در حق مولا علی و نهج البلاغه جفا کرده ایم
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، گزیده ای از سخنان حضرت آیت الله حسین مظاهری در ارتباط با فضایل امام علی(ع) تقدیم خوانندگان گرامی می شود.
دربارۀ اميرالمؤمنين(ع) از سني و شيعه، بلکه از طرف غيرمسلمان خيلي صحبت شده است. يک افتخار براي تشيّع است که سنّي و شيعه، مسلمان و غير مسلمان براي امام اولش صحبتهاي شيرين و پرمحتوايي کردهاند. جرداق نصراني دربارهاش کتاب مينويسد و اسم کتاب را «الامام علي صوت العدالة الانسانية» ميگذارد. دربارۀ مولي اميرالمؤمنين(ع) شعر ميگويد و به او ميگويند تو نصراني هستي و بايد دربارۀ مسیح شعر بگويي، چرا دربارۀ امام علي(ع) شعر ميگويي؟ ميگويد من عاشق فضيلت هستم و هرچه گشتم سرچشمۀ فضيلت به جز علي(ع) کسي را نديدم.
الحمدلله جامعۀ شیعی دربارۀ ولايت، کتاب از سني و شيعه زياد دارد. اگر ما هيچ چيزي دربارۀ تشيع نداشتيم به جز الغديري که اين اواخر علامه اميني(ره) به ما داده است، بس بود؛ دوازده جلد کتاب از ديگران دربارۀ تشيع و دربارۀ علي(ع) است. اما مولا اميرالمؤمنين(ع) خصوصياتي دارد که احدي جز مولا اميرالمؤمنين اين خصوصيات را ندارد، حتي پيغمبر اکرم(ص) و پيغمبر اکرم(ص) نيز به اين خصوصيات مينازند.
اول خصوصيت مولا اميرالمؤمنين(ع)، قانون وراثت ايشان است.
حضرت أبيطالب(ع) پدر مولا اميرالمؤمنين براي اسلام خيلي زحمت کشيد؛ آن سيزده سال در مکه اگر ابيطالب نبود، معلوم نبود اسلام باقي بماند.
درايت حضرت أبيطالب و آن طرفداري حضرت أبيطالب موجب شد که پيغمبر اکرم(ص) مثل شعب أبيطالب را پشت سر بگذارد؛ فاطمه بنت اسد يک مادر خوبي براي پيغمبر اکرم(ص) است؛ چنانکه يک مادر خوبي براي اميرالمؤمنين علي(ع) است.
بايد بگوييم حضرت ابيطالب و فاطمه بنت اسد پدر و مادري براي پيغمبر اکرم(ص) و براي اميرالمؤمنين(ع) هستند؛ لذا از نظر قانون وراثت، مولا اميرالمؤمنين(ع) همتا ندارد.
نميتوانيد در عالم وجود تايي پيدا کنيد مثل قانون وراثت مولا اميرالمؤمنين علي(ع)؛ معلمي دارد مثل پيغمبر اکرم. اميرالمؤمنين در نهجالبلاغه ميفرمايند: من مثل بچه به دنبال مادر، به دنبال پيغمبر اکرم(ص) ميدويدم. پيغمبر اکرم(ص) او را در غار حرا تربيت الهي کردند. به اندازهاي که پيغمبر اکرم(ص) به اميرالمؤمنين(ع) ميفرمايند:«إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى»؛ آنچه ميبينم، ميبيني و آنچه ميشنوم، ميشنوي. و اين معلم اخلاق در عالم وجود تک است.
معلم اخلاقي که از همان کودکي بود؛ از همان وقتي که از خانۀ کعبه بيرون آمد، پيغمبر اکرم(ص) او را گرفتند و اجازه گرفتند که تربيت او با پيغمبر اکرم باشد و از همان روز اول اين نوزاد را تربيت کردند تا رسيد به آنجا که پيغمبر اکرم از دنيا رفتند و او به جاي پيغمبر اکرم نشست. اين نيز تک است و معلم اخلاقي اينگونه نداريم که از طرف خدا زير نظر پيغمبر اکرم باشد.
