۰۳ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۵:۵۲
کد خبر: ۴۹۳۱۶۱
آیت الله مظاهری تشریح کرد؛

زندگینامه امام کاظم از زمان توطئه علیه ایشان تا هنگام شهادت

رئیس حوزه علمیه اصفهان با توجه به منقولات تاریخی و روایی به تشریح بخشی از زندگی امام موسی ابن جعفر(ع) پرداخت.
آیت الله مظاهری

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا در اصفهان، حضرت آیت الله حسین مظاهری در جلسه عزارداری صبح امروز که به مناسبت شهادت امام موسی ابن جعفر(ع) در مسجد امیرالمؤمنین(ع) خیابان جی برگزار شد، گفت: آل برامکه عامل اصلی شهادت امام کاظم(ع) بودند.

وی در ابتدا ضمن عرض تسلیت به مناسبت شهادت جانسوز امام موسی کاظم(ع)، افزود: شهادت امام موسی ابن جعفر(ع) را به شما و ساحت مقدس امام عصر(عج) تسلیت عرض می کنم و از امام هفتم مسألت می کنم که نظر لطفی به جلسه امروز ما داشته باشند.

حضرت آیت الله مظاهری با توجه به منقولات تاریخی، خاطرنشان کرد: امام کاظم(ع) در شهر مدینه از وجاهت بسیار بالایی برخوردار بودند و نوع زندگی ایشان به گونه ای بود که کاری به حکومت جور زمان که به دستان نامبارک هارون الرشید اداره می شد، نداشتند و تنها در راستای تبلیغ دین تشیع و هدایت افراد عمل می کردند؛ هارون الرشید نیز به عنوان حاکم آن زمان، به دلیل این که تحرکی از جانب امام علیه حکومتش احساس نمی کرد، کاری به امام موسی ابن جعفر(ع) نداشت.

رئیس حوزه علمیه اصفهان ادامه داد: مبارزات امام کاظم(ع) به طور مستقیم در راستای تخریب حکومت هارون الرشید قرار نمی گرفت؛ هارون الرشید خلافت را غصب کرده بود و امام کاظم(ع) دین تشیع را با بیان روایات پیامبر(ص) تبلیغ و ترویج می کردند.

استاد اخلاق حوزه علمیه بیان کرد: آل برامکه که یکی از اقوام سیاست باز ایرانی بودند، تحرکات امام موسی ابن جعفر(ع) را علیه حکومتشان احساس کردند، به همین سبب پسر برادر امام موسی ابن جعفر(ع) که شخصی به علی ابن اسماعیل بود را با دادن پول های بسیار زیاد تحریک کردند؛ علی ابن اسماعیل خدمت امام کاظم(ع) رسید و امام به او فرمودند، گول آل برامکه نخور و به بغداد نرو وگرنه بیچاره می شوی؛ علی ابن اسماعیل با تحریکات مالی که از جانب برمکیان به او می رسید، گول خورد و نزد هارون الرشید رفت و به او گفت، ما متوجه نشدیم که تو خلیفه ای یا عموی من، اگر تو خلیفه ای ادعای عموی من به چه معنا است و اگر عموی من خلیفه است تو چه می گویی.

وی ادامه داد: هارون الرشید با شنیدن این صحبت ها بسیار خشمگین شد و به مدینه سفر کرد، در مدینه به سراغ قبر پیامبر(ص) رفت و اشک ریخت و سپس خطاب به پیامبر(ص) عرضه داشت، فرزند شما در حکومت من اختلال ایجاد می کند و من از شما می خواهم که او را با خودم به بغداد ببرم.

حضرت آیت الله مظاهری خاطرنشان کرد: علی ابن اسماعیل که پول های زیادی به دست آورده بود به خانه رفت و گلویش به شدت درد گرفت، هر طبیبی آوردند نتوانست او را معالجه کند تا بالاخره همین طور که به سکه های طلا و نقره نگاه می کرد به درک واصل شد ولی با سخن چینی که انجام داد کاری که نباید می شد، به وقوع پیوست؛ هارون الرشید امام موسی ابن جعفر(ع) را به بغداد بُرد و به زندان انداخت؛ شرایط زندانِ اول خوب بود و امام موسی ابن جعفر(ع) در دعای خود فرموده اند که خدا را شکر می کنم که شرایطی برایم مهیا شد که بتوانم با معبودم در خلوت مناجات کنم؛ 14 سال امام کاظم(ع) را از این زندان به آن زندان می بردند گاهی ایشان را به شرطی که از بغداد بیرون نروند، از زندان آزاد می کردند ولی به خاطر ترسی که از هارون الرشید در دل مردم بغداد بود هیچ کس جرأت نمی کرد به ایشان پناه بدهد؛ راوی می گوید خدمت امام کاظم(ع) رسیدم در حالی که در یک خرابه مستقر شده بودند و غلامشان در حال اصلاح کردن موهای ایشان بود.

رئیس حوزه علمیه اصفهان گفت: آل برامکه با سخن چینی های فراوانی که انجام می داد، موجبات ناراحتی های بیشتر و حساسیت بیشتر هارون الرشید روی امام موسی کاظم(ع) را فراهم کرد تا بالاخره هارون تصمیم گرفت امام کاظم(ع) را به قتل برساند؛ زندان آخری که امام هفتم در آن قرار داشتند یک والی یهودی داشت که بسیار امام را اذیت می کرد؛ از یکی از ادعیه های رسیده از جانب امام کاظم(ع) فهمیده می شود که زندان آخری که در آن قرار داشتند سیاهچالی تاریک و نمناک بوده است، این زندان به قدری در گودال بوده که امام کاظم(ع) به طور ظاهری شب را از روز تمیز نمی دادند و با علم امامت خود نمازشان را اقامه می کردند؛ فضای زندان آن قدر تنگ بوده است که امام کاظم(ع) نمی توانستند پاهایشان را دراز کنند؛ بالاخره امام با خرمای سمی مسموم شدند و با غل از زنجیری که به پاهایشان بود به شهادت رسیدند./867/۲۰۱/ب2

ارسال نظرات