روش دفاع امام صادق از قرآن در برابر شبهات دشمنان
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از تسنیم، امام صادق(ع) در روز 17 ربیع الاول سال 83 هجری در مدینه و در زمان عبدالملک بن مروان بن حکم دیده به جهان گشود. مدت امامت ایشان 34 سال به طول انجامید که 18 سال در دوره اموی و 16 سال در دوره عباسی بود. امام صادق(ع) در عصری زیست که علاوه بر حوادث سیاسی، یک سلسله حوادث اجتماعی و پیچیدگیها و ابهامات فکری پیداشده بود که اسلام راتهدید میکرد. ظهور متکلمان، صوفیه (خشکه مقدسها)، مکتبها و نحلههای مختلف فقهی جبریه، مشبهه، تناسخیه و... اختلاف قرائت، اختلاف در تفسیر و رشد گروه خوارج و مرجئه از آن جمله بودند. هر کدام از این گروهها عقایدخود را ترویج میکردند و به نحوی نظر میدادند. از این رو، تشنگی عجیبی به وجود آمده بود که لازم بود امام(ع) به آن ها پاسخ مناسب گوید.
از خطرناکترین طبقههاى این عصر، زنادقه بودند. زنادقه طبقه متجدد و تحصیل کرده آن عصر بودند. که با زبانهاى زنده آن روز سریانى، فارسى، هندى و... آشنا بودند. در رأس این گروه افرادی از قبیل ابن ابى العوجاء، ابوشاکر دیصانى و حتى ابن مقفع قرار داشتند که شبهاتی را بر آموزههای اسلام و قرآن وارد میکردند، اما حضور امام صادق(ع) ومناظرات و مکاتبات حضرت با این گروه باعث شد توطئههای آنها ناکام بماند.
حال از آنجایی که در عصر حاضر بار دیگر دشمنان اسلام شبهات متعددی بر قرآن وارد میکنند، بازخوانی و تحقیق درباره شیوه برخورد اهلبیت(ع) به خصوص امام صادق(ع) با این گروههای انحرافی از ضروریاتی است که باید نسبت به آن توجه لازم را داشت.
از این رو خدمت حجتالاسلام محمد شعبانپور، عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی و مدیر گروه پژوهش مطالعات بنیادین قرآن رسیدیم تا از نظرات ایشان در این باره استفاده کنیم. وی قبلاً مقالهای پژوهشی در این زمینه با عنوان «دفاع امام صادق (ع) از قرآن در برابر شبهات زنادقه» را در فصلنامه سراج منیر منتشر کرده بود.
_ شما قبلاً در مباحثتان یکی از چالشهایی که امام صادق (علیهالسلام) در عصر خود با آن مواجه بودند، وجود فرقههای انحرافی متعددی دانستید که شبهات زیادی نسبت به دین اسلام به خصوص قرآن وارد می کردند. در این باره توضیح میفرمایید.
ابتدا عرض کنم قرآن، کتاب هدایت و مشعل فروزان راه رستگاری اسـت و هرچه را که آدمی برای حصول به سعادت دنیا و آخرت خود لازم دارد، بدو میآموزد. ایـن کتاب مقدّس سرشار از مـعارف و عـلومی است که از نظر گستردگی و ژرفا، همواره از آغاز تاکنون روشنیبخش افکار و اندیشههای متفکّران بوده است. از اینرو، معانی، الفاظ، اصوات و حروف آن همگی در نزد مسلمانها مقدّس و ستوده است، زیرا باور مسلمانها درباره قرآن و تـلقی آنها درباره این کتاب مقدّس (برخلاف کتابهای مقدّس دیگر) این است که کلمه به کلمه قرآن، سخن خداوند است. این کتاب آسمانی به همین میزان که نزد مسلمانها ارزشمند و بااحترام اسـت، نـزد دشمنان اسلام نیز مورد شک و تردید است، لذا دشمنان اسلام در طی چهارده قرنی که از پیدایش این آیین و کتاب آسمانی آن میگذرد، برای ضربهزدن به آن از هیچ تلاشی فروگذار نکردند و حتّی آورنده آن، یعنی پیـامبر اسـلام(ص) را به سحر و جنون متهم کردند، اما هرگز نتوانستند از پسِ مقابله با قرآن برآیند و هربار سرافکندهتر از قبل، تن بهشکست میدادند.
