سلامت معنوی، بیم ها و امیدها
به پیشنهاد آقای دکتر مرندی، رئیس فرهنگستان علوم پزشکی، اساسنامه ی این فرهنگستان در تاریخ 06/10/1390، توسط شوراي عالي انقلاب فرهنگي مورد بازنگری قرار می گیرد. پس از این بازنگری است که در چندین قسمت از این اساسنامه، سخن از سلامت معنوی به میان می آید. این فرهنگستان طبق اساسنامه ی مزبور موظف می شود که براي تقويت سلامت معنوي راهكار ارائه دهد، در این زمینه نظريهپردازي کند و به رصد وضع سلامت معنوی در جامعه بپردازد (1). با ایجاد این تغییر در اساسنامه، گروهی در فرهنگستان علوم پزشکی در زمینه ی موضوع سلامت معنوی تاسیس شده و شروع به فعالیت می کند.
گروه سلامت معنوی فرهنگستان علوم پزشکی پس از قریب به دو سال فعالیت تصمیم می گیرد تا نخستین همایش سلامت معنوی را برگزار کند. مسئولین فرهنگستان علوم پزشکی، پیش از برگزاری این همایش در تاریخ 04/09/1392، دیداری با رهبر معظم انقلاب تدارک می بینند. در ابتدای این دیدار آقای دکتر مرندی گزارشی را در مورد عملکرد فرهنگستان علوم پزشکی در موضوع سلامت معنوی ارائه می کند. پس از ارائه ی این گزارش، مقام معظم رهبری رهنمودهایی را پیرامون موضوع سلامت معنوی بیان می کنند. ایشان در ابتدا ضمن ابراز امیدواری از این که موضوع سلامت معنوی به نتایج مطلوب و سرانجام خوبی برسد، متذکر می شوند که: برای ما خیلی روشن نیست که کار پیگیری سلامت معنوی دنبال چیست (2).
ایشان سپس دو تلقی از موضوع سلامت معنوی را مطرح می کنند. نخست این که از طریق آنچه موسوم به معنویت است، امید و روحیه ایجاد شود و نهایتا هدف که سلامت جسم است، محقق شود. دیگر آن که مقصود نهایی از سلامت معنوی؛ سلامت روحی، معنوی، فکری و قلب انسان باشد.
مقام معظم رهبری تلقی دوم را کارویژه ی علمای دین و روحانیون عنوان می کنند که باید برای پیشبرد آن حتماً به حوزههای علمیه مراجعه کرد. ایشان همچنین تصریح می کنند که اگر رویکرد نخست نیز مدنظر باشد و هدف تنها رسیدن به سلامت جسم از مجرای معنویت باشد، باز باید به سراغ دین رفت.
مقام معظم رهبری در نخستین توصیه ی خود می خواهند که گروه سلامت معنوی مشخص کند چه رویکردی را به چه هدفی دنبال خواهد کرد؟ (این توصیه در متن خبر این دیدار که توسط فرهنگستان منتشر شده، نیامده است (3)) دومین توصیه ی ایشان به مسئولین فرهنگستان علوم پزشکی نیز این است که به کارهای غربی ها در زمینه های معنوی اعتماد و اعتنا نکنند؛ چرا که غربی ها از انسان و روحیات و معنویاتش چیزی نمیدانند و هرجا که پای دین به میان بیاید، با تعصب با آن مقابله میکنند.
این توصیه های رهبر معظم انقلاب می تواند معیار خوبی برای بررسی عملکرد فرهنگستان علوم پزشکی و وزارت بهداشت در بحث سلامت معنوی باشد و این که آیا مسئولین فرهنگستان به این توصیه ها عمل کرده اند؟
به چند دلیل به نظر می رسد تاکنون مسئولین مربوطه توجه کافی را به رهنمودهای رهبر معظم انقلاب نداشته اند.
نخستین دلیل این که گروه سلامت معنوی هنوز مشخص نکرده چه رویکردی را به چه هدفی دنبال خواهد کرد. در تعریف رسمی فرهنگستان از سلامت معنوی (4) با تعریفی جامع، مانع و صد درصد دینی روبروییم، اما در سوی دیگر «ترکیب گروه سلامت معنوی» و «عملکرد فرهنگستان» تناسبی با این تعریف ندارد.