از نظر ستايش هم نداريم و حتي روي پيغمبر اکرم دوست و دشمن اينقدرستايش نکردهاند. ائمۀ طاهرين کلّهم نورٌ واحد هستند، اما اين ستايشها از دوست و دشمن و از مسلمان و غيرمسلمان هست و کتابهاي سنّيها پر است از اين ستايشها.
شايد بتوان گفت اين احقاق الحق که الان سي چهل جلد است، نصف بيشتر آن ستايشهاي سنّيها دربارۀ اميرالمؤمنين علي(ع) است. شبهاي پيشاور که فارسي است و تاييدي از طرف مولي اميرالمؤمنين است و کتاب پرمحتوا و ارزنده است و از اول تاآخرش ستايش مولي اميرالمؤمنين به طور اصولي از طرف سنّيهاست. شبهاي پيشاور مثل الغدير است و يک روايت از ما ندارد، بلکه همه از سنّيهاست. عمر در وقتي که ميخواست از دنيا برود، خلافت را به شورا گذاشت. شش نفر را جمع کرد براي اينکه يکي از اينها براي خلافت انتخاب شود. الان نميخواهم بحث سياسي کنم و اينکه ابن ابي الحديد معتزلي چه گفته، اما اين ابن ابي الحديد سنّي است و بيست جلد کتاب دربارۀ نهجالبلاغه نوشته است. عمر براي هرکدام از اين شش نفر عيب بزرگي درست کرد، اما رو کرد به مولا اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» و يک روايت از پيغمبر اکرم(ص) خواند: «فَوَ اللَّهِ لَوْ وُزِنَ إِيمَانُكَ بِإِيمَانِ أَهْلِ الْأَرْضِ لَرَجَحَهُمْ». گفت: يا علي! اگر ايمان تو را مقايسه کنند با ايمان عالم، يعني عالم ناسوت و عالم ملکوت، آنگاه ايمان تو از همۀ آن ايمانها برتر ميشود. تو تک هستي و عالم وجود يک طرف و ايمان تو يک طرف باشد، ايمان تو از همۀ آنها برتر است.
ما در نهجالبلاغه کم کار کردهايم و بايد بگوييم دربارۀ اميرالمؤمنين علي(ع) جفا کردهايم. بايد نهجالبلاغه در دانشگاهها و در حوزهها، تدریس شود. بايد صدا و سيما به جاي اين فيلمها و به جاي اين حرفها که نتيجۀ دنيا و آخرت ندارد، لاأقل دو سه ساعت راجع به نهجالبلاغه فيلم و بيان داشته باشد. سنّيها ميگويند: نهجالبلاغه «دون كلام الخالق و فوق كلام المخلوقين» است. قرآن را کنار بگذاريد، مثل نهجالبلاغه نميتوانيد پيدا کنيد. نهجالبلاغه خيلي بالاست.
خصوصيات اميرالمؤمنين(ع) بسیار است. از اين خصوصيات يک ماه يادو ماه يا يک سال يا دو سال هم صحبت کنيم تمام نميشود. امّا خصوصيتي هست که خيلي بالاست و جداً شيعه بايد به آن افتخار کند و آن مولود کعبهبودن است. سمت خيلي بالاست و مثل روز دلالت ميکند بر امامت علي(ع). مادر اميرالمؤمنين(ع) آمدند براي طواف و من ميگويم به زايشگاه آمد. طواف ميکرد و منتظر بود در زايشگاه بازشود. ديوار کعبه شکافته شد و فاطمه بنت اسد وارد خانۀ خدا شد. آنگاه ديوار به هم آمد. مولا اميرالمؤمنين را زائيد و غذاي عالم ملکوت خورد و با خدا صحبت کرد و اسم علي را خدا به نام علي گذاشت و او را مرخص کردند.