اما در قرن دوم هجری و عصر صادقین (علیهماالسلام) گروهی از مخالفان همان شکستی را که مشرکین در عصر نزول تجربه کرده بودند، دوباره تجربه کردند. لذا جا دارد تا شبهات قرآنی این گروه به همراه پاسخهای امام صادق (ع) بیان شود. این امر علاوه بر اینکه میتواند بیانگر تفکرات گروه شبههسازان باشد، نقش شیعیان و شاگردان امام صادق (ع) را در دفاع از حریم قرآن، نمایان میکند. بر این اساس، لازم میبینم در سه محور اصلی بحثی را ارائه دهم: ابتدا به معرفی اجمالی شبههسازان میپردازم، سپس مدافعان حریم قرآن معرفی میشود و در نهایت با بررسی شبهات قرآنی و نقد آن در مکتب امام صادق (ع) این بحث را به سرانجام میرسانیم.
شبهه بر نظم کلی قرآن از دسیسههای دشمنان اسلام
_ عمده شبهاتی که بر قرآن وارد میکردند، در چه محورهایی قرار داشت؟
هجوم به حریم قرآن از ویژگیهای مختصّ به این دوره یا دورههای صدر اسلام و زمان حضور معصومین (ع) نیست، بلکه این هجمه همیشه در تاریخ قرآن وجود داشته و دارد. عبدالرّحمن بدوی در ایـن زمـینه مـینویسد: «قرآن بهعنوان بنیاد گوهرین اسلام، از نیمه دوم قرن اوّل هجری (هفتم مـیلادی)، هـدف اصلی هجوم تمام نویسندگان مخالف آن در شرق و غرب قرار گرفت. در آغاز، اینگونه حملات متوجّه نظم کلّی قـرآن بـود.
دشمنی خاورشناسان با آموزههای اسلام
نـخستین حمله مفصّل و گسترده به قرآن در کتاب «نیکیتاس بیزانسی» با نام نقض دروغهای مـوجود در کـتاب مسلمانان انجام گرفت و نویسنده آن از خشنترین مهاجمان به اسلام و نیز کلیسای ارتدوکس ارمنی به شمار مـیرفته اسـت». وی در ادامه مینویسد: «بهگواهی تاریخ، گستردهترین و مفصّلترین حمله به قرآن و اسلام توسّط خاورشناس، «ژان کـنتا کـوزین»، امپراتور بیزانس، در دو کتاب انجام گرفت؛ کتاب نخست با عنوان «بر ضد بزرگداشت مـسلمانان» و دومـین بـا نام بر ضد «نمازها و تلاوتهای مسلمانان» است. وی در مقدّمه کتاب خود نیز بـه نـشر کتابهایی که پیاپی به قرآن و اسلام حمله میکردند، حتّی پژوهشهای مفصّلی که بـر ضـد قـرآن در دهههای پایانی قرن هفدهم صورت گرفته بود، بهترتیب نام میبرد و اشاره میکند. البتّه ناگفته نـماند بـیشتر این کتابها به نقد کلّی اسلام پرداختهاند و در حاشیه به قرآن نیز اشاره کـردهاند. بـه هرحال، عـلیرغم حملات گستردهای که در طول تاریخ بر قرآن وارد شده است. این حملات بهگونهای خاص مطرح اسـت، ولی ایـن کـتاب نورانی همچنان با درخشندگی خاص خود بر چهرهی تشنگان ناب معارف الهـی مـیدرخشد و رهروان راه خویش را به سرمنزل هدایت و سعادت میرساند.