در میان 31 نفر عضو گروه سلامت معنوی در فرهنگستان علوم پزشکی، تنها 4 عالم دینی حضور دارند (5) و تقریبا تمام اعضای دیگر این گروه در رشته های مرتبط با سلامت جسم و بعضا سلامت روان تحصیل کرده اند. همین معدود عالمان دین هم در موضوعی کاملا دینی باید زیر نظر یک پزشک به عنوان رئیس گروه فعالیت کنند. این در حالی است که مسئولین این گروه خود معترفند که سلامت معنوی یک بحث کاملا دینی است و تنها از طریق دین است که می توان به سلامت معنوی دست یافت. به هر حال مشخص نیست به چه دلیل در گروهی که باید براي تقويت سلامت معنوي راهكار ارائه دهد و در این زمینه نظريهپردازي کند، اکثریت با کسانی است که سواد دینی لازم را ندارند؟
جالب است بدانیم که برخی از اعضای گروه سلامت معنوی فرهنگستان خود معترف هستند که تخصصی در این موضوع ندارند، چنان که در سومین همایش ملی سلامت معنوی یکی دیگر از اعضای گروه سلامت معنوی فرهنگستان در پشت تریبون اذعان کرد که: "بنده در این رشته (سلامت معنوی) بضاعت خاصی ندارم!" این پزشک در چهارمین همایش ملی سلامت معنوی هم که اخیرا برگزار شد، باز نداشتن بضاعت در این موضوع را به حضار یادآور شد، آن هم در حالی که مسئول یکی از پنل ها بود! البته معلوم نیست ایشان و امثالهم اساسا چرا در عرصه ای که در آن تخصصی ندارند، ورود کرده اند؟
اما در زمینه ی عملکرد فرهنگستان نیز تا حدودی عدم وجود رویکرد دینی قابل مشاهده است. مهمترین شاهد مثال برای این مسئله هم مربوط به طراحی «پرسشنامه ی جامع سنجش سلامت معنوی» است که طبق اسناد موجود (6)، زیر نظر کارشناسان دین صورت نگرفته و افرادی غیرکارشناس (پزشک، حقوقدان، دانش آموخته ی آموزش بهداشت و متخصص آمار) آن را تهیه کرده اند. این پرسشنامه به اذعان رئیس گروه سلامت معنوی در چهارمین همایش ملی سلامت معنوی، اکنون در 80 طرح و پروژه ی تحقیقاتی در سرتاسر کشور مورد استفاده است!
اما در مورد رهنمود دیگر مقام معظم رهبری مبنی بر این که «به کارهای غربی ها در زمینه های معنوی اعتماد و اعتنا نشود» باز برخی شواهد نشاندهنده ی غفلت مسئولین فرهنگستان است. به عنوان نمونه فرهنگستان قریب به یک ماه بعد از دیدار با مقام معظم رهبری و شنیدن رهنمودهای ایشان، جلسه ای را پیرامون سلامت معنوی ترتیب داد که در آن نمایندگان سازمان جهانی بهداشت (WHO)، دفتر مقابله با جرم و مواد مخدر سازمان ملل (UNODC) و نماینده ی صندوق جمعیت سازمان ملل (UNFPA) حضور داشتند (7). به واقع مشخص نیست نهادهای بین المللی که تحت مدیریت وزارت دفاع آمریکا هستند (8)، قرار بوده است چه کمکی به موضوع سلامت معنوی بکنند؟ آیا تفکر این نهادهای به اصطلاح بین المللی و در حقیقت آمریکایی، چیزی جز تفکر غربی است؟
اما وضعیت در مورد وزارت بهداشت چگونه است؟ در پاسخ باید گفت اگر وضع بدتر نباشد، بهتر نیست. در این وزارت مسئولیت پیگیری موضوع سلامت معنوی بر عهده ی دفتر سلامت جمعیت، خانواده و مدارس وزارت بهداشت است. مدیرکل دفتر سلامت جمعیت نیز آقای دکتر محمد اسماعیل مطلق است. دکتر مطلق و همکارانش نویسنده ی کتاب «مدارس مروج سلامت در جمهوري اسلامي ايران» هستند که در آن پیشنهاد می شود، دانش آموزانِ 20 هزار مدرسه ی مروج سلامت در کشور، برای مبارزه با ایدز شعر بگویند، چرا که "دانش آموزان به طور ذاتی شاعر هستند!" همچنین در این کتاب می خوانیم که دانش آموزان برای آموختن بهتر مسائل بهداشت و سلامت "می توانند، سرودهایی را برای خود تصنیف کنند و آنها را برای موزون کردن به اهل فن دهند. سپس می توانند با حرکات موزون! و نمایش بدون کلام آن را نشان دهند (9)" حال آیا چنین مدیری صلاحیت پیگیری موضوع سلامت معنوی را دارد؟!
ناگفته نماند چند سالی هم هست که ذیل دفتر سلامت جمعیت، «اداره ی سلامت معنوی» ایجاد شده است که ریاست آن را دكتر سهيلا خزاعي -عضو گروه سلامت معنوی فرهنگستان- بر عهده دارد. دکتر خزاعی نیز متخصص بیماریهای عفونی اطفال است و فاقد تحصیلات دینی.
