ترامپ «رابین هود وارونه» است
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از مهر، دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا از زمان ورود به کاخ سفید در ۶ ماه گذشته، به دفعات جابه جایی هایی را در سلسله مراتب عالی دولت واشنگتن انجام داده که دلیل اصلی آن بگومگو با شخص رئیس جمهور یا یکی از مشاورین نزدیک وی بوده است.
حذف «استیو بانون» پدر معنوی ترامپ و زمزمه هایی که اخیرا درباره تناقض گویی های کاخ سفید و وزارت خارجه آمریکا می شنویم، همگی گواهی بر این مطلب است که حتی نزدیکان رئیس جمهوری آمریکا هم از بی ثباتی شخصیت وی در امان نیستند و تضمینی برای آینده شغلی خود ندارند.
از سوی دیگر، ترامپ از لحظه ورود به کاخ سفید هیچ گونه راهبرد مشخصی را برای سیاست خارجی خود ارائه نداده و این گونه به نظر می آید که تصمیمات وی در لحظه و بیشتر در راستای خودنمایی انجام می گیرد تا تامین منافع آمریکا در عرصه بین الملل.
برای روشن شدن ابعاد راهکارهای سیاسی ترامپ که در قالب نمایشی و با اتکا به هرج و مرج و هیاهو پیاده می شود، این خبرگزاری گفتگویی با پروفسور «ویلیام بیمن» استاد دانشگاه مینه سوتا آمریکا داشته تا نظری اجمالی بر افراد و نهادهای تاثیرگذار بر قدرت تصمیم گیری وی داشته باشد.
پروفسور ویلیام اورمان بیمن (William O. Beeman) استاد و رئیس گروه مردم شناسی دانشگاه مینه سوتا است. وی همچنین از سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۸ ریاست بخش خاورمیانه انجمن مردم شناسی آمریکا را برعهده داشته است.
بیمن پیشتر مدیر گروه مطالعات خاورمیانه در دانشگاه براون (Brown) در ایالت رودآیلند و استاد مردم شناسی و مطالعات آسیای شرقی این دانشگاه نیز بود. وی دکترای مردم شناسی را از دانشگاه شیکاگو در سال ۱۹۷۶ دریافت کرد و به خاطر نوشتن چندین جلد کتاب و بیش از ۱۰۰ مقاله علمی در مورد پویش های ارتباطات در ایالات متحده، ایران و غیره بسیار مشهور است.
*دستور کار اصلی و برنامه ترامپ در قالب رئیس جمهوری آمریکا شامل چه مواردی است؟
ترامپ در حال حاضر از بابت رفتار فردی و شیوه مدیریتی خود مورد هجمه است و همین مورد مانع از تحقق بسیاری از موارد از سوی قوه قانونگذاری (کنگره) می شود.
حتی اگر مشکلات رفتاری وی از بابت افشای اطلاعات محرمانه (انتقال اطلاعات راهبردی به روس ها)، ضد و نقیض گویی ها و هرج مرج ناشی از شیوه سر و سامان دادن وی به اوضاع کاخ سفید هم حل و فصل شود، وی همچنان با مشکلات عدیده ای برای پیشبرد دستورکار خود مواجه است.
موارد اصلی در دستورکار ترامپ عبارتند از:
کاهش مالیات ثروتمندان و شرکت های آمریکایی که هزینه آن از راه کاهش بودجه بخش خدمات اجتماعی، فرهنگی، تحقیقاتی و همچنین دیگر مزایای بخش عمومی جبران و به فقیرتر شدن هر چه بیشترِ قشر عادی جامعه آمریکا منجر می شود.
حذف طرح خدمات درمانی مقرون به صرفه یا همان «اوباماکر» در آمریکا به گونه ای که پیشنهادهای جمهوریخواهان برای اعمال تغییر در طرح بیمه درمانی به فقیرتر شدن مردم آمریکا و همچنین افزایش خدمات درمانی برای آنها منجر می شود اما در عوض کاهش عظیم مالیات ثروتمندان آمریکایی را در پی خواهد داشت. از همین رو است که منتقدین ترامپ، طرح وی برای اصلاح بیمه درمانی را پوششی برای پنهان کردن نیت واقعی وی در راستای کاهش مالیات تلقی می کنند.