فتنه شبههسازان یا زنادقه در دوران امام صادق(ع)
_ تشکر از توضیحاتتان؛ شبههسازان که به آن اشاره کردید، چه کسانی بودند و عمده اهدافشان چه بود؟
منظور از شبههسازان قرآن در قرن دوم و مقارن با امامت امام صادق(ع)، کسانی هستند که اصطلاحاً از آنان با نـام «زنـادقه یا زندیق» یاد میشود، ولی نـه هر کـافر یـا مـلحدی، بلکه این افراد گروهی از پیروان مـانی هـستند که در نیمه اول قرن دوم هجری با برنامهریزی و به صورت سازماندهیشده با حمله به مـقدسات اسـلامی و شبههافکنی در حوزههای مختلف دین سعی در تـخریب و تزلزل عقاید مسلمانان داشـتند. آنـان با سوء استفاده از ضعف حـکومت اسـلامی به خصوص در دوران انتقال قدرت از بنیامیّه به بنیعبّاس، فرصت خوبی پیدا کردند تا عقاید بـاطنی خـود را ابراز کنند و با شروع شـبههافکنیهای ایـن گـروه، افراد ضعیفالایمان یـا مـریضالقلب که در پی فرصتی برای ضـربهزدن بـه اسلام بودند، به این گروه ملحق شدند.
هستهی اولیه این گروه را افراد تحصیلکرده تـشکیل مـیدادند و به اصطلاح امروزیها از قشر فرهنگی جامعه بـودند. اغـلب آنها از طـبقه مـتجدّد عـصر خود بودند و با زبـانهای زنده دنیا از جمله زبان «سریانی» که در آن عصر، زبان علمی بود و با زبانهای «یونانی»، «هندی» و «فـارسی» آشـنا بودند. آنان در آن عصر بـا قـلم و کـاغذ و نـوشتن، سـروکار داشتند، اگرچه به قول جاحظ در نـوشتههای آنـها چیزی که به درد دین یا دنیای مردم بخورد یافت نمیشد.
چنانکه اشاره شد، ایـن گـروه در اواخـر دوران «بنیامیّه» و اوایل دورهی «بنیعباس» فعّالیت خود را آغـاز کـردند و بـا شـیوههای مـختلف سـعی در فاسد کردن عقاید مردم و انتشار افکار بیاساس خود داشتند؛ گاه در موضع علما مینشستند و با علما و بزرگان اسلام به مناظره و مجادله برمیخواستند، گاه از جایگاه شاعران و با ترویج لااُبالیگری مـردم را به سوی اباحهگری دعوت میکردند و ظاهراً در این امر نیز موفقیّتهایی هم داشتهاند.
برخی از آنها افرادی باهوش و زبردست و در زندگی فردی، آراسته و نظیف بودند. لذا در این صنف افـرادی ظـهور کردند که چه از لحاظ فکری و چه از لحاظ عملی، تناسبی با این گروه نداشتند، اما ادّعای زندقه میکردند تا از افتخارات ظریف بودن برخوردار شوند. زنادقه با توجّه به شیوههایی کـه گـفته شد، توانسته بودند طرفدارانی را گِردِ خود بیاورند و بر تعدادشان هر روز اضافه کنند. با این حال آنان نتوانستند در قلمرو اسلام جایگاه مـناسبی پیـدا کنند. همانگونه که «اظـرف مـِنَ الزّندیق: با هوشتر از زندیق» تبدیل به ضربالمثل شده بود. همچنانکه «شر مِنَ الزّندیق» هم نزد افکار عمومی جا افتاده بود، آنگونه که اتّهام زندیق به کسی، اتّهام بس سنگین و هـولناک بـود و عامه مردم از آنها متنفّر بودند. در هنگام مبارزهی خلفای عبّاسی با زنادقه، گاهی مردم پای چوبهی دار آنها جمع میشدند و حاکمانی را که با زنادقه مبارزه میکردند، تشویق میکردند.