...
اما گذشته از این بحث ها، اساسا پرداختن منتقدانه به موضوع سلامت معنوی چه لزوم و چه فایده ای دارد؟ اهمیت این مسئله چقدر است و آیا اساسا نیازی هست که به آن پرداخته شود؟
چند نکته، اهمیت فوق العاده ی پرداختن منتقدانه به این موضوع را اثبات می کند:
نخست این که به اذعان مسئولین فرهنگستان علوم پزشکی، نمایندگان سازمان جهانی بهداشت (WHO) حضوری پررنگ و مداوم در مراحل مختلف برنامه های فرهنگستان از جمله برنامه ریزی، اجرا و پیگیری مسائل (10) دارند. این مسئله با توجه به اتصال دبلیو اچ او به وزارت دفاع امریکا می تواند خطرساز باشد و روزنه ای برای نفوذ جریانی فراهم آورد. اما نفوذ از چه طریق؟
دشمن برای نفوذ جریانی دو راه بیشتر ندارد؛ شبکه سازی و یا استفاده از شبکه های موجود. اکنون و پس از تذکرات رهبر معظم انقلاب پیرامون بحث نفوذ، دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی، بیش از پیش نسبت به بحث شبکه سازی حساس شده اند و در این زمینه به صورت ویژه به رصد عملکرد سازمان های مردم نهاد می پردازند. اما امری که در این میان مغفول مانده، رصد شبکه های رسمی موجود در کشور می باشد که دشمن سالیان سال است برای پیشبرد اهدافش به آنها چشم طمع دارد.
در این بین شبکه ی بهداشت و سلامت کشور با کارکنان میلیونی خود، بی شک بزرگترین شبکه ی منسجم کشور است. شبکه ای گسترده، دارای قدرت اثر در دورافتاده ترین نقاط کشور، کارآ، دارای امکانات، مورد اعتماد مردم و البته آنچنان که گفته شد مورد طمع دشمنان برای پیشبرد جنگ نرم و نفوذ جریانی. شبکه ای که پیش از این، مهمترین ابزار اجرای پروژه ی تحدید نسل ایرانیان نیز بوده است.
اما دشمن برای این که بتواند از شبکه ی بهداشت و سلامت کشور به منظور نفوذ جریانی استفاده کند، از چه راهی وارد می شود؟
پاسخ ساده است، دشمن معمولا سعی می کند از طریق نهادهای به اصطلاح بین المللی و در حقیقت آمریکایی، طرح خود را در نظام مراقبت های اولیه سلامت (PHC) کشور ادغام کند. اگر این امر با موفقیت صورت گیرد، تمام شبکه ی بهداشت و سلامت کشور از استادان دانشگاه های علوم پزشکی گرفته تا بهورزهای مشغول خدمت در خانه های بهداشت روستاهای دورافتاده، همگی خودکار به خدمت طرح در می آیند [پاورقی 1].
اما اگر این ادغام صورت بگیرد آیا صرفا بیماران و گروهی از مردم که خواهان خدمات سلامت هستند، دریافت کننده ی خدمات سلامت معنوی خواهند بود؟ خیر. تمام اقشار جامعه مشمول دریافت این خدمات خواهند بود. به عنوان مثال یک بهورز باید تحت عنوان پیشگیری ابتدایی (11) به سراغ کسانی برود که لزوما کاری با خانه ی بهداشت ندارند و موظف می شود به آنها خدمات سلامت معنوی را ارائه کند. حتی کودکان نیز باید این خدمات را تحت عنوان «مراقبت و تکامل دوران ابتدای کودکی» دریافت کنند. دكتر خزاعي -رئیس اداره ی سلامت معنوی- در جلسه ی «شورای عالی انطباق امور پزشکی و مؤسسات پزشکی با موازین شرع مقدس» با اشاره به اینکه از سال ۱۹۷۹ سازمان جهانی بهداشت، سلامت معنوی را جزء ابعاد سلامت قرار داده، بحث دانش آموزان را نیز مطرح کرده، می گوید: طرح انطباق را باید عمیقتر ببینیم و سلامت معنوی را هم، در مراکز درمان مد نظر قرار دهیم... این موضوع امروزه در بسیاری از کشورها از دوران مدرسه آموزش داده میشود. پیشنهاد میکنم اگر میخواهیم طرح انطباق آن طور که شایسته نظام ماست پیاده شود، سلامت معنوی را به عنوان قلب آموزش و نظام سلامت در نظر بگیریم و این مبحث را وارد سیستم سلامت کنیم (12).
همچنین به منظور پوشش همگانی طرح سلامت معنوی، مدت هاست که آموزش این موضوع در دانشگاه پیگیری می شود؛ چنان که نامه ی ذیل نیز موید این پیگیری است.