محدودیت مهاجرت و اخراج مهاجران غیر قانونی که شمار آنها به حدود ۱۱ میلیون نفر می رسد. این امر اعمال محدودیت در صدور روادید، ساخت دیوار حائل در مرز مکزیک و اجرای موشکافانه قوانین علیه آن دسته از مهاجرینی را شامل می شود که به صورت غیر قانونی در ایالات متحده به سر می برند.
اشتغال زایی حال آنکه راهبردی واقعی برای حصول چنین هدفی طراحی نشده است. ترامپ با توسل به راهبرد اقتصاد «طرف عرضه» مدعی است با کاهش مالیات ثروتمندان، فعالیت های اقتصادی افزایش یافته و در عوض (کسری) درآمد مالیاتی نیز از راه افزایش سودآوری جبران می شود.
افزایش شدت برخورد با جرایم حتی جرایم بسیار کوچک.
ترامپ در سیاست خارجی انزواطلب است به گونه ای که خواهان توقف کمک های خارجی و نظامی به دیگر ملت ها است. وی می خواهد دیگر ملت ها هزینه دفاعی خود را تقبل کرده و از پناهجویانشان محافظت کنند. ترامپ خواهان محدودیت مهاجرت و افزایش موانع تجاری است. به باور وی، این تدابیر می تواند آمریکا را به شکوه سابق بازگرداند حال آنکه به چشم جامعه بین الملل یک عقب نشینی محض تلقی می شود.
همانگونه که می بینید، اغلب این سیاست ها با هدف افزایش ثروت ثروتمندان آمریکایی و کاهش حمایت از طبقه متوسط و آمریکایی های مهاجر و فقیر طراحی شده است. حتی برخی ترامپ را «رابین هود برعکس» لقب می دهند که به قهرمان افسانه ای انگلستان اشاره دارد که از اغنیا می دزدید تا اموال مسروقه را به فقرا ببخشد. در عوض، ترامپ و حامیان آمریکایی وی از فقرا می دزدند تا به ثروتمندان کمک کنند.
*از«استیو بانون» و «استفان میلر» به عنوان افراد تاثیرگذار بر تصمیم گیری های ترامپ یاد می شود اما بعد از برکناری بانون، گمانه زنی درباره تاثیر پذیری ترامپ از «جرد کوشنر» دامادش افزایش یافته است. تاثیر افرادی مثل کوشنر بر تصمیمات ترامپ چیست؟
بانون و میلر در هفته های اخیر کمرنگ تر بوده اند. ظاهرا بانون در بخش ابتدایی دولت ترامپ که فرامین اجرایی را صادر می کرد تاثیر فعال داشت. حالا ترامپ باید با قانونگذاران کنگره برای تصویب اصول و قوانین جدید همکاری کند و بانون در این مرحله از کار، بی تاثیر است.
میلر هم ثابت کرده که متخاصم است و کمکی از دستش برنمی آید به همین دلیل از صحنه نمایش عمومی حذف شده است. اما شاید وی هنوز هم می تواند بر روی سیاست ترامپ در قبال اسرائیل تاثیرگذار باشد اما به دلیل تداوم رسوایی های کاخ سفید، مشکل می توان این تاثیرگذاری را حدث زد.
کوشنر داماد ترامپ است و معمولا این حس وجود دارد که وی ساده لوح و بی تجربه است. او هم می تواند تاثیرگذار باشد حال آنکه از دانش اندکی (در مسائل سیاسی) برخوردار است. کوشنر یک یهودی ارتودکس است و بنابراین کاخ سفید این برداشت را دارد که از پس حل مسئله اسرائیل-فلسطین برمی آید. البته این کاملا پوچ و بی معنی است. این مسئله پیچیده نیازمند سال ها تجربه و دانش است که کوشنر فاقد آن هست.
به نظر می آید که ترامپ آنقدری که برای وفاداری ارزش قائل است، به مهارت کارشناسانه اهمیت نمی دهد. هرکه در کاخ سفید وفادار نیست، حذف می شود. وفادار بودن هم به منزله عدم اشاره به اشتباهات یا هرچیز دیگری است که ترامپ صحبت درباره آن را دوست ندارد. وقتی پای این مسئله به میان می آید حتی بانون، میلر و کوشنر هم با مشکل مواجه هستند. وقتی آنها سعی دارند به ترامپ اشتباهاتش را گوشزد کنند، وی عصبانی می شود و از گوش دادن به ایشان امتناع می کند. در واقع، همه آنها ممکن است خیلی زود اخراج شوند.