ایجاد تزلزل در مبانی اسلام مهمترین هدف زنادقه
اگر زنـادقه را یـک جریان حـسابشده بدانیم، باید بگوییم مهمترین هدف آنان ضربهزدن به اسلام و ایجاد تزلزل بر پایههای استوار آن بود. زنادقه بـرای مبارزه با اسلام به هر راهی متوسّل میشدند و هر حربهای را بـهکار مـیگرفتند؛ گـاهی با القای شبهه در ایجاد تزلزل در عقاید مسلمانان میکوشیدند و گاهی با جعل حدیث و بدعتگذاری سعی میکردند دین اسـلام را از درون بـیمحتوا کنند. چنانکه این قضیه از ابنابیالعوجاء نقل شده است که هنگام اعدام گفت: «بـیش از چـهارهزار حـدیث دروغ جعل کردهام که در میان آن احادیث، حلال را حرام و حرام را حلال جلوه دادهام».
نقش امام صادق (علیهالسلام) در ابطال تفکرات زنادقه
گاهی با توجّه به کتابهای عربی تلاش داشتند تعالیم ادیان قدیم ایران بهخصوص «ثنویّت» و « مانویگری» و «زردشتیه» و «مزدکیه» را در مـیان مـردم ترویج کنند. اما با تمام فعالیتهایی که این گروه انجام میدادند، افکار و عقایدشان نهتنها مورد استقبال مسلمانان قرار نـگرفت، بـلکه مـوجب تنفّر و انزجار آنان واقع شد و در این میان، امام صادق (ع) و شاگردانش نقش برجستهای در ابطال عقاید و افکار زنادقه داشتهاند. شافعی، یکی از ائمّه چهارگانهی اهل سنّت میگوید: «لو لا المـحابر لخـطبت الزنـادقه: اگر برای دفاع از حریم دین، علما نبودند، زنادقه آشکارا بر بـالای مـنبرها ایدههای ضدّ اسلامی خود را تبلیغ میکردند».
اهلبیت(ع)، مدافعان حریم قرآن
_ همان طور که ابتدا اشاره داشتید، نیاز است نسبت به شبهاتی که در عصر حاضر درباره قرآن مطرح است، با توجه به روش اهلبیت(ع) در پاسخ به شبهات قرآنی عمل کرد. آیا در سیره امام صادق(ع) نمونههایی از این موارد در پاسخ به معاندان و شبههافکنان وجود دارد؟
ابتدا باید عرض کنم نخستین مدافع قرآن در بـرابر شـبهات مـخالفان، خداوند متعال و خود قرآن کریم است و آیات بسیاری در قرآن بهصراحت گویای ایـن مـطلب است، از آن جمله آیهی «ذکر» است که خداوند متعال میفرماید: «إِنَّا نحَْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنـَّا لَهُ لحـََافِظُون؛ بىتردید، ما این قرآن را به تدریج نازل کردهایم، و قطعاً نگهبان آن خواهیم بود.» (حجر / 9). این آیه از مهمترین آیاتی است که بهعنوان دلیل دروندینی یا دلیل نقلی بـر دفـاع از حریم قرآن دلالت میکند.
بهکاربردن واژههای تأکیدی و ضمیر اول شخص جمع در جمله نخست این آیـه، از آن روست کـه آیات پیش از آن به انکار معاندین و تردید آنان در نزول قرآن از سوی خداوند متعال اشـاره مـیکنند و این آیه، هم عظمت قرآن و نزول آن را تأیید میکند و هم دخالت هر نیروی دیـگر را نـفی و بـر انتساب آن به خداوند دلالت میکند. در جمله دوم نیز با ادوات تأکید «إنّ» و «لام» و «وصف جمع»، از نگهبانی و حفظ قطعی و مـسلّم قـرآن پس از نزول سخن میگوید. بنابراین، آیه «ذکر» درصدد دفاع از صاحب ذکر است و بـر دو نـکته تـأکید کرده است:
نکتهی اوّل اینکه مبدأ نزول ذکر، وحی الهی است
نکتهی دوم که تنها در این آیـه مـورد تـوجّه قرار گرفته، صیانت و حفظ و دفاع از ذکر برای ابدالدّهر است.
