امنیتی که قدرش ندانستیم

به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از فارس، پشت میزم در حالی که مشغول انجام دادن کارهام بودم نشسته بودم که صدای تیر و جیغ و فریادهای مردم رو شنیدم. اولش نفهمیدم که چه شده، شاید هم باورم نمی شد! فکر کردم شاید مثل همیشه یکی از مراجعه کننده ها با مسئولین بحثش شده و کار به جاهای باریک کشیده اما وقتی صدای به رگبار بستن بی امان مردم را شنیدم، تازه فهمیدم که این خواب نیست و متاسفانه واقعیت دارد و آن اتفاقی که نباید می افتاد، افتاده بود.
چند ساعتی می شد که توی اتاق محبوس شده بودیم و ذهنم آنقدر آشفته شده بود و آنقدر ترسیده بودم که تقریبا تو جام خشکم زده بود. گریه های مردمی که به اتاق ها پناهده شده بودند و صدای مکرر رگبار ها تمام نمی شد! درست عین فیلم های سینمایی ولی صدبرابر وحشتناک تر!
تروریست و انتحار، کلمه هایی که پشت قاب شیشه ای تلویزیون معنای دیگری دارد تا اینکه از نزدیک آن را لمس کنی! واقعیت داشت ما اصلا معنای امنیت را نفهیمده بودیم! تا دیروز من که حداقل نمی فهمیدم که امنیت اصلا یعنی چه!؟ وقتی در فضای کاملا امن قرار بگیری اصلا متوجه نمی شوی که ناامنی چیست؟! در آن لحظه ها بی اختیار به یاد مدافعان حرم، شهدای دفاع مقدس و تمام از خود گذشتگی هایی افتادم که برای ما در حد یک فیلم و یا نهایتا یک برنامه تلویزیونی است که اکثرا هم با بی میلی از کنار آنها رد می شویم.
آنجا بود که فهمیدم بعضی ها چقدر با آدم هایی مثل من فرق دارند. آن همه از خود گذشتگی و در خطر انداختن خود، برای من هنوز هم بی مفهوم بود. یاد سربازان شهیدی افتادم که هر روز در مرزها با هزاران مشکل ریز و درشت برخورد می کنند و گاهی تا دم مرگ هم می روند. به راستی منی که در وسط شهر و در آسایش کامل به سر می برم، چگونه باید معنای امنیت را درک می کردم!
روز و شب انسان هایی من همین طور می گذرد. همیشه هم از دیگران متوقعیم که مثلا کرایه خانه ها گران است و ترافیک زیاد است و کار فلان است و ... اما هرگز به این فکر نمی کنیم که بعضی از انسان ها واقعا چه کار سخت و خطرناکی دارند. سال ها پیش فرشتگانی برای دفاع از کشور جان خود را فدا کرده و هنوز برخی از پدر و مادرانشان منتظر بازگشت پیکرشان هستند و یا امروز که مدافعین حرم که حتی خودم هم تصور می کردم به خاطر پول پا به این راه می گذارند، چه بی پروا خود را به خطر افکنده و تامین امنیت و آسایش ما را به جان می خرند.
چه کسی می داند اگر تلاش های بی وقفه آنها نبود، من و شما الان در چه حالی بودیم! منی که تازه چند ساعت در آن اتاق محبوس شده ام، اینهمه افکارم به هم ریخته است و هنوز وقتی به آن لحظات فکر می کنم، موهای تنم سیخ می شود! تصور کنید آنها هر روز با این مشکلات دست و پنجه نرم می کنند و با دشمنانی که جز کشتن چیزی نمی دانند، هر روز دست به گریبانند!
هر روز در خبرها می خوانیم در کشورهای همسایه چه فجایعی که رخ نمی دهد، اما شاید هرگز به این فکر نکرده باشیم که در ایران نیز این اتفاقات رخ می داد اگر، برخی شب و روز در مرزها و یا در داخل شهرها و کوچه و برزن ها به حفاظت خاموش از این مرز و بوم نمی پرداختند. سربازانی گمنام که نهایتا آخر ما مثل من و شما، حقوق کارمندی شان را دریافت می کنند و به خانه می برند، اما به راستی تفاوت کار آنها کجا و کار ما کجا! به راستی کشور به برکت وجود از خود گذشتگانی همچون آنان به این درجه از امنیت رسیده است. حتی ماجرای دیروز، اگر برخی از این سربازان جان بر کف نبودند معلوم نبود تلفات این فاجعه چقدر بود. شاید اگر این حادثه در کشور دیگری رخ می داد تلفات بیشتر از این هم می شد، اما به راستی جان بر کفی برخی از این سربازان وظیفه شناس بود که تلفات این فاجعه به این تعداد رسید.
اما این فاجعه چراغ خطری را برای ما روشن کرد که به نظرم مسئولان نباید آن را نادیده بگیرند و آن مساله دفاع و هزینه های دفاعی کشورمان است. به خصوص در این روزها که هر روز به شکلی از سوی کشورهای همسایه مورد تهدید و هجوم قرار می گیریم. در این شرایط کم کردن بودجه های دفاعی به نظر کار عاقلانه ای نیست. آن هم در شرایطی که به نظر می رسد رخ دادن اتفاقاتی شبیه دیروز دور از عقل هم نیست. واقعیت این است که در شرایط بحرانی همچون اتفاق روز گذشته، تنها دفاع جانانه است که می تواند امنیت کشور را تضمین کند. اینجاست که به نظر می رسد دولتمردان و سیاستگذاران باید در برخی از دیدگاه هایشان تغییراتی را به وجود آورده و هزینه های دفاعی این مرز و بوم را بیشتر از پیش قرار دهند./۱۳۲۵//۱۰۲/خ