان(عج) و رسالتی جهانی دارد و میطلبد که علمای درجه یک کمر همت را ببندند و این حوزه را اداره کنند و بر اساس قانون و ضابطه رفتار کنند.
آنچه در مدیریت حوزه مهم است این است که قانون و ضابطه را بدون ملاحظه دیگران انجام دهند؛ مشکل ما در حوزه این است و اگر این را انجام دهند حوزه بهترین جایگاه را دارد ولی اگر بنا باشد که عمل نکنند حوزه به همین منوال پیش خواهد رفت؛ در نظام الهی ملاحظه هیچ کس را نباید کرد و حوزه که مادر نظام و انقلاب است هم باید بدون ملاحظهکاری خود را حفظ کند.
حوزه علمیه باید علمای اخلاق را دعوت کند و کرسی درس برایشان بگذارد زیرا من معتقدم که حداقل باید 50 درصد آموزش طلاب باید اخلاق و جهاد با نفس باشد در حالی که ما میبینیم که درس های حوزه چقدر است و درس اخلاق تا چه اندازه است و هیچ کس از علما به میدان نمی آید تا درس اخلاق بگوید؛ این کار را باید مدیریت حوزه انجام دهد.
رسا ـ با تشکر از شما استاد محترم که وقت ارزشمند خود را در اختیار خبرگزاری رسا گذاشته اید./843/گ402/س
خبرنگاران: علی اسفندیار، حسین حسنی