دستهای دیگر از آیات که عهدهدار دلیـل عـقلی بر مـدافع بودن قـرآن هـستند، آیاتی است که کـلام خداوند متعال را حقّ محض دانسته است و بر نبودن بطلان در قرآن دلالت میکند. به عنوان نمونه خداوند متعال مـیفرماید: «لَا یـَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَینِ یَدَیْهِ وَ لَا مِنْ خـَلْفِهِ تـَنزِیلٌ مـِنْ حـَکِیمٍ حـَمِید؛ بههیچ روی و بههیچ عـنوان هـیچگونه باطلی در قرآن راه ندارد، نه در حال و نه در آینده و نه در قیامت؛ چون از جانب خداوند حکیم نازل شده اسـت» (فـصّلت / 42)
صرفنظر از دفاعیّات خداوند از قرآن، ائمّه اطهار(ع) نیز به عنوان مفسّر و مبیّن قرآن کریم در طول تاریخ حیات پُربرکت خود هـمیشه از ایـن کتاب آسمانی دفاع میکردند و علت بحث امروزمان برای همین منظور است تا نشان دهیم اگر کسی با دیده انصاف به مناظرات امام صادق(ع) و شاگردان آن حضرت با زنادقه بـنگرد، بـهراحتی میتواند به نقش شیعه و ائمه اطهار(ع) در مبارزه با افکار منحرف زنادقه پی ببرد.
روشنشدن نقش ائمّه(ع) بهخصوص امام صادق (ع) در مبارزه با تفکّرات انحرافی زنادقه بهویژه در حوزه قرآن، میتواند پاسخی بایسته به توطئه شِبه روشنفکرانی باشد که به اشکال مختلف این موضوع را مورد بررسی قرار دادهاند، ولی حاضر نشدهاند به نقش شیعیان و در رأس آنان امام صـادق (ع) در مـبارزه بـا زنادقه کوچکترین اشارهای کنند.
بنابراین قرآن مجموعه آیاتی است که طیّ 23 سال و در حالات و شرایط گوناگون نازل شده، امّا این گوناگونی حـالات هـیچگاه در شیوه و سبک بیان و محتوای مطالب قرآن تأثیری نکرده است. بیشک این هماهنگی و اختلاف نداشتن در سبک و محتوا خود دلیلی است بر اعجاز قرآن و این مـطلب بـه صراحت در قرآن آمده است که مـیفرماید: «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فیهِ اخْتِلافاً کَثیراً؛ آیا در (معانی) قرآن نمیاندیشند؟ اگر از جانب غیر خدا بود، قطعاً در آن اختلاف بسیاری مییافتید» (نساء / 82)
نتیجه اینکه باید میدانستند که قـرآن از طـرف خداوند نازل شده است، اما در طول تاریخ افرادی بودهاند که چون از معارف بلند قرآن بهرهای نداشتند و از طرف دیگر، زنگار گناه و کفر قلب آنان را فراگرفته بود، بهگمان باطل خود میخواستند بـر قـرآن ایراد بگیرند. از این رو آنها ادعای تناقض در آیات قرآن را مطرح میکردند، این حرکت از طرف زنادقه عصر صادقین (ع) نیز تکرار شد.
نمونههایی از عجز زنادقه از آوردن آیات مشابه قرآن
هشام بن حکم میگوید: ابنابیالعوجاء و ابوشاکر دیصانی و عبدالملک بصری و ابنمقفّع در خانه خدا جمع شدند و حاجیان و قرآن را به تمسخر گرفتند. ابنابیالعوجاء به یـاران خـود گفت: بـیایید ما چهار نفر سعی کنیم هریک ربع قرآن را نقض و باطل کنیم که همگی کل قرآن را باطل کرده بـاشیم و وعدهگاه ما سال دیگر همین موقع همین جا باشد که جـمع شـدهایم و قـرآن را نقض کردهایم و قرآن که نقض شد، نبوّت محمد که آن را معجزهی خود قرار داده، نقض کردهایم و نبوّت او که نـقض شـد، اسلام باطل میشود و اسلام که باطل شد، حرف ما که عالم را صانعی نـیست، ثـابت مـیشود. این قرار را با هم گذاشتند و هرکدام به طرف وطن خود رفتند.