*افرادی که در پشت پرده به تصمیم گیری ترامپ به ویژه در حوزه خاورمیانه کمک می کنند، چه کسانی هستند؟ در این روند دو گروه اصلی و ثانوی تصمیم گیرنده شامل چه کسانی می شوند؟
این خود معمایی برای ایالات متحده است. به نظر می آید ترامپ هیچ راهبرد واقعی و جامعی در زمینه سیاست خارجی ندارد. وی به این مسئله به چشم یک سری قرارداد بین خود و رهبران خارجی نگاه می کند و اوضاع را هر طور که پیش بیاید هدایت می کند. بنابراین، وی با آنها دیدار فردی ترتیب می دهد و سعی می کند مسائل بزرگ را در یک جلسه کوتاه حل و فصل کند. این یک مدل تجاری است و نه یک مدل سیاسی و کارشناسان مسائل خارجی نیز از همین بابت نگران هستند.
وی به رهبر یک کشور خارجی حرفی می زند و بعد در مکالمه با رهبر یک کشور دیگر، حرف دیگری را مطرح می کند که بی آنکه به عواقبش فکر کند، با گفتار قبلی وی در تناقض است.
علاوه بر این، وی دائما از حرف خود بر می گردد. ترامپ سوریه و افغانستان را بی آنکه تاثیری داشته باشد، بمباران کرد حال آنکه این حوادث تیتر یک روزنامه های آمریکا و از محبوبیت برخوردار شد (مصرف داخلی داشت). در واقع وقتی وی از این بمب ها استفاده کرد، دوست داشت محبوبیت خود را افزایش دهد. بنابراین ممکن است بار دیگر به انجام این کار مبادرت کند. شاید مضحک به نظر برسد اما ظاهرا این می تواند یک نوع راهبرد باشد.
«رکس تیلرسون» وزیر خارجه آمریکا دانش کمی در زمینه سیاست خارجی دارد. جرد کوشنر ساده لوح و جوان است و حتی نسبت به وی از دانش کمتری برخوردار است و این قبیل افراد نمی توانند دید ترامپ را نسبت به هیچ موضوعی تغییر دهند.
ترامپ یک سفر خارجی داشت و در نشست جی ۲۰ شرکت کرد و شاهد ملاقات وی با رهبران جهان در حالی بودیم که لبخند به چهره داشت و قراردادهای فردی بست. با این حال، آنچه که انجام داد به طور حتم مخرب خواهد بود و مدت ها طول می کشد تا بعد از این سفر که به عقیده من فاجعه بار است، سیاست خارجی آمریکا به ثبات برسد.
*اتاق فکرهای موثر در طراحی سیاست خارجی ترامپ کدام است؟
ما از اتاق فکرهای جناح راست مثل آیپک (شورای روابط عمومی اسرائیل و آمریکا)، وینِپ (موسسه واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک) و AEI (موسسه امریکن اینترپرایز) یا هریتِیج فعالیت کمتری می بینیم. نمایندگان آنها دیگر مثل دوران بوش حضور چشمگیری در تلویزیون و رسانه ندارند. در واقع، برخی افراد مرتبط با این اتاق های فکر، منتقد ترامپ بوده اند. اما مشکل اساسی این است که ترامپ سیاست منسجمی در باب هیچ مسئله ای ندارد. وی یک سری عنوان در دستورکار خود دارد که می خواهد بدون هیچ راهبردی تحقق ببخشد.
*لابی های عربستان سعودی تا چه حد بر ساختار قدرت و سیاست خارجی ترامپ موثر هستند؟
سعودی ها از حمایت قوی رکس تیلرسون که به واسطه مدیریت شرکت نفتی «اکسون موبیل» سابقه طولانی مدتی (در برخورد با آنها) دارد؛ برخوردار هستند. همچنین، موضع ضد ایرانی ترامپ از حمایت سعودی ها بر خوردار است. ترامپ اخیرا میزبان ولیعهد ابوظبی بود که با ایران خصومت دارد. ملاقات مهمی بین کشورهای حاشیه خلیج فارس و ترامپ در سفر خارجی وی نیز صورت گرفت که تمرکز آن بر روی مهار ایران بود. این اقدام نمایشی بود حال آنکه به دلیل تبلیغاتی که پیرامونش انجام می شود، موجب نگرانی ایران می شود./۱۳۲۵//۱۰۲/خ