حال با ارائه ی این توضیحات به نظر می رسد تا حد زیادی اهمیت مسئله برای مخاطبان مشخص شده باشد. در حقیقت موضوع سلامت معنوی می تواند به محملی بزرگ برای نفوذ جریانی بدل شود که هیچ گروهی از مردم از دایره ی اثرگذاری آن خارج نخواهند بود.
در انتها به منظور سازنده بودن انتقادهای صورت گرفته به سه نکته اشاره می شود:
نهاد روحانیت باید به شدت مراقب امر خطیر سلامت معنوی باشد. چرا که حتی یک انحراف بسیار کوچک در این مسئله، به واسطه ی شبکه ی عظیم بهداشت و سلامت کشور، آسیب گسترده ای را متوجه ایمان و اعتقادات عموم مردم کشور خواهد کرد؛ چنان که غلتیدن سنگی کوچک در فراز کوه می تواند سبب سقوط بهمنی ویرانگر شود. ضرورت دارد که این موضوع لحظه به لحظه مورد رصد قرار گیرد و هرگز نباید به این بهانه که دست اندرکاران موضوع سلامت معنوی افرادی متدین هستند، از این امر حیاتی غفلت شود. همچنین نهاد روحانیت باید با نهایت توان به موضوع تولید محتوا در بحث سلامت معنوی ورود کند؛ زیرا اکنون محتوای اسلامی تولید شده در این موضوع بسیار کمتر از منابع غربی ای است که مرتبا ترجمه شده و در کشور به چاپ می رسند؛ مسئله ای که می تواند اندیشه ی اسلامی در این زمینه را به محاق ببرد.
باید در نخستین فرصت، فکری برای مدیریت مسئله ی سلامت معنوی در فرهنگستان علوم پزشکی و وزارت بهداشت صورت بگیرد تا این بحث تخصصی به اهل آن واگذار شود. البته رئیس گروه سلامت معنوی فرهنگستان، فردی متدین و در رشته ی خود دانشمند است، ولی پر واضح است که نمی توان به صرف احراز تدین، مدیریت امری پیچیده و حساس را به شخصی غیرمتخصص سپرد.
پتانسیل عظیم شبکه ی بهداشت و سلامت کشور، همانقدر که بیم آفرین است می تواند امیدزا نیز باشد، زیرا این امکان وجود دارد که از آن برای کار گسترده در جهت فرهنگ اسلامی نیز استفاده شود. البته که این امر به این سادگی ها نیست و باید برای تحققش، رضایت پدرخوانده های شبکه را به دست آورد؛ وگرنه ماجرا می شود ماجرای عملکرد این شبکه در بحث جمعیت؛ عملکردی که تغییر سیاست های جمعیتی نظام هم آن را تغییر نداد.
حسین مروتی
[پاورقی]: شواهدی وجود دارد که نشان می دهد این شیوه هم اکنون در پروژه هایی دیگر از جمله «سلامت جنسی» و «سلامت اجتماعی» نیز در حال پیاده سازی است.
منابع:
1- سایت رجانیوز
2- خبرگزاری مهر
3- سایت فرهنگستان علوم پزشکی
4- سلامت معنوی وضعیتی است دارای مراتب گوناگون که در آن، متناسب با ظرفیتها و قابلیت های فرد، بینش ها، گرایش ها و توانایی های لازم برای تعالی روح که همان تقرب به خدای متعال است فراهم می باشد، به گونه ای که همه ی امکانات درونی به طور هماهنگ و متعادل، در جهت هدف کلی مزبور به کار گرفته می شوند و رفتارهای اختیاری درونی و بیرونی متناسب با آنها نسبت به خدا، فرد، جامعه و طبیعت ظهور می یابند (دکتر مجتبی مصباح، سلامت معنوی از دیدگاه اسلام، ص 86)
5- سایت فرهنگستان علوم پزشکی
6- پایگاه اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی
7- پایگاه فرهنگستان علوم پزشکی
8- http://www.dtic.mil/doctrine/new_pubs/jp1.pdf
(ر ک نمودار صفحه ی بیستم از فصل دوم این سند)
9- روزنامه کیهان
10- پایگاه فرهنگستان علوم پزشکی
11- دکتر فریدون عزیزی –رئیس گروه سلامت معنوی فرهنگستان علوم پزشکی-: آنچه كه به عنوان ورود سلامت معنوي به نظام سلامت ما مطرح است "پيشگيري ابتدايي" است. پيشگيري ابتدايي زماني انجام ميشود كه علايم خطر بيماري وجود ندارد و فعاليتهاي ما در اين راستا موجب ميشود كه از اين پس نيز اين علايم ظاهر نشوند.