سال آینده هر چهارنفر نـزد خانه خدا جمع شدند که هریک بنا بود باطلکردن رُبع قرآن را بیاورند. اولی آنـها که ابنابیالعوجاء بود، گـفت: امـّا من از پارسال تا الآن، تمام فکرم در این آیه بود در مورد برادران یوسف که «فَلَمَّا اسْتَیْأَسُوا مِنْهُ خَلَصُوا نَجِیًّا (یوسف / 80) «وقتی یوسف در مصر به آن تدبیر، برادر ابَوَینی خود را، یعنی بنیامین را از ایشان گرفت، تمام همّ خود را صرف چارهکردن کرد» او گـفت هرچه فکر کردم که مانند آن را بیاورم که دارای آن فصاحت و جمع معانی باشد، نتوانستم و تفکّر در این یک آیه نگذاشته که من برای آیه دیگری فکر کنم. دومی آنها که عبدالملک بود، گفت: مـن هـم از وقتی که پارسال از نزد شما رفتهام، همه فکرم در این یک آیه بود که میگوید: «یا أَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ یَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَ إِنْ یَسْلُبْهُمُ الذُّبابُ شَیْئاً لا یَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَ الْمَطْلُوب» (حج / 73) اى مردم، مَثَلى زده شد. پس بدان گوش فرا دهید: کسانى را که جز خدا مىخوانید هرگز [حتى] مگسى نمىآفرینند، هر چند براى [آفریدن] آن اجتماع کنند، و اگر آن مگس چیزى از آنان برباید نمىتوانند آن را بازپس گیرند. طالب و مطلوب هر دو ناتوانند.
سومی که ابوشاکر دیصانی بود، میگفت: من هم از وقتی که از نزد شما رفـتهام هـمه فکرم در این آیه بوده که میگوید: «لَوْ کانَ فیهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتا» (انبیاء / 22) «اگر غیر از خدای یگانه، خدایان دیگری که شما میگویید، بودند زمین و آسمان فاسد میشدند» و من نیز قدرت آوردن کلامی مثل آن را ندارم. چهارمی به نام ابـنمقفّع گـفت: رفـیقان این قرآن از جنس کلام بـشر نـیست. مـن هم وقتی که از نزد شما رفتهام، تمام فکرم بر این آیه مشغول بود که پس از طوفان نوح و هلاک مردمان گفته شد: «وَ قیلَ یا أَرْضُ ابْلَعی ماءَکِ وَ یا سَماءُ أَقْلِعی وَ غیضَ الْماءُ ُ وَ قُضِیَ الْأَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِیِّ وَ قیلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمین» (هود / 44) ای زمـین! آبـت را فروبر و ای آسمان، از آب ریختن دست نگهدار؛ و آب فرو نشست و کـار پایـان یافت و (کشتی) بر (دامنهی کوه) جودی پهلو گرفت و (در این هنگام) گفته شد: دور باد قوم ستمگر». هرچه فکر کردهام، گـذشته از آنـکه نـتوانستم مثل آن بیاورم، تمام نکات و محسّنات آن را نیز نفهمیدهام.
هشام بن حـکم میگوید: در این بین که آنها با هم مشغول مذاکرات در امر قرآن بودند، حضرت صادق (ع) از کنار ایشان گذشت و ایـن آیـه را بـرای آنها خواند: «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهیراً» (اسراء / 88) «بگو اگر جمع شـوند هـمهی اِنس و جِن برای اینکه مثل این قرآن بیاورند، نمیتوانند این کار را بکنند، هرچند آنکه پشتیبان هـمدیگر بـاشند».
سـَران زنادقه وقتی حضرت را دیدند و این آیه را از او شنیدند، نگاهی به همدیگر کردند و حـالشان دگـرگون شـد و گفتند: اگر اسلام حقیقتی داشته باشد، باید جانشینی محمد (ص) امروز به این شخص مـنتهی شـود و مـا هیچوقت نشده او را ببینیم که بدنهای ما از هیبت او به لرزه نیفتد. این را گفتند و از نزد هـم مـتفرّق شدند و اعتراف کردند که ما نمیتوانیم مثل این قرآن بیاوریم.