بعد از سه روز که همه جمع شده بودند، براي اينکه در اين سه روز خيلي تلاش کردند قفل را بشکنند، اما نشد، يعني خدا نخواست و بالاخره همه جمع شده بودند و ناگهان ديوار شکافته شد و در زايشگاه باز شد. فاطمه بنت اسد با اين پارۀ ماه در ميان جمعيت آمد. حضرت أبيطالب(ع) اول آمد و بچهاش را بوسيد و نوبت به پيغمبر رسيد. چشمهاي مبارک علي(ع) بر هم بود و تا اينکه او را به پيغمبر اکرم(ص) دادند چشمها را باز کرد و گفت سلامٌ عليکم. خيلي از کساني که اصلاً اسلام ندارند، مولود کعبهبودن را قبول دارند. در آن زمان سلام عليکم نبود، بلکه ميگفتند: صبح شما بخير. بالاخره چشمها را در صورت پيغمبراکرم(ص) بازکرد و قرآن خواند. قرآن در آن زمان نازل نشده بود و پيغمبر اکرم مبعوث به رسالت نشده بودند، اما اميرالمؤمنين سورۀ مؤمنون را خواندند: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ ، قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ، الَّذينَ هُمْ في صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ ، وَ الَّذينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ...»
رستگاري فقط براي کسی است که با نماز جداً سر و کار داشته باشد و خضوع در نماز داشته باشد و از کارها و حرفهاي بيهوده پرهيز کند. قانون مواسات و قانون برادري و به فکر ديگران بودن در عمق جان او باشد. عفت و عصمت داشته باشد. بعد پيغمبر اکرم(ص) اجازه گرفتند از فاطمه بنت اسد و از حضرت ابيطالب که تربيت اين بچه با پيغمبر اکرم(ص) باشد. البته پيغمبر اکرم(ص) در خانۀ حضرت ابيطالب بودند چون پدر ايشان و مادر ايشان در کودکي فوت شده بودند و حضرت ابيطالب و فاطمه بنت اسد مادر و پدر تربیتی بودند. لذا اجازه گرفت که تربيت اين بچه از پيغمبر اکرم(ص) باشد و پيغمبر اکرم(ص) حتّي در وقتي که درميان مردم بود، انگشت مبارک را در دهان مولا اميرالمؤمنين(ع) گذاشت و اميرالمؤمنين خوردند غذايي را که در عالم ملکوت در خانۀ خدا ميخوردند.
اين خيلي فخر و افتخار براي ماست، امّا متأسّفانه ما به اين امتيازها بها نميدهيم، حتّي روحانيت و حتي دانشگاهها. الحمدلله کار فرهنگي روي مولا اميرالمؤمنين زياد شده است. عبقات سي چهل جلد کتاب است. میرحامد حسین از ايران به هندوستان رفت و اين عبقات را نوشت و اين عبقات خيلي بالاست و خيلي افتخاراست، لذا تک کاري اما پرکاري بوده است. تک کاري اما با لطف اميرالمؤمنين علي(ع) بوده است و غناي عجيبي راجع به فضايل اميرالمؤمنين علي(ع) نوشته شده است. معمولاً شيعه و اما سنّيها هم روايات زيادي نقل کردهاند و در صحاح ستّه صدها روايت در فضايل اميرالمؤمنين علي(ع) است. آنها هم کار کردهاند. غير مسلمانان هم راجع به اميرالمؤمنين(ع)، وقتی که ميخواستهاند بگويند من ملاّ هستم و من تاريخ بلد هستم و من ميتوانم راجع به يک مرد خداصحبت کنم، کتاب نوشتهاند و خيلي کتاب از نصرانيها و از کساني که اسلام و تشيع قبول ندارند، دربارۀ اميرالمؤمنين نوشته شده است. اما ما کوتاه آمدهايم و قدر مولا اميرالمؤمنين(ع) را نميدانيم و اين جفايي است که ما راجع به اميرالمؤمنين علي(ع) داريم.
لذا من از طرف شما عزيزان از اميرالمؤمنين(ع) عذرخواهي ميکنم که ميدانيم دربارۀ شما کوتاهي کردهايم، اما به آقايي شما اميد داريم که دم مرگ بياييد و خندان قبض روح ما بشود و ما در خدمت شما و زير پرچم شما در وادي السلام در عالم برزخ باشیم و عالم برزخ را بگذرانیم و بعد زير لواي حمد از آب کوثر که حقيقت زهرا(س) است، بنوشیم و انشاءالله شما ما را به بهشت ببريد. به اميد آن روز./978/پ203/ج