پاسخ امام صادق(ع) به ایجاد شبههای در قرآن
«ابوشاکر دیصانی» از زنادقه معروف عصر صادقین (ع) اسـت کـه اعتقاد به ثنویّت و دوگانهپرستی داشت و گمان میکرد همه موجودات عالم از دو منبع نور و ظـلمت نـشأت گـرفتهاند. «نور»، فعلِ خیر را از روی قصد و اختیار و «ظلمت»، شرّ را از روی طبع و اضطرار انجام میدهد و هرچه خیر و خوبی در عـالم بـاشد، از نور است و هرچه شرّ و بدی باشد، از ظلمت است. او برای تـفکّر خـود بـه آیه «وَ هُوَ الَّذی فِی السَّماءِ إِلهٌ وَ فِی الْأَرْضِ إِلهٌ وَ هُوَ الْحَکیمُ الْعَلیم؛ و اوست که در آسمان خداست و در زمین خداست، و هموست سنجیدهکار دانا.» استدلال میکرد و میگفت: این آیه خدای آسمان را از خدای زمین جدا کرد و دو منبع را تـأیید مـیکند کـه خدای آسمان، همان نور است و خدایی که در زمین است، ظلمت است.
هشام بـن حـکم میگوید: ابوشاکر دیصانی گفت: آیهای در قـرآن است که گفته مـا را مـیرساند. گفتم: کدام آیه؟ گفت: (آیهی 84 / زخـرف) «اوسـت که در آسمان معبود و در زمین معبود است». هشام گف: من نفهمیدم چگونه جوابش گـویم. مـغلوب شدم و سپس به حج رفـتم و بـه امـام صادق (ع) گزارش دادم،
حـضرت فـرمود: این سخن زندیقی خـبیث اسـت، چون بهسوی او بازگشتی، به او بگو اسم تو در کوفه چیست، او میگوید: فلان، بعد بگو اسـم تـو در بصره چیست، او میگوید: همان فلان، پس بـگو هـمچنین است خـدا و پروردگـار مـا، در آسمان معبود است و در زمـین معبود و در دریاها معبود است و در بیابانها معبود است و در همهجا معبود است.
هشام گفت: من بازگشتم و نـزد ابـوشاکر آمدم و به او بازگفتم، او گفت: این جـواب از حـجاز آمـده اسـت.
تـوضیح اینکه بهعقیده «دیصانی» چون کلمه «اله» در آیه تکرار شده است و نکره هم میباشد، پس معنای آن، این اسـت کـه خـدای زمین غیر از خدای آسمان است و هرکدام از آن دو طـبیعتی دارنـد کـه مـنشأ و مـبدأ آنان خواهد بود، زیرا اگر خدا و مبداء هر دو یکی میبود، میبایست بگوید: «او در آسمان و زمین اله است» و حاصل جواب امام (ع) نیز آن است که کلمه «اله» اسمی برای ذات خـداوند است و هیچگاه اسم به اختلاف اماکن و بلاد اختلاف پیدا نمیکند، همچنانکه تو را در بصره «ابوشاکر» گویند و در کوفه هم ابوشاکر خوانند، خدای متعال را هم در آسمان و زمین و بیابان و دریا «اله» می خوانند. و این تعدّدِ شهرها مـوجب تعدّد شخص نخواهد بود. بدینترتیب، ابوشاکر به جواب هشام پی برد.
شبهه در سجده
از جمله سؤالات زندیق از امام صادق (ع) ایـن بود که: «آیا سجده بر غیر خدا جایز است؟». امام فرمود: «نه». زندیق پرسید: «پس چگونه خداوند ملائکه را امر کرد تا بر آدم سجده کنند؟». امام (ع) فرمود: آن کس که به امر خدا سجده کـند، در حـقیقت خدا را سجده کرده است. سجده ملائکه هم در حقیقت سجده بر خدا بود، چون به امر و فرمان خدا بود».
امام رضا (ع) نیز از پیامبر اسلام(ص) نقل میفرمایند: «سجدهی فـرشتگان بـر آدم، طاعت و بندگی خدا و احترام و اکرام بر آدم بود، چون ما در صلب او بودیم». /۹۶۹//۱۰۲/خ